برخى تصور مىكنند اسم اعظم الهى، از سنخ الفاظ است كه هر كسى آنها را بداند و بخواند، قدرت تصرف در عالم را پيدا مىكند؟! اين خيالى است باطل؛ بلكه انسان تا خود مظهر اسم اعظم نشود، آن الفاظ اثر نخواهد كرد.
گر انگشت سليمانى نباشد چه خاصيت دهد نقش نگينى
يعنى آن اسماى الهى كه بر انگشتر حضرت سليمان نقش بسته است، در صورتى اثر مىگذارد كه در انگشت شخصى همچون سليمان باشد. ازاينرو اگر آن انگشتر به دست ما باشد، نخواهيم توانست كار سليمانى كنيم، به همين خاطر گفتهاند: اسم اعظم در حقيقت اسم عينى است نه كتابتى و لفظى؛ بلكه وجود انسان كامل ـ كه داراى جميع مظاهر حق مىباشد ـ اسم اعظم الهى است؛ همانگونه كه قرآن مىفرمايد: وعلّم آدم الأسماء كلّها چون آدم داراى جميع اسماى الهى است، مظهر اسم اعظم الهى نيز خواهد بود. پيامبر عظيمالشأن اسلام نيز كه مقامى فوق مقام حضرت آدم دارد ـ اسم اعظم الهى است. ازاينرو هر چه بخواهد و هر چه اراده كند، تحقق مىيابد: از سبز شدن درخت خشك، گويا شدن سوسمار وحشى، شقالقمر و...، به همين خاطر است كه انسان هر چه بيشتر به آن حضرت تقرّب پيدا كند، به اسم اعظم حق نزديك شده است.
درباره اسم اعظم از پيامبر اكرم(ص) سؤال كردند، آن حضرت فرمود: كل اسم من اسماءاللّه اعظم ففرغ قلبك عن كلّ ماسواه و ادعه باى اسم شئت فليس فى الحقيقه للّه اسم دون اسم بل هواللّه الواحد القهار.
هر اسمى از اسماى الهى، اعظم است (همانگونه كه امام باقر(ع) در دعاى عظيمالشأن سحرهاى ماه مبارك رمضان مىفرمايد اللهم انى اسئلك من اسمائك باكبرها و كل اسمائك كبيرهلكن تو دلت را از غير خدا خالى كن و دعا كن باهر اسمى كه خواستى... ، (مصباح الشريعه، باب 19)و در تفسير ابوالفتوح رازى نقل شده است كه شخصى از امام صادق(ع) درباره اسم اعظم سؤال كرد، حضرت فرمودند كه او را در آب بيندازند و اجازه ندادند كه بيرون بيايد و ازطرفى هم آن شخص با شنا آشنا نبود، نزديك غرق شدن از ته دل صدا زد: يا اللّه اغثنى؛ اى خدا نجاتم بده».آن گاه حضرت فرمودند: اين اسم اعظم است و اين اسم در صورتى اثر دارد كه تو اميدت را از ما سوى اللّه قطع كنى وخالصانه حقتعالى را صدا بزنى.
قرآن نيز مىفرمايد: ادعونى استجب لكم كه اگر خالصانه مرا بخوانيد، اجابت خواهم كرد. لازم به ذكر است كه اسماى لفظى، اسماى اسما و سايه اسماى الهى هستند. پس عمده خود اسما و مسمّاى اسماى لفظى است.
اسم گفتى رو مسمّى را بجوى ماه در بالاست نى در آب جوى
هيچ اسم بىمسمّى ديدهاى يا زگاف و لام گل، گل چيدهاى؟!
كه آن مسمّيات اسماء، حقايق نوريّه و اعيان كونيهاند؛ به همين خاطر خداوند براى اسما، ضمير «هم» مىآورد كهبراى جمع ذوىالعقول است: و عرضهم على الملائكه. ازاينرو است كه آصف بن برخيا (وزير اعظم و وصىّحضرت سليمان) در زمانى كمتر از چشم به هم زدن يا كمتر از رسيدن نور چشم به چيزى، تخت بلقيس (ملكه سبا) راحاضر مىكند.
امام باقر(ع) مىفرمايد: ان اسم اللّه الاعظم على ثلاثة و سبعين حرفا و انما كان عند آصف منها حرف واحد فتكلّم به...ونحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا ...؛ اسم اعظم الهى 73 حرف است كه آصف بن برخيا داراى يك حرف بودو ما ائمه(ع) 72 حرفيم و يك حرف آن مختص خدا است»، (كافى، كتاب حجّت).
گفته شده است كه مراد از آن يك حرف كه به آصف داده شده است، جمله هو الحىّ القيوم، ذوالجلالوالاكرام، اللّه الرحمانو يا يا الهنا و اله كل شىء الها واحدا لا اله الاّ انت ايتنى بعرشها مىباشد.
از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است كه فرمودند: انه قال(ع) رأيت الخضر فى المنام قبل بدر بليلة فقلت له علّمنى شيئاانتصر به على الاعداء فقال قل (يا هو يا من لاهو الاّ هو) فلمّا اصبحت قصصت على رسول اللّه(ص) فقال يا على علّمت الاسمالاعظم؛شب قبل از جنگ بدر جناب خضر را در خواب ديدم و از او پرسيدم: چيزى به من بياموز تا بر دشمنان پيروز شوم، جناب خضرفرمودند، بگو: «يا هو يا من لا هو الا هو» صبح همان روز جريان را به عرض پيامبر(ص) رساندم، آن حضرت فرمودند: يا على به تو اسم اعظمتعليم شده است». امام مجتبى(ع) نيز فرمودند: بسم اللّه الرحمن الرحيم اقرب الى اسم اللّه الاعظم من سواء العين الىبياضها؛«بسم اللّهالرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديكتر است تا از سياهى چشم به سفيدى چشم».
از آنچه گفته شد، معلوم مىشود كه صِرف اسم لفظى كارساز نيست؛ بلكه انگشت سليمانى نيز لازم دارد.براي آشنائي بيشتر در اين زمينه مي توانيد به كتاب اسماءالحسني آيت الله محمد شجاعي رجوع نمائيد.