پژوهشکده اسلام تمدنی
فرهنگ چند معنایی روایتی دیگر از اسلام
در زمانی که حرکتهای خشونتباری به دست گروههایی مانند القاعده و داعش با نام اسلام در جهان روی میدهد، این نوشتار با شواهد بسیار بنا دارد از این واقع سخن گوید که مسلمانان پیشاتجدد، طی قرنهای متمادی، فرهنگی به وجود آورده بودند که خصیصۀ بارز آن «پذیرش چندمعنایی» بوده است؛ رویکرد فرهنگی ویژهای که میتوانست ادعاهای متفاوت رقیب را بهراحتی بپذیرد و به جستجوی احتمالات بسنده کند و همین امر بنیاد تساهل و مدارا در آن بوده است؛ برخلاف ادعای اصلی تجدد که بر مبنای اصل «تکمعنایی» به دنبال حقیقت نهایی بود و هیچ ادعایی را در کنار آنچه که حقیقت میپنداشت نمیپذیرفت.
فرهنگ چند معنایی روایتی دیگر از اسلام
نویسنده: توماس باوٍر
ترجمه: غلامرضا خدیوی
تهیه: پژوهشکده اسلام تمدنی
نوبت چاپ: اول
صفحات: 652
قطع: وزیری، سلفون
قیمت: 1100000 ریال
کد: 582
در زمانی که حرکتهای خشونتباری به دست گروههایی مانند القاعده و داعش با نام اسلام در جهان روی میدهد، این نوشتار با شواهد بسیار بنا دارد از این واقع سخن گوید که مسلمانان پیشاتجدد، طی قرنهای متمادی، فرهنگی به وجود آورده بودند که خصیصۀ بارز آن «پذیرش چندمعنایی» بوده است؛ رویکرد فرهنگی ویژهای که میتوانست ادعاهای متفاوت رقیب را بهراحتی بپذیرد و به جستجوی احتمالات بسنده کند و همین امر بنیاد تساهل و مدارا در آن بوده است؛ برخلاف ادعای اصلی تجدد که بر مبنای اصل «تکمعنایی» به دنبال حقیقت نهایی بود و هیچ ادعایی را در کنار آنچه که حقیقت میپنداشت نمیپذیرفت.
مسلمانان به ادعای توماس باوِر پس از دورۀ استعمار تحت فشار تجدد غربی (با خصیصۀ سلطهگستری جهانی) فرهنگ چندمعنایی و مدارا را رها کردند و به سوی تکمعنایی رفتند و در پی این تأثیرپذیری، روایتی متجدد از اسلام طرح شد که کمتر شباهتی به اسلام فرهنگی ـ تمدنی سدههای چهارم تا یازدهم هجری قمری داشت و اندیشههای افراطیِ بهاصطلاح «اسلامی» بیشتر ریشه در این تأثیرپذیری دارند.
در بخشی از کتاب حاضر آمده است:
معتقدم که انگارههایی مانند صحت مطلق، دقت مطلق و حقایق نهایی و مانند آنها همگی توهم و خیالپردازی [1] هایی هستند که نباید به هیچ علمی اجازۀ ورود یابند [...].[2] دستیابی به این نرمش در اندیشه به نظر من بزرگترین برکتی است که علوم امروزی برای ما به ارمغان آوردهاند. همانا باور به یک حقیقت مطلق [3] و ادعای تصاحب و دراختیارداشتن آن، عمیقترین ریشۀ همۀ شرارتها و فجایع جهان است .[4]
به نظر میرسد دو موضوع چندمعنایی و تاریخ فرهنگی دنیای اسلام ابتدائاً با یکدیگر هیچ ارتباطی ندارند. در نگاه اول شواهد بسیار کمی وجود دارد که بتوان فرهنگهای اسلامی را از نظر ارتباط آنها با چندمعنایی مورد بررسی قرار داد؛ اما در طول این تحقیق آشکار خواهد شد که دقیقاً در فرهنگ جوامع اسلامی در قرون اخیر تغییری به وقوع پیوسته است که با چنین وضوح و پیامدهایی در هیچ کجای دنیا دیده نشده است. این تغییر دگرگونی بنیادینی از یک سطح نسبتاً بالایی از مدارا به سمت یک عدم مدارای افراطی در مقابل هر گونه پدیدهای است که نشانی از کثیرالمعنایی و تکثر را در خود دارد. به نظر میرسد که فرهنگهای اسلامی در گذر از گذشتۀ خود به دوران معاصر، فرایند متجددشدن [1] خود را آشکارا چونان فرایندی از نابودی چندمعنایی به پیش بردهاند. درحالیکه علمای اسلامی قرن چهاردهم میلادی گوناگونیهای متن قرآن را غنای آن تلقی میکردند، در میان مسلمانان امروز، وجود خوانشهای متفاوت از قرآن نوعی زحمت و دردسر شمرده میشود و درحالیکه علمای اسلام سنتی امکان تنوع در تفسیر قرآن را ارزش میدانستند، مفسران امروزین قرآن - چه در شرق و چه در غرب، چه اصولگرا ( ارتودوکس ) و چه اصلاحطلب ( رفرمیست ) - چنین میپندارند که گویی بهطوردقیق قادرند تنها معنای حقیقی هر مطلبی در قرآن را در یابند. درحالیکه به تبعیت از یک روایت پیامبر اسلام، تضارب افکار و تنوع اندیشه در میان علمای دین در دورۀ کلاسیک رحمت الهی برای امت تلقی میشد، برای بسیاری از علما این تنوع و تکثر امروزه دردسر و زحمتی است که باید آن را از بین برد. درحالیکه در دورۀ کلاسیک گفتمانهای سیاسی دینی و غیردینی در کنار یکدیگر با هم میزیستند، امروزه در میان بسیاری از افراد این باور به کرسی نشسته است که گویی در اسلام، دین و سیاست از یکدیگر تفکیکناپذیرند. درحالیکه امروزه در خاور نزدیک سختگیری و تعصب اخلاقی روزبهروز گسترش مییابد، علمای دورۀ کلاسیک در زمینۀ سرودن اشعار لطیف و ظریف ( گاه نیز کمی سبکسرانۀ ) عاشقانه گوی سبقت را از یکدیگر میربودند. علمای زبانشناس عرب و خطبا کلمات دارای معانی مختلف را جمعآوری و اشکال و قالبهای بیانی بسامعنایی را بهخوبی تحلیل میکردند؛
بهنحویکه تا امروز و پس از قرنها آثار آنها اغلب هنوز از بهترین آثار در زمینۀ توصیف نظری پدیدههای کلامی چندمعناست؛ با وجود این دانشمندان مسلمان و غربی، امروزه در برابر این آثار کاملاً سرگشته و بیاعتنایند. اعراب و شرقشناسان امروزی آنچه را شعرای عرب در طی قرنهای متمادی در زمینۀ قالبهای بسیار ظریف انحای بیانی بسامعنا پرورش دادند، شواهد قطعی افول و سقوط اسلام تلقی میکنند؛ اما همانگونهکه خواهیم دید، به نظر میرسد فرهنگ اسلامی - عربی به شیوهای بسیار خاص، خود را موضوع مطالعه و تحقیق دربارۀ رابطۀ همبسته بین فرهنگ و چندمعنایی عرضه میکند و در عین حال به نظر میرسد که چنین مطالعهای نه تنها روایتی جدید از تاریخ اسلام عرضه میکند، تا حدودی به موضوع تجدد غربی نیز میپردازد.
منبع:
اداره نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
معرفی آثار, آثار علمی پژوهشکده اسلام تمدنی, غلامرضا خدیوی
|