دیپنا: عدالت از بنیادیترین مفاهیم تعییین کننده در جامعه است. دین اسلام مبحث عدالت را بسیار مورد توجه قرار می دهد به طوریکه 29 آیه از آیات قرآن مستقیماً دربارة عدالت نازل شده و حدود 290 آیة دیگر هم در مورد ظلم که ضد عدالت میباشند، نازل شده است. توجه و اهتمام دین اسلام به مسألۀ عدالت بهانه ای شد تا در گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین محسن غرویان، عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه بیشتر به موضوع عدالت در اسلام بپردازیم و مبانی فلسفی آن را، مورد بررسی قرار دهیم.
دیپنا: مبانی فلسفی عدالت در اسلام را تبیین نمائید؟
یکی از صفات جمالیهای که خداوند دارد صفت عدالت است. بدین معنا که خداوند هر موجودی را بر اساس قاعده و ضابطهای خلق کرده و برای هر موجودی حق او را تعیین و مشخص کرده است. بدین ترتیب، اینکه گفته میشود: «العدلُ وَضعُ شیئ فی محلِه» یا گفته میشود: «العدلُ اعطاءُ کلُ ذی حقٍ حقَ»، این اعطاء متوقف بر معطی است و معطی خداوند است. همچنین وضع شئ متوقف بر واضع است و واضع خداوند است. بنابراین، مبنای عدالت به صفت عدل در خداوند که مبدأ هستی، واضع عدل و همچنین معطی حق است، بر میگردد. این یکی از نکاتی است که باید به عنوان مبنای فلسفی در مبحث عدالت رعایت کنیم.
نکتۀ دیگر این است که وقتی عدل، به عقل عملی نزدیک میشود، عقل عملی باید و ضرورت را به حکم عقل بر عدل و عدالت حمل میکند. یعنی: «العدل ضروریٌ» یک گزارۀ عقلی است که مقتضای عقل عملی میباشد. در واقع، عقل عملی در بایدها و نبایدها، بایستنیها و نبایستنیها حکم صادر میکند. عدل از متعلقات و موضوعات عقل عملی است. بنابراین مبنای عقلی برای عدل و عدالت وجود دارد که این به عنوان یک مبنای عقلی و فلسفی برای مبحث عدالت لحاظ می شود.
نکته دیگر این است که عدل به صفت حکمت خداوند بازگشت میکند. حکمت و عدل از صفات الهیاند که برخی از فلاسفه گفتهاند، بین حکمت و عدالت ملازمه هست و عدهای دیگر گفتهاند، عدالت به صفت حکمت برمیگردد. حال چه قائل به ملازمه باشیم و چه قائل به ارجاع عدل به حکمت، نشان دهندۀ این است که مبنای فلسفی، کلامی و عقلی برای عدالت وجود دارد. بنابراین، عدالت مفهومی است که میتوان بر ضرورت آن اقامۀ برهان عقلی کرد.
بحث دیگر در این رابطه آن است که آیا عدالت یک امر اعتباری است یا یک امر حقیقی؟ عدالت یک امر حقیقی است و بر ضرورت برهان فلسفی و عقلی می توان اقامه نمود. عدالت صرفاً یک مفهوم اعتباری، مجازی و قراردادی نیست.
مبنای دیگری که در اسلام برای فلسفۀ عدالت قائل هستیم، بحث نظام احسن هستی است. خداوند این عالم را بر اساس نظام احسن آفریده است بدین معنی که نظام احسن، آن چیزی را که لیاقت و امکان و استعداد وجود در عالم داشته است، خداوند در ظرف خودش آن موجود را موجود و ایجاد کرده و اعطای هستی به او کرده است. در واقع، عدالت تحلیل دیگری از همان مسألۀ نظام احسن است. بحث نظام احسن یکی از مباحثی است که در بین فلاسفه از ابتدای تاریخ تفکر بشری تا الان مطرح بوده است.
عدالت ریشه در فطرت همۀ انسانها دارد. یعنی فطرت همۀ انسانها، با هر دین و مذهبی، گواهی میدهد که «العدلُ حسنٌ و ظلمُ قبیحٌ» و این نشان میدهد که در واقع مبنای عدالت ریشه در فطرت دارد. بدین معنا که خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که فطرت انسان بر ضرورت عدالت گواهی میدهد. این یک بحث هستی شناختی است که به عنوان پایۀ عدالت تلقی میشود.
مبحث عدالت در بین اولین فیلسوفان بشریت مثل افلاطون، سقراط و ارسطو مطرح بوده است؛ به بیان دیگر، ذهن فلسفی آنها به سمت مسألۀ عدالت توجه پیدا کرده و این نشان دهندۀ این است که عدالت یک بحث فلسفی است. در مقابل بحثهای فراوانی در مورد ظلم واقع شده که خداوند ظالم نیست، مبدأ این عالم مبدأ خیر است. مبدأ ظلم نمیتواند باشد و این بحث را ارسطو و افلاطون دارد، سقراط مطرح کرده است و بعد فلاسفۀ غربی هم مثل هگل و کانت این بحث را در مباحث فلسفیشان مطرح کردهاند.
دیپنا: تفاوت دیدگاه فیلسوفان مسلمان با سایر فلاسفه در حوزۀ عدالت را چگونه تشریح و تبیین می نمائید؟
مبحث عدالت یک بحث صرفاً درون دینی نیست؛ بلکه بحث برون دینیِ عدالت را نیز فیلسوفان غیر مسلمانی مثل کانت و هگل آلمانی در آثار فلسفی خود مطرح کردهاند. بحث دیگری که در بین فیلسوفان غیر مسلمان مطرح است، مسألۀ شُرور، حوادث طبیعیای مثل طوفان، سیل، زلزله و ... -که برای بشر شر است-، آیا این شرور مطلقاند یا نسبی؟ این بحث را در آثار متکلمین جدید غربی، فیلسوفان دین میتوان مشاهده کرد.
تفاوت عمدهای که میان فیلسوفان مسلمان و غیر مسلمان در بحث عدالت وجود دارد این است که فیلسوفان مسلمان در کنار عقل به وحی، آثار و متون وحیانی مثل قرآن، روایات و اخبار رسیده از پیشوایان دینی، تمسک میجویند. امّا فیلسوفان غیرمسلمان عمدتاً بر اساس روش تعقل فلسفی پیش میروند. به اعتقاد مسلمانان، بین وحی و عقل هماهنگی وجود دارد. بنابراین، خواه از مسیر وحی طی کنیم، خواه از مسیر عقل، به یک نتیجه میرسیم. البته دست مسلمانان در مسائل عدالت بازتر است؛ زیرا به متون و منابع وحیانی متصل هستند، درحالیکه فیلسوفان غربی صرفاً بر اساس تعقل پیش میروند.
دیپنا: چه توانمندیهایی در نگاه فلاسفۀ مسلمان وجود دارد که باعث میشود آن توانمندیها در حل معضلات فکری امروز، نقشی اساسی داشته باشند؟
مهمترین توانمندی در این است که از آنجائی که فیلسوفان مسلمان در کنار عقل به وحی متصلاند و از متون دینی وارد جزئیات میشود، در تشخیص مصادیق بسیار از وحی کمک میگیرند. به عنوان مثال، در مباحث فقهی، مصادیق عدالت توسط روایات مشخص میشود. در مسألۀ حقوق زن و مرد، حقوق انسانها، حقوق طوایف و اصناف مختلف، فقه مسلمانان ورود کرده و مصادیق عدالت را مشخص کرده است. درحالیکه این توانمندی در نظامهای فلسفی دیگری که متصل به وحی نیستند، وجود ندارد و صرفاً کلیات را بیان میکند و وارد جزئیات نمیشود.
دیپنا: با سپاس از حضرتعالی که در این مصاحبه شرکت نمودید.