نويسنده: سيد صادق حقيقت
منبع: فصلنامه علوم سياسي ، شماره 35
پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله دين را مساوي نصيحت و آنرا اعم از نصيحت ائمه مسلمانان معرفي كردند:
«قال رسولاللَّه صلي الله عليه وآله الدين نصيحة، قيل: بمن يا رسولاللَّه؟ قال: للَّه و لرسوله ولكتابه و للائمة في الدين ولجماعة المسلمين».(13)
آسيب ديگر براي دولت اسلامي ، محدود شدن دين جهانشمول اسلام به يك سرزمين يا نژاد خاص است. براساس آيه شريفه «و ما ارسلناك إلا كافة للناس» ، پيامبر به محض استقرار حكومت در مدينه ، سفيران خويش را بهسوي پادشاهان كشورهاي مختلف و رؤساي قبايل ارسال كرد. در اين راستا و در دفاع از انسانيت و تحقق عدالت و رهايي انسانها از گمراهيها است كه جهاد بهعنون يك اصل مشروعيت مييابد.
اسلام همواره حقوق شهروندان غيرمسلمان را همانند مسلمانان محترم شمرده و تكاليف ايشان را نيز مساوي ميداند. بيتوجهي به اين مسئله آسيبي براي حكومت اسلامي تلقي ميشود. نبي اكرم براساس اصل مساوات در مسئوليتها حكومت ميكرد. آن حضرت در ابتداي ورود خود به مدينه ضمن انعقاد عهدنامهاي ميان گروههاي اجتماعي مختلف موجود در مدينه، در بخش مربوط به گروههاي مسلمان، انجام مسئوليت دفاع از نظام را به مساوات مشخص كرد و چنين اعلام فرمود: همه گروههاي مسلمان كه به جنگ و جهاد ميروند به ترتيب و به تناوب وارد جنگ خواهند شد.
در جامعه اسلامي ، غيرمسلمانان نيز ميتوانستند با شرايطي خاص به تابعيت آن درآيند. اين نوع تابعيت كه با قرارداد دوجانبه انجام ميگرفت در اصطلاح فقه اسلامي «ذمه» ناميده ميشد. بر اين اساس يهوديان، مسيحيان و مجوسان ميتوانستند با دولت اسلامي معاهده ببندند تا در سراسر قلمرو حكومت اسلامي از آزادي، امنيت و حقوقي كه برطبق قرارداد ذمه اختيار و امضا كرده بودند برخوردار گردند. مقصود اصلي از تشريع اين پيمان، ايجاد محيطي امن و برقراري همزيستي مسالمتآميز ميان فرقههاي مختلف مذهبي در داخل قلمرو حكومت اسلامي بود.
مهمترين آسيبي كه در آخرين سخنان رسول خدا صلي الله عليه وآله درخصوص آينده حكومت اسلامي نيز ترسيم ميشد، بحران جانشيني پيامبر بود. ايشان به شدت از مسئله رهبري امت اسلامي پس از خود نگران بودند و ميفرمودند اين امت 72 فرقه ميشود؛ كه تنها يكي از آنها برحق خواهد بود. با توجه به جايگاه اهلبيت عليهم السلام و توصيههاي فراوان پيامبرصلي الله عليه وآله در مورد جانشيني عليعليه السلام انتخاب او امري طبيعي مينمود. از اينرو جريان مدافع پيروزي خليفه، در آن مبارزه سياسي، محتاج پشتوانه فكري بسيار عميقي بود. كس يا كساني كه ميخواستند در مقابله عليعليه السلام بايستند و از دستيابي او به خلافت ممانعت كنند و جاي او را بگيرند، پس لازم بود نشانههاي صلاحيت او را بشناسند و معادلي براي معارضه با آن يا دليلي براي نفي آن بيابند. امام علي عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام صاحب جايگاه ويژهاي در چشم و دل و منطق پيامبر صلي الله عليه وآله بودند و روايات بسياري از پيامبر درباره شخصيت آنها بود. از اينرو مخالفان براي ايجاد بحران جانشيني به اقدامات گوناگوني دست زدند، از جمله: سياست منع حديث، جعل و اشاعه احاديث واحدي با جهتگيريهاي خاص و دست زدن به معاملات سياسي با لايههاي ذينفوذ در جامعه آن عصر مانند خاندان ابوسفيان. اين اقدامات از يكسو، زمينه را براي سلطه حزب حاكم فراهم آورد و انحصار رهبري فكري اهلبيت عليهم السلام را در افكار عمومي خدشهدار نمود و از سوي ديگر راه را براي سلطه درازمدت كساني فراهم آورد كه در معاملات سياسي به توسعه اقتدار فكري خلفاي اوليه و موجه و معتبر معرفي كردن آنها به جامعه و تاريخ، اهتمام نموده و از اين راه، جاي پاي خود را در جريانات سياسي و كرسيهاي حكومتي پس از خلفا، پررنگ و مستحكم كردند.
آسيبشناسي اقتصادي
از آنجا كه حوزه اقتصاد از حوزه سياست جدا نيست، آسيبشناسي اقتصادي نيز بدون آسيبشناسي سياسي نميتواند معنا پيدا كند؛ بهطور مثال در عنوان قبل به نقش اشراف و ثروتمندان در سياستهاي محافظه كارانه اشاره شد؛ به همين ميزان، ميتوان از نقش ايشان در ناكارآمد كردن اقتصاد نيز سخن گفت طبقه مرفه در جوامع بشري از افراد و طبقات تأثيرگذار جامعهاند كه رفتار، گفتار و عقايدشان پيامدهاي زيادي بر ساير افراد جامعه، خصوصاً طبقات پايينتر دارد. مردم در طول تاريخ، غالباً به خواستههاي آنان عمل كرده و بر طبق روش آنها زندگي نموده و رهبري ايشان را پذيرفتهاند. اشراف براي مطرح كردن خود و كسب اعتبار و جلب احترام ديگران ، به حفظ و گسترش نظام منزلتي ميپردازند. عمل اشرافي كه در نظام مبتني بر تمايز اجتماعي رشد و نمو ميكنند ، داراي سه شاخص اصلي است: 1. تنآسايي (تن آساني)؛ 2. مصرف تظاهري (مصرف آشكار يا اسراف)؛ 3. محافظهكاري.(14)
پيامبران و مصلحان اجتماعي براي اعتلاي مقام انسان و پيشرفت و توسعه جامعه، با مرفهان به مبارزه پرداختهاند. مقابله با اشراف و اشرافيگري، از دغدغههاي اصلي حضرت محمد صلي الله عليه وآله بود. آن حضرت براي مقابله با نظام منزلتي (تمايز ناعادلانه طبقاتي) كه زمينهساز اعمال اشرافي بود و همچنين براي از بين بردن اعمال اشرافي، كارهاي بزرگي انجام داد. آن حضرت صلي الله عليه وآله منصبهاي بزرگي، چون امارت، رياست، فرماندهي و سرپرستي امور اقتصادي را به اشراف و خويشاوندان ثروتمند خود و به كساني كه روحيات اشرافي و نگاه منزلتي داشتند، نداد؛ عباس عموي پيامبر و ربيعة بن حارث پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را نزد پيامبر فرستادند تا آنها را متصدي صدقات فرمايد، ولي پيامبر صلي الله عليه وآله نپذيرفت. عباس عموي پيامبر صلي الله عليه وآله از ايشان خواست كه منصب كليدداري و سقايت را به او وا گذارد. پيامبر صلي الله عليه وآله در پاسخ فرمودند: «كاري را به شما وا ميگذارم كه متحمل هزينهاي شويد نه اينكه از آن درآمد كسب كنيد».(15) ترويج و توسعه كارهاي توليدي و عمراني، گسترش عدالت و توجه به مالكيت فردي و جمعي از ديگر راهكارهاي نبي گرامي اسلام در مبارزه با مترفين تلقي ميشود. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در مقام حاكم جامعه اسلامي، به كارهاي توليدي ميپرداخت.
شايد مهمترين آسيب اقتصادي كه هر نظامي ممكن است با آن روبهرو شود، عدم رعايت اصل عدالت و مساوات باشد. عدالت اقتصادي نظام اسلامي براساس معيارهايي معين تضمين شده است؛ براي مثال، ميتوان به اصل مساوات در مالياتهاي اسلامي يعني زكات، خمس، صدقات و ... اشاره كرد. اين مالياتها از همه كساني كه درآمد و دارايشان از مرزي فراتر رود گرفته ميشود و به هيچ عنوان مسائل طبقاتي در آن راه ندارد. بدين ترتيب اسلام در اداي ماليات شرعي امتيازي ميان پيروانش قائل نشده است و همه را در پرداخت حقوق واجب مساوي دانسته، همانطور كه در پرداخت جزيه نيز ميان اهل كتاب فرقي نگذاشته است. البته در اين مالياتها نه تنها وضع ناتوانان و نيازمندان بهطور كامل رعايت شده است و آنها از پرداخت معافند، بلكه بخش عمدهاي از اين مالياتها با هدف تكافل اجتماعي در جهت تأمين ناتوانان و نيازمندان اختصاص يافته است. اين مالياتها به گونهاي وضع شده كه علاوه بر جلوگيري از طغيان، تراكم و تمركز ثروت، فقر و ناداري و بينوايي را ريشهكن و زمينه عدالت اجتماعي را فراهم سازد كه امنيت و آسايش جامعه جز در پناه عدالت اقتصادي و اجتماعي ميسر نميشود و آن هنگام است كه حقيقت دين ظهور يابد و همگان در سايه عدالت به صلاح رسند.
آسيبشناسي فرهنگي و اجتماعي
قرآن كريم در موارد متعدد به اهميت و جايگاه عدالت اجتماعي اشاره كرده، و ظلم و تبعيض را مهمترين آسيب اجتماعي و فرهنگي دانسته است.(16) نبي گرامي صلي الله عليه وآله نيز مردم را همچون دانههاي شانه برابر دانستند. «الناس سواء كأسنان المشط».(17) عدالت اجتماعي در انديشه ديني از چنان جايگاه ويژهاي برخوردار است كه هيچ امر ديگري با آن قابل مقايسه نيست. اين عدالت برخاسته از عدلي كلي است كه حاكم بر همه چيز است. عدل، به معناي قراردادن هر چيز در جاي خود، مبناي همه امور است. در حديث نبوي آمده است: « بالعدل قامت السموات والارض؛ آسمانها و زمين به عدل برپاست». در نظام دين نه تنها همه چيز بر عدل استوار است، بلكه عدل مقياس همه چيز است. در قرآن، از توحيد گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت از آرمانهاي فردي گرفته تا هدفهاي اجتماعي، همه بر محور عدل استوار شده است.
از همينرو، پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله در حجةالوداع در ضمن خطبه مشهور، سيره مساوات را نيز آموخت:
مردم در اسلام برابرند. مردم به يك اندازه فرزند آدم و حوايند. عربي را بر عجمي و عجمي را بر عربي جز به تقواي الهي برتري نيست، آيا (اين حقيقت را) رساندم؟ گفتند: آري. گفت: خدايا گواه باش.(18) حضرت سپس فرمود: «لا تأتوني بانسابكم و اتوني باعمالكم، فاقول للناس هكذا و لكم هكذا؛ الاهل بلغت؟ قالوا: نعم. قال: اللهم اشهد؛ نسبهاي خود را نزد من نياوريد بلكه عملهاي خود را آوريد. به مردم همان را ميگويم كه به شما ميگويم. آيا رسانيدم؟ گفتند: آري. گفت: خدايا گواه باش». همچنين در حديثي ديگر جامعه مؤمنان را به اعضاي بدن تشبيه كرد: « مثل المؤمنين في توادهم و تراحمهم و تعاطفهم كمثل جسد واحد».(19)
يكي ديگر از مصاديق بيعدالتي در حوزه اجتماعي، عدم مساوات در برابر قانون است. در سيره پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله همه مردمان - زمامدار و رعيت، توانگر و نادار، قدرتمند و ناتوان، عرب و عجم، سفيد و سياه، از نظر قانون مساوي هستند و هيچيك را بر ديگري مزيتي نيست. رسول خدا صلي الله عليه وآله اين مساوات را سخت پاس ميداشت و اجازه هيچگونه تخطي از آنرا به كسي نميداد. زماني، زني از اشراف سرقت كرده بود و پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله دستور داد كه دستش قطع شود. عدهاي خدمت حضرت آمدند و تلاش كردند حكم خدا را تعطيل كنند. پيامبر خدا صلي الله عليه وآله بر يكسان بودن همه در برابر قانون تأكيد كرد و فرمود: آنان كه پيش از شما بودند تنها به سبب چنين تبعيضهايي هلاك شدند؛ زيرا حدود را بر ناتوانان اجرا ميكردند و قدرتمندان را رها ميساختند.(20) آن حضرت ميفرمود: بنياسرائيل تنها به اين سبب هلاك شدند كه حدود را درباره فرودستان اجرا ميكردند و بزرگان را معاف ميداشتند. همچنين زماني كه زني از قبيله بني مخزوم به جرم سرقت محكوم شد و اسامة بن زيد تلاش كرد با شفاعت خود، حكم خدا را تعطيل و نظام مساوات در برابر قانون را مختل كند، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم او را به شدت از اين كارها پرهيز داد و فرمود: امتهاي پيش از شما به اين علت هلاك شدند كه حد (قانون) را درباره فرودست اجرا ميكردند و بزرگ را رها ميساختند؛ به آن كس كه جان محمد در دست اوست سوگند كه اگر دخترم فاطمه چنين كرده بود، دست او را قطع ميكردم.
حكومت اسلام حكومت قانون است. در اين طرز حكومت، حاكميت منحصر به خداست و قانون فرمان و حكم خداست. قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامي حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرمصلي الله عليه وآله گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد تا ابد تابع قانون هستند. همان قانوني كه از طرف خداي تبارك و تعالي نازل شده و در لسان قرآن و نبي اكرمصلي الله عليه وآله بيان شده است. حكم الهي براي رئيس و مرئوس متّبع است. رأي اشخاص حتي رأي رسول اكرمصلي الله عليه وآله در حكومت و قانون الهي هيچگونه دخالتي ندارد. همه تابع اراده الهي هستند. حتي پيامبر در واپسين ايام حيات خود و با حال بيمار، در مسجد حاضر شدند كه مردي كه مدعي بود حضرت در يكي از جنگها تازيانهاي بر او زده، قصاص كند، كه آن مرد به جاي قصاص، بر بدن پيامبر بوسه زد.
از ديگر آسيبهاي اجتماعي از ديدگاه سيره نبوي، عدم رعايت حقوق ديگران، بالاخص مسلمانان، است. ايشان فرمودند: هر كه صبح كند و به امور مسلمانان همت نگمارد از آنها نيست.(21)
پيامبر خدا صلي الله عليه وآله همگان را به كسب دانش و آگاهي ميخواند و آنرا به صورت يك تكليف ديني بيان ميفرمود. آموزش دين بهعنوان اساس كار تربيتي مسلمانان مطرح بود. ايمان باور مبتني بر معرفت است. از همان ابتداي بعثت آموزش دين اساس حركت ديني بود.
در عناوين قبل از خوي اشرافي گري و تبعات اقتصادي آن بحث شد. در اينجا به آثار فرهنگي و اجتماعي آن ميپردازيم. در زمان پيامبر صلي الله عليه وآله بهترين مكان براي فخرفروشي ، خودنمايي و كسب افتخار ، جبهههاي جنگ بود كه از راه دادن هزينه جنگ، مبارزه و غنيمتجويي به دست ميآمد و در قالب سرودههاي حماسي، به مثابه سند افتخار قبيله و فرد افتخارآفرين، ماندگار ميشد. عرب جاهلي حسب و منزلت اجتماعي برآمده از ثروت و شرافت خانوادگي را نشانه اعتبار ميدانست.
براي مثال صفوان بناميه در جنگ حنين ميگفت: اگر قرار باشد بنده باشم ارباب قرشي نزد من دوست داشتنيتر از ارباب هوازني است.
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله براي از بين بردن نگاه منزلتي و رقابت قبيلهاي اقداماتي از قبيل جايگزين كردن فرهنگ برادري و اخوت ديني به جاي ارزشهاي منزلتي و قبيلهاي انجام داد. پيامبر صلي الله عليه وآله در سخنراني پيش از جنگ اُحد فرمودند: «هر مؤمني نسبت به مؤمنان ديگر، چون سر نسبت به پيكر است كه چون به درد آيد، همه بدن به درد ميآيد». در حديبيه وقتي هدايا بين مردم تقسيم شد پيامبر و همسرش امسلمه، همانند ديگران سهم بردند. در جامعهاي كه غنيمتجويي ارزشآفرين بود، تقسيم غنيمتها بهطور مساوي و قرار دادن سهم براي كساني كه به دليلهاي موجه در جنگ حضور نداشتند و برگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آن، ميتوانست از اهميت غنيمتجويي بكاهد؛ عمرو بن اميه، دو نفر از يهوديان بنيعامر را كه پيامبر به آنها امان داده بود كشت و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسايل جنگي و لباسهاي آنها را همراه خونبهايشان فرستاد.
اقدام ديگر پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در اين زمينه، پايبندي به پيمان بود. يكي از ويژگيهاي اشراف اين است كه هرگاه مقام و منزلت طرف قرارداد آنها پايينتر باشد يا آن پيمان، منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد، آن پيمان را بهطور يكجانبه نقض كنند. پيامبر صلي الله عليه وآله براي از بين بردن اين خصيصه، اينگونه عمل كرد. هنگامي كه يهوديان و منافقان بعد از شكست مسلمانان در جنگ اُحد به تضعيف روحيه آنان پرداختند، عمر بن خطاب اجازه خواست آنها را بكشد، ولي رسول خدا صلي الله عليه وآله نپذيرفت و فرمود: «يهوديان در ذمّه ما هستند و من ايشان را بيهوده نميكشم. من از كشتن بيهوده كساني كه شهادت به يگانگي خدا و پيامبري من ميدهند، نهي شدهام».
جايگزين كردن ارزشهاي معنوي به جاي ارزشهاي مادي، ديگر اقدام پيامبر در راستاي احياي ارزشها بود. پيامبر اسيراني كه توانايي پرداخت فديه نداشتند بدون دريافت فديه آزاد ميكردند ، از جمله آنها عبيد بن عمرو بن علقمه، سائب بن عبيد و ابوعزّه عمرو بن عبداللّه بن وهب بودند. پيامبر صلي الله عليه وآله اسيراني كه قرعه به ايشان تعلق گرفت در ازاي آزادي يكي از مسلمانان آزاد كردند مانند عمروبن ابوسفيان، از اسيران جنگ بدر كه در ازاي آزادي سعد بن نعمان بن اكال آزاد شد، ولي از ثروتمندان فديه خودشان و بستگانشان را گرفت؛ عباس عمومي پيامبر مجبور شد فديه خود و پسران برادرش را بدهد.
توجه به تواناييهاي فردي و دينداري در انتصابها به جاي طايفهگرايي و در نظر گرفتن مراتب منزلتي يا دارايي اشخاص، و كوشش در جهت فقرزدايي و كم كردن فاصله فقير و غني و دگرگون كردن معيارهاي ارزش انسانها، از اين مطلب حكايت ميكرد كه حضرت محمد صلي الله عليه وآله تقوا و علم را نشانه برتري ميدانست. در مقابل، روش طبقه مرفه حضور در جنگ و به دست آوردن غنيمت، دادن هزينه جنگ، داشتن منصبهايي ، مانند: فرماندهي ، سقايت ، پردهداري ، رفادت ، رياست ندوه ، انحصار تجارت ، داشتن اسلحه جنگي و حصار و قلعههاي مستحكم بود.
دنياطلبي، عامل حبط اعمال است. در روز قيامت گروهي را براي محاسبه ميآورند كه اعمال نيك آنان مانند كوههاي تهامه بر روي هم انباشته است، اما فرمان ميرسد كه به آتش برده شوند. صحابه گفتند: يا رسولاللّه آيا اينان نماز ميخواندند؟ فرمود: بلي، نماز ميخواندند و روزه ميگرفتند و قسمتي از شب را در عبادت به سر ميبردند اما همين كه چيزي از دنيا به آنها عرضه ميشد جهش ميكردند تا خود را به آن برسانند.(22)
بهطور خلاصه ميتوان گفت حضرت محمد صلي الله عليه وآله اسراف و تجملگرايي را امري مذموم ميدانست و براي مقابله با آسيبهاي فرهنگي اقدامات زير را انجام دادند:
1. ترويج سادهزيستي و نفي اسراف و تجملگرايي در گفتار و عمل. پيامبر به كساني كه لباسهاي مخصوص اشراف و ثروتمندان را ميپوشيدند تذكر ميداد. آن لباسها موجب تفاخر پوشنده آن و تحقير سايرين ميشد. پوشيدن لباس كهنه و پاره نوعي اظهار حقارت و فقر بود. علاء بن حضرمي پيراهني آستين بلند پوشيده بود، آستين پيراهن را به اندازه حدود انگشتهايش كوتاه كردند. يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه وآله با وجود داشتن دو دست لباس نو، جامهاي كهنه و پاره به تن داشت. حضرت از او خواستند كه لباس نوي خود را بپوشد و وقتي پوشيد، فرمودند: آيا اينطور بهتر نيست؟ لباس رسول خدا بسيار ساده بود؛ پيامبر صلي الله عليه وآله لباس گرانقيمت خويش را به اسامة بن زيد كه جوان بود دادند و خودشان لباس ارزان قيمت پوشيدند.
3. مقابله با نمادهاي اشرافيگري، چون هديه و ميهماني دادن اشرافگونه. پيامبر صلي الله عليه وآله هديه مشركان را نميپذيرفت و براي هيچ يك از پادشاهان و اشراف هم عصر خود هديه نفرستاد. آن حضرت، در هيچ مرحلهاي از زندگاني خويش مهمانيهاي تجملي برگزار نكردند و در اينگونه مراسم نيز حضور نداشتند. پس از آنكه ابو براء عامر بن مالك بن جعفر براي آن حضرت دو اسب و دو ناقه هديه آورد، پيامبر فرمود: من هديه مشرك را نميپذيرم.
3. پيامبر صلي الله عليه وآله، براي جلوگيري از تشكيل طبقه اشراف جديد (نوآمدگان يا افراد نوكيسه) در جامعه اسلامي، به فقيران سفارش ميكردند كه در مسير اشراف قدم نگذارند؛ پيامبر هنگام آمادگي براي جنگ خيبر به ابوعبس بن جبر كه فقير بود و زاد و توشه راه و خرج خانوادهاش را نداشت، فرمود: « اي ابوعبس تو و ديگران ياران فقيرت اگر سلامت باشيد و كمي زنده بمانيد، مالتان زياد خواهد شد و آنچه كه براي اهل خود باقي ميگذاريد فراوان شود، پول و بردههاي شما زياد ميشود و اين به سود شما نيست».
4. تغيير نگرش درباره زنان؛ در نگرش جاهلي، زن زندگي نيابتي داشت. رسولخدا صلي الله عليه وآله وسلم با بيان جايگاه واقعي زن و ارزش دادن به او، نگرشها را متحول كرد. حضور فعال همسران پيامبر ، حضرت فاطمهعليها السلام و زنان هم عصر او در فعاليتهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي دليل اين مدعاست.
5. توجه نكردن به مراتب منزلتي در معاشرتها ، واگذاري منصبها ، مجازاتها و ساير امور. وسايل و ابزار زندگي افراد سرشناس به دليل گران قيمت بودن آنها و نيز تعلق داشتن به اشخاص برجسته، مورد توجه خاص ديگران است؛ براي نمونه، ميتوان به شتر ابوجهل اشاره كرد كه به قول واقدي ، شتري گزيده و مهري بود كه در جنگ بدر نصيب پيامبر صلي الله عليه وآله شد. قريش حاضر بود در مقابل آن ، صد ناقه بپردازد ، ولي پيامبر صلي الله عليه وآله نپذيرفت و عاقبت، آن شتر از طرف هفت نفر در حديّبيه قرباني شد.
6. جلوگيري از ساختن خانههاي مجلل. عباس عموي پيامبرصلي الله عليه وآله حجرهاي ساخت، رسولخدا صلي الله عليه وآله به او فرمودند: آنرا ويران كن. عباس خواست معادل ارزش آنرا در راه خدا بدهد ، اما پيامبر صلي الله عليه وآله تأكيد كردند كه آنرا ويران سازد.(23)
7. شكستن بتها و مبارزه با شرك، بتسازي و سنتها و آداب و رسوم جاهلي بتپرستان و تخريب مسجد ضرار كه با نيت غيرالهي ساخته شده بود.
8. اهميت دادن به نيت و محتواي عبادت و توسعه مصاديق عبادت. از نظر پيامبرصلي الله عليه وآله عبادت كردن فقط راز و نياز در عبادتگاه نبود بلكه هر كاري كه با نيت الهي براي انجام فرمان خداوند صورت گيرد ، عبادت است. پيامبر در سخنراني قبل از جنگ اُحد فرمودند: « هركس، چه مسلمان و چه كافر ، اگر نيكي كند مزد او برعهده خداست كه در اين جهان يا آن جهان پرداخت خواهد شد».
9. توجه به معيارهاي معنوي، مانند نيكوكاري ، كمك به همنوع، عدالت ، پرداخت صدقه. پيامبرصلي الله عليه وآله درآمد غنيمتهاي بنينضير را، كه به آن حضرت اختصاص داشت ، بين خويشان خود تقسيم ميكردند و به هر كس كه مصلحت بود لطف ميفرمودند. ايشان مصرف ساليانه جو و گندم خانواده خود و فرزندان عبدالمطلب را از نخلستانهاي بنينضير تأمين ميكردند و اضافه آن را صرف خريد اسلحه و اسب براي جنگ ميكردند. صدقات آن حضرت از همين محل و همچنين از اموالي كه به او هبه كرده بودند، تأمين ميشد. رسول خدا هيچ سائل و فقيري را محروم نميكرد، ولي توانگران و كساني كه قدرت كسب داشتند، از خمس بهرهاي نداشتند.
در مجموع، ميتوان گفت سياست پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله تابع اخلاق و سعادت بود. ايشان براي حكومت آسيبهايي در ابعاد مختلف شناسايي ميكند؛ به شكلي كه عدم توجه به آنها موجب ركود و زوال حكومت اسلامي - همانند ديگر حكومتها - ميگردد. مهمترين آسيبهاي حكومت اسلامي را موارد زير ميدانند: تفرعن، اشرافيگري و اتراف، محافظهكاري و واپسگرايي، بحران جانشيني ، بيعدالتي و عدم مساوات در ابعاد مختلف ، رابطهگرايي، بيتوجهي به سرنوشت ديگر انسانها، تجمل و مصرفگرايي، فقر و فاصله طبقاتي و نقض حقوق شهروندان و از جمله حقوق اقليتها.
پي نوشت ها:
13) همان، ج 27، ص 67.
14) ر . ك: اروجلو، پيشين.
15) همان.
16) حديد (57) آيه 25: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط».
17) شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 379.
18) تاريخ اليعقوبي، ج 3، ص 110: «الناس فيالاسلام سواء، الناس طف الصاع لادم و حواء، لافضل عربي علي عجمي ولا عجمي علي عربي الا بتقوياللّه، الا هل بلغت؟ قالوا: نعم. قال: اللهم اشهد».
19) علاءالدين هندي، كنزالعمال في سنن الاقوال والافعال، (بيروت: مؤسسةالرسالة، 1985 م) ج 1، ص 143 و 149، حديث 694 و 695.
20) ميرزا حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج 18، ص 7: «انما هلك من كان قبلكم بمثل هذا، كانوا يقيمون الحدود علي ضعفائهم و يتركون اقويائهم».
21) محمد بن محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 3، ص 293. «من اصبح لايهتم بامور المسلمين فليس منهم و من سمع رجلا ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم».
22) لئالي الاخبار، ص 465. «ليجيئن اقوام يومالقيمه و اعمالهم كجبال تهامه فيومر بهم الي النار قالوا يا رسولاللّه أمصلين؟ قال نعم يصلون و يصومون و ياخذون هنا من الليل فاذا عرض لهم شيء منالدنيا وثبوا اليه».
23) ابن سعد، الطبقات الكبري، (بيروت: دار بيروت، 1405 ق / 1985 م)، ج 4، ص 22.