اعضای هیات علمی
شبکه های اجتماعی
ایتا
کانال رسمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
نشر دیجیتال پژوهشگاه (پژوهان)
کتابخانه دیجیتالی دفتر تبلیغات اسلامی
دانشنامه اهل بیت علیهمالسلام
همکاریهای علمی و بینالمللی
پژوهشکده فلسفه و کلام
همایش جاودانگی نفس در اسلام و مسیحیت
پژوهشکده الهیات و خانواده
پژوهشکده مدیریت اطلاعات (کانال مدیریت دانش)
ایتا
پژوهشکده مدیریت اطلاعات (کانال پژوهشیار ویژه اعضای هیأت علمی و محققین)
پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن
همایش ملی بررسی آرای تفسیری علامه محمدهادی معرفت
پژوهشکده تاریخ و سیره
سایت دانشنامه اهل بیت (ع)
اینستاگرام
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
نشر دیجیتال پژوهشگاه (پژوهان
)
دسترسی سریع
درباره پژوهشگاه
معرفی پژوهشگاه
پژوهشکدهها و مراکز
گروههای پژوهشی
هیأت علمی
ساختار و بخشها
جوایز و افتخارات
آثار و محصولات
کتب
نشریات
محصولات نرمافزاری
فروشگاه الکترونیک پژوهشگاه
امور هیأتعلمی
فهرست هیأتعلمی
فهرست محققین رسمی
پست الکترونیک هیأت علمی
پژوهشکدهها
تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
علوم و اندیشه سیاسی
فقه و حقوق
فلسفه و کلام
مهدویت و آیندهپژوهی
فرهنگ و معارف قرآن
اسلام تمدنی
مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
الهیات و خانواده
اخلاق و معنویت
مطالعات تمدنی و اجتماعی
مراکز
احیای آثار اسلامی
همکاری های علمی و بین الملل
ادارات
فناوری اطلاعات
کتابخانهها و پایگاهها
نشر دیجیتال پژوهان
پرتال جامع علوم و معارف قرآن
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی
کتابخانه های پژوهشگاه
کتابخانه دیجیتال پژوهشکده مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
کتابخانه دیجیتال دفتر تبلیغات اسلامی
مطالعات عدالت اجتماعی
ویکی علوم اسلامی
دانشنامه اهل بیت علیهم السلام
پرتال نشریات
کتابخانه پژوهشکده اسلام تمدنی
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (انگلیسی)
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (عربی)
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (اردو)
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ( ترکی استامبولی)
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ( فرانسوی)
لینکهای پژوهشی
پایگاه مجلات تخصصی
انجمنهای علمی پژوهشی
نشریات علمی معتبر وزارت علوم
پایگاههای آموزش عالی
اخبار پژوهشگاه
اخبار و اطلاعیهها
همایشها
گزارشهای تصویری
یادداشتها و مقالات
گفتگوهای علمی
ارتباط با ما
ارتباط با حوزه ریاست و روابط عمومی
ارتباط با رئیس پژوهشگاه
ارتباط با روابط عمومی
ارتباط با امور هیأت علمی
درخواست همکاری علمی پژوهشی
درخواست رزرو سالن همایشها
دفتر تلفن پژوهشگاه
خدمات فناوری اطلاعات
اتوماسیون اداری مالی
پست الکترونیک کارمندان
چند رسانه ای
تلویزیون پژوهش
رادیو پژوهش
صفحه اختصاصی آپارات
جوایز و افتخارات
شبهجنبشهای معنوی؛ درآمدی بر پیشگیری و رهاسازی
کتاب «مسئولیت کیفری رانندگان وسایل نقلیه» به عنوان اثر «شایسته تقدیر» شناخته شد
برگزیده حوزه مطالعات تمدنی-دکتر رسول نوروزی
برگزیده حوزه مطالعات تمدنی-دکتر حبیب الله بابایی
انتخاب دو اثر پژوهشگاه در جشنواره بین المللی فارابی
کسب لوح تقدیر کتاب مهدویت و سیاست های فرهنگی ترویج آن در جمهوری اسلامی
بيشتر
فارسی
العربية
English
اردو
Türkçe
Français
EN
| AR
| FA
معرفی پژوهشگاه
درباره پژوهشگاه
پژوهشگاه در یک نگاه
هیأت امنا
ساختار سازمانی
بیوگرافی رئیس فعلی پژوهشگاه
روسای پیشین پژوهشگاه
اعضای هیأت علمی
حوزه ریاست
حوزه ریاست و روابط عمومی
مرکز همکاری های علمی و بین المللی
اداره امور هیأت علمی
هیأت اجرایی جذب
گروه برنامهریزی و بودجه
اداره حراست
اداره نشر
اداره فناوری اطلاعات
معاونت پژوهشی
معرفی معاونت پژوهشی
معرفی معاون پژوهشی
اداره کتابخانهها و اسناد
گروه برنامهریزی، نظارت و ارزیابی پژوهشی
اداره نشریات
معاونت منابع انسانی و پشتیبانی
معرفی معاونت منابع انسانی و پشتیبانی
معرفی معاون منابع انسانی و پشتیبانی
اداره منابع انسانی
اداره امور پشتیبانی
اداره امور مالی
| پژوهشکده ها و مراکز
پژوهشکده ها
پژوهشکده فلسفه و کلام
پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی
پژوهشکده مدیریت اطلاعات ومدارک اسلامی
پژوهشکده اخلاق و معنویت
پژوهشکده الهیات و خانواده
پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی
پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن
پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع)
پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی
پژوهشکده اسلام تمدنی
پژوهشکده فقه و حقوق
مراکز
مرکز احیای آثار اسلامی
مرکز همکاری های علمی و بین الملل
| گروه های علمی
گروه های علمی
سازماندهی اطلاعات و مدارک
اشاعه اطلاعات و دانش
الهیات تطبیقی
اخلاق اجتماعی
مطالعات خانواده
کتاب شناسی و نسخه شناسی
تصحیح و احیای آثار اسلامی
مطالعات تمدنی
مطالعات فرهنگی اجتماعی
مطالعات عدالت اجتماعی
مسائل فقهی و حقوقی
فقه کاربردی
حکمت و کلام جدید
قرآن و مطالعات اجتماعی
هنر و تمدن اسلامی
فلسفه سیاسی
فقه سیاسی
علوم سیاسی
تدوین سازمان های دانش
جریان شناسی مهدویت
آینده پژوهی دین و دینداری
فلسفه
کلام
فلسفه اخلاق
اخلاق
تربیت
اسلام و مطالعات معنویت
فلسفه فقه و حقوق
دانش های وابسته به فقه
دائره المعارف های قرآنی
فرهنگ نامه های قرآنی
تفسیر قرآنی
علوم قرآنی
مطالعات تطبیقی
تاریخ تشیع
سیره اهل بیت(ع)
فرهنگ و تمدن اسلامی
دانشنامه اهل بیت(ع)
مهدویت پژوهی
| آثار و محصولات
فهرست آثار
فهرست آثار
فهرست آثار برگزیده
معرفی مجلات
خرید آثار
نشر دیجیتال پژوهشگاه
پرتال نشریات
فروشگاه نشر پژوهشگاه
فروشگاه اصلی و نمایندگی های فروش
پایگاه های وب
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی
کتابخانه دیجیتال دفتر تبلیغات
دانشنامه اهل بیت(ع)
پرتال جامع علوم و معارف قرآن
| طرح های پژوهشی
طرح های پژوهشی
طرح های در دست انجام
طرح های انجام شده
موسوعه ها
موسوعه علامه شرف الدین
موسوعه علامه بلاغی
موسوعه شهید اول
موسوعه شهید ثانی
بیشتر
کلان پروژه ها
دائره المعارف قرآن کریم
دانشنامه اهل بیت (ع)
سیاست متعالیه
اندیشه سیاسی شیعه
نفس و بدن
بیشتر
فرهنگ نامه
بیشتر
اصطلاحنامه ها
بیشتر
| قطب های فکری فرهنگی
قطب بنیادهای نظری و
نظام متقن علوم اسلامی و انسانی
معرفی
میز اسلامی سازی علوم انسانی
میز توسعه و توانمند سازی علوم اسلامی
میز آموزش و پرورش
قطب تعمیق ایمان دینی و مبارزه با
جریانها و فرق انحرافی
معرفی
میز توسعه و تعمیق فرهنگ قرآن
میز توسعه و تعمیق باور دینی
میز وهابیت
کارگروه مقابله با فرق انحرافی
قطب نظام سیاسی و اجتماعی
اسلام و ایران
معرفی
میز نظام سیاسی جمهوری اسلامی
میز مسائل اجتماعی اسلام و ایران
میز تمدن اسلامی
قطب اخلاق، خانواده
و سبک زندگی
معرفی
میز تحکیم نظام خانواده
میز سبک زندگی اسلامی
میز اخلاق
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
>
مطالب مرتبط
مردم سالاری اسلامی: «حسبه» به مثابه زمینه اجتماعی مردم سالاری در اسلام ارایه شده به همایش اسلام و دموکراسی دانشگاه ساکاریا / محمد پزشگی
چکیده:
دلیل نگارش مقاله حاضر نشان دادن ظرفیتهای مفهوم «امر حسبی» برای بنیان گذاری یک جامعه مدنی بر اساس آموزههای دین اسلام است. مقاله حاضر در صدد آن است که احتجاجات فقیهان شیعه را در زمینه اصطلاح «امر حسبی» مفهوم پردازی کند و با مفهوم «جامعه مدنی» ظرفیت سنجی کند. برای نیل به این هدف، مقاله حاضر تلاش دارد تا با کاربست روش شناسی تفسیری و روش پژوهش اسنادی مقدمات لازم برای بررسی مدعای خود را فراهم کند.
مدعای مقاله حاضر آن است که اصطلاح «امر حسبی» قابلیت جایگزینی با مفهوم «جامعه مدنی» را برای مدلهای دموکراسی اسلامی دارد.
نتایج حاصل از این مقاله میتواند به فهم و تفسیر مردم سالاری، حقوق مدنی و آزادیهای سیاسی از منظر مسلمانان یاری رساند.
کلیدواژگان: امر حسبه، مردم سالاری، آزادی، حقوق مدنی.
مقدمه
آیا امکان طرح مفهوم «جامعه مدنی» در فقه سیاسی وجود دارد؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسش زمانی مثبت باشد که بتوان در برابر «جامعه مدنی» اصطلاحی در فقه یافت که بار معنایی آن را بدهد. مقاله حاضر توجه خود را به این پرسش معطوف کرده است که این کدامین اصطلاح در متون فقهی است که احتمال میرود هم سنگ مفهوم «جامعه مدنی» باشد؟ مدعای مقاله حاضر آن است که اصطلاح «امر حسبی» قابلیت ظرفیت سنجی با مفهوم جامعه مدنی را دارد. برای بررسی مدعای حاضر ابتدا مفهوم «جامعه مدنی» مورد تحلیل قرار میگیرد تا بار معنایی آن مشخص گردد. سپس انواع تصوراتی که از اصطلاح امور حسبیه در کتابهای فقهی وجود دارد شناسایی میگردد؛ مبانی فقهی آن توضیح داده میشود و در نهایت مقام مسئول در امور حسبی مشخص میگردد. پس از گذراندن این مراحل است که میتوان مدعای نوشته حاضر را مبنی بر ظرفیت مفهوم «امر حسبی» برای تحمل بار معنایی «جامعه مدنی» بررسی کرد.
الف. مفهوم «جامعه مدنی»
«جامعه مدنی» چیست؟ در پاسخ به این پرسش گفته شده که «جامعه مدنی» میدانگاه بحث و گفتگو و مجادله است؛ غالبا آن را مقولهای عدمی تعریف میکنند و این بدان معناست که هر آنچه را که از دولت به شمار نیامده باشد، «جامعه مدنی» مینامند.(
چاندوک، 1377: 169)
جامعه مدنی در این معنا فضایی است که تاییدها و اعتراضها نسبت به مجموعه تاریخی مسلط
(
فرهنگ، سازمان سیاسی و ...) در آن صورت میگیرد؛ عرصهای که عمومی شدن قضایا در آن رخ میدهد و مواضع در آن شکل گرفته، قوام یافته، و بازاندیشی میشود. «جامعه مدنی» از مفهوم «جامعه» تفاوت مییابد.
«جامعه عبارت از تمامیت کردارهای اجتماعی خواه عمومی و خواه خصوصی است که نشان دهنده وجود یک جمع هستند. جامعه مدنی عرصه عمومی جامعه است. جایگاه فرایندهایی است که تجربه افراد و جوامع، و بیان این تجربهها در بحث و گفتگو، در تایید و اعتراض، وساطت میشود.» (چاندوک، 1377: 174)
جامعه مدنی در این سطح وساطت بین امر خصوصی و امر عمومی و بین تجارب فردی و بیان اجتماعی را به عهده دارد. دوگانگی بین امر عمومی و امر خصوصی ریشه در لیبرالیسم دارد. این دوگانگی با شکافی مفهومی مشخص میگردد و به دو صورت تفسیر میگردد. در یک تفسیر تقسیم بین امر عمومی و امر خصوصی بدین صورت انجام میگیرد که خانواده مقولهای خصوصی و هر چیز دیگر از جمله جامعه مدنی مقولهای عمومی تلقی میشود. در تفسیری دیگر، جامعه مدنی قلمروی امر جزیی و خاص و بنابر این قلمروی خصوصی به شمار میآید. در این تفسیر دولت عمومی، و جامعه مدنی خصوصی است که شامل خانواده نیز میگردد. این دو تفسیر موجب پیچیده شدن مفهوم جامعه مدنی شدهاند. اما مفهوم پردازیِ جامعه مدنی هنگامی پیچیدهتر هم میشود که مفروضه لیبرالیسم را در مورد این مفهوم به یاد آورد. لیبرالیسم عقیده دارد که با دنبال شدن فردیِ منافع خصوصی میتوان به خیر عمومی/ مشترک جماعت دست یافت. با توجه به این مفروضه، جامعه مدنی عرصه منافع و نیازهای خصوصی تلقی میگردد؛ هم چنین حوزهای که در آن میتواند خیر عمومی تحقق یابد. زیرا به رغم آنکه گروههای جامعه مدنی در پی کسب منافع خود هستند اما تلاش میکنند این منافع را با استدلالاتی همراه کنند که مقبولیت عام داشته و مورد پذیرش افکار عمومی قرار میگیرد. به این ترتیب گفتمانی عمومی در باب خیر عمومی در جامعه مدنی شکل میگیرد.
با توجه به تاملات فوق میتوان به دو لازمه جامعه مدنی دست یافت. اول آنکه از طریق جامعه مدنی است که فردِ منزوی، با جامعه و طرحهای آن همبسته میشود و دوم اینکه از انجمنها و سازمانهای جامعه مدنی یک گفتمان عمومی نتیجه میشود که انحصار دولت بر قدرت را به چالش میخواند. بنابر این در نظریه لیبرال در حالی که دولت همواره عمومی، و خانواده همیشه خصوصی است، منزلت جامعه مدنی نامعین باقی میماند. در واقع بنابر اینکه بر چه مساله تاکید شود، جامعه مدنی میتواند خصوصی یا عمومی یا شاید هر دو شمرده شود. از این رو لیبرالیسم برداشتی پیوستاری از «جامعه مدنی» دارد.
برداشت پیوستاری از جامعه مدنی مستلزم سه نکته است. نکته اول آنکه درجه خصوصی بودن و عمومی بودن، نسبی است. به عنوان مثال مشارکت فرد در زندگی جماعت در قیاس با جهان خانگی عمومی است. نکته دوم اینکه درجه خصوصی بودن، یعنی بیرون از دامنه نگاه عمومی بودن، موضوع توافق اجتماعی است. آنچه امروز موضوعی خصوصی، یعنی دارای محدودیت از حیث اطلاع و دسترس و انحصاری بودن، به شمار میرود ممکن است فردا عمومی شود. و نکته سوم آنکه شکل گرفتن عقاید و مادهبندی قانونی، به بازسازی امر خصوصی یاری میرساند. پس جامعه مدنی به عنوان عرصه عمومی بین خصوصی و عمومی وساطت میکند، به این معنی که قضایایی را که خصوصی شمرده میشوند وارد عرصه عمومی میسازد. در برداشت بازاندیشی شده از مفهوم جامعه مدنی، این مقوله به عنوان مقر گفتمان عمومی بین افکار عمومی ودولت وساطت میکند. به بیان دیگر، جامعه مدنی در این برداشت مقری است که در آن دولت برای شکل دادن به افکار و دریافتهای عمومی دخالت مینماید تا بتواند برای خطمشیهای خود وفاق و رضایت بیافریند.
جامعه مدنی به عنوان فضای عمومی میدانگاه سه عرصه هویتی، سیاسی و اقتصادی است. این مفهوم در عرصه هویتی ، سازنده آن فضای هویتی برای فرد است که « هویت شهروندانی» خوانده میشود. در واقع فرد در چشم دولت و قانون شهروند است اما از نظر اعضای جامعه مدنی به عنوان حامل حقوق بازشناخته میشود. به این بیان، حقوقِ ناشی از منزلت شهروند، فردِ جامعه مدنی را تشکیل میدهد. جامعه مدنی در عرصه اقتصادی ترجمان حوزهای عمومی است که در واقع عرصه جمع شدن افراد به منظورهای گوناگون برای رسیدن به منافع خود و نیز بازتولید موجودیتی است که جامعه خوانده میشود. جامعه مدنی به مثابه میدانگاه اقتصادی یک عرصه عمومی محدود است که در نهاد بازار تجلی مییابد. نهاد بازار معمولا وجه ساختاری جامعه مدنی در این معنا به شمار میآید و به عنوان ابزاری برای نابرابری افراد عمل میکند. هر چند این نابرابری به معنای دقیقتر را نه بازار، بلکه ایدئولوژی بازار شکل میدهد. جامعه مدنی در عرصه سیاسی آخرین تجلی جامعه مدنی به عنوان فضای عمومی است. برخلاف جامعه مدنی در عرصه اقتصاد، پیشفرض جامعه مدنی در این عرصه آزادی و برابری افراد در آن است. جامعه مدنی در میدانگاه سیاست به صورت حوزهای عمومی تجسم مییابد که گفتمانی سیاسی میان مردمی پدید میآورد که در شرایط آزاد به تبادل عقاید و آراء میپردازند. فضاهای عمومی دموکراتیک نه فقط به عمومیت و بحث آزاد و باز نیاز دارند بلکه باید بنابر اصول برای همه دسترسپذیر باشند تا همه نمایندگیها بتوانند سخن بگویند و سخنشان شنیده شود. در اوضاعی که فرد از حیث اجتماعی نابرابر، و از حیث فرهنگی به حاشیه رانده شده، و از حیث ایدئولوژیک کنار افتاده، و از حیث سیاسی محروم است، چنین فضایی نمیتواند عمومی باشد. خلاصه آن که لیبرالیسم «جامعه مدنی» را به عنوان فضایی عمومی اما در برابر «دولت» تعریف میکند.
ب. «حسبه» و قلمروی مفهومی آن
«حسبه» از اصطلاحات بسیار با سابقه در فقه اسلامی است اما با این حال مسایل مربوط به آن به صورت پراکنده در کتابهای استدلالی فقهی بیان شده است. هر شخص کنجکاوی ولو با مراجعه اجمالی به این کتابها در مییابد که عنوان « حسبه» در فقه اهل سنت به صورت یک فصل مشخص با یک سلسله مسایل خاص فقهی تنظیم شده است در حالی که در فقه شیعه این عنوان بدون آن که فصل خاصی بدان اختصاص داده شده باشد، بیشتر به عنوان یک موضوع فقهی تلقی شده است که مصادیق و مفهوم خاصی دارد.
حسبه در لغت به معنای پاداش و جزای نیک معنا شده است و گاهی آن را به معنای تقدیر و تدبیر نیز بیان کردهاند، هم چنانکه شمردن و پنداشتن نیز جزو معنانی لغوی این واژه بیان شده است. (ابن منظور، 1417، ج1: 314) گرچه معانی لغوی این کلمه ارتباطی با موضوع مورد بررسی این نوشته ندارد اما در کاربردهای فقهی آن، مواردی یافت میشود که احتمال ارتباط (هرچند ضمنی) با موضوع «جامعه مدنی» دارد. از این رو ابتدا میباید به بررسی معانی اصطلاحی این کلمه در کتابهای فقهی گشت. آیه الله عمید زنجانی دسته بندی جامعی از معانی اصطلاح حسبه ارایه دادهاند که در ادامه بحث ارایه خواهد شد. (عمید زنجانی،
1385
، ج7: 370-319)
1. معانی اصطلاحی حسبه
عنوان «حسبه» به عنوان اولی در زمره احکام و عناوین اصلی فقه نیامده است بلکه عنوانی است که فقها برای ایفای عناوین شناخته شده شرعی
(
مانند امر به معروف و نهی از منکر) یا به عنوان قدر مشترک چندین عنوان اصلی و اولی فقهی (مانند ولایت بر صغار و اقامه حدود و نظایر آن) جعل کردهاند. به عبارت فنی، حسبه حقیقتی شرعی نیست بلکه از مخترعات متشرعه میباشد. بنابر این پیش از نسبت سنجی آن با مفاهیمی مانند جامعه مدنی ابتدا لازم است که کاربردهای مختلف آن را در نزد فقهای مسلمان دسته بندی کرد.
واژه «حسبه» در میان فقها به معناهای متعددی به کار رفته است. در نخستین معنا، حسبه به عملی گفته شده است که به صورت فردی یا گروهی برای وظیفه امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود. حسبه در این معنا جز همان عمل به واجب کفایی امر به معروف و نهی از منکر نیست. (فرّاء، 1406: 284؛ الماوردی، 1406: 240؛ زین الدین، 1410 :164) حسبه در معنای دوم برخلاف معنای اول (که واجبی کفایی است که انجام آن نیازی به اقتدار دولتی و حتی اذن امام ندارد) عمل سازمان یافتهای است که به وسیله یک سازمان، نوعی برنامه و به منظور انجام امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود. حسبه در این معنا یک نهاد حکومتی به شمار میرود و بخشی از شوون خلافت و امامت تلقی میگردد. فقهای اهل سنت به منظور نهادینه کردن آن، دو نوع کارگزار برای امر حسبی در نظر گرفتهاند. اول « محتسب» که مامور رسمی دولتی است و دوم « متطوع» که به صورت داوطلبانه این وظیفه را انجام میدهد. از فقهای اهل سنت میتوان به ابویعلی فرّاء، (فراء، 1406: 284) ابن الاخوه، (ابن الاخوه، 1976: 7) ابن تیمیه، (ابن تیمیه، 1990: 18-13) و ماوردی (الماوردی، 1406: 240) اشاره کرد که حسبه را به این معنا میدانند. به ادعای عمید زنجانی فقهای شیعه «حسبه» به این معنا را از شوون حکومتی امام معصوم (ع) میدانند و انجام آن را در دوره حضور و غیبت به وسیله غیر معصوم منوط به اذن و نیابت کردهاند. (عمید زنجانی،
1385
، ج7: 332) سومین معنای اصطلاح حسبه عنوانی است که جامع وظایفِ جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حدود و قصاص. در میان فقهای شیعه فیض کاشانی در ظاهر عبارتی از کتاب الوافی چنین برداشتی از اصطلاح حسبه دارد. (فیض کاشانی، 1370، ج 15: 25) کاربرد چهام واژه حسبه به وسیله فقها، عامتر از معنای پیشین آن است و شامل هر عمل مشروعی میگردد که از جانب خداوند مقرر شده است. مصادیق امور حسبی در این معنا وظایفی مانند اذان و اقامه، ادای شهادت و دیگر عبادات شرعی عام میشود. هم چنین قضاوت در این معنای گسترده در زمره امور حسبی قرار میگیرد. (التهاوی، 1996: ماده حسبه) در پنجمین معنای اصطلاحی، حسبه عبارت از امور قربی است که مورد نیاز عموم مردم و جامعه میباشد و در شرع متصدی خاصی برای آن تعیین نشده است. (موسوی خمینی، 1410، ج1: 497؛ الخویی، 1372: 423) این معنا از حسبه به وسیله بسیاری از فقهای شیعه پذیرفته شده است. ششمین اصطلاح حسبه به معنای نظامی است که در مورد متهم به ارتکاب جرمی اطلاق میشود که معترف به جرم خود باشد. (الماوردی، 1406: 241-240) در چنین کاربردی از حسبه، انکار متهم یا احتیاج به شاهد و دیگر ادله برای اثبات دعوا، رسیدگی به آن را از حوزه مسولیت محتسب خارج میکند. (فرّاء، 1406: 284) حسبه در هفتمین معنای اصطلاحی، عبارت از الزام افراد به ایفای حقوق و کمک به آنان برای استیفای حقوق خویش، در مواردی است که نیاز به اجتهاد، شهادت، و ادله اثبات دعوا و قضاوت ندارد. (فیض کاشانی، :25) و سرانجام در هشتمین معنای اصطلاحی حسبه، آن را نوعی وظیفه دینی تلقی کردهاند که شباهتی با نظام قضایی دارد، اما در واقع انجام امر به معروف و نهی از منکر را عهده دار است. (ابن خلدون، بلاتاریخ: 225) با ملاحظه نظر فقهای شیعه از موارد هشتگانه فوق میتوان نتیجه گرفت که امور حسبی در دیدگاه شیعه امامیه عبارت از اموری است که از نظر شرع مقدس اهتمام به عدم اهمال آنها محرز میباشد. (موسوی خمینی،1410، ج1: 497) عمید زنجانی با در نظر گرفتن کاربردهای هشتگانه فوق در یک جمع بندی نهایی میگوید از دیدگاه فقه شیعه، برای امر حسبی چهار فرض متصور است. فرض اول آن است که در شریعت برای آن امر حسبی متصدی خاص یا عامی مشخص شده باشد. در این صورت انجام امر حسبی به متصدی مزبور واگذار میشود. فرض دوم و سوم آن است که ثابت شود یا احتمال آن برود که امر حسبی مورد نظر مربوط به فقیه است، در آن صورت امر حسبی مزبور به فقیه ارجاع داده میشود. فرض چهارم آن است که تصدی امر حسبی بین فقیه و مومنان عادل مردد باشد، در این صورت امر حسبی باید زیر نظر هر دو انجام پذیرد. (عمید زنجانی،
1385
، ج7: 342)
خلاصه آن که نظرات هشتگانه بیان شده نشان دهنده آن است که مفهوم «حسبه» به عرصه عمومی از زندگی ارتباط دارد که آن را از عرصه خصوصی زندگی جدا میکند. اما نکته مهم در این جا آن است که بخشی از موارد یاد شده به وسیله فقیهان مسلمان بر اساس زندگی سیاسی معاصر در زمره امور مربوط به «دولت» جای میگیرند؛ مانند امور قضایی و دفاعی در حالی که بخش دیگری از آنها در قلمرویی جای دارد که در نظریه لیبرال «جامعه مدنی» خوانده میشود؛ اموری مانند سرپرستی ایتام و کهنسالان بدون سرپرست. در این میان بخشی از امور نیز میان این دو قلمرو مردد هستند و میتوانند به هر دوی آنها تعلق داشته باشند. بنابراین لازم است متولی انجام امور حسبی مشخص گردد.
2.
مسولیت در امور حسبی
آیا انجام امور حسبی در قلمروی امور عمومی به عهده افراد و شخصیت حقیقی آنان است یا اینکه الزاما میباید به وسیله شخصیتهای حقوقی تحقق یابد؟ و در صورت اخیر این شخصیت حقوقی الزاما میباید «دولت» باشد یا اینکه «مومنان عادل» به عنوان افراد جامعه مدنی هم میتوانند این وظایف را به عهده بگیرند؟ ارتباط این پرسشهای با موضوع جامعه مدنی از آن جهت است که پاسخ به این پرسشها تک ساحتی یا دو ساحتی بودن قلمروی امور عمومی را از نظر فقه اسلامی به ما نشان میدهد. در پاسخ به پرسشهای فوق عقیده عمومی فقهای شیعه بر آن است که در زمان حضور معصوم (ع) انجام امور حسبی و عمومی به عهده ایشان است. اما در دوره غیبت دو دیدگاه متفاوت درباره حکومتی بودن یا حکومتی نبودن حسبه مطرح میشود. دیدگاه اول آن است که امور حسبی غیر دولتی است. این امور شامل قلمرویی از مسایل اجتماعی میشوند که باید به وسیله عموم مردم یا افرادی خاص با صلاحیتهای معین انجام گیرند. برخی از معتقدان به این دیدگاه حتی تا آنجا پیش میروند که امر حسبی را امری غیر سازمانی میدانند. اموری مانند رفع کدورت بین افراد یا تلاش برای حل اختلاف بین زوجین را چنین تفسیر میکنند. اما برخلاف دیدگاه پیشین، دیدگاه دیگری وجود دارد که به «حسبه» به عنوان نهادی غیر اجتماعی نگاه میکند و معتقد است که همه احکام اجتماعی اسلام، مسبوق به تحقق و حضور حکومت هستند. بر اساس این دیدگاه به لحاظ تاریخی، در مواردی که انجام این امور به دست غیر حکومت انجام گرفته است، بنابه ضرورت بوده و به دلایلی مانند عدم بسط قدرت فقها انجام گرفته است. (عمید زنجانی،
1385
، ج7: 441)
درباره تصدی مسولیت امور حسبی هشت نظریه عمده را میتوان مطرح کرد: نظریه اول آن است که مطلوب در امور حسبی تحقق عینی امر حسبی است به طوری که صدور آن از شخص معینی، شرط نشده است. برای بیان این دیدگاه استدلال شده است که با ملاحظه مجموع آیات و روایات مربوط به امور حسبی، اینگونه امور را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: نخست آن ادله شرعی و فقهی که مخاطب آنها عموم مسلمانان هستند و دوم آیات و روایاتی که مخاطبشان فقط حکومت اسلامی است. (منتظری، 1408، ج2: 224) بر اساس این تفسیر، بنابر آیات و روایات دسته اول، مسولیت امور حسبی مربوط به فعل حسبه است و فاعل آن چندان اهمیتی در انجام آن ندارد. بر اساس این نظریه مسولیت در امور حسبی برخاسته از ذات اعمال حسبی است. در واقع امور حسبی مانند اعمال اخلاقی و عرفی هستند که ذات عمل دارای حسن فعلی میباشد. به این تریب الزام امور حسبی ناشی از مصلحتی است که در ذات عمل وجود دارد و ویژگیهای متصدی آن، مدخلیتی در این الزام ندارند. (منتظری، 1408، ج2: 223) برای اثبات این دیدگاه دلایلی بیان شده است؛ از جمله این دلایل ارشادی بودن کلیه دستورات شرعی اعم از آیات قرآنی و روایات در این زمینه است. در این دیدگاه دو راه برای اثبات ارشادی بودن امور حسبی ذکر میشود. نخست آنکه امور حسبی گرچه مقاصد شرعی به شمار میروند، با این وجود، ضرورت امور حسبی عقلا احراز شده است و از نظر عقلی لازم الاجرا هستند. اوامر شرعی در این زمینه در واقع تاکید بر امر عقلی و ارشادی محسوب میشوند. دومین دلیل برای اثبات ارشادی بودن اوامر مربوط به امور حسبی، این است که هر یک از امور حسبی در حقیقت ناظر به فریضهای خاص هستند که امتثال آن فریضه واجب تعبدی و شرعی است مانند امر به معروف و نهی از منکر که امر ثانوی به این فریضه نمیتواند صرفا امری تعبدی باشد. زیرا این فریضه در واقع امری عقلی است که برای تاکید در به جا آوردن، یا ترک آن امر و نهی تعبدی ضرورت یافته است. این بدان معناست که امر و نهی شرعی ارشاد به همان امر و نهی عقلی میباشد. بنابر این گرچه بسیاری از امور حسبی در امور عمومی نیازمند سازمان، قدرت، و تشکیلات اجتماعی است اما این بدان معنا نیست که انجام آنها فقط بر دولت اسلامی واجب است و بدون وجود آن تعطیل میگردد.
دومین ایده درباره نوع مسولیت در امور حسبی میگوید که از نظر شرع مقدس امور حسبی میباید به وسیله گروهی خاص و دارای شرایطی انجام پذیرد. بنابر این انجام این امور به وسیله افراد فاقد شرایط، غیر مسولانه و فاقد اعتبار و بیرون از اعتبار شرعی است. در این تفسیر، که مسولیت امور حسبی را مسولیتی فاعلی به شمار میآورد، تناسب مسولیتها با صفات خاص فاعلان رابطه منطقی ویژهای را بین آن دو برقرار میکند که به آن مناسبت حکم و موضوع یا رابطه علی و معلولی گفته میشود. گاهی این روابط علی و معلولی به گونهای هستند که حالت اختصاص نیز از آن استفاده میشود. به نظر هواداران این تفسیر، هر مسولیت امور حسبی به کسانی سپرده شده است که دارای شرایط خاصی هستند که این شرایط در فقها وجود دارد. از این روست که فقها به لحاظ دارا بودن شرایط لازم برای تصدی امور حسبی، منحصرا تنها افرادی هستند که شرعا میتوانند امور حسبی را به عهده بگیرند. مفهوم این تفسیر آن است که در صورتی که فقیهان برای انجام این امور اقدامی ننمایند، آنگاه این امور ضروری خود به خود تعطیل خواهد شد. نظریه تعطیل امور حسبی با نبود یا عدم اقدام فقیه دارای شرایط را در میان فقهای شیعه کمتر میتوان دید اما تمایل به آن را در آثاری از فقهای بزرگ میتوان مشاهده کرد. (ابن حسن، ، ج2: 184) شیخ مرتضی انصاری گرچه خود چنین تفسیری از امور حسبی را نمیپذیرد اما آن را اینگونه تفسیر میکند که نظریه تعطیل امور حسبی در غیبتِ فقیهِ دارای شرایط ناشی از این امر است که اینگونه امور از نظر شرع مطلوبیت ذاتی نداشته و مطلق وجود آنها مورد نظر شرع نمیباشد یا اینکه دست کم چنین مطلوبیتی درباره آنها احراز نشده است. در اینگونه موارد احتمال مطلوبیت ایجاد امور حسبی به وسیله شخصی معین موجب سقوط تکلیف از دیگران و تعطیل آن میشود. (الانصاری، 1420، ج2: 34)
سومین دیدگاه درباره مسولیت امور حسبی آن است که میگوید اگر شرایط و صفات لازم برای عهدهداری مسولیت در امور حسبی برخاسته از مقتضیات و طبیعت عمل حسبی باشد در آن صورت باید دسته بندیای در میان امور حسبی صورت گیرد. زیرا امور حسبی از این نظر به دو دسته تقسیم میشوند. برخی از امور حسبی به طبیعت خود شرایطی مانند فقاهت و صفاتی مثل عدالت را اقتضا دارند و برخی دیگر صرفا توصلی بوده و بینیاز از هر شرط و صفتی هستند. به گونهای که در حالت حضور فعال و بسط ید فقها هم دیگران میتوانند برای تصدی این نوع از امور حسبی گمارده شوند.
بر اساس این تفسیر فقدان فقیه دارای شرایط تنها دسته اول از امور حسبی را تعطیل میکند اما دسته دوم هم چنان به وسیله مومنان عادل یا امین انجام میگیرد. این تفسیر مورد تایید اکثر فقهای شیعه میباشد و از زمان شیخ مفید مطرح بوده اما در آثار شیخ مرتضی انصاری به نهایت اتقان توضیح، تفصیل و تفسیر گشته است. (الانصاری، 1420، ج2: 48-40) بر اساس تفسیر شیخ انصاری در مواردی که به طور یقین یا به احتمال امور حسبی مانند قضاوت و اجرای حدود که نیاز به احراز اذن امام (ع) دارند، بدون تردید تنها به وسیله فقیهان دارای شرایط تصدی میشوند و در صورت نبود یا فقد آنها قهرا تعطیل میشوند. اما آن دسته از امور حسبی مانند امر به معروف و نهی از منکر زبانی و حفاظت بدون تصرف در اموال افراد غایب که بیتردید نیازی به اجازه معصوم (ع) ندارند با فقدان و غیبت فقیه، دست کم به وسیله مومنان عادل یا امین تصدی میشوند. هم چنین در مواردی که عقل قادر به تشخیص این امر نیست که آیا یک امر حسبی خاص در کدام یک از دو دسته بالا قرار میگیرد، در آن صورت ناگزیر اصل عملی بر مقتضای عمل به قدر متیقن جاری میگردد و این بدان معناست که با این دسته از امور حسبی به مانند دسته اول از امور حسبی برخورد میشود.
چهارمین دسته از تفاسیر مربوط به مسولیت تصدی انجام امور حسبی مورد تایید بسیاری از فقیهان متقدم شیعه مانند شیخ مفید (ابن نعمان، 1410: 810) و شیخ طوسی (ابن بابویه، 1407، ج1: 290) و هم چنین فقیهان متاخری مانند محقق حلی (ابن حسن، بیتا، ج2: 342) و علامه حلی (ابن مطهر، 1410، ج1: 406) است. تفسیر چهارم در واقع محدودیتهای بیشتری از نظریه سوم در سپردن تصدی امور حسبی به مومنان عادل یا امین وضع کردهاند؛ به گونهای که نه تنها در اموری مانند قضاوت و اقامه حدود، بلکه در مصادیقی مانند امر به معروف و نهی از منکر که نیاز به شدت عمل و ضرب و جرح دارد نیز تصدی امور حسبی را به عهده فقیه دارای شرایط گذاشتهاند و بدون اجازه او انجام این دسته از امور حسبی را برای غیر فقیه جایز ندانستهاند. مبنای جدایی این نظریه از نظریه پیشین، اختلافی است که میان فقیهان در اعمالی مانند امر به معروف و نهی از منکر است. در مساله تصدی امر به معروف و نهی از منکر بین فقیهان شیعه اختلاف نظر وجود دارد. عدهای از فقیهان شیعه مانند سید مرتضی علم الهدی و ابن ادریس حلی معتقد هستند که هیچ یک از مراتب امر به معروف و نهی از منکر
(
از مرحله زبانی تا مرحله ضرب و جرح) نیازی به اجازه ندارند و به وسیله مومنان عادل یا امین نیز قابل اجرا هستند؛ در صورتی که دسته دیگری از فقیهان مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، محقق حلی، و علامه حلی معتقدند وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در مرتبه زبانی به وسیله غیر فقیهان نیز قابل اجراست اما انجام آن در مراتب بالاتر مانند ضرب و جرح نیاز به اجازه فقیه دارد. (الانصاری، بیتا: 38)
پنجمین تفسیر درباره متصدیِ امورِ حسبیِ مرتبطِ با دولت است. شیخ مرتضی انصاری با استناد به یک عرف سیاسی، قاعدهای عرفی درباره اختیارات فقیه در عصر غیبت ساخته است. بر اساس یک عرف سیاسی عام، همواره یک سلسله از امور عمومی از شوونات دولت به شمار میرود و در هیچ ملتی بدون نظر دولت و مراجعه به مسوولان حکومتی مداخله در آن امور مجاز شناخته نمیشود. این قاعده عرفی- سیاسی مبتنی بر منطق عقلایی در تقسیم کارها و احاله امور عمومی به دولتها است. اسلام این قاعده عرفی را پذیرفته و تنها شرایط خاصی را برای تصدی ریاست عامه دینی و دنیوی بر امت اسلامی بر آن افزوده است. (الانصاری، بیتا: 34-33) بر اساس قاعده شیخ انصاری، آن دسته از امور حسبی که به یقین در زمره امور حسبی دولتی قرار میگیرند میباید شرایط زعامت دینی و دنیوی مورد نظر شرع مقدس را رعایت کنند. هم چنین امور حسبی که به یقین در زمره امور حسبی دولتی قرار نمیگیرند بر اساس قاعده عرفی فوق تصدی میشوند. اما موارد مشکوکی از نظر صدق قاعده عرفی بالا پیش میآید که الحاق آن موارد به شوونات دولتی و اناطه آن به اذن حاکم شرع و یا رها کردن پذیرش مسوولیت در آنها نیاز به قاعده دیگری دارد که نه از نظرعرفی و نه از نظر شرعی وجود ندارد.
در عرف سیاسی اینگونه نیست که هر عملی موقوف به کسب اجازه از دولت باشد؛ هم چنین از نظر شرعی نیز قاعدهای وجود ندارد که در هر عملی باید از امام معصوم (ع) یا نایب او کسب اجازه کرد. حتی در امور عمومی و حسبی نیز نمیتوان با تمسک به عموماتی مانند « ما علی المحسنین من سبیل» (التوبه: 91) وجود چنین قاعدهای را اثبات کرد. نه تنها وجود چنین قاعدهای از عمومات فوق اثبات نمیشود بلکه از آیه فوق، عکس قاعده استفاده میگردد مبنی بر اینکه در انجام امور عمومی به قصد احسان، مانع و مزاحمتی وجود ندارد. مبنای قاعده شیخ انصاری عرف سیاسی زمان است. اما با دقت در عرف سیاسی جهانی، آشکارا مشاهده میشود که رویه واحدی در جهان دیده نمیشود مثلا رویه دولتهای اقتدارگرا با رویه نظامهای سیاسی دموکراتیک تفاوت میکند. در مورد عرفهای سیاسی و حکومتی نمیتوان مانند احکام شرعی تابع عرف در اوزان و مقادیر برخورد کرد. در اوزان و مقادیر، حکم شرعی تابع عرف عام و یا عرف خاص میباشد و عرف خاص احیانا مقدم بر عرف عام در نظرگرفته میشود؛ به گونهای که در داد و ستدهای مردم هر محل، عرف محل زندگی آنها ملاک عمل قرار میگیرد. اما در مورد عرف سیاسی و حکومتی نمیتوان از تاثیر عرفها و فرهنگها در یکدیگر غفلت کرد. به این بیان کاربرد عرف سیاسی مانند عرف عادی ساده نیست. فقدان وجود یک قاعده و رویه یکسان از نظر عرف سیاسی، مانع از آن میشود که در موارد مشکوک بتوان به آن استناد کرد. با این وجود، اصل تقارب و تقارن شیوههای عرفی اصیل با مقررات و موازین اسلامی در مسایل حکومتی امری انکار ناپذیر است.
ششمین تفسیر در باب مسولیت تصدی امور حسبی، تقسیم امور حسبی به دو قسمتِ امور حسبی ولایی- شرعی و امور حسبی حکومتی- عرفی است. مبنای این نظریه به تقسیم منصب امامت به دو بخش ریاست دینی و ریاست دنیوی باز میگردد. از آنجا که به لحاظ تاریخی، غالبا این دو بخشِ منصبِ امامت از هم جدا بودهاند، و در عمل دولتهای اسلامی دارای دو نظام شرعی و حکومت عرفی شدهاند؛ بنابر این فقها تنها مسولیت امور حسبیهای مانند محافظت از دین، تبیین شریعت، ترویج آن، و اموری را به عهده گرفتهاند که مربوط به فقاهت میشود؛ اموری مانند افتاء و قضاوت. بنابر این تصدی امور عمومی مانند محافظت دنیای مردم و پاسداری در برابر دشمنان به عهده حکومت قدرتمند (
السلطنه اولی الشوکه)
واگذار شده است. این نظریه در میان عدهای از فقیهان متاخر شیعه مانند میرزای قمی، (قمی، 1348: 377؛ قمی، بیتا، ج1: 93 و 36) سید جعفر کشفی، (کشفی، 1377، ج 1: ج؛ کشفی، 1273، ج2: آخر کتاب هفتم) شیخ فضل الله نوری، (ترکمان، 1362، ج1: 111-110) و آیه الله اراکی (الاراکی، 1413: 94؛ الاراکی، 1415، ج2 :27-13) دیده میشود. به عنوان مثال آیه الله اراکی شان فقیه واجد شرایط را مداخله در اموری مانند اجرای حدود، افتاء، قضاوت و ولایت بر غایبان و قاصران میداند؛ اموری که ارتباطی با تصدی مرزهای سرزمینهای اسلامی و یا اداره امور معاش و حفظ قلمروی مسلمانان ندارد. (الاراکی، 1415،ج2: 95) به عقیده او این نوع از امور حسبی از واجبات کفایی عام بوده و هیچ دلیلی بر اختصاص انجام آن به وسیله فقها در دولت وجود ندارد. بنابر این نمیتوان فقها را به عنوان قدر متیقن، برای تصدی انحصاری اینگونه امور عمومی دانست.
هفتمین نظریه درباره مسولیت امور حسبی، تعمیم گستره ولایت فقیه به همه موارد امور حسبی است. بر اساس این تفسیر، امور حسبی عبارت از امور عمومی است که عدم رضایت شرع نسبت به اهمال آنها احراز شده است. این امور به سه دسته تقسیم میشوند: دسته اول اموری هستند که متصدی خاص یا عام دارند. تضمین صحت عمل در اینگونه از امور حسبی منوط به نظارت فقیه است. دسته دوم اموری میباشند که موکول به نظر امام معصوم (ع) هستند و بنابر ادله ولایت فقیه، تصدی آنها به فقیهان دارای شرایط احاله میشود. و دسته سوم اموری هستند که شمول آنها در دو دسته اول مشکوک است. در اینگونه از امور اجازه فقیه دارای شرایط برای تصدی آنها از باب قدر متیقن لازم میباشد. این تفسیر مورد پذیرش فقهایی است که به نظریه ولایت عامه فقیه گرایش دارند. به عقیده امام خمینی (ره) علاوه بر ادله ولایت فقیه، فلسفه سیاسی اسلام مبنی بر قانونمند بودن جامعه بشری و شمول قانون الهی بر همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعی اقتضا میکند که حکومت نیز باید قانونمند بوده و از مقررات عمومی احکام الهی پیروی کند. (موسوی خمینی، 1410، ج 2: 497) آیه الله خویی نیز معتقد است که امور حسبی از هر نوع که باشند جزیی از امور عمومی و حکومتی هستند و باید مشمول قوانین الهی باشند. هنگامی که امور حسبی در یک نظام سیاسی قانونمند هستند که منطبق با موازین اسلام گردند. از این روست که نظارت فقها بر انطباق قوانین امور حسبی در حکومت اسلامی با موازین شرعی امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود و بدون نظارت فقیهان هیچ امری از امور حسبی، عمومی و حکومتی تحقق نمییابد. (الخوئی، 1412، ج5: 49-48)
هشتمین و آخرین ایده برای متصدی امور حسبی دیدگاه عقلی در امور حسبی است. این نظریه مبتنی بر عدم رجوع به ادله نقلی و یا عدم دلالت روایات بر ولایت فقیه است. در تفسیر عقلی از مسولیت امور حسبی، به جای استناد به آیات و روایات در تعیین تکلیف امور حسبی، با اصول عملیه و ادله فقاهتی، یعنی ادلهای که برگرفته از ادله عقلی مانند اصول اربعه هستند نتیجه نهایی استنباط میگردد. بر اساس این نظریه، روایات مربوط به ولایت فقیه صرفا ولایت فقیه را در افتاء و قضاوت به اثبات میرسانند و در بقیه امور حسبی ناچار از مراجعه به ادله عقلی و اصول عملیه هستیم. در این نظریه اصول حسبی به سه دسته تقسیم میگردند: دسته اول اموری هستند که در عین واجب بودن، تصدی آنها تنها پس از احراز اجازه امام (ع) مجاز است. به عنوان مثال امر به معروف، تصرفات غیر مالکانه و غیر ولایی از این دسته هستند که اصل تصدی آنها احتمالا برای غیر امام منوط به اجازه امام میباشد. دسته دوم از امور حسبه، اموری هستند که وجوب آنها احتمالا منوط به اجازه امام (ع) یا نایب او میباشد. در این دسته از امور، برخلاف دسته پیشین، با احتمال اشتراط اجازه، نوع وجوب از مقوله وجوب مشروط بوده و بنابر اصل برائت، وجوب آن منتفی میگردد. تحصیل شرط وجوب نیز در اینجا واجب نمیباشد. نمونهای از این گونه امور، نماز جمعه و حج هستند که وجوب نماز جمعه بنابر احتمال مشروط به اذن امام و وجوب حج مشروط به استطاعت است. سومین دسته از امور حسبی، آن گونه از امور حسبی هستند که منعی شرعی یا عقلی برای تصدی آنها بدون اجازه امام (ع) وجود دارد. اموری مانند تصرفات مالکانه و ولایی و تصرفات در موقوفات که به مقتضای اصل بدون اجازه، نامشروع است. آیت الله خویی با چنین استدلالی ولایت فقیه را در دسته اول از امور حسبی اثبات میکند؛ و دو دسته دیگر را به تعطیل میکشاند. (الخوئی، 1412، ج5: 49-48) او با توسعه تقسیم بندی فوق به مساله تصدی مومنان در حضور فقیه دارای شرایط، تنها در مورد دسته اول از امور حسبی، تصرفات مومنان را بدون اجازه فقیه جایز میشمارند. (الخوئی، 1412، ج5: 52 -50) با این حال، مواردی را که اجازه گرفتن از فقیه موجب عسر و حرج و به حد اضطرار میرسد را به باب حسبه بازگردانده و آن را واجب میشمارند. (الخوئی، 1412، ج5: 48) تفاوت تفسیر عقلیِ تصدیِ امور حسبی با تفسیرِ نقلی آن در این است که طبق تفسیر نقلی در موارد شک در اشتراط اذن ناگزیر از رعایت اذن میباشیم؛ در صورتی که بنابر تفسیر عقلی، احتمال اذن منتفی خواهد بود. (الخوئی، 1412، ج5: 49-48)
بر اساس تفاسیر هشتگانه بالا الگوهای متنوعی از روابط میان امور دولتی و امور حسبی را میتوان ترسیم کرد که هر یک ترسیم کننده کارکردها و ساختارهای خاصی برای «حسبیات» به مثابه جامعه مدنی خواهند بود. اما پرسش اصلی اینجا آن است که آیا «امور حسبی» ظرفیت تحمل بار معنایی «جامعه مدنی» را دارند؟ به این پرسش در ادامه نوشته حاضر پاسخ داده میشود.
پ. شاخصبندی مفاهیم جامعه مدنی و امر حسبی
پیش از این در بخشهای پیشین نوشته حاضر درباره مفهوم «جامعه مدنی»، «امر حسبی» و «متصدی امر حسبی» بحث شد. اینک در این بخش به بیان شاخصهای این دو مفهوم پرداخته و سپس مقایسهای میان شاخصهای مزبور انجام میگردد.
1.
شاخصهای مفهوم «
جامعه مدنی»
بر اساس دادههایی که در بخش نخست این نوشته بیان شد مفهوم «جامعه مدنی» را میتوان با شاخصهای زیر مشخص کرد:
جامعه مدنی فضایی اجتماعی، فضای اظهار نظر، مکالمه، بحث و چارهجویی در مسایل همگانی است.
در این فضا، منافع عمومی دنبال میشود. انگاره مورد پذیرش در اینجا آن است که با دنبال کردن فردی منافع خصوصی میتوان به خیر و نفع عمومی رسید.
فضایی است که حوزه کنش متقابل معقولانه است. این کنش متقابل، مبتنی بر روابط بین قرادادهای خصوصی و تابع منزلت « طبیعی» فرد شکل میگیرد.
قلمروی امر کلی و عام میباشد؛ بنابر این به عموم تعلق دارد و در راستای منافع عمومی است. افراد خصوصی بانی پدیده « عموم» یا « جماعت» هستند و شامل کسانی میگردند که مخاطبان فرامین دولتی به معنای دقیق کلمه قرار میگیرند و در لباس « عموم» ظاهر میشوند.
«دسترسی همگانی» عمدهترین ملاک سنجش �کوفایی یا افول عرصه عمومی است؛ عرصهای که برخی از گروهها را بپذیرد و برخی دیگر را طرد کند، عرصه عمومی ناقص نیست؛ بلکه اساسا عرصه عمومی نمیباشد.
افراد در عرصه عمومی، فارغ از همه تعلقات صرفا به عنوان « انسان ناب» وارد این حوزه میشوند.
2. شاخصهای مفهوم «امر حسبی
»
بر اساس دادههای بدست آمده در بخش پیشین آشکار شد که در تفسیر فقهی این عنوان بین فقهای شیعه اختلاف نظرهای اساسی و فراوان وجود دارد. این اختلافات تا حدی است که معیارهای عام اندکی به عنوان شاخصهای جامع این عنوان میتوان یافت. به طور کلی میتوان عمدهترین شاخصهای عنوان « امر حسبی» را در سه مورد زیر جمعبندی کرد:
اصطلاح «امر حسبی» حقیقت شرعی نیست؛ بلکه مخترع متشرعه میباشد. این بدان معناست که امر حسبی عنوان جامع چندین عنوان اصلی و اولی فقهی میباشد. به عنوان مثال عناوینی مانند ولایت بر صغار، اقامه حدود، امر به معروف و نهی از منکر، اذان و اقامه، همگی ذیل این عنوان قرار میگیرند.
سه ویژگیِ « مناصب بدون متصدی»، « ناگزیر بودن» و « عدم رضایت به اهمال درباره آنها» ویژگیهای اصلی عناوین مختلف اولی و اصلی فقهی است که ذیل عنوان امر حسبی قرار میگیرند.
امور حسبی، امور عمومی هستند. بنابر این نمیتوان امور خصوصی را در زمره امور حسبی قرار داد.
اما صرف نظر از سه ویژگی عمومی فوق، اختلاف نظر فقهای شیعه درباره این مفهوم بحدی است که دست کم دو دسته مفهوم سازی برای عنوان «امر حسبی» گریز ناپذیر میباشد. این دو دسته را میتوان تحت عنوان دیدگاه حداقلی و دیدگاه حداکثری طبقه بندی کرد. بنابر این میتوان عنوان امر حسبی در فقه شیعه را روی طیفی نشان داد که در یک منتهی الیه آن دیدگاههای فردی از امر حسبی قرار دارد و در منتهی الیه طیف دیگر دیدگاه حکومتی تمامتگرا. بین دو دیدگاه فوق دیدگاههایی قرار دارند که بین موارد و مصادیق امر حسبی بر اساس معیارهای متعدد تفاوت میگذارند.
1-3. شاخصبندی مفهوم «امر حسبی» بر اساس دیدگاه حداقلی
پیش از این هشت تفسیر مختلف درباره متصدی امر حسبی توضیح داده شد. با ملاحظه تفاسیر هشتگانه مزبور، میتوان شاخصهای سهگانه زیر را برای امر حسبی در دیدگاه حداقلی بدست آورد:
امور حسبی، اموری توصلی هستند که صرف انجام آنها از نظر شارع مقدس اهمیت دارد. بنابر این انجام آنها منوط به هیچ صفت یا شرط خاصی از ناحیه متصدی آن ندارد.
این امور مورد خطاب عموم مسلمانان و نه دولت اسلامی هستند و بنابر این در حیطه وظایف دولت اسلامی قرار نمیگیرند.
امور حسبی طبق مقتضای عرف سیاسی زمان انجام میگیرند و بنابر این امور غیر ولایی هستند.
شاخصبندی مفهوم «امر حسبی» بر اساس دیدگاه حداکثری
به همین ترتیب میتوان از تفاسیر هشتگانه پیشین سه شاخص عمده امر حسبیه را بر اساس دیدگاه حداکثری استخراج کرد:
مخاطب امور حسبی حکومت اسلامی است نه مردم. زیرا امور حسبی اموری عمومی هستند و امور عمومی به حکومت اسلامی مربوط میگردند.
انجام امور حسبی مقتضی شرایط خاصی است. بنابر این یا بدست معصوم (ع) و یا نائب او، عدول مومنان و امنای ملت انجام میگیرند.
امور حسبی اموری ولایی و شرعی هستند.
خلاصه آن که با ملاحظه شاخصهای حداقلی و حداکثری برشمرده برای «امر حسبی» و مقایسه آن با شاخصهای مفهوم «جامعه مدنی» میتوان ادعا کرد که در فقه شیعه میتوان مفهوم «امر حسبی» را هم وزن مفهوم «جامعه مدنی» به کار برد. هرچند بررسی ظرفیتهای این مفهوم و توضیح قابلیتهای تحلیلی و کاربردی آن نیازمند مطالعات نظری و کاربردی بیشتری است که خارج از موضوع نوشته حاضر میباشد.
نتیجهگیری
مدعای مقاله حاضر آن بود که اصطلاح «امر حسبی» قابلیت جایگزینی با مفهوم «جامعه مدنی» را برای مدلهای دموکراسی اسلامی دارد. از این رو لازم است ظرفیتهای معنایی این مفهوم با مفهوم «جامعه مدنی» سنجیده شود.
با ملاحظه شاخصهای ششگانه مفهوم «جامعه مدنی» و مقایسه آن با شاخصهای عام مفهوم «امر حسبی» آشکارا دیده میشود که «جامعه مدنی» فضای امر عمومی است که در زمان حاضر میتواند ذیل دو عنوان «امر ناگزیر» و «امری که شارع راضی به ترک و اهمال نسبت به آن نیست» (دو عنوانی که به معنای امر حسبی است) مورد اشاره قرار بگیرد. بنابر این تا این حد از ظرفیت سنجی میتوان ادعا کرد که مفهوم جامعه مدنی در عناوین فقهی جایگاه مییابد. اما برای ادامه روند ظرفیت سنجی، ابتدا میباید بین دو دیدگاه حداقلی و حداکثری تمایز قایل شد.
با ادامه روند ظرفیت سنجی بر اساس دیدگاه حداقلی آشکارا میتوان مشاهده کرد که شش شاخص مفهوم جامعه مدنی سه ویژگی را دارند: اول آنکه جزو امور توصلی هستند؛ دوم اینکه مخاطب عموم مردم میباشند و سوم آنکه مطابق مقتضای بخشی از عرف سیاسی زمان میباشند. بنابر این سه شاخص خاص عنوان امر حسبی را از دیدگاه حداقلی دارند. پس میتوان نتیجه گرفت که از نظر دیدگاه حداقلی میتوان جامعه مدنی را ذیل برخی از عناوین اصلی و اولیه فقهی (عناوینی که سازنده عنوان امر حسبی هستند) قرار داد.
گرچه از دیدگاه حداقلی بتوان جامعه مدنی را ذیل برخی از عناوین اصلی و اولیه فقهی جاییابی کرد اما این امر هنوز با مشکلاتی مواجه است. به عنوان مثال پیش از این از «دسترسی همگانی» به عنوان پنجمین شاخص مفهوم جامعه مدنی سخن گفته شد. با ملاحظه این شاخص، ظرفیتسنجی مفهوم امر حسبی از دیدگاه حداقلی با مفهوم جامعه مدنی به سادگی امکانپذیر نیست. زیرا بر اساس تصور فقیهان حداقلی از ترتب متصدیان امرحسبی به دست (فقیه، مومن عادل، فاسقان مسلمان) معلوم نیست که آیا این امور قابل دسترسی برای شهروندان اهل کتاب یا شهروندان غیر کتابی هم هست یا نه؟ زیرا فقیهان حداقلی هم در انجام امور حسبی به دست اهل کتاب و کفار ذمی تردیدهای جدی دارند.
اما هنگام ظرفیت سنجی مفهوم جامعه مدنی با شاخصهای سهگانه امر حسبی بر اساس دیدگاه حداکثری ملاحظه میشود که جامعه مدنی ذیل این سه شاخص قرار نمیگیرد. بنابر این نمیتوان ادعا کرد که مفهوم جامعه مدنی ذیل عنوان امر حسبی و در نتیجه عناوین اولیه و اصلی فقهی سازنده آن قرار بگیرد. با این استدلال ملاحظه میشود که دو نتیجه کاملا متضاد درباره پذیرش یا عدم پذیرش مفهوم جامعه مدنی در فقه شیعه بدست میآید. اما برای بدست آوردن یک نظر نهایی در این زمینه چه میتوان گفت؟
شاید برای بدست آوردن یک رای نهایی به قاعده عرفی اشاره کرد که به نقل از شیخ مرتضی انصاری بدان اشاره شد که طبق مفاد آن، یک سلسله از امور عمومی از شوونات حکومت و دولت به شمار میرود که در هیچ ملتی اقدام به آنها، بدون دخالت دولت مجاز نیست. شیخ انصاری مبنای این قاعده سیاسی عام را، منطق عقلایی در تقسیم کارها و احاله امور عمومی به دولتها میداند و میفرماید که اسلام نیز این قاعده عرفی را پذیرفته است و تنها شرایط خاصی را برای تصدی ریاست عامه دینی و دنیوی بر امت اسلامی بر آن اضافه کرده است. بنابر این بر اساس قاعده سیاسی فوق و ملاحظه شرعی متمم آن میتوان اینگونه نتیجه گرفت که آن دسته از اموری که به یقین در زمره امور دولتی قرار میگیرند میباید شرایط زعامت دینی و دنیوی مورد نظر شرع در مورد آنها رعایت شود. هم چنین در مورد اموری که به یقین در زمره امور عمومی غیر دولتی هستند میباید بر اساس قاعده عرفی فوق تصدی شوند. اما در موارد مشکوک از نظر صدق قاعده عرفی فوق هیچ قاعده عرفی یا ش�عی دیگری وجود ندارد که بدان مراجعه شود. حتی میتوان گفت که نه تنها هیچ دلیلی مبنی بر لزوم تصدی آنها به وسیله معیارهای شرعی یافت نمیشود بلکه ممکن است گفته شود که تمسک به ادلهای مانند «قاعده احسان» ضرورت تصدی موارد مشکوک را بر طبق عرف سیاسی زمان اثبات میکند. با این توضیح شاید بتوان به این نتیجه رسید که میتوان مفهوم «جامعه مدنی» را ذیل عنوان «امر حسبی» جایابی کرد. به این ترتیب میتوان جامعه مدنی را به عنوان نوعی از عرف سیاسی زمان حاضر وارد فقه شیعه کرد اما نباید فراموش کرد که پیدایش مفهوم جامعه مدنی و تقابل آن با دولت از ویژگیهای یکی از عرفهای سیاسی زمان حاضر است بطوری که میتوان از عرفهای سیاسی متضاد دیگری نیز در زمان حاضر نام برد که چنین مفاهیم و چنین تقابلی را نمیپذیرند. بنابراین مفهوم امر حسبی ظرفیت بار معنایی جامعه مدنی و دوگانگی معنایی آن را دارد. بنابر این میتوان بر اساس مفهوم «حسبه» قلمروهایی از حوزه عمومی یافت که ساختارها یا کارکردهایی مشابه و هموزن با «جامعه مدنی» را ارایه کنند. بنابر این امکان طرح مفهوم «جامعه مدنی» در فقه سیاسی شیعه وجود دارد.
فهرست منابع
ابن الاخوه، محمد بن محمد، (1976)، معالم القربه فی احکام الحسبه، تحقیق محمد محمود شعبان، قاهره، منشورات: الهیئه المصریه للکتاب.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1404)، من لایحضره الفقیه، ج 4، چاپ 2، قم، نشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، (1990)، فی التراث الاقتصادی الاسلامی:الحسبه فی الاسلام، الکتاب الثالث، بیروت: منشورات: دارالحداثه، 1990.
ابن حسن، نجم الدین جعفر [محقق حلی]، (بیتا)، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق سید صادق شیرازی، تهران، منشورات: استقلال، مجلدان، طبعه 2.
ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، (بیتا)، المقدمه، بیروت، منشورات: دار احیاء التراث العربی.
ابن علی، زین الدین [الشهید الثانی]، (1410)، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، تحقیق سید محمد کلانتر، قم، منشورات داوری.
ابن مطهر، حسن بن یوسف
، (1410)، نهایه الاحکام فی معرفه الاحکام، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، منشورات: موسسه اسماعیلیان، طبعه 2.
ابن منظور، محمد بن مکرم ،(1417)، لسان العرب، بیروت، منشورات: دارالفکر، طبعه6.
ابن نعمان، محمد بن محمد، (1410)، المقنعه، قم، منشورات: موسسه النشر الاسلامی، طبعه 2.
الاراکی، محمد علی، (1413)، المکاسب المحرمه، قم، نشر: بینا.
الاراکی، محمد علی، (1415) کتاب البیع، الجزءان، قم، منشورات: موسسه الامام الصادق (ع).
الانصاری، مرتضی، (1420)، المکاسب المحرمه، قم، منشورات: لجنه تراث الشیخ الاعظم، طبعه 3.
ترکمان، محمد، (1362)، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات و ... روزنامه شیخ فضل الله نوری، ج1، تهران، نشر رسا.
التهانوی، محمد علی بن علی، (1996)، کشاف اصطلاحات الفنون، تصحیح رفیق عجم، بیروت: مکتبه لبنان ناشرون، 1996.
چاندوک، نیرا، (1377)، جامعه مدنی و دولت: کاوشهایی در نظریه سیاسی، ترجمه فریدون فاطمی و وحید بزرگی، تهران، نشر: مرکز.
الخوئی، ابوالقاسم، (1372)، التنقیح فی شرح عروه الوثقی: الاجتهاد و التقلید، قم، منشورات: آل البیت، 1372.
الخوئی، ابوالقاسم، (1412)، مصباح الفقاهه، 7 اجزاء، تحریر محمد علی توحیدی، منشورات: دارالهادی.
عمید زنجانی، عباسعلی، (
1385
)، فقه سیاسی، ج7، تهران، نشر: امیرکبیر.
فرّاء، ابویعلی، (1406)، الاحکام السطانیه، ،تصحیح محمد حامد الفقهی،
قم، منشورات: مکتب اعلام الاسلامی، طبعه 2.
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، (1370)، الوافی، ج 15، اصفهان، نشر: مکتبه الامام امیرالمومنین (ع).
القمی، ابوالقاسم، (1348)، ارشاد نامه، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ج 20، شماره 3.
القمی، ابوالقاسم، (بیتا)، جامع الشتات، بیجا، مطبعه حیدری.
کشفی، جعفر، (1377)، اجابه المضطرین، تهران، نشر: بینا.
کشفی، جعفر، (1273)
، تحفه الملوک، ج 2، بینا، چاپ سنگی.
الماوردی، علی بن محمد، (1406)، الاحکام السلطانیه،
قم، منشورات: مکتب اعلام الاسلامی، طبعه 2
.
منتظری، حسینعلی، (1408)، دراسات فی ولایه الفقیه، ج2، قم، منشورات: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه.
موسوی خمینی، روح الله، (1410)، کتاب البیع، ج 1، قم، منشورات: اسماعیلیان.
کلمات کليدي
یادداشت
امتیاز دهی
پاسخ
نام
پست الكترونيک
* فرمت ایمیل ورودی صحیح نمی باشد
وب سایت
* فرمت آدرس ورودی صحیح نمی باشد
متنی که در تصویر می بینید عینا تایپ نمایید
*
نظر
* نظر را وارد نمایید
مطالب مرتبط
پربازدید ترین مطالب
مطالب مرتبط
سرنوشت قوم یهود از منظر کلام الهی / حجتالاسلام مرتضی دانشمند
«راهبردهای مذهبی امام هادی علیه السلام برای ایجاد همگرایی اسلامی» / حمیدرضا مطهری
ماه مبارک رمضان و تربیت عبادي منتظران / محمود ملکی راد
کتاب چکیده مقالات کنفرانس بین المللی گفتگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب در عرصه اعتدال و عقلانیت
ویژه نامه شماره یک کنفرانس بین المللی گفتگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب
رواج «معنویت»؛ رویگردانی از دین یا بازگشت به دین؟ / احمد شاکرنژاد
طبقهبندى علوم از دیدگاه صدرالمتألهین و امام خمینى(ره) / نجف لک زایی
حقوق اقلیت¬ها در مردم سالاری دینی با تأکید بر دیدگاه امام خمینی ارایه شده به همایش اسلام و دموکراسی دانشگاه ساکاریا/ شریف لک زایی
الگوی شهروندی در جمهوری اسلامی ایران ارایه شده به همایش اسلام و دموکراسی دانشگاه ساکاریا/ رضا عیسی نیا
مردم سالاری دینی از دیدگاه علامه طباطبایی ارایه شده به همایش اسلام و دموکراسی دانشگاه ساکاریا/ احمدرضا یزدانی مقدم
پربازدید ترین مطالب
[Part_Lang]
[Control]
تعداد بازديد اين صفحه:
2203
Guest (PortalGuest)
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت :
شرکت سیگما