مقالات
جايگاه اسباب نزول در مسالك الافهام

جايگاه اسباب نزول در مسالك الافهام

درباره مسالك الافهام

«مسالك الأفهام إلي تنقيح شرائع الإسلام» شرحي است بر شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام اثر ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن حسن، مشهور به محقق حلي شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعه بيش از بيست شرح از آن را با عناوين خاص همچون مسالك، جواهر و مانند آن نام برده؛ حدود صد شرح از آن را با عنوان شرح الشرائع معرفي كرده و از دوازده حاشيه بر آن ياد مي‌كند. اما مسالك الافهام، بزرگ‌ترين تصنيف شهيد ثاني است. او در ابتدا تعليقه‌اي بر شرايع نگاشت و بعدها با تكميل مطالب، آن را به صورت شرحي مفصل ارائه كرد. اين كتاب چندين بار در ايران با چاپ سنگي منتشر شده و داراي نسخ خطي متعددي است.  چاپ منقحي از آن در «مؤسسه معارف اسلامي» قم و در پانزده مجلد همراه با زندگي نامه‌اي از شهيد در مقدمه، به زيور طبع آراسته شده است.

مباحث فقهي مسالك در چهار بخش تنظيم شده:

بخش اول: عبادات؛ كه به ده كتاب تقسيم مي‌شود  و در رمضان سال‏۹۵۱ به اتمام رسيده است

بخش دوم: عقود؛ به پانزده كتاب منقسم شده و در ربيع الثاني سال ۹۶۳ به پايان رسيده.

بخش سوم به ايقاعات پرداخته كه خود يازده كتاب دارد و در رمضان سال ۹۶۳ نگارش آن به اتمام رسيده.

و بالاخره بخش چهارم پيرامون احكام است با دوازده كتاب  كه در ربيع الثاني سال ۹۶۴ به سرانجام رسيده است.

اسباب نزول

حادثه‌اي را سبب نزول مي‌نامند كه آيه يا آياتي در اِِخبار از آن يا براي تبيين حكمش در همان ايام وقوعش نازل شود. لذا سبب نزول واقعه‌اي است كه در زمان رسول الله اتفاق افتاده، يا سؤالي است كه از ايشان پرسيده شده و آيه يا آياتي در بيان حكم آن نازل شده. اما مراد از اينكه گفتيم در ايام وقوع حادثه، زمان‌هايي است كه آياتي خبر دهنده از آن حادثه نازل مي‌شوند؛ فرقي نمي‌كند كه بلافاصله بعد از حادثه باشد يا به اقتضاي حكمتي با تأخير از آن حادثه. چه اينكه در ماجراي سؤال قريش از روح و اصحاب كهف چنين شد.

تأثير اسباب نزول در فهم و تفسير قرآن

در فهم مراد هر سخني شناخت جهات خارجي و قرائن، امري ضروري است؛ در مورد آيات قرآن كريم، اسباب نزول كمك زيادي به شناخت اين قرائن مي‌كند. همچنين اسباب نزول مقدمات ذهني لازم را براي محقق فراهم مي‌آورد تا خود را در فضاي نزول وحي حس كرده، به فهم عميق‌تري از آيات نائل شود؛  چرا كه ساختار و گونه تعبير در آن دسته از نصوص قرآني كه با سبب نزول معيني در ارتباطند، متناسب با مقتضاي آن سبب است.

اما جايگاه روايات اسباب نزول در تفسير قرآن چگونه است؟

بياناتي كه در شأن و سبب نزول آيات قرآن كريم آمده، چند قسم است:

الف) بياناتي كه به صورت تاريخ است، نه روايتي از معصوم(ع). مانند اينكه از ابن عباس نقل شود كه اين آيه در چنين زمينه‌اي نازل شده است. اين گونه شأن نزول‌ها مانند اقوال مفسران تنها زمينه ساز برداشت‌هاي تفسيري است و حجيتي ندارد؛ البته اگر در موردي اطمينان حاصل شود، مانند آنكه از قول ابن عباس طمأنينه پديد آيد، خود آن وثوق و طمأنينه معتبر است، نه آنكه صرف تاريخ، اعتبار تعبدي داشته باشد؛ بر خلاف حديث معتبر كه حجيت تعبدي دارد، هر چند وثوق حاصل نشود.

ب) روايات فاقد سند صحيح و معتبر. اين گونه شأن نزول‌ها گرچه بر اثر احتمال صدور آن از معصومين: با كلام بشري متفاوت است و بايد تكريم شود، اما از نصاب لازم در حجيت برخوردار نيست.

ج) شأن نزول‌هايي كه به صورت روايت نقل شده و داراي سند صحيح و معتبر است. اين گونه روايات در تبيين شأن و يا سبب نزول آيه حجيت دارد، ولي همان گونه كه روايات تطبيقي شمول و گستره معناي آيه را محدود نمي‌كند، روايات شأن نزول نيز بيانگر مورد و مصداقي براي مفهوم كلي آيه است و هيچ گاه مورد يك عام يا مطلق، مخصص يا مقيد آن نيست و اين گونه روايات گرچه مايه كاهش عموم يا اطلاق نيست، ليكن رهگشاي خوبي براي مفسر است تا آيه را به گونه‌اي تفسير كند كه با مورد خود هماهنگ و سازگار باشد.

 

كاربرد روايات اسباب نزول در مسالك الافهام

۱. تأييد يك برداشت فقهي

در اين جايگاه، شهيد از جزئيات روايات بهره گرفته و از آنها در تأييد برداشت‌هاي فقهي استفاده مي‌كند. از اين قبيل مي‌توان به اين موارد اشاره كرد:

الف) درباره اينكه در جاري شدن لعان طبق حكم آيه(وَ الَّذينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَهُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ*وَ الْخامِسَهُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبين)(نور/ ۷-۶)، بيّنه نياوردن از طرف زوج شرط است يا نه، دو قول مطرح كرده و در تأييد هر دو به اسباب نزول هم اشاره دارد. خلاصه مطلب شهيد به اين صورت است:

«۱- بيّنه نياوردن شرط نيست؛ به خاطر رعايت اصل و به خاطر اينكه رسول الله بين عويمر و همسرش لعان را جاري كرد و از بيّنه نپرسيد.

۲- بيّنه نياوردن شرط است؛ علامه حلي و بيشتر فقها اين قول را برگزيده‌اند. به اين دليل كه شاهد نياوردن در آيه شرط است و به خاطر اينكه ابن عباس در ماجراي هلال روايت كرده كه رسول الله فرمود: بيّنه بياور، وگرنه بر پشتت حد مي‌زنم. سپس آيه نازل شد و حضرت رسول بين آنها لعان را جاري كرد. همچنين اگر او از لعان رويگردان مي‌شد، حد مي‌خورد و در اين صورت با وجود بينه حد خورده بود؛ در نهايت اينكه لعان حجت ضعيفي است و با وجود بيّنه كه حجت قوي‌تري است، به آن عمل نمي‌شود. معتقدان به اين قول حالت اول را اين گونه پاسخ مي‌دهند كه اين دلايل عمل بر اساس اصل را منتفي كرده. به علاوه جايز است كه رسول الله به حال افراد علم داشته باشد و از بيّنه نپرسد.» ب) در اينكه مراد از عذاب در آيه(وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّه)(نور /۸)، حد است، يكي از مؤيد‌هاي شهيد، اسباب نزول است؛

«بدون شهادت، عذابي جز حد براي آن زن نيست و حبس عذاب ناميده نمي‌شود، بلكه بر خلاف حد، دليلي براي حبس نداريم ... و به خاطر سخن رسول خدا به هلال (آن‌گاه كه همسرش را متهم كرده بود): بيّنه بياور، وگرنه بر پشتت حد مي‌زنم، و هلال گفت: سوگند به آن كه تو را به حق مبعوث كرده، راست مي‌گويم و قطعاً خداوند چيزي كه مرا از حد مبّرا كند نازل خواهد نمود. پس اين آيات نازل شد.»

ج) استفاده از اسباب نزول در تعيين معناي شرط در آيه(وَ اللاَّئي‏ يَئِسْنَ مِنَ الْمَحيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَهُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئي‏ لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ...) «قول خداوند به «إِنِ ارْتَبْتُمْ»، مي‌تواند پذيراي عقيده جمهور مفسران و علمايي باشد كه مراد خداوند را اين‌گونه تأويل مي‌كنند: اگر در عده اين زنان شك داريد و به مدت آن آگاه نيستيد. چيزي كه به اين تأويل رهنمون مي‌شود، سبب نزول اين آيه است كه ابي بن كعب گفت: اي رسول خدا! عده گروهي از زنان در كتاب خدا نيامده؛ زنال كوچك، زنان كهن سال و زنان باردار، پس خداوند نازل فرمود(وَ اللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ... وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ)»

د) در آيه(لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضا)(نساء /۷)، شهيد در ردّ نظر كساني كه لفظ «نساء» را در آيه مشمول تخصيص مي‌دانند و لفظ رجال را نه، مي‌گويد:

«از آنجا كه اصل در آيه عموم است، حكم كردن به ارث‌بري بعضي از زنان كفايت نمي‌كند، وگرنه مثل اين تخصيص در مورد مردان نيز لازم است و عموميت اين آيه در ارث بردن زنان را اين مطلب تأييد مي‌كند كه اين آيه براي ردّ اين خوي عصر جاهليت نازل شد كه آنها به زنان هيچ ارثي نمي‌دادند. چنان كه اين مطلب در روايت جابر از زيد بن ثابت آمده و بدون عام بودن آيه، اين ردّ تام نيست.» ۳ ۲. تبيين بيشتر فضاي آيه

گاهي بيان سبب نزول آيه در كلام شهيد به منظور تبيين بيشتر فضاي آيه است. براي نمونه ذيل آيات(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياهَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً * وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيما)(احزاب/ ۲۹ - ۲۸) مي‌فرمايد:

«(از جمله احكام مخصوص به رسول الله(ص)اينكه) واجب است همسرانش را مخير كند به برگزيدن زندگي با او و جدايي از ايشان، به خاطر اين قول خداوند: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياهَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً ... أَجْراً عَظيما). و اصل آن مطلبي است كه از آن زنان روايت شده؛ آنها به آنچه خداوند از فقر و صبر بر آن براي رسولش برگزيده بود، عيب جويي كرده و زينت دنيا را طلب مي‌كردند، با آنكه حضرت رسول(ص)آن را خوش نمي‌داشت. اين باعث خشم حضرت از آنها و در نتيجه كنارگيري يك ماهه از آنان شد و سپس اين آيه نازل شد:(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ ...) ايشان تخيير آنها را از عايشه آغاز كرد و آنها خدا و رسولش را برگزيدند.»

۳. بيان يك واقعه تاريخي

گاهي اسباب نزول در مسالك تنها در مقام بيان تاريخ بازگو مي‌شود؛ به عنوان نمونه در ابتداي كتاب «الظهار» به اولين كسي كه در اسلام ظهار كرد و بعد از آن آيات۱-۴ سوره مجادله نازل شد، اشاره شده؛

«و روي أن أول من ظاهر في الإسلام أوس بن الصامت من زوجته خوله بنت ثعلبه علي اختلاف في اسمها و نسبها، فأتت رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله فاشتكت منه فأنزل اللّه تعالي قوله:(قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ ...)» «روايت شده اولين فردي كه در اسلام ظهار كرد، اوس بن صامت بود از همسرش خوله بنت ثعلبه كه البته در نام و نسب همسرش اختلاف است، او نزد رسول الله آمد و از شوهرش شكايت كرد و خداوند اين آيه را نازل كرد: (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ ...)»

روايات جعلي اسباب نزول در مسالك الافهام

چنان كه گفتيم، شهيد در هنگامه تعارض روايات، تعارضي كه به اختلاف در برداشت‌هاي فقهي منجر مي‌شود، به تقويت جانب يكي از روايات پرداخته و اين طبعاً غير صحيح بودن طرف ديگر را نشان مي‌دهد. شايد اين از آن روست كه او در مقام صدور فتوا، تعارض را غير قابل جمع ديده و در نتيجه جانب احتياط را گرفته؛ گرچه باز هم صراحتاً به ساختگي بودن روايت مقابل اشاره‌اي نمي‌كند. اما در چند مورد كه شأن نزول به گونه‌اي به حضرت رسول(ص) مربوط بوده و اثر عملي براي ديگران نداشته، روايات نادرستي را ذكر مي‌كند. گرچه شروع نقل با عباراتي چون «قيل» (‏۱۵/ ۷۶) و «روي»  نشان دهنده اعراض او از اين گونه روايات است، اما همين اندازه از نقل، بدون نقد صريح، از دانشمندي فرزانه چون شهيد ثاني مورد انتظار نيست. از اين موارد مي‌توان به اين صورت نام برد:

۱. ماجراي ازدواج پيامبر اكرم(ص)با زينب

شهيد در كتاب «النكاح» بحثي دارد با عنوان «خصائص النبي» كه در آن به برخي احكام مختص به پيامبر اكرم(ص)در باب ازدواج پرداخته و از آن جمله عبارتي را به نقل از علامه حلي۴ آورده كه مبناي آن يك روايت جعلي اسباب نزول است، اما اشاره صريحي به رد آن ندارد؛

۲. سحر پيامبر(ص)

شهيد در كتاب «القصاص» مسالك به مناسبت بحث درباره چگونگي قصاص كسي كه با سحر موجب قتل ديگري شده، گفتار علامه حلي از قول شيخ طوسي به اينكه «سحر امري حقيقي نيست» را آورده و مي‌گويد: فقها اختلاف دارند كه آيا سحر امري حقيقي است، يعني در مسحور تأثيرگذار است يا نه، مجرد تخيل است؟ و در ادامه مي‌گويد:

«رواياتي هست كه دلالت بر وقوع سحر در زمان رسول الله دارد، تا آنجا كه گفته شده ايشان سحر شد، چنان كه گمان مي‌كرد كاري را انجام داده، در حالي كه انجام نداده بود. در اين باره بود كه معوذتين نازل شد.» (‏۱۵/ ۷۶)

درباره سبب نزول اين سوره دو قول مطرح است: برخي مي‌گويند لبيد بن اعصم يهودي پيامبر(ص)را سحر كرده.۷ اما عده‌اي معتقدند اين دو سوره تعويذي بوده از جانب خداوند براي رسول الله(ص)كه سخت بيمار شده بودند؛

«في تفسير علي بن إبراهيم حدثني أبي عن بكر بن محمد عن أبي عبد الله(ع) قال: كان سبب نزول المعوذتين انه وعك رسول الله صلي الله عليه و آله فنزل عليه جبرئيل بهاتين السورتين فعوذه بهما» (عروسي حويزي، ‏۵/ ۷۱۷)

«علي بن ابراهيم از پدرش از بكر بن محمد ازامام صادق(ع)نقل مي‌كند كه پيامبر اكرم به سختي بيمار شد و جبرئيل اين دو سوره را فرود آورد تا ايشان را به وسيله آن دو در امان دارد.»

البته در تفسير علي بن ابراهيم به جاي لفظ «وعك»، «وعد» آمده (قمي، ‏۲/ ۴۵۰) كه به نظر «وعك» صحيح‌تر باشد؛ اين واژه به معني درد و بيماري در بدن است (ابن منظور، ‏۱۰/ ۵۱۴) و طبيعتاً بيماري در بدن هر علتي مي‌تواند داشته باشد و قراين زيادي كه سحر را درباره پيامبر منتفي مي‌داند، نقش علّي سحر را حذف مي‌كند.

۳. طلاق سوده بنت زمعه

شهيد در سبب نزول آيه(وَ إِنِ امْرَأَهٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ ...)(نساء/ ۱۲۸) مي‌گويد:

«از ابن عباس روايت شده كه پيامبر اكرم(ص)قصد طلاق سوده را داشت كه او گفت مرا طلاق نده و در شمار همسرانت باقي بگذار، اما نوبتي را براي من قرار نده و آن را به عايشه بده، پس اين آيات نازل شد.» به نظر مي‌رسد كه اين سبب نزول خالي از اشكال نباشد؛ وقتي در منابع تاريخ و تفسير درباره علت تصميمي‌ كه به پيامبر(ص)نسبت مي‌دهند، جستجو مي‌كنيم، فقط يك علت را ذكر مي‌كنند و آن پير شدن سوده است.۸ اين در حالي است كه ما اين رفتار را ـ‌كه كسي همسرش را به خاطر كهولت سن طلاق بدهد‌ـ در شأن يك مؤمن عادي نمي‌دانيم، چه رسد به رسول خدا. رسولي كه(وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي‏)(نجم/۳) درباره او فرود آمده، لذا هيچ چيز را بر اراده خدا بر نمي‌گزيند، طلاق گفتن او هم با اراده الهي است و جز به خاطر دوري از زينت‌هاي دنيا نخواهد بود؛(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياهَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلا)(احزاب/ ۲۸ ): «اي پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را مي‏خواهيد، بياييد با هديه‏اي شما را بهره‏مند سازم و شما را به طرز نيكويي رها سازم!»

درباره پيامبري كه در اوج جواني و حُسن با بانويي چهل ساله ازدواج كرد، نمي‌توان چنين بي‌پروا سخن گفت. اما اينكه در اين روايت به سن زياد سوده اشاره شده، قابل تأمل است. درست است كه او بيوه سكران بن عمرو بود و از او چند فرزند داشت (طبري، ‏۱۱/۶۰۱-۶۰۰)، اما به نظر نمي‌رسد كه شرايطي بسيار متفاوت از ام سلمه داشته باشد. ام سلمه، بيوه عبدالله بن عبدالاسد بن هلال‏، همراه با ابوسلمه دو بار به حبشه هجرت كرد و در سال چهارم هجري، بعد از وفات همسرش، در حالي با حضرت رسول(ص)ازدواج كرد كه چهار فرزند از ابوسلمه داشت. (همان، /۶۰۴-۶۰۳) سوده هم طبق نقل طبري همراه با همسرش در دومين هجرت به حبشه شركت داشت و بعد از بازگشت به مكه، همسرش را از دست داده (همان، /۶۰۰) و در دهمين سال نبوت پيامبر با ايشان ازدواج كرد و همراه با ايشان به مدينه هجرت نمود. (ذهبي، ‏۳/ ۲۸۸)

درباره تاريخ وفات سوده، دو نظر وجود دارد: ۱- سال ۵۴ در زمان حكومت معاويه (طبري، ‏۱۱/۶۰۰ ؛ ذهبي، ‏۳/۲۸۸) ۲- انتهاي خلافت عمر (ابن كثير، ‏۷/۱۴۴؛ ابن عبد البر، ۴/۱۸۶۷) كه سال ۲۳ هجري است. (ابن جوزي، ۴/۳۲۹) و سن او را در هنگام وفات، ۸۰ سال دانسته‌اند. (مقريزي، ‏۶/۳۴)

در اين صورت، طبق نظر اول، سوده هنگام وفات پيامبر(ص) ۳۶ سال داشته و طبق نظر دوم، ۶۷ سال. البته اين را هم بايد در نظر داشت كه سوره نساء، كه آيه ۱۲۸ آن مورد بحث ماست، در طول سال هفتم هجري و در مدينه نازل شده (ابن عاشور، ‏۴/ ۶)، لذا سوده هنگام نزول آيه حدوداً ۳۳ يا ۶۴ ساله بوده است. در حالت اول كه قضيه منتفي است و در حالت دوم، سن او در هنگام ازدواج با رسول الله ۵۴ سال بوده. از اين رو كسي نمي‌تواند ادعا كند كه حضرت رسول به خاطر جواني‌اش با او ازدواج كرده كه حال به خاطر پيري طلاق گويد.

به نظر مي‌رسد تنها فايده اين گونه اخبار براي برخي، اثبات برتري عايشه نسبت به ديگر همسران رسول الله است. ابن كثير به نقل از عروه درباره اين آيه مي‌گويد:

«خداوند درباره سوده و زنان مانند او اين آيه را نازل كرد: (وَ إِنِ امْرَأَهٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضا)و اين به اين خاطر بود كه سوده به سن پيري رسيد و ترسيد كه رسول الله از او جدا شود و در نتيجه جايگاهش را نسبت به ايشان از دست بدهد. او كه به علاقه پيامبر به عايشه و جايگاه او نزد پيامبر آگاه بود، نوبت خود را به عايشه بخشيد و پيامبر هم پذيرفت.» (ابن كثير، ‏۲/ ۳۷۸)

آخرين نكته اينكه در سبب نزول اين آيه، ماجراي ديگري هم نقل شده كه آن را در شأن دختر محمد بن مسلمه، همسر رافع بن جريح مي‌داند كه پا به سن گذاشته بود و همسرش با دختري جوان ازدواج كرد و او از ظلم رافع در حق خود مي‌ترسيد. (قمي، ‌۱/۱۵۴)۹

 

 

 
امتیاز دهی
 
 

خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

كنگره بين المللي شهيدين
مجری سایت : شرکت سیگما