دیپنا: نشست «زبان قرآن: نظريه عرفی يا غير عرفی» پنجشنبه، 13 مردادماه، در نوزدهمين نمايشگاه بينالمللی قرآن كريم در مصلای امام خمينی(ره) تهران برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دین پژوهی ایران به نقل از خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) از محل برگزاری نوزدهمين نمايشگاه بينالمللی قرآن كريم، اين نشست با حمايت دبيرخانه هيئت حمايت از كرسی نظريهپردازی، نقد و مناظره شورای عالی انقلاب فرهنگی و با حضور مجيد معارف، استاد دانشگاه تهران، به عنوان مدير جلسه، جعفر نكونام، دانشيار دانشگاه قم و فروغ پارسا، استاديار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در ابتدای جلسه، مجيد معارف، استاد دانشگاه تهران با اشاره به اينكه يكی از مسائل مطرح در باب قرآن و علوم قرآنی كه عرصه نظريات گوناگون در بين دانشمندان علوم قرآنی و مفسران قرار گرفته، بحث زبان قرآن، كيفيت و ماهيت زبان قرآن به خصوص در دوران معاصر بوده است، گفت: از نظر خود قرآن، اين كتاب به زبان عربی روشن و مبين نازل شده، اما اينكه اين زبان عربی در چه سطحی از ادبيات قرار دارد و با چه سبك و اسلوبی چه كسانی را مخاطب قرار میدهد، قابل بحث است.
وی گفت: در اين خصوص دو ديدگاه مهم و مطرح در مقابل هم قرار دارند: يكی عرفی بودن زبان قرآن و اعتقاد به اينكه قرآن با زبانی نازل شد كه عرف عرب زمان نزول را مورد توجه قرار دهد و ديگری فرا عرفی بودن زبان قرآن، مبنی بر اينكه از آنجا كه قرآن كتابی جاودانه است و مخاطبانش تا قيامت باقی است و هدف از نزولش هدايت انسان است، بهناچار چنين كتابی بايد فراتر از عرف عرب 1400 سال قبل باشد.
نكونام، مدافع نظريه اول در اينباره گفت: نظريه عرفیبودن زبان قرآن بر اين اساس است كه قرآن به زبان معيار عرب حجاز و عصر رسول اكرم(ص) نازل شد. به موجب آن هيچ عربی كه در عصر نزول مراد قرآن را از قرآن درنيابد، وجود ندارد. در قرآن هيچ ويژگی زبانشناختی متمايز از زبان عرفی و الفاظ عام و مطلقی كه در آن زبان معلوم نبوده باشد، وجود ندارد. بر پايه اين نظريه، بهترين تفسير قرآن تفسير تاريخی آن است. از ديرباز تلقی دانشمندان علوم اسلامی بر عرفی بودن زبان قرآن بوده است. با گسترش انديشههای فقهی، كلامی و... موضوعاتی از جمله بطون، وجوه، متشابهات، مجملات، قرائن، اعجاز علمی و ... مطرح شد كه در كلام بشری به چشم نمیخورد و اينها را ذاتی قرآن قلمداد كردند. پيدايش تفاسير متفاوت برخی را به اين باور رساند كه در قرآن به زبانهای گوناگون فقهی، فلسفی، كلامی و ... سخن گفته شده است كه برخی آنها را در طول هم دانستند.
در اين نظريه اعتقاد بر اين است كه خداوند با زبان معيار با پيامبر اكرم(ص) سخن گفته است. زبان، برآمده از تصورات اهل زبان است كه برگرفته از اشياء و اموری است كه اهل زبان با آن سر و كار دارند. در قرآن مجمل و متشابه و .... وجود ندارد. فهم صحيح مفسر از آيات در حدود درك عرب آن زمان بوده و خداوند در آيات، معنايی بيش از آنچه در حد فهم عرب بوده ارائه نكرده است. اگر برای قرآن متشابه و مجملات اثبات میشود برای زبان مردم نيز اين ويژگیها بايد متصور باشد.
وی افزود: روش دستيابی به اين نظريه، حاصل تحقيقات و مطالعه تأملات علمای گذشته از جمله علامه طباطبايی در «غرر الاسلام» و «الميزان» است كه معتقدند فهم صحيح آيات در گرو عرفی دانستن زبان قرآن است.
نكونام درخصوص ادلّه و شرايط نظری اين عقيده، گفت: با عنايت به اينكه متكلم قرآن خدای دانای مطلق و از سويی آگاه به ظرفيت فهم بشر و قصدش هدايت عرب عصر نزول بوده، اقتضا دارد خداوند متعال قرآن را به زبان معهود آن مردم نازل كند و بنابراين مراد از زبان قرآن زبان معهود عرب آن زمان است. خداوند هر پيامبری را به لسان قومش مبعوث میكرد، قرآن هم به زبان قابل فهم پيامبر اكرم(ص) و قوم او يعنی به عربی فصيح رايج آن زمان است. قرآن معيار صحت و سقم حديث دانسته شده و به مردم توصيه شده برای حل اختلافات به قرآن مراجعه كنند، يعنی مردم هم قرآن و هم حديث را میفهمند. تفسير قرآن نيازی عرضی و نه ذاتی است. رواياتی كه با ظاهر آيات تعارض كلی يا جزئی داشته باشند، قابل استناد نيستند.
در ادامه جلسه، فروغ پارسا كه معتقد به نظريه فرا عرفی بودن قرآن است، گفت: به نظر میرسد قرآن يك نوع هستی سيال و مستمر دارد كه رمز جاودانگی آن در اين حقيقت سيال بودن آن است. روشن است هر نظريهای كه مطرح میشود بايد بتواند تعريفی دقيق و جامع از خود ارائه دهد و حد فاصل خود را با نظريات ديگر مشخص كند.
وی پرسشهای مطرح در مورد پيش فرضهای نظريه اول را اينگونه مطرح كرد: اگر قرآن بر اساس دانستههای عرب عصر نزول و باورهای ذهنی آن مردم نازل شده، بايد دانست دانش بشری امروز از عرب عصر نزول و فرهنگ آنها چقدر است؟ جامعترين تحقيق در اين زمينه توسط «جواد علی» انجام شده كه همه آثار متقدمين را جمعآوری كرده و از تحقيقات خاورشناسان نيز تأثير گرفته است. در مجموع، بنا بر تحقيقات انجام شده و يافتههای باستانشناختی چيز زيادی برای شناخت آن دوران در دست نداريم. كتيبهها بسيار محدودند و همه كسانی كه در اين زمينه كار كردهاند به اين مطلب اذعان دارند كه يافتههای علمی ما از فرهنگ عرب جاهلی بسيار ناچيز است. آنچه به ما رسيده بر مبنای تاريخ شفاهی بوده كه بعدها مكتوب شده است.
بنابر شواهد، ويژگیهای فرهنگ عرب از اين قرار بوده: قومی باديه نشين كه برای تهيه مايحتاج خود مجبور به خشونت و خونريزی بودند. بدويت و جاهليت از خصوصيات اين قوم بوده. در كل شبه جزيره تعداد افراد با سواد از 20 نفر تجاوز نمیكرده، منطقه شمال و جنوب به دليل وجود بيابانهای ميانی ارتباط چندانی نداشتند؛ بنابراين پيش فرض معهود بودن اموری همچون نام ستارگان و چگونگی چينش آنها و علاقهمندی به رصد آنها با ساختن عمارتهای بلند نمیتواند قابل انطباق با نوع زندگی و فرهنگ عرب شمالی باشد. چگونه میتوان تصور كرد آياتی همچون «الله الذی رفع السموات بغير عمد ترونها» برای عرب باديه نشين معهود ذهنی باشد؟ شنيدهها نمیتواند باعث تصويرسازی در ذهن باشد. می توان گفت اين آيات برای آن نازل شده كه اعراب جنوبی و مردمی ديگر در سرزمينی ديگر نيز اين آيات را بشنوند و هدايت شوند. نمونهای ديگر برای اثبات فرا عرفی بودن زبان قرآن آیۀ «وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» است كه مبتنی بر فيزيك جديد است.
نكونام در پاسخ به اين سؤالات اظهار داشت: زبان متعارف زمان نزول دو نوع بوده: زبان محاورهای محلی در محافل غير رسمی و زبان رسمی در محافلی مثل موسم حج. زبان قرآن مطلق زبان عرب نيست، زبان معيار آنها بوده. هر متنی متناسب با زمان و مخاطبان خود معنا دارد و هيچ زبانی ثابت نيست و با گذشت زمان تغيير میكند. در كنار متن قرآن، روايات و اقوال صحابه و اشعار و خطابهها به كشف مرادات الهی از آيات كمك میكنند. فرهنگ بابلی بر فرهنگ عرب جاهلی تأثيرگذار بوده. در آيات قرآن خداوند نشانههای قدرت خود را به مخاطبان القا كرده و نمی تواند مخاطبان خود را به مجهولات حواله داده باشد. اين آيات نشانهها را ياد میكنند و نشانه نيز بايد برای همه معلوم باشد.
مدافع نظريه فرا عرفی بودن زبان قرآن گفت: خاورشناسان در پی اثبات اين عقيدهاند كه اسلام از آموزههای يهود و مسيحيت سرچشمه گرفته و از اين رو عربی نشأت گرفته از سوريانی است ولی تحقيقات اين عقيده را اثبات نكردهاند. اخبارگرايان در بين علمای شيعه معتقدند قرآن را كسی میفهمد كه مورد خطاب آن باشد. خطاب قرآن متوجه پيامبر(ص) بوده بنابراين او می تواند دريافتی از قرآن داشته باشد و به واسطۀ او امامان معصوم(ع) میتوانند معانی قرآن را بفهمند و ما نيز از روايات اهل بيت(ع) به اين معانی می رسيم. پس هرگونه تفسير ما از قرآن تفسير به رأی تلقی می شود و مذموم است. بنابر اين انديشه، قرآن كريم موجود مقدسی است كه بايد در كتابخانه ها نگهداری شود و هيچ حجيتی در استنباطهای فقهی و كلامی ندارد.ما برای فهم قرآن بايد چه مراحلی را طی كنيم؟ آيا بنا بر نظريه عرفی بودن زبان قرآن در مسائل مبتلا به امروز ما می تواند نقشی داشته باشد و برای امروز ما حجيت دارد يا خير؟ مرزبندی اين نظريه با نظريات سلفیها در حجيت قرآن چيست؟
نكونام در پاسخ گفت: نظريه سلفیها را يك گرايش كلامی می دانم كه بعد از نزول قرآن حادث شده و نمی تواند ملاك فهم قرآن باشد. آيات صفات به درستی برای عرب عصر نزول قابل فهم بوده و هرگز به تشبيه گرايش پيدا نمیكرده. خطابهايی كه به پيامبر(ص) شده از باب اين بوده كه او رييس قوم بوده و در واقع خطاب به شخص او نيست. بسياری از آيات درباره بتپرستی و گفتگوهای پيامبر با مشركين است. صريح آيات قرآن است كه قرآن عربی مبين است و يكی از مخاطبان قرآن پيامبر(ص) بوده و تفاوتی با ساير مخاطبان در درك قرآن نداشته است. مواردی در قرآن ذكر شده كه اكنون وجود ندارد و نمی تواند مورد استفاده قرار گيرد مانند احكام بردهداری كه اكنون موضوعيت ندارد. حجيت يعنی قابليت احتجاج بودن، وقتی قرآن را بفهميم میتوانيم به دلالتهای آن استناد كنيم.
فروغ پارسا نيز گفت: مباحثی در رابطه با حقوق اجتماعی، قضايی و بسياری از احكام در مورد حقوق زنان در قرآن وجود دارد كه يك جنبه عرفی داشته و فقهای مسلمان در دوران جديد اين احكام را بازبينی نموده و نص آيات را بنا بر عرف جامعه تخصيص زدهاند. به هر حال نظریۀ فراعرفی بودن قرآن مطلوبيتهای بيشتری دارد. بنا بر بسياری از آيات، قرآن برای كل جهانيان نازل شده و به نوعی ويژگی فرا زمانی و فرامكانی دارد.
در پايان نشست، معارف اينگونه نتيجهگيری كرد: بنابر نظريه اول، فهم قرآن در گرو شناخت فرهنگ عصر نزول است. ولی راههای دسترسی به اين فرهنگ چيست؟ اين نظريه میگويد مجموعهای از اشعار و ادبيات و روايات صحابه و تابعين و معصومين (ع) بر روی هم می تواند فضای عصر نزول رادر اختيار ما قرار دهد و پایۀ فهم ما از قرآن شود. اگر قرار شد روايات پيامبر(ص) و ائمه(ع) درباره قرآن جزئی از عناصر ترسيمگر عصر نزول قرآن باشد در روايات آنها بحثهايی شده كه بعدها مبنای علوم آكادميك را تشكيل میدهد. تقسيم قرآن به محكمات و متشابهات يك تقسيمبندی اصيل قرآن است. بحث اين است كه اگر در روايات ائمه تأكيد شده باشد كه «انّ للقرآن ظهراً و بطنا و لبطنه بطنا» نمیتوان گفت سند آن ضعيف است. امام علی(ع) در نهج&zwn
منبع:
Dipna