منو
تبليغات







 
مقالات برگزيده
فرهنگ و اندیشه
يكشنبه 17 فروردين 1393 آسیب شناسی امنیت فرهنگی
نویسنده: سید رضا تقوی
منبع: کتاب تاملات فرهنگی / راسخون (www.rasekhoon.net)




در نظام احسن خلقت، هر موجودی ضد خود را با خود دارد و در حقیقت ما در میان مجموعه ای از اضداد زندگی می کنیم و کجاوه ی زندگی را که خود نیز مشمول این قاعده ی عام آفرینش می باشد باید از میان همین مجموعه متضاد به سر منزل مقصود هدایت کرد. این قاعده در نظام آفرینش ما را به این موضوع رهنمون می شود که هر گاه در کاری- اعم از مقولات فکری و نظری یا رفتاری و عملی، سرمایه گذاری می کنیم باید به آفت ها و آسیب هایی که پیرامون آن مقوله را احاطه کرده نیز حساس باشیم، به قول سعدی باید این را بدانیم که: «هر جا گل است خار است و با خمر خمار است و بر سر گنج مار است و آن جا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است.»
مولوی نیز در مثنوی گفته است:
این جهان جنگ است چون کل بنگری
ذره ذره همچو دین با کافری...
پس بنای خلق بر اضداد بود
لاجرم جنگی شده اندر ضر و سود
هست احوالت خلاف یکدگر
هر یکی با هم مخالف در اثر
فوج لشکرهای احوالت ببین
هر یکی با دیگران در جنگ و کهن
رسول گرامی اسلام در جمله ای کوتاه ولی پر معنا فرموده اند: «لکل شیء آفه تفسده» (1)؛ برای هر چیزی آفتی است که آن را فاسد می کند.
هر عامل مخرب و بازدارنده ای که سلامت کار و سرمایه را به خطر اندازد و مانعی برای آن ایجاد کند «آفت» نامیده می شود و هر نقطه ای که آفت ها و عوامل مخرب از آن جا وارد می شوند نقطه آسیب پذیری است.
اینک برای روشن شدن بحث و آشنایی هر چه بیشتر با آفاتی که امنیت فرهنگی جامعه را به خطر می اندازد تنها به چند نمونه از آفت های حوزه فرهنگ اشاره می کنیم:

1- ایجاد تردید در نظام فرهنگی

انسان ها به یک سلسله اصول و آرمان ها معتقدند و بنای زندگی خود را نیز بر آنها نهاده اند و شب و روز خود را با آن سپری می کنند، به طوری که شادابی و افسردگی، صلح و جنگ، دوستی و دشمنی، قطع و وصل، کار و استراحت و... خود را بر مبنای آن اصول و آرمان ها تنظیم نموده و در مواردی برای حفظ حرمت آنها با نثار جان خویش، به پایشان می میرند تا آن آرمان ها بماند.
از عواملی که امنیت فرهنگی جامعه را با خطر جدی رو به رو می سازد تردید در اصول و آرمان های فرهنگی است. وقتی آرمان ها و اصولی که انسان را تا بلندترین قله های انسانیت و عزت بالا می برد و قادر است تا سیادت و سعادت را برای او از هر جهت فراهم آورد با آفت تردید رو به رو می شود نظام فرهنگی جامعه را به تزلزلی مبتلا می سازد که به سادگی نمی توان آن را ترمیم کرد.
هر گاه جامعه ای شاهد باشد که هویت انسانی، فضیلت اخلاقی، عظمت اجتماعی و ریشه های تاریخی خود را که برای پاسداری از آن فداکاری ها و از خود گذشتگی های فراوانی انجام گرفته، مورد تردید قرار داده اند باید بداند که امنیت فرهنگی او در معرض آسیب جدی قرار گرفته است.
اگر چنین القائاتی در میان مردم مؤثر بیفتد که نظام فرهنگی شما مربوط به قرن های گذشته است و امروز کارآیی مناسب را ندارد. اگر تبلیغات شوم دشمن مؤثر افتد که پای بندی به این اصول فرهنگی نوعی ارتجاع و کهنه پرستی است. اگر القا شود که دوران سنت گرایی گذشته و عصر مدرنیته و پست مدرن را می گذرانیم و از این گونه القائات که در جهت تردید نسبت به توان مندی های فرهنگی و به زیر سؤال بردن افتخارات و عظمت های گذشته انجام بگیرد امنیت فرهنگی از آن جامعه رخت بر می بندد و خسارت های سنگینی بر میراث فرهنگی آن جامعه وارد خواهد شد.
متولیان امور و مسئولان فکری و فرهنگی نظام، به ویژه مردمی که به سرنوشت انسانی خود، مبتنی بر اصول و باورهای فرهنگی می اندیشند، باید در برابر این آفت ویران گر، با قوت و قدرت بایستند و نگذارند که خناسان خیانت کار، به شیوه ای موریانه وار، اذهان و افکار را نسبت به اصول آرمانی جامعه متزلزل سازند.
باید با فریادی هر چه رساتر بر مفهوم فرهنگی این آیه شریفه اصرار ورزید که:
(و لا تهنوا و لا تحزنوا و أنتم الأعلون ان کنتم مؤمنین) (2)؛
سست و اندوهگین مباشید، در صورتی که ایمان راستین داشته باشید برترین هستید.
باید در برابر این فرا فکنی های تردید آمیز، فرهنگ امید را در جان دمید که:
(ان الارض یرثها عبادی الصالحون)؛ (3)
همانا بندگان صالح من حاکمیت بر زمین را وارث خواهند شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای، در سال 1370 پیامی را به حجاج بیت الله الحرام ارسال داشتند که بیان فرازهایی از آن پیام می تواند روشنگر راه باشد:
«پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران و اعلام این که ملت ایران در صدد است جامعه ای بر اساس ارزش های اسلامی بسازد و در آن مقررات اسلامی را تحقق بخشد، موج تبلیغات بوق های تبلیغاتی شرقی و غرب و وابستگانش، جمهوری اسلامی را به نام بنیادگرا و کهنه پرست و رو به گذشته و عناوینی از این قبیل، به شدت مورد حمله قرار داد و به نام نوگرایی، از این که ایران اسلامی می خواهد پای بند به سنت های گذشته باشد انتقاد کرد...»
«آنان از بازگشت ملت ها به گذشته که به آنان عزت و عظمت را یادآوری کند، راه جهاد و شهادت را به روی آنان باز کند، کرامت انسانی را به آنان بر گرداند، دست سلطه گران را از غارت و چپاول به مال و ناموس آنان قطع کند. آیه ی: (و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا) (4) را به آنان بیاموزد، آیه کریمه: (و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین) (5) را بر آن فرو خواند، خطاب: (و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین) (6) را به گوش و دل آنان برساند، فرمان: (ان الحکم الا الله) (7) را در زندگی آنان اجرا کند و خلاصه خدا و دین و قرآن را محور زندگی آنان سازد و دست طواغیت مستکبر، مستبد و سلطه طلب را از زندگی آنان قطع کند، از بازگشت به چنین گذشته ای و پیوند با چنین تاریخی ناخشنود و سراسیمه و بیمناکند و لذا با هر بهایی می خواهند مانع آن شوند.»
«مسلمین، به خصوص جوامعی که نسیم آزادی و قیام لله بر آن وزیده و بالاخص علما و روشن گران و پیش گامان آنان، باید مراقب باشند که در این دام نیفتند، از عنوان بنیاد گرایی نترسند، از تهمت ارتجاع و سنت گرایی آشفته نشوند، برای راضی کردن دشمنان خبیث و حساب گر، از اصل اسلامی خود، از احکامی نورانی اسلام از تصریح به هدف های جامعه ی دینی و نظام توحیدی، تبری نجویند و به سخن خدا گوش فرا دهند که: (و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم (8)) (9)

2- تهاجم فرهنگی

از دیگر آسیب ها و آفت هایی که امنیت فرهنگی را در معرض خطر جدی قرار می دهد هجمه های همه جانبه فرهنگی بیگانه به باورها، ارزش ها، آداب و سنن و اصول اخلاقی جامعه است.
بیگانگان برای در هم شکستن ارکان فرهنگی یک ملت، با برنامه ریزی های دقیق و روش های متعدد و کارساز، به حوزه فرهنگی ملت مورد نظر، هجوم می برند و آنان را از آن ارزش ها به کلی جدا می سازند.
رهبر اندیشور انقلاب اسلامی «تهاجم فرهنگی» را این گونه تعریف کرده اند:
تهاجم فرهنگی به این معناست که یک مجموعه سیاسی و یا اقتصادی برای اجرای مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برد. در این هجوم باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد کشور می کنند. (10)
شورای عالی انقلاب فرهنگی در یکی از مصوبات خود، تحت عنوان «سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی» آورده است:
«تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش برنامه ریزی شده و سازمان یافته تمام یا بخشی از یک یا چند گروه اجتماعی- باورها، ارزش ها، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر خویش بر سایر گروه ها و جوامع و ارائه اطلاعات انبوه به ملت ها و تغییر در نظام و ارزش هایشان به طوری که تصمیم گیری ها در کشور مورد تهاجم، منجر به تأمین سیاسی و اقتصادی و... کشورهایی می شود که از این حربه استفاده می کنند.»
«هدف از تهاجم فرهنگی، کنترل فرآیند تصمیم گیری و شیوه اطلاع رسانی و تغییر در نظام ارزش هاست که منجر به استیلای سیاسی و اقتصادی آنها می شود، بدین ترتیب که «مهاجم فرهنگی» سعی می کند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فن آوری، به مبانی اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورد و با تحدید، تضعیف، تحریف و احیانا نفی و طرد آنها، زمینه حاکمیت اندیشه، ارزش ها و رفتارهای مطلوب خویش را فراهم آورد. اساسا کالاهای فرهنگی این گروه دو دسته است که یکی مصرف داخلی دارد و دیگری کالای مصرفی صادراتی است که پوچ گرایی و فساد را رواج می دهد و در واقع در اثر تهاجم این نوع اخیر از کالاها در کشورهای مقصد، فرهنگ مهاجم به این کشورها راه می یابد.
«برای مثال می توان به ویژگی اخلاق کار اشاره نمود که هیچ گاه به کشورهای مورد تهاجم منتقل نشده است. این ترویج از طریق زور نیست بلکه با بهره گیری از قوانین بازتاب های شرطی است که انسان بر طبق آن به محرک های خارجی پاسخ می دهد.»
«بنابراین تهاجم فرهنگی به مفهوم نفی هویت فرهنگی و ملی کشور مورد هجوم، برای برقرار کردن سلطه فکری و فرهنگی از طریق تغییر باورها، رفتارها، روش ها و آداب و رسوم زندگی فردی و اجتماعی آن ملت، منطبق با الگوهای فرهنگ مهاجم خواهد بود.» (11)
هر گاه بخواهیم بدانیم که «تهاجم فرهنگی» چگونه «امنیت فرهنگی» ملت ها را در معرض خطر قرار می دهد باید توجه کرد که در تهاجم فرهنگی:
1- انگیزه ی مهاجم، تخریب است نه اصلاح؛
2- تهاجم به نقطه قوت ها است نه نقاط ضعف؛
3- فرصتی برای انتخاب نیست؛
4- نخست اذهان تسخیر می شود، سپس اشخاص و...
علاوه بر مطالب یاد شده تهاجم فرهنگی، در حقیقت تهاجم به ریشه هاست، لذا از درون، باورها را تخریب می کند و نگرش ها را تغییر می دهد و به جای ارزش های تخریب شده باورهایی را جایگزین می کند که اصول و ارکان فرهنگی مهاجم را تشکیل می دهد و از همین راه به استحاله ی فرهنگی ملت ها دست پیدا می کند.
امروز فرهنگ مهاجم غرب، که امنیت فرهنگی جوامع مختلف بشری را مورد خطر قرار داده است، در خصوص فرهنگ ملت هایی چون ملت و کشور ایران اسلامی، بر محورهای زیر تأکید می ورزد:

1- انسان محوری

در فرهنگ مهاجم غربی، خدای قادر حکیم، از متن اندیشه ها و برنامه های زندگی انسانی حذف و «اومانیسم» و انسان گرایی جای گزین آن می شود؛ چنان که امروز در فرهنگ غرب، هیچ نشانی از خدا مشاهده نمی کنیم.

2- علم به جای مذهب:

غربی ها مذهب را از زندگی اجتماعی انسان حذف نموده و علم را جانشین دین و دیانت کردند. آنان با تبلیغات گسترده و ارائه نمونه هایی که از قرون وسطی در مورد دین تحریف شده مسیحیت داشتند مذاهب و ادیان آسمانی را افیون جوامع بشری و عامل تخدیر انسان ها دانسته و در عوض، علوم جدید را مایه ی سعادت و تکامل بشری معرفی کردند.

3- مادیت به جای معنویت:

فرهنگ مهاجم غرب، سعادت و خوشبختی را بر اساس نگرشی که از انسان دارد تعریف می کند. در این فرهنگ چیزی به عنوان معنویت و لذت های معنوی از نوعی که در فرهنگ انبیا و ادیان الهی بر آن تأکید می شود وجود ندارد و لذا آن انسانی خوشبخت تر و پیشرفته تر است که کام جویی هر چه بیشتر از طبیعت و مواهب موجود زندگی داشته باشد.

4- دنیا گرایی در برابر ایمان به آخرت:

در فرهنگ غرب که اساس کارش را تجربه قرار داده است هر آن چه را که ورای محسوسات باشد و نتوان آن را در زیر تیغ جراحی مشاهده کرد و یا در آزمایشگاه آن را به دست آورد نفی می گردد، لذا مسائلی مانند روح، برزخ، قیامت و آخرت مورد انکار قرار می گیرد.

5- آزادی به جای آزادگی:

فرهنگ مسلط و مهاجم غرب، آزادی را برای انسان معاصر این گونه تعریف کرد: «آزادی عبارت از این است که انسان بتواند آن چه را که میل دارد انجام بدهد؛ در صورتی که مزاحمتی برای دیگران فراهم نسازد.» این تعریف متأسفانه، بیشتر از تعاریف دیگر، مورد قبول قرار گرفت و انسان متأثر از فرهنگ غرب با این تعریف خود را از هر قید و بندی آزاد احساس کرد تا جایی که برخی از دانشوران غرب اعتقاد به خدا را نیز مقابل آزادی قرار دادند و شخصی همانند «سارتر» می گوید: «چون به آزادی، ایمان و علاقه دارم، نمی توانم به خدا ایمان و اعتقاد داشته باشم.» (12)
آزادی به معنای غربی آن، نه تنها انسان را به آزادگی رهنمون نکرد بلکه او را در دام هوس گرایی و هوا پرستی انداخت و اسیر و برده نفس و نفسانیات خویش گردانید؛ به طوری که پی آمدهای خسارت بار این آزادی در جوامع غربی کاملا مشهود و ملموس است.
این آزادی، که به نوعی عبودیت و بندگی انسان را موجب شد در مقابل تعریفی قرار گرفت که پیامبران الهی از آزادی ارائه می دهند. آنان از جانب خداوند برانگیخته شدند تا انسان ها را نخست از زنجیرهای هوا و هوس، جهل و نادانی نجات بدهند و آنان را، در سایه ی آزادی از نفسانیات به آزادگی برسانند. در تعالیم انبیا اعتقاد بر این است که تا بت های داخلی و درونی نشکند بت های بیرونی شکسته نخواهد شد و آزادی های حقیقی اجتماعی، وقتی تحقق پیدا می کند که آزادی های درونی تحقق پیدا کرده باشد:
(ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم)؛ (13)
خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر آن که خود آنها در جان ها و درونشان تغییر به وجود آورند.

3- التقاط

از آفت های بسیار خطرناک فرهنگ های بشری، که قدرت تحرک و پویای آنها را می گیرد، آفت «التقاط» و امتزاج حق و باطل است. در آن جا که لباس حق بر اندام باطل پوشیده می شود و باطل در لباس حق و با قیافه حقانیت آشکار می گردد «التقاط» انجام گرفته است.
قرآن کریم از این عمل زشت و زیان بار به شدت نهی می کند و مروجان و مبلغان فکر و فرهنگ را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:
(و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون)؛ (14)
بر اندام حق لباس باطل نپوشانید تا حق و حقیقت را پنهان سازید، در حالی که شما به حقانیت حق آگاه هستید.
این که چرا در حوزه مکتب ها و فرهنگ ها، پدیده ی التقاط ظهور و بروز پیدا می کند و آنان که دست به این کار ناپسند می زنند دارای چه انگیزه ای هستند؟ خود حدیث مفصلی دارد که در این جا فقط فهرست وار به موضوع چرایی التقاط اشاره می کنیم:
1- برخی از کسانی که به التقاط دست می زنند از یک طرف چون ایمان و اعتقاد به مکتب و فرهنگ وجود ندارد و از طرفی نیز زمینه را برای عرضه اندیشه و تفکر خود آماده و روشن نمی بینند لذا از روش التقاط بهره می گیرند تا بدین وسیله بتوانند به اهداف خود دست پیدا کنند.
2- گاهی جهل و ناآگاهی موجب می گردد تا التقاط صورت پذیرد.
3- در بعضی از موارد فکر و فرهنگ موجود نارسا و ناقص معرفی می شود و آنان که به التقاط پناه می برند در چنین مواردی با وام گرفتن از دیگر مکتب ها و فرهنگ ها، بازسازی فرهنگ خودی را خواستار می شوند. (15)
4- التقاط در حوزه دین و دیانت، معمولا توسط کسانی انجام می گیرند که اعتقاد به آسمانی بودن دین و حیاتی بودن آن ندارند.
از لحاظ تاریخی، حرکت های التقاطی مربوط به دوره و زمان خاص نیست این گونه حرکت های مخرب، همیشه بوده و از این به بعد هم خواهد بود. در هر کجا که فکر و اندیشه ای ظهور پیدا می کند بر رهبران و سردمداران آن اندیشه است که به التقاط، به عنوان یکی از آفت ها و آسیب های فکری حساسیت ویژه داشته باشند.
انقلاب اسلامی ایران که در این مقطع زمانی به وجود آمد و توسط رهبر کبیر این نهضت، حضرت امام خمینی قدس سره رهبری شد با توجه به محتوای فرهنگی و اعتقادی این انقلاب، آن رهبر بیدار دل، در خصوص آفات فرهنگی و به ویژه حرکت های التقاطی، بارها و بارها، با تعبیرهای مختلف حساسیت خویش را نشان داده و خطر این آفت را به جامعه اسلامی و انقلابی گوشزد فرموده اند. او از یک طرف به حوزه های علمیه و دانشگاه ها تاکید می ورزد که با تلاش های علمی و آموزشی خود اسلام و مبانی آن را به خوبی بشناسد و از طرف دیگر به کسانی که برای پیشبرد اهداف خود دست به التقاط می زنند هشدار می دهد که چنین روش هایی خیانت به اسلام محسوب می گردد:
طلاب علوم دینی و دانشگاه ها باید دقیقا روی مبانی اسلامی مطالعه کنند و شعار های گروه های منحرف را کنار گذاشته و اسلام عزیز راستین را جای گزین تمام کج اندیشی ها نمایند. این دو دسته باید بدانند اسلام خود مکتبی است غنی که هرگز احتیاجی به ضمیمه کردن بعضی از مکاتب به آن نیست و همه باید بدانند که التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است که نتیجه و ثمره تلخ این نوع تفکر در سال های آینده روشن می شود. با کمال تأسف گاهی دیده می شود که به علت عدم درک صحیح و دقیق مسائل اسلامی، بعضی از این مسائل را با مسائل مارکسیستی مخلوط کرده اند و معجونی به وجود آورده اند که به هیچ وجه با قوانین مترقی اسلام سازگار نیست. (16)
از دیگر پیشگامان مبارزه و مقابله با التقاط شهید مطهری قدس سره بود که به عنوان نگهبانی هوشیار و مرزبانی بیدار، در برابر اندیشه های التقاطی ایستاد و سلاح بیان و برهان، قلم و قرآن، طبل رسوایی این گروه مهاجم به حوزه عقیده و ایمان را به صدا درآورد و در نهایت خود با سرافرازی و عزت در این میدان به شهادت رسید. او در مورد التقاط می گوید:
اگر قرار شود به اسم اسلام، یک مکتب التقاطی درست شود و روشمان این باشد که از هر جایی چیزی اخذ کنیم، یک چیزی از مارکسیسم بگیریم، یک چیز از اگزیستانسیالیسم بگیریم و چیز دیگر از سوسیالیسم بگیریم و از اسلام هم چیزهایی داخل کنیم و از مجموع اینها آش شله قلمکاری درست کنیم. بگوییم این است اسلام، ممکن است مردم در ابتدا این امر را بپذیرند، زیرا در کوتاه مدت شاید بشود حقیقت را پنهان کرد ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی ماند. (17)
آن عالم دردمند و شهید ارجمند در فرازی دیگر از سخنان خود می فرماید:
من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیم الشأن نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم که نفوذ اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی، اعم از آن که از روی آن سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند. (18)
حضرت علی علیه السلام درباره ی التقاط و امتزج حق و باطل و بهره گیری از باطل از حق و به خطر افتادن امنیت فرهنگی و فکری جامعه و هم چنین زیان هایی که از این طریق بر انسان های حق طلب وارد گردیده است سخنان روشن گر و فراوانی دارد که در این جا به نمونه ی زیر بسنده می کنیم:
... فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین، و لو ان الحق خلص من لبس الباطل لا نقطعت عنه السن المعاندین، و لکن یؤخذ من هذا ضغث فیمزجان، فهنا لک یستولی الشیطان علی اولیائه، و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنی؛ (19)
پس اگر باطل با حق در آمیخته و مخلوط نمی شد حق، بر حق جویان و حقیقت طلبان پوشیده نمی گردید. و نیز اگر حق از پوشش باطل آزاد شود زبان معاندان و بدخواهان از بدگویی قطع می گردد و لیکن بخشی از حق و بخشی از باطل گرفته و در هم آمیخته می شوند، پس در چنین شرایطی شیطان بر دوستان خود مسلط می شود و کسانی که عنایت خداوند شامل حالشان گردیده است از چنین شرایط شبهه ناک و گمراه کننده نجات پیدا می کنند.

4- جنگ روانی:

از دیگر آسیب ها، در حوزه فرهنگ که امنیت و آرامش فکری و فرهنگی افراد را به خطر می اندازد جنگ روانی است. همان طور که از معنا و مفهوم این اصطلاح پیداست جنگ روانی با افکار، اعصاب و روحیات، واژه ها و اصطلاحات سر و کار دارد و از آن به «جنگ سرد» در مقابل «جنگ گرم» نام می برند.
اصطلاح «جنگ روانی» در خلال جنگ های جهانی اول و دوم رایج شد و هر چه بر عمر این اصطلاح می گذشت، به خاطر تأثیر و بازدهی عملیات روانی در کنار جنگ های نظامی توجه قدرت مداران را بیشتر به خود جذب کرد تا آن جا که «آیزونهاور» رئیس جمهوری ایالات متحده ی آمریکا در هفدهم دسامبر 1955 میلادی اعلام کرد: «بزرگ ترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان ها» و یا «هیتلر» می گفت: «تبیلغات یک قدرت بی نظیر سیاسی است».
می گویند نخستین کسی که اصطلاح «جنگ روانی» را به کار گرفت مورخ و تحلیل گر نظامی بریتانیایی به نام «فولر از Fullr» سال 1920 میلادی بود، «فولر» در بحث پیرامون نتایجی که پیشرفتهای تکنولوژی نظامی در جنگ جهانی اول گرفت ادعا می کند که وسایل سنتی جنگ ممکن است جای خود را به جنگ روانی ناب بدهد که در آن سلاح استفاده نمی شود و به جای آن، اقداماتی نظیر زایل کردن خرد انسانی، مغشوش کردن هوش انسانی، و مضمحل کردن حیات معنوی و اخلاقی یک ملت به وسیله نفوذ در اراده آنها انجام می شود». (20)
بعدها اصطلاح «جنگ سیاسی» را بریتانیایی ها وارد حوزه ادبیات نظامی کردند و در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای تحت عنوان «جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن» این اصطلاح، برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد.
در جنگ جهانی دوم اصطلاح «جنگ روانی» رواج چشم گیری پیدا کرد و سازمان هایی برای برنامه ریزی و سازمان دهی این جنگ به وجود آمده و از این موضع خدمت به ارتش ها را بر عهده گرفتند. با شروع جنگ سرد و افزایش تنش های بین المللی و به ویژه شروع منازعه در کره، آژانس اطلاعات آمریکا اصطلاح «استراتژی روانی» را انتخاب و دنبال کرد و در زمان جنگ سرد بود که مدارس نظامی آمریکا نیروهای مستعد را انتخاب و برای عملیات تبلیغی و جنگ روانی تربیت کردند، و در همین دروان بود که جنگ روانی در کلی ترین معنای آن به عنوان یکی از چهار عنصر اصلی قدرت که در دوران جنگ و صلح برای ارائه حداکثر پشتیبانی از سیاست ها به منظور افزایش احتمال پیروزی و نتایج مطلوب آن و کاهش امکان شکست به کار گرفته می شود، مورد شناسایی رسمی قرار گرفت؛ به عبارت دیگر عامل روانی همراه با عوامل سیاسی، اقتصادی و نظامی در تصمیم گیری های عمده سیاست خارجی نقش پیدا کرد. (21)
بعد از این که به طور مختصر به سیر تاریخی اصطلاح «جنگ روانی» اشاره شد اینک باید این اصطلاح را در قالب تعریفی مشخص کرد هر چند تعاریف متعدد و مختلف موجب گشته است تا محققان را با مشکل رو به رو کند، ولی ما در این جا از میان آن همه تعریف فقط به چند نمونه اشاره می کنیم:

تعریف جنگ روانی:

1- جنگ روانی عبارت است از به کارگیری هر نوع وسیله برای اثر گذاری بر روحیه و رفتار گروه ها با اهدافی خاص. (22)
2- جنگ روانی را می توان «کوششی نظام دار و برنامه ریزی شده برای تخریب یا تضعیف روحیه ی حریف یا دشمن تعریف کرد. (23)
3- جنگ روانی حمله ای است طراحی شده و فراگیر که تبلیغات و شایعات و دیگر شیوه های و روش های عملی با هویت سیاسی، نظامی، اقتصادی یا اجتماعی را از طریق وسایل مختلف ارتباطی برای اثر گذاری بر احساسات و اندیشه ها و آراء و رفتار گروه یا گروه های دشمن به کار می گیرد به گونه ای که به سود جنگ افروز باشد. (24)
برخی معتقدند که جنگ روانی در خلال پنج نوع عملیات مشخص و در عین حال مرتبط که یک هدف مشترک را دنبال می کنند شکل می گیرد. این عملیات عبارتند از:
تبلیغات؛ دعوت؛ شستشوی مغزی؛ جنگ ایدئولوژیک و نبرد اطلاعاتی.
جنگ روانی با هدف پایان دادن به ایمان، نسبت به آینده خود و از دست دادن اعتماد به نفس است. (25)
4- مفهوم اساسی جنگ روانی عبارت است از دست کاری عقاید از طریق به کارگیری یک یا چند رسانه ی ارتباطی. (26)

پی نوشت :

1- یوم الخلاص، 399.
2- آل عمران (3) آیه 139.
3- انبیاء (21) آیه 105.
4- نساء (4) آیه 141.
5- منافقون (63) آیه 8.
6- نساء (4) آیه 75.
7- انعام (6) آیه 57.
8- بقره (2) آیه 120.
9- فرهنگ و تهاجم فرهنگی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد، ص 63.
10- همان، ص 3.
11- سیاستهای مقابله با تهاجم فرهنگی، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، ص 1.
12- انقلاب اسلامی، فصلنامه علمی- پژوهشی، دانشگاه اصفهان، سال اول، پیش شماره دوم، بهار 1378، ص 198.
13- رعد (13) آیه 11.
14- بقره (2) آیه 42.
15- «التقاط فرهنگی» با «تبادل فرهنگی» تفاوت اساسی دارد: تبادل در حوزه فرهنگ ها امری پسندیده و اجتناب ناپذیر است و همیشه در حوزه فرهنگ ها و تمدن ها تأثیر و تأثرات فرهنگی وجود داشته است. در تبادل فرهنگی حق و حقیقت مخفی و شکسته نمی شود در صورتی که در التقاط، باطل در پوشش حق ظاهر شده و جای حق می نشیند.
16- صحیفه نور، ج 12، ص 23.
17- استاد مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 51 و 52.
18- استاد مطهری، نهضت های اسلامی در صد سال اخیر، ص 89.
19- نهج البلاغه فیض، خطبه ی 50، ص 128.
20- تبلیغات و جنگ روانی (مجموعه مقالات)، پژوهشکده علوم دفاعی دانشگاه امام حسین علیه السلام، ص 3 و 7 و دکتر عبدالوقاب کحیل، نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام، ترجمه محمد تقی رهبر، ص 1.
21- همان.
22- نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام، ص 23.
23- عبدالوهاب فراتی، درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، ناشر معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی.
24- نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام، ص 27 و 28.
25- همان.
26- تبلیغات و جنگ روانی (مجموعه مقالات)، پژوهشکده ی علوم دفاعی، دانشگاه امام حسین علیه السلام، ص 3.

 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 48358
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما