بر اساس احاديث و روايات شيعى، امامان(عليهم السلام)) از علم غيب موهبتى از سوى خداوند بهرهمندند. خداوند متعال مىفرمايد: «عالم الغيب فلا يظهر على غيبهأحداً إ لا من ارتضى من رسول».«داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند جز پيامبرى كه از او خشنود باشد»، جن (72)، آيه 26.
اين آيه نشان مىدهد كه علم غيب اختصاص به خداوند دارد و كسى جز خدا آن را نمىداند. اما ممكن است پيامبر با رضايت پروردگار متعال، بداند و نيز ممكن است ديگر انسانها از سوى خدا و يا به تعليم پيامبران، از آن آگاهى يابند.
علامه طباطبايى(ره) - صاحب تفسير الميزان - در اين باره مىگويد: «.... علم امام(عليه السلام) به اعيان خارجيه و حوادث و وقايع - طبق آنچه از ادله نقليه و براهين عقليه بر مىآيد - دو قسم است:
قسم اول: امام(عليه السلام) در هر شرايطى - به اذن خداوندى - به حقايق جهان هستى آگاه است، اعم از آنها كه تحت حس قرار دارند يا آنها كه از دايره حس بيرون مىباشند؛ مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقايع آينده.
قسم دوم: علم عادى است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و نيز امام(عليه السلام) مانند ساير افراد، در مجراى اختيار و بر اساس علم عادى است و آنچه را شايسته مىبيند، انجام مىدهد»(.ربانى خلخالى، على، چهره درخشان حسين بن على(عليهما السلام)، ص 134-140.
بايد توجه كرد كه علم قطعى امام به حوادث تغييرناپذير، مستلزم جبر نيست؛ همان طور كه علم خداوند به افعال انسان، مستلزم جبر نيست؛ چرا كه مشيّت خداوندى به افعال اختيارى انسانى، از راه اراده و اختيار تعلق گرفته است؛ يعنى، خداوند علم دارد كه انسان با اختيار و اراده خود كدام كارها را انجام مىدهد.
درباره امام علي (عليه السلام) وحضرت زهراء ( سلام الله عليها) وامام حسن ( عليه السلام)وامام حسين(عليه السلام) نيز مىدانيم و به نقل متواتر ثابت است كه رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) از شهادت اين بزرگواران خبر داده بودند و اين اخبار در معتبرترين كتابهاى تاريخ و حديث ضبط شده است. صحابه، همسران، خويشاوندان و نزديكان پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم) اين اخبار را بلاواسطه و يا با واسطه شنيده بودند.
هم به ملاحظه اينكه به طور يقين مىدانستند بر طبق اخبار پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم) شهادت در انتظارايشان است و هم به ملاحظه اوضاع روز و استيلاى ناداني بر جهان اسلام و رعب و هراسى كه از ظلم و ستم در دلها افتاده و خفقانى كه قلوب مسلمين را فرا گرفته بود؛
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
الف. مقتل خوارزمى، ف 8، ص 160 و ف 9، ص 187 و ف 10، ص 218 و ص 191 و 192؛
ب. طبرى، ج 4، ص 31؛
پ. كامل، ج 3، ص 278؛
ت. قمقام زخار، ص 333؛
ث. قمقام، ص 263 و 264؛
ج. ترجمه تاريخ ابن اعثم، ص 346.
نكته پاياني اينكه فراموش ننمائيم كه حضرت اميرالمؤمنين وحضرت زهرا وحضرت امام حسن وامام حسين( صلوات الله عليهم اجمعين) وسائر ائمه معصوم( عليهم السلام) در درجه اول عبد وبنده خداوند تبارك وتعالي وتسليم اوامر الهيه بودند وهيچگاه به خواست هواي نفس خود گام برنداشتند. نمونه اي از اين روحيه بالا را بعنوان ذره اي از درياي با عظمت شخصيت عظيم القدراميرالمؤمنين(عليه السلام) مي توان در لحظه ضربت خوردن حضرت بيان كرد آنجا كه نظاره مي كند كه در امتحان الهي سربلند وسرافراز بيرون آمده ووعده ديدار محقق گرديد مي فرمايد فزت ورب الكعبه« بخداي كعبه قسم رستگار شدم».