تبلیغات
اخبار
بازدید طلاب مؤسسه مجتهده امین از زندان زنان اصفهان
موانع و راهکارهای مأموریت های علمی-تبلیغی طلاب خواهر در کرسی آزاداندیشی حوزه علمیه اصفهان بررسی شد
دوران کودکی
دوشنبه 12 ارديبهشت 1390 براي اينكه بتوانيم در آينده فرزند خوبي تربيت كنيم بايد شناختي از دوره هاي تربيتي داشته باشيم يكي ديگراز اين دوره هاي ، دوره كودكستاني مي باشد اي دوره چه ويژگيهايي دارد كه اگر والدين از آنها آگاهي داشته باشند مي توانند روش صحيحي براي تربيت فرزند خود انتخاب

اين دوره به دليل اين كه حد فاصل ميان دوره پرستاري و دبستان است اهميت فراوان دارد. در اين دوره مادران بيش از پدران در تربيت فرزند خود نقش دارند. زيرا كودك را از نظر ميزان وابتسگي به خود در حد اعتدال نگه داشته و به ترديج وارد اجتماع مي كنند، باهمبازيهايش تنها مي گذارند و باعث ايجاد روابط سالم ميان او و جامعه مي شوند. اگر اين مسائل رعايت شود در مرحله بعدي كه دوره دبستاني است مشكل خاصي پيش نمي آيد.

خصوصيات دروه كودكستاني: (از نظر گزل)

1- مناسبات كودك با طبيعت- در اين مرحله چقدر ضرورت دارد كه كودك با طبيعت مانوس باشد؟ يكي از كساني كه مسائل عصبي و رواني جامعه امروزين را بررسي كرده بدين نتيجه رسيده است كه چون ارتباط و انس بشر با طبيعت كم شده بشر استعداد عصبي شدن و رواني شدن بيشتري را از خود نشان مي دهد. هرچه بيشتر بتوانيم به دامن طبيعت برگرديم، از نظر روحي سالم تر خواهيم بود و كودكان هم از اين اصل پيروي مي كنند. كودكاني كه امكان ارتباط با طبيعت زنده و سامل و فعال را دارند معمولا از آرامش روحي بيشتري برخوردار خواهند بود. در مناطق شهري و صنعتي ميزان كودكان مبتلا به آشفتگي هاي عصبي، بسيار بيشتر از مناطق روستايي و شهرهاي كوچك مي باشد. انسان در ارتباط با طبيعت نيروهاي خود را بهتر كشف مي كند و آنها را پرورش مي دهد. پسر بچه ها تمام وجودشان مملو از انرژي است. در آغوش طبيعت فرصت براي صرف اين انرژي و ورزيدن بدن خلي بيشتر از محيط‌هاي تنگ و پر از محدوديت شهري است.

زندگي شهر نشيني زنجير محكمي از محدوديت ها را به پاي ما و فرزندان ما مي پيچد و باعث زنداني شدن استعدادهاي آنها مي شود. در حال يكه كودك روستايي يا كودك ساكن در شهرهاي كوچك كه داراي طبيعت قابل قبول زنده مي باشد، اين فرصت برايش ايجاد مي شود. نلسون و ايزرايل نيز در يكي از كتابهاي خود به نام «اختلالهاي رفتاري كودكان» به طرح اين مطلب پرداخته اند. در اين كتاب مقايسه اي ميان كودكان ساكن در مناطق شهري صنعتي با كودكان ساكن در روستا ها و محيطهاي شهري كوچك صورت گرفته است. پژوهشگر ميزان پرخاشگري را در اين دو دسته كودك بررسي و اندازه گيري مي نمايد. عوامل مختلف توسط محقق بررسي مي شود و سر انجام خون اين دو گروه را آزمايش مي كنند. در خون كودكان مناطق صنعتي، مقدار زيادي سرب ناشي از آلودگي هوا وجود دارد كه بش از حد مجاز است ولي در خون كودكان روستايي اين ميزان سرب وجود ندارد. اين سرب ناشي از سوخت وسايل حمل و نقل و … مي باشد. در اين ميزان از سرب آثار قابل توجهي از پرخاشگري در كودكان ايجاد مي شود. بررسي اي مسائل ميزان تاثير طبيعت را در زندگي سالم رواني كودكان مشخص مي كند. حال اگر محيط زندگي ما ناگزير محيط صنعتي و شهري است مي توان كودك را گاه گاهي به پارك يا به آغوش طبيعت برد تا استعدادها و نيروهايش را چهت بدهد و باز كند. ميزان تحرك و صرف انرژي در پسران نه برابر دختران است و اين نكته به عنوان يك نياز اصلي مطرح مي شود. يعني مي توان گفت تقريبا يك پسر 8 ساله مساوي نه دختر 8 ساله تحرك از خود نشان مي دهد.

وجود آكواريوم يا گلدان هاي طبيعي و يا مقداري ماسه مرطوب و وسايل كار مربوط به آن ميتواند حالات تفكر و خلاقيت را در كودك تقويت كند.

2- ارتباط كودك به خودش- در اين مرحله كودك اعتماد به نفس نيرومندي دارد، كودك چه قدر به خودش اعتماد دارد و مي توان داستعدادهايش را براي رسيدن به هدف به كار گيرد؟ رنج احساسي كهتري و عدم اعتماد به نفس، رنجي است كه بسياري از افراد را متاثر مي كند و سبب كاهش فعاليت هاي اجتماعي مي شود. حتي در بعضي از افراد تحصيل كرده و يا بزرگسالان مي بينيم كه اين رنجش هست. پايه اعتماد به نفس در سالهاي كودكستاني گذاشته مي شود. در اين سالها كودك اعتماد به نفس طبيعي دارد ولي دو مرحله پيش مي آيد كه باعث افراط يا تفريط در اين احساس مي شود:

الف: زماني كه كودك بيش از حد به خود توجه دارد- انساني كه خود خواه است، خود خواهي اش در ارتباط با ديگران تجلي مي كند. فردي كه بيش از حد به خودش اعتماد دارد، ديگران را كمتر از آنچه هستند ارزيابي مي كند.

ب: زماني كه كودك احساس كهتري دارد و شكسته نفسي مي كند- فردي كه داراي مشكل اول است، وقتي به مشكل خويش مي برد مي توان از دو راه وارد شود: اول اين كه اين ضعف را بر طرف كند كه اين حركت سالمي است و دوم آكه ديگران را تخريب كند تا به سطح خودش برسند كه اين راه درستي نيست و متاسفانه بسياري از افراد از مكانيزم دوم استفاده مي كنند.

كساني كه بيش از حد به خودشان اعتماد دارند، در ايجاد ارتباط با ديگران دچار مشكل مي شوند. چرا كه كودكان به مرحله اي مي رسند كه بيش از حد به خودشان اعتماد دارند؟ دليل اين مساله برخورد مبالغه آميز پدر و مادر با كودك است. بيان جملاتي مثل: تو آنقدر خوب هستي كه كسي مثل تو نيست و … مشكل ما در جهت عكس هم هست كه شامل افراد خجالتي و منزوي و دورن گرا مي شود. يا مثل كودكي كه در جمع به سختي صحبت مي كند و به سوالات ديگران جواب نمي دهد. دليل اين مساله چيست؟

1-      وجود والدين سركوب گر كه كودكان را سركوب مي كنند و بهجاي اين كه در مقابل خلاقيت كودك واكنش مثبت نشان دهند، آنها را سركوب مي نمايند.

2-      پدر و مادر خجالتي، فرزندان خجالتي تربيت مي كنند: عدم رفت و آمد و معاشرت نكردن با خانواده هاي ديگر باعث كم شدن تحرك اجتماعي كودك و انزواي وي مي شود.

3-      توجه بيش از حد خانواده ها به فرزندانشان- وقتي كودك مي خواهد كاري انجام دهد، برخي از پدر و مادرها خودشان آن كار را انجام مي دهند (به دليل و بهانه محبت كردن) ظاهرا اين عمل بر اساس احساسات مشفقانه است و در باطن قواي فعال كوك را فلج مي كند، بري كودكان بسيار خجالتي پدر و مادر فوق العاده فداكار دارند. مثلا كودك براي اين كه به مرحله ظهور خلاقيت برسد بايد مثلا با مداد و قيچي و چسب و كاغذ … سرو كار داشته باشد منتها مادر براي اين كه به نظر خودش خطر را رفع كند خودش قيچي ميكند و مي چسباند و استعدادهاي كودك را فلج مي نمايد. واسطه شدن پدر و مادر ميان كودك و كار، روش بسيار ناصحيح و غير اصولي است. كودك بايد مستقيما با مساله و مشكل روبه رو شود تا جسارت و جرات حل مشكل را پيدا كند و اگر پدر و مادر مرتبا مشكلات را براي او حل نمايند، اين حالت در او ايجاد نمي شود. نبايد در حضور كودك از كمرو بودن و خجالتي بودن او با ديگران سخن بگوئيم يا اين كه به صورت مستقيم با او برخورد كنيم. بلكه تمام برخوردها بايد غير مستقيم باشد. بهتر است او را به پارك ببريم تا خودش از وسايل بازي با رعايت نوبت استفاده كند، و كم كم با ديگران و همسالان ارتباط اجتماعي بر قرار كند.

4-      رقابلت- اگر بچه كودكستاني داشته باشيم، بر اساس رقابت آنها مي خواهند خودشان را شايسته و موفق نشان دهند.

علت نخست اين است كه گاهي كوكان احساس مي كنند كه امتيازات عادلانه تقسيم نمي شود. مثل خريدن هديه، صحبت بيشتر، نگاه با محبت و … كه مي توان محاسبات كودكان را به هم بزند و به آنان ثابت كند كه همه از امتيازات يكسان برخوردار نيستند. و هيمن امر باعث به وجود آمدن كدورت و حتي طوفان هائي مي شود و بذر حسادت در درون كودكان كاشته مي‌شود.

علت دوم پدر و مادر علاقه و اصرار دارند كه تمام اتلافات كودكان را خود حل كنند. اگر كودكان چنين برداشت كنند كه والدي مثل قاضي هميشه منتظر حل كردن مسائل و دعواهاي آنها هستند،دعواهايشان تمامي ندارد. والدين بايد گاهي اصلا به روي خودشان نياورند و در دعواهاي كودكان دخالت نكنند و حتي اگر كودكان دعوايشان را به معرض ديد و محل حضور پدر و مادر مي برند، بايد آنان محل را ترك كنند و تغيير دهند و در صورت مراجعه كودكان بايد به آنها تفهمي كنند كه خودتان مسوول حل دعوايتان هستنيد و در نهايت سعي كنند خودشان مسائل را به نحو احسن حل كنند.

رقابت دوره كودكستاني در صورت برخورد صحيح به رفاقت در دوره دبستان تبديل مي شود.

5-      تخيل-  نيروي خيال پردازي براي پرورش خلاقيت و ابتكار بهترين سرمايه است. انسان خلاق پيش از اين كه در صحنه عمل خلاقيت كند بايد در ذهن خويش تمرين نمايد. تخيل نيرويي لازم براي زندگي است. مشكلاتي كه در زمينه تخيل كودكان ايجاد مي وشد دو نوع است: تخيل بيش از حد طبيعي زندگي كودك را پر مي كند. تخيل كودك مسيرهاي انحرافي را طي مي كند.

اگر پدر و مادر با كودك رفتار صحيح داشته باشند، كودك از واقعيات زندگي نمي هراسد و تخيل او در جهت صحيح هدايت مي شود. ولي كودكي كه والدين پرخاشگر دارد، از پدر و مادر دور مي شود و به دنياي امن درون خويش پناه مي برد و سرگرم خيالبافي مي شود (چون والدين با او رابطه خوبي ندارند) در نتيجه مي توان گفت كه كودك كه خيالباف احتمالا والدين بد رفتار و پرخاشگري دارد.

تخيل كودكان نبايد با هدفهاي ناسالم پرورش يابد. تخيلاتي مثل غول- ديو و … ككه بيش از حد به تخيل كودكان دامن مي زند بد آموزي دارد. البته داستانهاي تخيلي در حد طبيعي براي پرورش ذهن كودكان مفيد است، مثل كتابهاي ژول ورن يا دساتانهاي علمي تخيلي ديگر. ولي هر گاه تخيلات كودكان در مورد مسائل و حشتناك به كار افتد، خلاقيت آنان آسيب مي بيند. غرق شدن كودك در كتابهاي تخيلي باعث عدم رشد اجتماعي او مي شود و در نتيجه مضراتي دارد.

6- مناسبات كودك با كودكان ديگر- اساسا اين سن را سن استقلال طلبي و تك روي نام نهاده اند. كودكان كودكستاني گرايش به تفرد و استقلال دارند و تمايل زيادي به ارتباط با ديگران ندارند. تقسيم وسايل بازي با ديگران برايشان قدرت نمايي براي پوشاندن نقاط ضعفي است كه كودك در خود احساس مي كند. كودك درمقايسه خود با ديگران ضعف و ناتواني شديديد در خود مي يابد و احساس خود كم بيني (كهتري) به او دست مي دهد. التبه دو نوع احساس كهتري وجود دارد: احساس كهتري طبيعي و احساس كهتري مرضي.

1- طبيعي- اين حالت وقتي طبيعي است كه نسبت به سن بالاتر مايه هايي از فقدان امكانات و توانمندي احساس كند واين احساس كهتري براي كودك در دوره كودكستاني طبيعي است و او را بهس وي يادگيري و تقويت امكانات سوق مي دهد. اين احساس حقارت، او را به حركت وا مي دارد كه حاصل آن كسب توان جسمي و ذهني است. (وجود اين احساس كمتري لازم است).

2- اما نوع دوم آن يعني احساس كهتري مرضي زماني ايجاد مي شود كه فرد چيزي از همسالان خود كم ندارد. اما تصورش اين است كه از ديگران پائين تر است. اين تصوير نيروهاي فعال كودك را فلج مي كند. فرد از نظر ويژگي هاي جسمي، ذهني، عاطفي و … كم ندارد ولي چون در خانواده او تلقين هاي منفي وجود داشته، اين حالت در او ايجاد شده است. ين فرد امكانات و تجهيزات يك انسان طبيعي را دراد ولي چون باور او بر پايه كهتري است اين احساس مثل يك ترمز قوي چرخ هاي وجودش را قفل كرده و حركت او را متوقف نموده است. اين احساس كهتري مرضي است و نياز به درمان دارد و آفت روح بشر است. احساس حقارت طبعيي، محرك حركت است و احساس كهتري مرضي مانع حركت و پيشرفت است. كودك با داشتن حالت نخستين دوست دارد بزرگ شود. تا ناتواناييهايش به توانمندي تبديل شود. بايد كودك را تشويق كنيم تا ارتباط و مناسبات سالم با همسالان و دوستان خودش داشته باشد ولي اين تشويق هرگز نبايد حالت تحكم و اجبار بگيرد و اگر او حاضر به ارتباط با ديگران نشد بايد صبر كرد تا اين حالت سپري شود.(1)

1- كتاب با فرزند خود چگونه رفتار كنيم   نوشته محمدرضا شرفي
 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 3618
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما