در آغاز هزاره سوم ظهور فنآوري نوين در عرصههايي مانند اطلاعات، پزشكي، آموزش، تجارت و جنگ از يك سو، درهم ريختگي مرزهاي فرهنگي و هويتهاي ملي در كشاكش چالش با فرايند جهاني شدن از ديگر سو و ظهور انسان تكساحتي، خانوادههاي هستهاي، كلان شهرها، گسست نسلها، دولت الكترونيك، جوامع شبكهاي و شكلگيري نهضتهايي چون محيط زيستگرايي، فمينيسم اخلاقي، معنويتهاي سكولار و ديانتهاي ساختزدايي شده، جملگي زندگي معاصر را با مسائل پيچيدهاي روبهرو كرده و در تطبيق معيارهاي اخلاقي و تشخيص عملكرد درست و زندگي خوب به چالش كشيده است.
تأسيس رشته جديدي در مطالعات اخلاقي به نام اخلاق كاربردي بازتاب پيدايي اين عرصههاي نوين و بروز آن معضلات شده است.