نويسنده: علامه حسن حسن زاده آملي
ناشر: الف . لام . ميم
ناشر اصلي: قم
قطع: وزيري
تعداد صفحات: 539 صفحه
نوبت و سال انتشار: چاپ اوّل 1388
توضيحات:
كتاب حاضر، اولين تفسيري است كه به صورت مستقل از علامه حسنزادة آملي به چاپ ميرسد. لازم به ذكر است از آنجا كه غالب آثار مؤلف مشحون از تفسير آيات قرآن است، برخي از شاگردان ايشان درصدد جمعآوري اين تفاسير و تدوين آنها در قالب كتابي مستقل با عنوان «سدره المنتهي» برآمدهاند. روش اين اثر بدين صورت است كه در ابتدا سورههاي قرآن را به ترتيب كنار هم قرار داده و سپس مباحث تفسيري مؤلف را كه از ساير آثار ايشان جمعآوري گرديده، ذيل هر سوره آوردهاند. اين كتاب در چند مجلّد به محضر خوانندگان عرضه خواهد شد كه اين اثر، جلد اوّل اين مجموعه را شامل ميشود. در اين جلد برخي از آيات چهار سورة مباركة: فاتحه الكتاب ـ بقره ـ آلعمران و نساء، تفسير شدهاند. ابتدا سورة مباركة «حمد» تفسير ميشود. برخي از عناويني كه در ذيل سورة حمد بررسي ميشوند عبارتند از: نزول بسم الله الرحمن الرحيم ـ بسم الله الرحمن الرحيم نوزده حرف است ـ خلوت و قرائت بسم الله الرحمن الرحيم به عدد قواي آن ـ اولين نوشته بر لوح محفوظ و غيره. يكي از مباحث مهمّي كه البته به اجمال در اين سوره مطرح ميشود «حقيقت انسانيه» است. مؤلف در اينباره مينويسد حقيقت انسانيه به اعتبار ربوبيتش براي بدن به عنوان «روح» ناميده ميشود، چونكه روح مظهر ذات الهي از حيث ربوبيت آن ذات است، و كلمة «إله و ألوهت، و الله» معنايش همان رّب و روبوبيت است كه «الحمدلله رّب العالمين» و روح انساني همان روح اعظم نسبت به غير آن از داراييهاي ارواح است، و تغاير بين روح و بين بدنش به ضربي از اعتبار است. سورة مباركه بقره با عنوان « در اسرار حروف مقطّعه» آغاز ميشود. سپس به بحثي دربارة «الف»، «علم و يقين» و «عدم تناهي كلمات وجوديه» ميپردازد. در ذيل آية 31 از سورة بقره به مباحث مربوط به انسان كامل، خليفه الله و ملائكه پرداخته ميشود. دربارة اينكه خليفه الله جامع جميع أسماء است مينويسد در آية مباركة «إني جاعل في الأرض خليفه»، به لحاظ تعدّد اسماء الهيه و اتّصاف خليفه به صفات مستخلف عنه، وجوب استمرار وجود انسان كامل در زمين تمام است كه پيوسته در افراد نوع انسان، فرد اكمل از جميع افراد كائنات در جميع اسماء و صفات جمالي و جلالي موجود است تا نمايندة حضرت اله باشد. برخي ديگر از عناويني كه در سورة بقره بررسي ميشوند از اين قرار است: حديث اشتقاق ـ اثبات عقول ـ فقرزدايي و استكمال ـ قرآن و عرفان و برهان از يكديگر جدا نيستند ـ عروج و ارتقاي انسان به مقام عقل ـ مصداق تام اسماء تكويني و تعليمي ـ تعليم اسماء ـ مقام محمود ـ مراتب معراج ـ مراد ازتعليم اسماء ـ سرگذشت انبياء در سرّ انسان ـ توبة عبد ـ مرگ طبيعي و مرگ اختياري ـ قرب نوافق و قرب فرائض ـ تناسب بين علم و وعاي آن و ... در عنوان «بدن اخروي مكسوب و مكتسب است» چنين ميخوانيم كه انسان منحرف مطابق ملكات زشتي كه اكتساب كرده است در قيامت با صوري كه از آن ملكات ميباشند محشور ميگردد و به صورتهاي آن حيوانات در ميآيد، چنانكه انسان در صراط مستقيم نيز از ملكات حسنهاي كه كسب كرده است، صور ارواح طيّبه و ملائكه عالين و مهيّمين و سيماهاي شيرين دلنشين در صقع ذات او متحقق ميگردند و با آنها محشور خواهد بود، لذا بدن اخروي به مكسوب و مكتسب تقسيم ميگردد كه «لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت» و اين ابدان را انسان با خود از اين نشئه ميبرد يعني بذر و ريشة آنها در اينجا تحصيل شده است. در سورة مباركه آل عمران، قوّة مصورّه، اعتدال مزاج، راسخون در علم، فيوضات عالم قدس، اتحاد علم و وجود و نور، اثبات توحيد، اسرار روايات، ملكات صور برزخيه، تجلّي حقّ در صور كونيّه، تمثّلات نفس ناطقه، ضعف وجوديه، شأن رسولان حق، اتحّاد مدِرك با مدرك، اوصاف عرش و غيره مورد بحث قرار ميگيرند. نويسنده در بخشي از تفسير آية 125، دربارة اتحاد انسان كامل با نفس رحماني توضيح ميدهد كه انسان صعوداً به مقامي ميرسد كه با نفس رحماني اتحاد وجودي پيدا ميكند و جميع كلمات وجوديّة نوريّة دار هستي به منزلة اعضاء و جوارح وي ميشوند. سپس اضافه ميكند كه در اتحّاد نفوس مكتفيه و نفس رحماني و عقل بسيط در صحف كريمة اهل تحقيق محقّق است كه صادر نخستين، نفس رحماني است و آن اصل اصول و هيولاي عوالم غيرمتناهي و مادّه تعينات است و از آن به تجلّي ساري و رّق منشور و نور مرشوش نيز تعبير شده است. آخرين بخش كتاب، متعّلق به تفسير سورة نساء است. تفسير اين سوره با بحثي پيرامون تقوا آغاز ميشود و سپس به عناوين تجسّم اعمال، وجود بسيط، كفو، حسنه و سيّئه، شرّ، قبض روح، اسم اعظم محيط ، ادبار عقل، تعين احاطي، نفس رحماني و غيره پرداخته ميشود. مؤلف دربارة ادبار عقل مينويسد ادبار عقل كه نسبت بازماندگي و روي به سوي خود آوردن ممكن است، منبع جميع شرّ است و ارتكاب نواهيش از اين روي است و سّر آن اين است كه ممكن موجود مؤلف است در عقل از دو چيز، يكي ماهيت او كه عدم و منبع شرّ است، و يكي وجود كه منبع خير است، اكنون در اين وقت چون روي به فاعل آورد جهت خيرش ميافزايد و شرّش مغلوب ميشود، و چون به خود باز گردد جهت عدميّت و شرّش فزون ميگردد و خيرش مغلوب ميگردد، و اشارت بدين دو جهت در كلام مجيد آمده كه: «ما أصابك من حنسنه فمن الله و ما أصابك من شيّئه فمن نفسك». از ديگر مباحث مطروحه در تفسير سورة نساء ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد: نظم و ترتيب سوره، نحوة نامگذاري فصوص الحكم، اصل انتساب خيروشرّ، اطاعت از اولي الأمر، مرز انسان و حيوان، مناسبت عمل و جزا، كان صرف وجوديه و غيره... ويژگي مهم و بارز اين تفسير، صبغة باطني و عرفاني آن است به اين معنا كه بيشتر ناظر به رمز گشايي از بواطن آيات و مبتني بر مباني فلسفي و عرفاني است.