اخبار
مبانی فلسفی عدالت در دانشگاه اصفهان بررسي شد نقش پيامبران ابراهيمي در بنيان تمدن، بررسي شد ديپنا:دفتر اصفهان: نقش پيامبران ابراهيمي در بنيان تمدن موضوع پايان نامه اي است كه زهرا سليماني دانشجوي كارشناسي ارشد تاريخ اسلام دانشگاه اصفهان مورد بررسي قرار داد .

دیپنا: عدالت از بنیادی­ترین مفاهیم تعییین کننده در جامعه است. دین اسلام مبحث عدالت را بسیار مورد توجه قرار می دهد به طوری­که 29 آیه  از آیات قرآن مستقیماً دربارة عدالت نازل شده و حدود 290 آیة دیگر هم در مورد ظلم که ضد عدالت می‌باشند، نازل شده است. توجه و اهتمام دین اسلام به مسألۀ عدالت بهانه ای شد تا در گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین محسن غرویان، عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه بیشتر به موضوع عدالت در اسلام بپردازیم و مبانی فلسفی آن را، مورد بررسی قرار دهیم.

دیپنا: مبانی فلسفی عدالت در اسلام را تبیین نمائید؟

یکی از صفات جمالیه­ای که خداوند دارد صفت عدالت است. بدین معنا که خداوند هر موجودی را بر اساس قاعده و ضابطه­ای خلق کرده و برای هر موجودی حق او را تعیین و مشخص کرده است. بدین ترتیب، این­که گفته می­شود: «العدلُ وَضعُ شیئ فی محلِه» یا گفته می­شود: «العدلُ اعطاءُ کلُ ذی حقٍ حقَ»، این اعطاء متوقف بر معطی است و معطی خداوند است. هم­چنین وضع شئ متوقف بر واضع است و واضع خداوند است. بنابراین، مبنای عدالت به صفت عدل در خداوند که مبدأ هستی، واضع عدل و همچنین معطی حق است، بر می­گردد. این یکی از نکاتی است که باید به عنوان مبنای فلسفی در مبحث عدالت رعایت کنیم.

نکتۀ دیگر این است که وقتی عدل، به عقل عملی نزدیک می­شود، عقل عملی باید و ضرورت را به حکم عقل بر عدل و عدالت حمل می­کند. یعنی: «العدل ضروریٌ» یک گزارۀ عقلی است که مقتضای عقل عملی می­باشد. در واقع، عقل عملی در بایدها و نبایدها، بایستنی­ها و نبایستنی­ها حکم صادر می­کند. عدل از متعلقات و موضوعات عقل عملی است. بنابراین مبنای عقلی برای عدل و عدالت وجود دارد که این به عنوان یک مبنای عقلی و فلسفی برای مبحث عدالت لحاظ می شود.

نکته دیگر این است که عدل به صفت حکمت خداوند بازگشت می­کند. حکمت و عدل از صفات الهی­اند که برخی از فلاسفه گفته­اند، بین حکمت و عدالت ملازمه هست و عده­ای دیگر گفته­اند، عدالت به صفت حکمت برمی­گردد. حال چه قائل به ملازمه باشیم و چه قائل به ارجاع عدل به حکمت، نشان دهندۀ این است که مبنای فلسفی، کلامی و عقلی برای عدالت وجود دارد. بنابراین، عدالت مفهومی است که می­توان بر ضرورت آن  اقامۀ برهان عقلی کرد.

بحث دیگر در این رابطه آن است که آیا عدالت یک امر اعتباری است یا یک امر حقیقی؟ عدالت یک امر حقیقی است و بر ضرورت برهان فلسفی و عقلی می ­توان اقامه نمود. عدالت صرفاً یک مفهوم اعتباری، مجازی و قراردادی نیست.

مبنای دیگری که در اسلام برای فلسفۀ عدالت قائل هستیم، بحث نظام احسن هستی است. خداوند این عالم را بر اساس نظام احسن آفریده است بدین معنی که نظام احسن، آن چیزی را که لیاقت و امکان و استعداد وجود در عالم داشته است، خداوند در ظرف خودش آن موجود را موجود و ایجاد کرده و اعطای هستی به او کرده است. در واقع، عدالت تحلیل دیگری از همان مسألۀ نظام احسن است. بحث نظام احسن یکی از مباحثی است که در بین فلاسفه از ابتدای تاریخ تفکر بشری تا الان مطرح بوده است.

عدالت ریشه در فطرت همۀ انسان­ها دارد. یعنی فطرت همۀ انسان­ها، با هر دین و مذهبی، گواهی می­دهد که «العدلُ حسنٌ و ظلمُ قبیحٌ» و این نشان می­دهد که در واقع مبنای عدالت ریشه در فطرت دارد. بدین معنا که خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که فطرت انسان بر ضرورت عدالت گواهی می­دهد. این یک بحث هستی شناختی است که به عنوان پایۀ عدالت تلقی می­شود.

مبحث عدالت در بین اولین فیلسوفان بشریت مثل افلاطون، سقراط و ارسطو مطرح بوده است؛ به بیان دیگر، ذهن فلسفی آنها به سمت مسألۀ عدالت توجه پیدا کرده و این نشان دهندۀ این است که عدالت یک بحث فلسفی است. در مقابل بحث­های فراوانی در مورد ظلم واقع شده که خداوند ظالم نیست، مبدأ این عالم مبدأ خیر است. مبدأ ظلم نمی­تواند باشد و این بحث را ارسطو و افلاطون دارد، سقراط مطرح کرده است و بعد فلاسفۀ غربی هم مثل هگل و کانت این بحث را در مباحث فلسفی­شان مطرح کرده­اند.

دیپنا: تفاوت دیدگاه فیلسوفان مسلمان با سایر فلاسفه در حوزۀ عدالت را چگونه تشریح و تبیین می نمائید؟

مبحث عدالت یک بحث صرفاً درون دینی نیست؛ بلکه بحث برون دینیِ عدالت را نیز فیلسوفان غیر مسلمانی مثل کانت و هگل آلمانی در آثار فلسفی خود مطرح کرده­اند. بحث دیگری که در بین فیلسوفان غیر مسلمان مطرح است، مسألۀ شُرور، حوادث طبیعی­ای مثل طوفان، سیل، زلزله و ... -که برای بشر شر است-، آیا این شرور مطلق­اند یا نسبی؟ این بحث را در آثار متکلمین جدید غربی، فیلسوفان دین می­توان مشاهده کرد.

تفاوت عمده­ای که میان فیلسوفان مسلمان و غیر مسلمان در بحث عدالت وجود دارد این است که فیلسوفان مسلمان در کنار عقل به وحی، آثار و متون وحیانی مثل قرآن، روایات و اخبار رسیده از پیشوایان دینی، تمسک می­جویند. امّا فیلسوفان غیرمسلمان عمدتاً بر اساس روش تعقل فلسفی پیش می­روند. به اعتقاد مسلمانان، بین وحی و عقل هماهنگی وجود دارد. بنابراین، خواه از مسیر وحی طی کنیم، خواه از مسیر عقل، به یک نتیجه می­رسیم. البته دست مسلمانان در مسائل عدالت بازتر است؛ زیرا به متون و منابع وحیانی متصل هستند، درحالی­که فیلسوفان غربی صرفاً بر اساس تعقل پیش می­روند.

دیپنا: چه توانمندی­هایی در نگاه فلاسفۀ مسلمان وجود دارد که باعث می­شود آن توانمندی­ها در حل معضلات فکری امروز، نقشی اساسی داشته باشند؟

مهمترین توانمندی در این است که از آن­جائی که فیلسوفان مسلمان در کنار عقل به وحی متصل­اند و از متون دینی وارد جزئیات می­شود، در تشخیص مصادیق بسیار از وحی کمک می­گیرند. به عنوان مثال، در مباحث فقهی، مصادیق عدالت توسط روایات مشخص می­شود. در مسألۀ حقوق زن و مرد، حقوق انسان­ها، حقوق طوایف و اصناف مختلف، فقه مسلمانان ورود کرده و مصادیق عدالت را مشخص کرده است. درحالی­که این توانمندی در نظام­های فلسفی دیگری که متصل به وحی نیستند، وجود ندارد و صرفاً کلیات را بیان می­کند و وارد جزئیات نمی­شود.

دیپنا: با سپاس از حضرتعالی که در این مصاحبه شرکت نمودید.

منبع: Dipna
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

خبرگزاري ديپنا
مجری سایت : شرکت سیگما