اينكه يك فرد هم به بهشت جاودان برود وهم به جهنم واضح است كه امري غير ممكن است زيرا همانطور كه ميدانيد بهشت جاودان يعني هميشگي وابدي پس ديگر بعديت معنا ندارد ولي اگر درمورد افراد گوناگون منظورتان باشد اري چنين چيزي باتوجه به ايات وروايات ممكن است حال براي كسب اطلاعات بيشتر به توضيحات ذيل توجه فرماييد.
مردم در روز قيامت چند دستهاند
دسته بندى اول: پس از اينكه همه بندگان در صحنه قيامت حاضر مىشوند، در آن صحنه مردم به دو گروه مشخص تقسيم مىشوند:
«وجوه يومئذ ناضرة إلى ربها ناظرة و وجوه يومئذ باسرة تظن أن يفعل بها فاقرة»؛(1) «صورتهايى شاداب و مسرور است و به پروردگارش مىنگرد و صورتهايى عبوس و در هم كشيده است زيرا مىداند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مىشكند».
دسته بندى دوم: در كنار اين تقسيمبندى كلى، مردم در قيامت به دستههاى جزىترى تقسيم مىشود و آن تقسيم مردم به اصحاب شمال و اصحاب يمين و سابقون است:
«و كنتم أزواجاً ثلاثة فأصحاب الميمنة ما أصحاب الميمنة و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة و السابقون السابقون أولئك المقربون»؛(2) «و شما سه گروه خواهيد بود [نخست] سعادتمنداان و خجستگانند، چه سعادتمندان و خجستگانى و گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند. چه شقاوتمندانى و شومانى! و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند آنها مقربانند».
در اين نگاه «مخلصين» همان «سابقون» هستند و اصحاب شمال همان گروهىاند كه با گناهان خود، خود را از محضر حق دور كردهاند. اما اصحاب يمين، مؤمنان اهل نجاتاند.
دسته بندى سوم: 1. بهشتيان، 2. جهنميان، 3. مخلطون، 4. مرجون لأمر الله، 5. مستضعفان فكرى و 6. اصحاب اعراف.
امام صادقعليه السلام با استناد به آيات قرآن، اين شش گروه را چنين معرفى مىفرمايند:
«الناس على ستة أصناف.
قال قلت أ تأذن لى أن أكتبها؟ قال نعم.
قلت ما أكتب؟ قال اكتب أهل الوعيد من أهل الجنة و أهل النار.
و اكتب «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سيئاً»(3) قال قلت من هؤلاء قال وحشي منهم.
قال و اكتب «و آخرون مرجون لأمر الله إما يعذبهم و إما يتوب عليهم»(4).
قال و اكتب «إلا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلاً»(5) لا يستطيعون حيلة إلى الكفر و لا يهتدون سبيلاً إلى الإيمان «فأولئك عسى الله أن يعفو عنهم»(6).
قال و اكتب أصحاب الأعراف(7). قال قلت و ما أصحاب الأعراف؟ قال قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فإن أدخلهم النار فبذنوبهم و إن أدخلهم الجنة فبرحمته»(8)؛
«مردم به شش گروهاند؛ راوى مىگويد: عرض كردم: اجازه مىفرماييد تا آن را يادداشت كنم؟ فرمود: آرى. عرض كردم: چه بنويسم؟
فرمود: بنويس، [دو گروه] اهل نويدند: از اهل بهشت و اهل آتش.
بنويس. «گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردهاند و كار خوب و بد را با هم آميختهاند. عرض كردم: آنها چه كسانىاند؟ فرمود: وحشى(9) از اين گروه است.
فرمود: بنويس. گروهى ديگر به فرمان خداوند واگذار شدهاند [و كارشان با خدا است] يا آنان را مجازات مىكند يا توبه آنان را مىپذيرد.
فرمود: بنويس. گروه ديگر مستضعفان فكرىاند كه قرآن بدانها اشاره دارد؛ مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى مستضعف باشند و نه چارهاى دارند و نه راهى مىيابند (يعنى، نه چارهاى به كفر دارند و نه راهى به ايمان دارند)؛ ممكن است خداوند آنها را عفو فرمايد.
فرمود: بنويس. گروه ديگر، اصحاب اعرافاند. عرض كردم: اصحاب اعراف به چه معنا است؟ فرمودند: گروهى كه خوبىها و بدىهاىشان يكسان است؛ اگر آنها را به آتش وارد كند، به دليل گناهانشان است و اگر به بهشت ببرد، به دليل رحمت [بى پايانش ]است».
با توجه به اين دسته بندىها - به ويژه دسته بندى سوم - به نظر مىرسد كه مواقف ميزان و حساب براى «متوسطين» مردم است؛ زيرا بجز مؤمنان متوسط - كه پس از سير خود در نهايت به بهشت مىروند - مؤمنان اديان ديگر - كه حق به آنها نرسيده و در دين خود پابرجا بودهاند - يا اهل كتاب و كافران و مشركان كه روحيه استكبار نداشتند و جز سران كفر و نفاق نبودهاند و در جهنم - به فضل الهى - تا ابد نيستند؛ بايد اين مواقف را طى كنند تا در نهايت به جايگاه اصلى خود - بهشت يا جهنم - برسند. بهشتيان در بهشت جاودان مىمانند؛ اما جهنميان به دو گروه تقسيم مىشوند: برخى تا ابد در جهنم مىمانند و آنها سران كفر و شرك و نفاق و داراى روحيه استكبارىاند كه هيچ اميد اصلاحى بر آنان نمىرود. اما ديگران، پس از طى مراحل اصلاح و پيدا كردن لياقت حضور در محضر الهى، به بهشت جاودان وارد مىشوند.
آرى روايات اهل بيت عصمت و طهارت را بايد با خود روايات سنجيد و تفسير كرد و ظاهراً تفسير روايت امام سجادعليه السلام به اين است كه سران شرك و مشركان مستكبر، مستقيماً و بدون طى كردن مواقف حشر در آتش دوزخ گرفتار مىشوند.
اما درباره توصيف بهشت و راههاى ورود به آن بايد دانست:
يكم. از نظر قرآن كريم و روايات اسلامى، همان طورى كه اهل جهنم به تناسب بدىهاىشان سختى و عذابشان گوناگون است؛ اهل بهشت نيز به فراخور اعمالشان داراى درجات و كمالات مختلفاند. از اين رو بهشت داراى مراتب و درجات متفاوت است: «فأولئك لهم الدرجات العلى»؛ «اهل ايمان و عمل صالح داراى درجات عالى هستند».(10) «والآخره اكبر درجات»؛ «درجات آخرت و برترىهايش از اين هم بيشتر است».(11)
دوم. با عنايت به مطلب نخست، در بهشت نعمتهاى گوناگونى وجود دارد كه اهل ايمان و عمل صالح از آن بهرهمند مىشوند. اما برترين و بهترين لذتها، محبت و خشنودى خداوند متعال است. و به تعبير ديگر هيچ لذتى در بهشت به درجه خشنودى و محبت الهى براى انسان بهشتى شادى بخش نيست و حتى لذتهاى ديگر در پرتو اين لذت ارزشمند مىنمايد. قرآن در آيات متعددى بدان اشاره مىكند كه در اينجا به ذكر يك آيه مىپردازيم:
«وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبة و جنات عدن و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم»؛ «خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند، و مسكنهاى پاكيزه اى در بهشتهاى جاويدان [نصيب آنان ساخته] و [خوشنودى] و رضاى خدا [از همه اينها] برتر است و پيروزى بزرگ همين است»(12)
البته اين لذت و رضوان الهى، از آن كسانى است كه در دنيا همه اعمال خود را بر پايه رضاى خداوند قرار داده باشند، يعنى، عباداتشان بر اصل حب و حمد الهى استوار شده باشد. چنان كه در كلام نورانى امير مؤمنانعليه السلام آمده است:
«ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك عباده التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك عباده العبيد، و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار»؛ «همانا گروهى خدا را به انگيزه بهشت مىپرستند كه اين عبادت تاجران و سوداگران است، و گروهى نيز خدا را به جهت هراس و عذاب جهنم عبادت مىكنند كه اين شيوه بردگان است، و نيز گروهى خدا را به خاطر شكر و سپاسش مىپرستند كه اين شيوه عبادت آزادگان است».(13) امام على عبادت خود را از نوع گروه سوم مىداند و مىفرمايد:
«الهى ما عبدتك خوفا من عقابك و لا طمعا فى ثوابك و لكن وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك»؛ «معبودا! هيچ گاه تو را به جهت ترس از عذاب و يا طمع به پاداش نپرستيدم؛ بلكه چون تو را شايسته عبادت يافتم، بندگى مىكنم».(14)
در روايات امامان معصوم نيز محبت و خشنودى خداوند به عنوان پاكترين و زيباترين لذت اهل بهشت خوانده شده است. امير مؤمنانعليه السلام در بيان علت آن مىفرمايد: اهل بهشت هنگامى كه با نعمتهاى گوناگون در بهشت روبه رو مىشوند، دلهايشان چنان از وجد و سرور افروخته مىگردد كه زبان به سپاس و شكر الهى مىگشايند و همه آن نعمتها را در برابر رضوان خداوند ناچيز مىنگرند و هدف نهايى را در اين مىدانند كه قرآن بازگو مىفرمايد: «و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين»؛ «و آخرين سخنان اهل بهشت اين است كه حمد مخصوص پروردگار عالميان است»(15)
امام سجادعليه السلام نيز با تكيه بر بيان قرآن مىفرمايد: «خداوند به اهل بهشت در بهشت مىفرمايد: بهترين لذت براى شما، رضايت و محبت من است».(16)
نكته پايانى آنكه قرب الهى - كه موجب رضا و رضوان عظيم خداوند است - در واقع بالاترين كمالى است كه فطرت انسان در پى آن مىرود. پس همان طورى كه ارتباط با خدا در دنيا، زندگى آدمى را در همه ابعادش آرامش بخش مىكند؛ در آخرت برترين آرزوها همين رضايت الهى است كه هر نعمت ديگرى در پرتو آن لذت آفرين خواهد بود. راه رسيدن به بهشت نيز چيزى جز كسب رضايت الهى از طريق اطاعت پروردگار و ترك معاصى نيست.
و درباره مدت جهنم بايد دانست:
همه كسانى كه وارد جهنم مىشوند، براى هميشه در جهنم نخواهند بود و تنها عده خاصى (مانند كافران) براى هميشه در جهنم خواهند بود.(17) در آيات قرآن مجيد افراد يا گروههاى مختلفى - بالخصوص - به عنوان كسانى كه هميشه در عذاب جهنم خواهند بود و مخلد در آتش هستند، نام برده شده است؛ از جمله:
1. كافران، اعم از منكران خدا يا عالم آخرت يا مشركان و تكذيب كنندگان آيات الهى يا دشمنان خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله يا افراد مرتد؛(18) 2. منافقان(19)
3. آنان كه غرق در گناهاند و گناه سراسر وجودشان را احاطه كرده است.(20)
4. قاتلان و جانيان (مرتكبان قتل عمد).(21)
5. رباخواران.(22)
6. ظالمان و ستمگران.(23)
7. كسانى كه ميزان اعمالشان در قيامت سبك و بى ارزش باشد.(24)
8. گنهكاران و سرپيچى كنندگان از دستورات خدا و رسولصلى الله عليه وآله.(25)
البته همه اين موارد در زمانى است كه فرد پيش از مرگ توبه متناسب با آن گناه نكرده باشد.
اما آنچه در جمع بندى بين آيات مذكور و ساير آيات قرآن و نيز به ملاحظه روايات مىتوان گفت، همان است كه شيخ مفيد فرمودهاند: «تمام علما اتفاق نظر دارند كه تهديد به خلود در آتش مخصوص كفار است و كسانى از اهل نماز كه داراى ايمان به خدا و اقرار به واجبات او دارند، هرگاه مرتكب گناهى بشوند، شامل[شان ]نمى شود»(26)
قرينههاى فراوانى در خود آيات مذكور و نيز ساير آيات قرآن وجود دارد كه نشان مىدهد آيات ياد شده، ناظر به كسانى است كه گناهشان منتهى به كفر و انكار مبدأ يا معاد يا نبوت يا ضروريات دين مىشود، از جمله اينكه: «كأنما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما»؛ «گويى صورتهاى آنها با پارهاى شب تاريك پوشانده شد».(27)
با توجه به توصيف كافران به اين وصف در آيات 40 تا 42 سوره عبس، كه مقصود از اين گنهكاران. همان كافراناند.
در آيه 48 و 116 سوره «نساء» كه مىفرمايد: «ان الله لا يغفر أن يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء»؛ «تنها مشركان [و كافران كه ملحق به مشركان است] قابل بخشش نيستند و طبعا در جهنم خلود دارند، ولى گنهكاران ديگر قابل بخشش و آمرزشاند»(28)
پي نوشت ها
1) قيامة (75)، آيات 22 - 26.
2) واقعة (56)، آيات 7 - 13.
3) اشاره به توبه (9)، آيه 102.
4) اشاره به توبه (9)، آيه 106.
5) اشاره به نساء (4)، آيه 98.
6) اشاره به نساء (4)، آيه 99.
7) اشاره به اعراف (7)، آيه 48.
8) كافى، ج 2، ص 381.
9) غلام حبشى كه با دستور هند همسر ابوسفيان، حضرت حمزه را به شهادت رساند و سينهاش را شكافت و جگر حمزه را تحويل هند داد. اما بعدها توبه كرد و به اسلام گرويد.
10) طه (20)، آيه 75.
11) اسراء (17)، آيه 22.
12) توبه (9)، آيه 72.
13) نهج البلاغه، حكمت 237؛ اصول كافى، ج2، ص68، ح5.
14) بحارالانوار، ج41، ص14.
15) يونس (10)، آيه، 10.
16) ميزان الحكمه، ج1، ص433، باب 557، ح2613.
17) مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 6، ص 483.
18) آلعمران، 116 - اعراف 36 - بينه، 6 - توبه، 17 - بقره، 217 - آل عمران، 88 - فصلت، 28.
19) نسا، 140 - مجادله، 17.
20) بقره، 81 - يونس، 27.
21) نسا، 93.
22) بقره، 275.
23) شورى، 42، 44، 45 - حشر، 17.
24) مؤمنون، 102 و 103 - كهف، 105.
25) جن (72)، آيه 23؛ نساء (4)، آيه 14؛ زخرف (43)، آيه 74.
26) اوايل المقالات، ص 53.
27) يونس (10)، آيه 27.
28) آيت الله مكارم شيرازى، پيام قرآن، تفسير موضوعى، ج 6، صص 496 - 491.