تبلیغات
اخبار
بازدید طلاب مؤسسه مجتهده امین از زندان زنان اصفهان
موانع و راهکارهای مأموریت های علمی-تبلیغی طلاب خواهر در کرسی آزاداندیشی حوزه علمیه اصفهان بررسی شد
جهان شناسی
دوشنبه 12 ارديبهشت 1390 در آغاز خلقت كه آدم و حوا تنها وجود داشته اند فرزندان آنها چگونه ازدواج كردند ؟ و با چه كسي ؟ آيا ازدواج آنان با محارمشان درست بوده است ؟

به نحو اجمال و خلاصه بايد بگوييم در تفاسير آيات و در روايات معصومين( عليهم السّلام ) و اقوال بزرگان و انديشمندان در اين باره چند نظر وجود دارد كه عبارتند از:

1. هابيل با خواهر دو قلوي قابيل و قابيل با خواهر دوقلوي هابيل ازدواج كردند و ازدياد نسل صورت پذيرفت. (1)

2. خداوند متعال حوريه‌هايي را (دو حوريه) از بهشت فرستاد و پسران آدم ( عليه السّلام ) هابيل و قابيل با آنان ازدواج كردند و نسل انسان ازدياد پذيرفت.(2)

3. خداوند متعال حوريه‌اي را براي هابيل و جنّي را براي قابيل فرستاد و آن دو با آنها ازدواج كردند و فرزنداني را به وجود آوردند كه در نتيجه تكثير نسل صورت گرفت.(3)
4. خداوند متعال چهار حوري را يكبار و بار ديگر چهار جنّي را فرستاد كه با فرزندان آدم ـ عليه السّلام ـ ازدواج كردند و نسل زياد شد.(4)

5. فرزندان آدم و حوّا با فرزندان انسانهاي باقيمانده از قبل آدم و حوا كه از نسلهاي گذشته باقي مانده بودند، به عنوان مثال با فرزندان بنساس، ازدواج كردند و داراي فرزنداني شدند كه نسل بشر از آنها مي‌باشند.(5)

امّا براي توضيح بيشتر هر يك از اقوال و نظريه‌ها را با تفصيل و بسط بيشتري بيان مي‌كنيم، البته لازم به ذكراست كه مطالب دربارة اين موضوع بسيار فراوان است كه ما اهمّ آنها را ذكر مي‌كنيم و سعي خواهيم كرد مطالب و نكات غيرتكراري كه ضروري به نظر مي‌رسد ذكر شود.
مقدمه اول:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبا»؛(6) اي مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدي» آفريد و جفتش را (نيز) از او آآفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسياري پراكنده كرد پروا داريد، در آيه شريفه مي‌فرمايد: «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً الايه»؛(7) و از آن دو مردان و زنان بسياري پراكنده كرد.

از اين جمله استنباط مي‌شود كه نسل موجود از انسان منحصراً به آدم و همسرش منتهي مي‌شود و هيچ موجود ديگري در اين امر مشاركت ندارد، چرا كه خداوند متعال مي‌فرمايد: «مِنهُما» يعني از آدم و حوّاء، و اگر غير از آن دو كسي يا موجودي شركت مي‌داشت، ‌بايد مي‌فرمود: «و بثّ منهما و من غيرهما» و يا الفاظي ديگر مي‌آورد كه در برگيرنده و رسانندة اين معنا باشد كه موجوداتي ديگر در ازدياد نسل بشر شركت داشته‌اند، و اين امر كه نسل حاضر فقط به آدم و حوا منتهي شود مستلزم آن است كه فرزندان آنها با هم ازدواج كردند، يعني خواهران با برادران ازدواج كردند و تكثير نسل صورت گرفت. امّا اين مطلب احتياج به اثبات چند مقدمه دارد كه ضروري است آنها را بيان كنيم:

مقدمة اول، اولين انسان كيست؟ و آيا اين نسل حاضر به حضرت آدم متصل است يا نه؟ از زمان اولين انسان تاكنون چه مدت زماني گذشته است؟

تاريخ يهود عمر اين نوع انسان را حدود هفت هزار سال ذكر مي‌كند. دانشمندان زمين‌شناسي عمر انسان را ميليونها سال ذكر مي‌كنند و فسيل‌هايي را از انسان و اجساد و آثار گذشتگان پيدا كرده‌اند كه به پانصد هزار سال قبل مي‌رسد.

امّا از آنجا كه دليل و برهان محكم و متقني بر اتصال و ارتباط نسلهاي انسان و امتهاي گذشته وجود ندارد، پس مي‌توانيم اينگونه نتيجه‌گيري كنيم كه يك نوع ظهور پيدا كرد و زياد شد و منقرض شد و سپس يك نوع ديگر ظهور پيدا كرد و زياد شد و منقرض شد و اين امر تكرار شد، تا اينكه به نسل حاضر رسيديم.

قرآن كريم هم صريحاً بيان نكرده است كه ظهور اين نوع آيات منحصر در اين دوره است يا آن كه ادوار متعددي بوده است كه ما آخرين دوره هستيم و اگر چه مي‌توانيم اين احتمال را از آيه 30 سوره بقره استفاده كنيم كه مي‌فرمايد: من در زمين جانشيني خواهم گماشت، (فرشتگان) گفتند: آيا در آن كسي را مي‌گماري كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد؟ و حال آن كه ما با ستايش تو، (تو را) تنزيه مي‌كنيم و به تقديست مي‌پردازيم. فرمود: من چيزي مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد.
حال احتمال مي‌دهيم كه قبل از اين دورة حاضر دوره‌هايي وجود داشته است، چون منظور از خليفه اين است كه آدم جانشين انسانهاي قبل از خود شده است و جانشين و خليفة خداوند متعال در زمين نيست، البته اين تفسير از آيه ضعيف است. هر چند در بعضي از روايات وارده از ائمه ـ عليهم السّلام ـ مطالبي است كه ثابت مي‌كند براي انسان ادوار كثيره‌اي قبل از اين دوره بوده است، چنان كه كتاب توحيد صدوق از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است: تو شايد گمان مي‌كني كه خداوند غير از شما خلقي را نيافريده است؟ به خدا قسم هزار هزار آدم، خلق كرده است و شما در آخرين اين آدمها قرار داريد.

و روايات كثير ديگري كه بخشي از آنها در تفسير شريف الميزان آمده است.(8)
مقدمة دوم، نسل حاضر به آدم و همسرش يعني فقط به اين دو نفر مي‌رسد و انسانهايي در عرض آنها نبوده‌اند، چرا كه ممكن است كساني بگويند كه در اثر اختلاف الوان انسانها كه ما در نقاط گوناگون رنگهاي بسياري در انسانها مشاهده مي‌كنيم كه حداقل چهار رنگ سياه و سفيد و سرخ و زرد را مي‌بينيم و از آنجايي كه اختلاف خونها باعث اين اختلاف رنگ شده است، پس حداقل بايستي چهار زوج انسان در ابتداي خلقت وجود داشته باشند تا انسانهاي كنوني پديد آمده باشند.
امّا اين اشكال درست نيست و علم ژنتيك نيز امروزه خلاف آن گواهي مي‌دهد. امّا قرآن كريم مي‌فرمايد: اين نسل حاضر به آدم و حوا مي‌رسد و از أب و أمّ واحد، تكثير و ازدياد پيدا كرده‌اند، البته اسم حوّاء در قرآن ذكر نشده است، ولي روايات نام او را متذكر شده‌اند.
مقدمة سوم: انسان نوع مستقلي است و از انواع ديگر متحول نشده است، آيات قرآن براي اثبات اين مقدمه كافي است و ثابت مي‌كند كه اين نسل جاري به وسيلة نطفه به آدم و همسرش به نسل‌هاي بعدي منتهي مي‌شود و قرآن مي‌فرمايد: آن دو از خاك خلق شده‌اند و آن دو به دو نفر ديگر كه مماثل با آن دو باشند يا همجنس آن دو باشند متصل نمي‌شود، بلكه آن دو را خداوند خلق كرد و حدوثاً به وجود آمدند. و نظرية تكامل انواع مردود است كه بيان مي‌كند نسل انسان از موجودات ديگر تكامل يافته است.(9)

بعد از اثبات اين مقدمات اساسي و مهم، گفتيم كه طبق صريح آيات قرآن «و بث منهما رجالاً كثيرا و نساءً »(نساء، آية 1) نسل موجود به آدم و همسرش منتهي مي‌شود كه مسلتزم آن است كه خواهران با برادران ازدواج كردند و تكثير نسل حاصل شد.

امّا اين كه در اسلام اين امر حرام است و در شرايع سابق هم اين چنين بوده است. در جواب مي‌گوييم اين يك حكم تشريعي است كه تابع مصالح و مفاسد است و تكويني نيست كه غيرقابل تغيير باشد و زمام اين امر به دست خداوند تبارك و تعالي است، «يفعل مايشاء و يحكم ما يريد» پس جائر است كه روزي به خاطر ضرورت مباح باشد و سپس حرام گردد، چون ضرورت برطرف شده است و به خاطر جلوگيري از انتشار فحشاء و فساد برداشته شده است.
و اگر كسي اشكال كند و بگويد كه خلاف فطرت است و خداوند دين را بر اساس مطابقت با فطرت تشريع كرده است. جواب اين است كه فطرت منافي آن نيست و به خاطر تنفر از اين نوع مباشرت به خلاف آن دعوت نمي‌كند و بلكه به خاطر آن كه به فحشاء و شيوع فساد و بطلان غريزة عفّت و ارتفاع عفّت از مجتمع انساني منتهي نشود خلاف فطرت به نظر مي‌رسد و حرام شده است و در مجتمع انساني امروز اين ازدواج و مباشرت، فجور و فحشاء است و امّا در مجتمع انساني آن روز اينطور نبوده است، و مشيّت الهي در آن روز تعلق گرفته است به اينكه تكثير و انتشار نسل بشر اينگونه باشد كه خواهر و برادر با هم ازدواج كنند.

و اگر كسي اشكال كند كه ازدواج خواهر و برادر مخالف قوانين طبيعي است كه آن قوانين قبل از به وجود آمدن مجتمع انساني جاري بوده است و اختلاط و انس گرفتن در منزل واحد غريزة عشق و ميل غريزي را از بين مي‌برد هم چنان كه بعضي از علماي حقوق و روانشناسي بر اين عقيده هستند. درجواب مي‌گوييم كه اين متوقف بر صورتي است كه ضرورتي در بين نباشد و مخصوص به آنجايي است كه قوانين وضعيه غير طبيعيه‌اي كه حافظ مصالح جامعه است نباشد،‌كه متكفّل سعادت مجتمع ها است و گرنه پس معظم قوانين معمول و اصول دائره در حيات امروز غيرطبيعي است(10) و درباره اين قول خلاصه‌اي از يك روايت را در بحار الانوار كه بسيار جالب است ذكر مي‌كنيم:

مي‌فرمايد: حوا در هر نسل يك پسر و يك دختر مي‌زاييد يعني دوقلو بودند كه در اولين بطن قابيل و خواهرش اقليما و در بطن دوم هابيل و خواهرش لبوذا بودند، ‌وقتي بزرگ شدند و به سن ازدواج رسيدند، ‌خداوند به آدم امر كرد كه نكاح كنند و قابيل خواهر هابيل را و هابيل خواهر قابيل را به عقد خود درآورند، هابيل راضي شد، ولي قابيل نپذيرفت و از امر پدرش روبرگرداند و گفت اين امر خدا نيست و خواهر من زيباتر است. خداوند امر كرد كه آن دو قرباني كنند براي تقرب به پروردگار كه هر كدام قبول شد رأي او پذيرفته شود....(11) ادامه حديث تا آن جا كه مي‌فرمايد:
وقتي كه عمر آدم ( عليه السّلام ) صد و سي سال بود و پنج سال از قتل هابيل گذشته بود حواء شيث را به دنيا آورد و اسمش را «هبة الله» گذاشتند، يعني به جاي هابيل خداوند او را به آنها بخشيد و وصيّ و وليّ عهد آدم بود و.....

امّا درباره ساير اقوال:

با توجه به روايات و تفاسير قرآن:

الف. حضرت امام صادق( عليه السّلام )مي‌فرمايد: اينكه برادران و خواهران با هم ازدواج كرده باشند، شديداً مورد انكار است و پذيرفتني نيست و مي‌فرمايد: بعد از شيث، يافث بدنيا آمد، امّا شيث و يافث ديگر خواهر دوقلو نداشتند و خداوند به خاطر حرمت ازدواج خواهر با برادر كه در لوح محفوظ چنين آمده است،‌در عصر روز پنج‌شنبه‌اي يك حوري از بهشت فرستاد كه اسمش «بركت» بود پس امر كرد خداوند عزوجل اين كه آدم ( عليه السّلام ) شيث را با «بركت» تزويج كند و آدم اين چنين كرد. سپس در بعدازظهر فرداي آن روز يعني در روز جمعه حورائي از بهشت كه اسمش «منزلت» يا «نزلت» بود فرود آورده، پس امر كرد خداوند عزوجل به آدم كه او را به عقد يافث در آورد و آدم اين چنين كرد. و هر كدام داراي فرزند شدند، براي شيث پسري و براي يافث دختري متولد شد،‌كه خداوند امر كرد به آدم كه اين دختر و پسر را به عقد هم درآورد كه دختر عمو و پسرعمو بودند و آدم اين كار را انجام داد و فرزندان آنها به دنيا آمدند و نسل بشر تكثير شد و فرزندان برگزيدة از نبيين و مرسلين از نسل آن دو هستند.(12)

ب. و در روايت ديگر امام باقر ( عليه السّلام) مي‌فرمايد: خداوند عزوجل فرود آورد حوريه‌اي را از بهشت به سوي آدم و تزويج كرد يكي از پسرانش را به او و پسر ديگرش را با جنّي كه خداوند فرستاده بود تزويج كرد و آنها هم فرزنددار شدند و توالد كردند و زياد شدند.(13)
ج. و درروايت ديگر دارد كه امام باقر ( عليه السّلام ) مي‌فرمايد: آدم چهار فرزند پسر داشت كه خداوند چهار حوريه را براي آنها فرستاد و هر يك از آنان با يكي از حوريه‌ها ازدواج كردند و فرزنددار شدند. سپس خداوند حوريه‌ها را بالا برد و اين چهار پسر با چهار دختر جنّي ازدواج كردند و فرزنداني از آنها به دنيا آمد و نسل آدم زياد شد. بنابراين هر كسي كه صبور و بردبار باشد از آدم است و هر كسي كه زيبا باشد از حور العين و هر كسي كه زشت و بدخلق باشد از جن است.(14)
د. در بعضي از كتب آمده است كه فرزندان آدم با فرزندان نسناس كه ماقبل از آدم بوده است ازدواج كردند و نسل انسان زياد شد.(15)

با توجه به مطالب بالا مي‌توانيم به اين نتيجه برسيم كه قول علامه طباطبايي(ره) در الميزان يعني قول اول متقن و مبرهن مي‌باشد و اقوال ديگر را ايشان نمي‌پذيرد. بنابراين قول اصحّ همان است. البته جمع اين اقوال با يكديگر آن است كه همة اين امور اتفاق افتاده باشد و با هم تنافي ندارند و شما مي‌توانيد براي مطالعة بيشتر به تفاسير الميزان و مجمع البيان و بحار الانوار و ديگر كتب روايي مانند علل الشرايع در آدرسهايي كه ذيل مطالب آورده شده است مراجعه نماييد. ضمناً زواياي اين بحث زياد و از حوصلة اين جواب بيرون مي‌باشد.

پي نوشتها :

(1).الميزان، ج 4، ص 138 به بعد و ص 151.
(2).بحار الانوار، جديد، ج 11، ص 218، حديث 2.
(3).بحار الانوار، ج 11، ص 218، ح 18.
(4).بحار الانوار،‌ ج 11، ح 2.
(5). كتاب قصه‌هاي قرآن، ترجمه محمود حكيمي، قصه حضرت آدم.
(6). نساء،‌1.
(7). نساء، 1.
(8). الميزان، ج 4، ص 138 به بعد.
(9). الميزان، ج 4، ص 138 به بعد.
(10). همان
.

(11). بحار الانوار، ج 1، چ بيروت،ص 218.
(12). بحار الانوار، ج 11، ص 218 به بعد، ح 2
.

(13). بحار الانوار، ج 11، ص 218 به بعد، حديث 18.
(14). همان، حديث 2
.

(15). قصه‌هاي قرآن، قصة حضرت آدم.

 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 171038
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما