عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: مرکز اخلاق و تربیت که از زمان تاسیس در صدد بازسازی فنی دانش اخلاق برآمد، به ربط و نسبتِ این دانش با منابع تفکر اسلامی بهخوبی توجه کرد و در مقام پرهیز از هرج و مرج روششناختی، استحسانات ذوقی یا تفسیر به رأی در فهم معارف اسلام و نیز ایمنی از تأثیرات نابجای اندیشههای غیر دینی، التقاطی و اخباری مسلک، تلاش روشمندی را در استنباط حکم اخلاقی از منابع دینی در دستور کار خود قرار داد.
وی خاطر نشان کرد: این تلاش ها با این هدف آغاز شد که محصول نهایی علم اخلاق به صورت روشمند به اسلام منتسب باشد و برچسب اخلاق یونانی، هندی، مسیحی، نوافلاطونی، علمی، تجربی، اخباری یا سطحینگر و التقاطی نداشته باشد.
حجت الاسلام علیزاده ضمن تقسیم اندیشه های پژوهشگران حوزه اخلاق اسلامی به دو گروه متقابل اذعان نمود: پژوهشگران اخلاق اسلامی امروزه در میانه قطببندی دو نظریه کاملاً متضاد قرار دارند. قطب اول کسانی هستند که فقه را به نفع اخلاق حذف میکنند که اکنون هم جبهه رو به گسترشی دارند؛ قطب دوم نیز کسانی هستند که از نظرِ آنان اصالت و صلاحِ تفکر اسلامی این است که اخلاق در فقه پیشرفته اسلامی هضم و جذب شود و اخلاق کاربردی را عمدتاً از آنِ جوامعی میدانند که از فقه محروماند.
وی در این رابطه افزود: رویکرد دوم که در حوزههای علمیه بیشتر ملاحظه میشود، اخلاق نقلی و متخذ از متون را به فقه تقلیل میدهد و مدعی است متون دینی از طریق بیانات فقهی تکلیف عملی ما را مشخص کرده و سعادت ما را تأمین و تضمین نموده است.
این استاد حوزه اخلاق و تربیت اسلامی ادامه داد: این امر موجب شده است توجهی که به پژوهشهای فقهی می شود، بسیار بیش از توجهی باشد که به پژوهشهای اخلاقی میشود و ادعا شده تمام آنچه دانش اخلاق در صدد آن است، فقه یا پیشتر به آن رسیده یا ظرفیت رسیدن به آن را دارد؛ بنابراین علم فقه تکلیف عملی انسان برای سعادت اخروی را روشن کرده یا از این پس روشن خواهد کرد و نوبتی به دانش اخلاق نمیرسد.
مدیر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی پس از بیان این مطالب خاطرنشان کرد: اگر بتوان ثابت کرد جنس پژوهشهای فقهی با پژوهشهای اخلاقی تمایز دارد و برای پژوهشهای اخلاقی تخصص ویژهای نیاز است، دانش اخلاق به صورت مستقل رسمیت خواهد یافت و در کنار علم فقه و در تعامل با آن عرض اندام خواهد کرد.
وی با بیان اینکه مرکز اخلاق و تربیت اسلامی بر اعتدالی که بر منطق وحی و نیز سیره علمی تاریخ تفکر اسلامی مبتنی است باور دارد و به نفع هیچ یک از این دو نظریه گواهی نمیدهد تصریح کرد: فقه در حوزه تمدن اسلامی و مدیریت حیاتِ طیبه مؤمنین، احترام و جایگاهی دستنیافتنی دارد که هیچ یک از علوم دیگر جایگزین آن نمیشود، اما باید توجه داشت که اخلاق کارکردی متفاوت دارد که هرگز نمیتوان آن را از علومی انتظار داشت که با اهداف، مأموریتها، نقطه عزیمت و ادبیات متفاوت تعریف و تنظیم شدهاند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اذعان نمود: با توجه به این مطالبی که به آن اشاره کردم ضرورت تعریف دقیق فقه و اخلاق به عنوان دو دانش رفتاری و تمایز قاطع میان این دو علم یا کشف مناسبات آنها در مهندسی علوم و حرکت به سوی تولید دانشهای اصیل و کارآمد حوزوی کاملاً آشکار می شود. با تبیین حقیقتِ دو حوزه فقه و اخلاق و مرز میان آنها برخی از موضوعات که در این دو علم از آنها گفتگو میشود و در فقهی یا اخلاقی بودن آنها تردید است، تمایز و تفصیل داده میشوند.
مدیر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی در بخش دیگر صحبت های خود به وجوه اشتراک و تمایز علم فقه و اخلاق اشاره کرد و گفت: علم اخلاق به بیان احکام ارزشی ملکات و افعال اختیاری انسان میپردازد و راه دستیابی به این ارزشها را بیان میکند؛ بنابراین مشتمل بر سه حوزه اخلاق منش، اخلاق عمل و تربیت اخلاقی است.
وی با اشاره به اینکه منطقه اشتراک فقه و اخلاق حوزه اخلاق عمل یا اخلاق کاربردی است اذعان داشت: فقه درباره اوصاف و ملکات انسان یا راهبری تربیتی او سخن ویژهای ندارد و به احکام افعال مکلفین اکتفا کرده است ، اخلاق هم به این موضوع اقبال نشان داده و احکامی را برای رفتار انسان بیان میکند؛ اختلاف سخن فقه و اخلاق در این حوزه مشترک، صحبت از تمایز فقه و اخلاق را بوجود میآورد.
حجت الاسلام علیزاده چهار نظریه تنافر و ناسازگاری؛ استقلال و تمایز؛ اتحاد و یگانگی و پیوند و وابستگی را برای ارتباط علم فقه و اخلاق فرض کرد و گفت: اگر فرض اول پذیرفته شود، باید میان فقه و اخلاق به صورت کلی یا جزئی یکی را انتخاب کنیم و دست از یکی به نفع دیگری برداریم؛ دستگاه آموزش، پژوهش و ترویج یکی از این دو باید به نفع دیگری خاموش شود و در مدیریت تربیتی و معنوی جامعه و راهبری تمدن اسلامی باید از آن دیگری کمک گرفت.
وی ادامه داد: اگر قائل به استقلال و تمایز این دو باشیم؛ یعنی معتقدیم هر کدام از این دو دانش بخشی از نیازهای جامعه اسلامی را تأمین میکند و ناظر به موضوعی یا حکمی یا هدفی یا در قلمروی یا به روش خاصی نقش ایفا میکند. به این ترتیب هر دو حوزه را باید پاس داشت و از هر یک انتظاری مطابق تعریفش داشت و هر یک را به حوزه خاص خود اختصاص داد.
این استاد حوزه اخلاق و تربیت اسلامی به تشریح تبعات پذیرش دیگر فرض های این مسئله پرداخت و بیان نمود: اگر قائل به وابستگی و پیوند دو علم فقه و اخلاق باشیم، علیالقاعده باید از هر دو در تربیت نسل آینده و مدیریت اخلاقی معنوی جامعه بهره گیریم و تمدن اسلامی را راهبری کنیم، اما با این تفاوت که باید نسبت مطلوبی میان آنها برقرار سازیم و برای غنیسازی و توسعه هرکدام از دیگری نیز کمک بگیریم؛ در این صورت اگر یکی فعال نباشد، دیگری نیز کارآمد نخواهد بود.
وی ادامه داد: اگر قائل به اتحاد و یگانگی این دو دانش باشیم و یکی را ذیل دیگری مندرج دانیم، طبعاً بهره متصور از دانشِ اخص از دانش اعم انتظار میرود و در مقام پژوهش، یک تلاش برای رسیدن به هر دو هدف ابتدایی کافی است.
مدیر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی در بخش پایانی این گفت و گو خاطر نشان کرد: این مرکز با نظر به این فضای پرابهام، دو فعالیت را در دستور کار خود قرار داد: اول دست استمداد به سوی اندیشمندان عرصه فقه و اخلاق گشود و مجموعه گفتگوهایی را ترتیب داد تا دقت نظر دانشوران این عرصه را در این نگاه درجه دو اصطیاد کند تا از این طریق با ایجاد میدان تضارب آرا مسیر رسیدن به صواب را هموار سازد. این اثر تحت عنوان " فقه و اخلاق، در گفت و گو با اندیشوران" به کوشش جناب آقای محمد هدایتی تنظیم و از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر شد.
وی ادامه داد: فعالیت دیگر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی کتاب "فقه و اخلاق اسلامی؛مقایسهای علمشناختی" است که به قلم توانمند حجت الاسلام مهدی احمدپور به رشته تحریر درآمده و شاخصههای علمشناختی دو دانش فقه و اخلاق را مقایسه و بررسی می کند.
انتهای پیام/ 115