منو
تبليغات







 
انديشه و فرهنگ
فرهنگ و انديشه
شنبه 11 شهريور 1391 تأثير فرهنگ غرب بر ايران(2)
نويسنده: دكتر عباس سليمي نمين
منبع: باشگاه انديشه (www.bashgah.net)



مصاحبه :

تأكيد من روي تشريح اين مصاديق به دليل اين است كه بعد از انقلاب اسلامي ما خيلي درباره دست داشتن آمريكا، انگليس و اسرائيل در همه مصائب عالم صحبت كرده‌ايم و اين باعث شده مقداري مردم درباره اين مسايل حساس شوند و از آنجا كه برخي نيز خيلي سطحي و غيرعلمي به اين مسايل پرداخته‌اند متاسفانه باورپذيري دخالت يهوديان و انگليس و آمريكا در فتنه‌انگيزي‌ها سخت شده است. لذا تشريح مستند دخالت‌ها و فتنه‌انگيزي‌هاي يهوديان و صهيونيست‌ها به باورپذيرتر شدن آنها كمك مي‌كند.
در فصل نهم تورات كه فصل «استر» است مي‌گويد كه (در روزهاي 12 و 13 ماه آذار هنگامي كه نزديك شده بود حكم و فرمان پادشاه را جاري سازند و دشمنان يهود منتظر مي‌بودند ... استر گفت؛ اگر پادشاه را پسند آيد به يهودياني كه در شوشن مي‌باشند اجازت داده شود كه فردا نيز مثل فرمان امروز عمل نمايند و پسر هامان را بردار بياويزند و پادشاه دستور داد كه چنين شود و حكم در شوشن نافذ گرديد و بعد پسر هامان را به دار آوريختند و يهودياني كه در شوشن بودند در روز چهاردهم ماه آذار نيز جمع شدند، سيصد نفر را در شوشن كشتند و ساير يهودياني كه در ولايت‌هاي پادشاه بودند جمع شده براي جان‌هاي خود مقاومت نمودند و چون 77 هزار نفر از مبغضان خويش كشته بودند از دشمنان خود آن را مي‌يافتند و بعد مي‌گويند روز چهاردهم و پانزدهم يهودياني كه در شوشن يعني همان شوشن بودند بزم و شادماني نگاه مي‌داشتند واستر ملكه، «پوريم» را در زمان معين فريضه قرار داد و بعد فريضه شد كه اين روز را جشن بگيرند. اين مفصل راجع به بحث كشتار مخالفين يهوديان در ايران قبل از اسلام است كه با اين قتل عام لطمه‌اي جدي به تمدن زدند. شايد البته 99 درصد دانشگاهيان ندادند »پوريم» چيست، اما آنان لطمه‌اي كه يهودي‌ها به روند تمدن در ايران وارد كردند را پاك كردند و بعد گفتند اين اسلام بود و با ورودش به تمدن ايران لطمه زد و داستان پردازي هاي زيادي راجع به قتل‌ عام‌هاي يهود كردند. اين تاريخ نگاري است كه در زمان رضاخان صورت گرفت و اساس آن بر ايجاد دشمني بين ايراني‌ها با فرهنگ خودشان است، امروز نيز مي‌خواهند بين ما و دينمان فاصله ايجاد كنند و ما را با اعتقادات اسلامي بيگانه كنند، اين آموزه‌ها و آموزش‌ها الي القاعده موجب اين مي‌شود كه ما نسبت به اسلام بدبين شويم و البته در آن دوران برخي از اسلام تنفر پيدا كردند، اگر مي‌بينيم بعدها اطرافيان رضاخان تحت اين آموزش‌هاي فراماسونرها به ضديت با عزاداري امام حسين (ع) و جسارت پرداختند به همين دليل است. در پاسخ به اين كه چرا رضاخان نسبت به امام حسين (ع) اينقدر تنفر پيدا كرد، گفته اين اعراب آمدند و تمدن ما را از بين بردند. در ادامه نيز ديگران را نيز تحت اين تعاليم قرار دادند.
نبايد از جامعه‌اي كه او را خالي و متنفر از فرهنگ خودش كردند انتظار داشت، انسان اين جامعه طبيعتا تلاش مي‌كند براي شخصيت و هويت پيدا كردن به فرهنگي كه فرهنگ برتر مي‌پندارد، تعصب پيدا كند. اول تمدن خودمان را اين گونه ذليل و عقب افتاده جلوه دادند و بعد گفتند اگر مي‌خواهيد هويت پيدا كنيد دنبال غرب بياييد. فرا ماسونرها از فروغي تا تقي زاده و ديگران خيلي صريح مي‌گفتند اگر مي‌خواهيد پيشرفته شويد بايد از نوك سر تا انگشت پا غربي شويد، اين را خيلي صريح مي‌نوشتند و هيچ ابايي از بيان اين مطلب نداشتند. براين اساس وقتي در جامعه با اين برنامه ريزي جديد پيش برويد طبيعتا ايراني‌ هيچ هويتي براي خود قائل نخواهد بود. علت توفيق آنان در ايران اين بود كه توانستند بين ايرانيت و اسلاميت تضاد ايجاد كنند و گفتند ايراني قومي است كه متفاوت و در تعارض با اعراب است در حالي كه اين مسئله در كشورهاي اسلامي ديگر امكان پذير نبود و تنها توانستند در ايران اين باور را تسري بخشند.ايراني‌ براي رفع تحقير و كاستي كه در خود مي‌بيند بايد به دنبال راهي مي‌گشت.البته در عين حال خيلي از ملل به غرب مي‌رفتند اما نسبت به لباس خودشان احساس تحقير نمي‌كردند، هندي‌ها با همان لباس‌هاي خود مي‌رفتند و بر مي‌گشتند، اما ما هرگز به لباس خودمان احساس غرور نكرديم. ديگر ملل در مورد هر چه كه متعلق به خودشان بود احساس حقارت نمي‌كردند، اما ايراني‌ها اين گونه نبودند، البته سرمايه گذاري بسياري در ايران كردند و چون استعمار از دين خيلي لطمه خورد اين قدرت دين در ايران سبب اين هجمه سنگين عليه دين صورت گرفت.
هندي‌ها و پاكستاني‌ها هم متاثر از دين اسلامي بودند اما چرا به نظر آنان پايبندتر از ما به اعتقادات خود بودند؟
هند نظام و باورهاي ديني زيادي دارد و تنها درصدي از آنها مسلمانند و البته در ميان مسلمانان نيز مشاهده مي‌شود كه اسلام را از ايراني‌ها گرفتند نه از اعراب و اين ايراني‌ها بودند كه اسلام را به آنها هديه دادند، بنابراين مسئله آنان تا حدودي متفاوت با ايران است، منتهي چيزي كه موجب شد هجمه خيلي گسترده‌اي نسبت به دين و باورهاي ديني در ايران صورت بگيرد تجربه‌اي بود كه استعمار در دوران مشروطه و قبل از آن بدست آورد، يعني تجربه رخدادهايي كه قدرت دين را به صحنه آورد و به اثبات رساند كه از جمله قراردادهايي كه انگليسي‌ها براي آن بسيار تلاش كردند و منعقد شد اما مقابله‌هاي زيادي با آن صورت گرفت كه اين ناشي از به صحنه آمدن قدرت دين بود.
مي توان به طور مثال يك خط حكم آيت الله ميرزايي شيرازي در مورد تحريم تنباكو را از اين قبيل موارد ورود قدرت دين به صحنه دانست؟
بله، قدرت دين در اين مورد موجب عقب نشيني شاه و پس گرفتن قرار داد از سوي انگليسي‌ها مي‌شود، البته ايران براي انگليس‌ها بسيار حائز اهميت بود، بنابراين برنامه‌ريزي گسترده‌اي براي مقابله با قدرت دين در ايران به عمل آوردند و چون دين پايگاه محكمي در ميان مردم داشت، گرفتن آن از مردمي، ملت را دچار بي‌هويتي مي‌كرد.وقتي خاطران تگلرافچي مخصوص رضاخان را مطالعه مي‌كنيم مي‌‌بينيم كه از خود غربي‌ها بي‌هويت تر شده‌اند، عناصري كه در دوران رضاخان پرورش يافته‌اند وقتي به غرب مي‌روند اعمال و رفتارشان به نوعي است كه كارهاي بسيار بسيار زشت تر از غربي‌ها انجام مي‌دهند، اين آقاي ارجمند در خاطراتش مي‌گويد وارد بلژيك شديم همراه عده‌اي از ايرانيان وابسته به دربار پهلوي به رستوراني رفتيم و گفتيم كه مشروب مي‌خواهيم كه گفته شد در آن رستوران مشروب سرو نمي‌كنند اينجا قانون اين اجازه را نمي‌دهد كه در رستوران مشروب سرو شود، اما اينها دائما اصرار مي كنند كه در آن مكان مشروب بخورند. به هر صورت اينها از خيلي‌ غربي‌ها بي‌بند و بارتر بار مي‌آيند چرا كه نسبت به هيچ اصولي پايبند نبوده و تبديل به يك انسان بي‌هويت بي‌هويت مي‌شوند.
خيلي تعجب نبايد كرد كه امروز ايران در برابر فرهنگ غربي احساسي دارد و آن احساس منجر به پذيرش برتر بودن غربي است، اين احساس به لحاظ كل باورها هنوز از جامعه ما دفع نشده و هنوز در اقشار فرهنگي و دانشگاه‌ها و خيلي از جاها اين برتر پنداشتن غرب ما را راه نكرده و هنوز رگه‌ها و ريشه‌هاي اين كار فرهنگي خيلي عميق‌ غربي‌ها در ميان ما وجود دارد. بعد از انقلاب اين قضيه ادامه پيدا كرد، نظام سياسي وابسته به غرب را در ايران پايان داريم و تغييرات سياسي در كشور به وقوع پيوست، بايد ديد چرا در ابعاد فرهنگي اين مسئله خيلي نمود پيدا نمي‌كند، اين سوالي است كه بايد در بحث فرهنگي به آن پرداخته شود. بايد ديد اين تحول در حوزه فرهنگ نيز صورت گرفته يا نه، البته دانشگاه را نمي‌گويم چرا كه بحث آن جداگانه است، كتاب هاي مختلف علوم انساني همچنان به عنوان حرف برتر مورد پذيرش قرار داده مي‌شود و در حالي كه در علوم انساني ما معتقديم بايد براساس اعتقاد خودمان علوم انساني را تبيين كنيم، اما در دانشگاه به هر دليلي برتري آنها را پذيرفتيم و گفتيم كه دستاوردهاي غربي در علوم انساني گرچه در يك نگاه فلسفه متفاوت شگل گرفته و تبيين شد، مورد قبول است.
در رسانه‌ها نيز بايداين نوع بررسي انجام شود كه آيا در اين 27 سال چقدر توانسته‌ايم خودمان را از توليدات فرهنگي غرب رها كنيم،البته نه اين كه از توليدات آنها استفاده نكنيم بلكه بايد از قيودات آن رها باشيم.دوراني كه مدير مسئول روزنامه تهران تايمز بودم از اين كه ما بلند گوي غربي‌ها هستيم به شدت ناراحت بودم. ما مي‌گوييم كه از نظر سياسي مقابل غربي‌ها ايستاده‌ايم اما در عرصه فرهنگ نقش تقويت كننده را ايفا كرده‌ايم. غرب در توليد فرهنگي داراي اهدافي است و سرمايه گذاري‌هاي فرهنگي اش براي به كرسي نشاندن ديگاهش است، اما ما با علم به اين ديد آنان تنها باز به توليدات آنان توجه داريم. در دوران حضور در تهران تايمز تلاش زيادي كرديم كه اين روزنامه‌اي كه با سرمايه ملت بنا شد نقطه نظرات ملت ما را به ديگران منعكس كند. اما دريافتيم كه ميزان توليد خبر ما در حد صفر است و بايد عمدتا خبرها را از رسانه‌هاي با سابقه غربي بگيريم،اين خبرها آماده، مهيا، ژورناليستي و نكته سنجي دقيقي در آن به كار گرفته شده بود. براي شكل دادن به انديشه‌هاي خود رسانه‌ فرهنگي هم درست كرديم، اما آن رسانه‌ها باز به بازتاب دهنده توليدات غرب تبديل شده‌ند، بنابراين نبايد انتظار داشت كار موثري در جامعه انجام شود و تحولي اساسي در آنچه در دوران پهلوي بود اتفاق بيفتد. چند روز پيش همين روزنامه انگليسي زبان را مطالعه كردم كه در صفحه اول تنها يك خبر دارد و آن هم توليد خودشان نيست و بقيه هم از فرانس پرس، رويتر و ساير خبرگزاري‌هاي غربي بود.اين يعني ما به عنوان صاحبان رسانه خودمان داريم برتري غربي را فرياد مي‌زنيم در حالي كه از نظر سياسي آن را جنايتكار و آدم كش و خبيث مي‌دانيم.
برخي برنامه‌هاي كودك و نوجوانان صدا و سيما و ديگر رسانه‌ها و به كار بردن ادبيات سخيف در آن‌هاكاملا باب شده است به نظر شما كار اين رسانه ها چقدر در تربيت جوانان تاثير خواهد داشت؟
اين نيز خود يك ناهنجاري ديگري است، توليدات فرهنگي بايد در رسانه‌هاي مكتوب بسيار گسترده تر باشد، اگر جوان ما امروز احساس كند حرفي در عرصه فرهنگ دارد احساس شخصيت خواهد كرد. ما مي‌گويم نظام سياسي ما در برابر سلطه ايستاده است، اما نظام فرهنگي ما مصرف كننده و بازتاب دهنده توليدات نظام سلطه است و اين بدترين شكل استفاده از توليدات است. حتي روزنامه بين المللي بنگلادش هم مانند روزنامه‌هاي ما نيست و حداقل يك چيز توليدي در كنار خبرهاي ديگران دارد.
اين وضعيت اسفبار كه دستانداركاران هم به آن كاملا بي‌توجهند تاثيراتش خيلي فاجعه آميز است. رسانه‌هاي ما الان جرات نمي‌كنند خبرهايي كه مربوط به لبنان است و در رسانه هاي غربي بكار گرفته مي‌شوند، استفاده كنند چون مثلا آنها به سيد حسن نصر الله عنوان تروريست مي‌دهند و اين در مورد اخبار مربوط به اسرائيل هم هست.اگر در خبر رسانه‌ غربي از كسي به عنوان فردي خوب و مثبت و يا منفي ياد شد بايد بدانيم پشت اين عنوان يك تحليل نهفته است و خوب و بد بودن شخص و گروه بسته به ميزان در خدمت بودن آن شخص به اهداف رسانه‌ و گردانندگان آن است.
برخي روزنامه‌هاي داخلي حتي در جريان هاي اخير لبنان جهت گيري مقابل حزب الله را كامل كردند و در تظاهراتي كه به فراخوان سيد حسن نصر الله انجام شد كاملا جهت گيري به سمت مخالفت به آن داشتند و آن را بي نظمي و اغتشاش معرفي مي‌كردند، نظر شما در اين خصوص چيست؟و دلايل عدم تحول در بخش فرهنگي و رسانه را بيان كنيد با توجه به اين كه امام جهت گيري انقلاب اسلامي را كاملا ضد غربي تشريح كردند؟
در مسائل فرهنگي بايد با نگاه كلان به پيش رفت و با نگاه مقطعي اصلا نمي‌توان در اين عرصه موفق شد، متاسفانه متوليان عرصه فرهنگ اصلا ديد كلان نداشته‌اند و تامل بردباري و آنچه نيازمند حوزه فرهنگ بود را نداشتند، در اين 27 سال همواره غريب ‌ترين حوزه‌ها حوزه‌هاي فرهنگي بوده است، حوزه سياسي و ديگر مسائل فعال بوده اما سرمايه گذاري روي عرصه فرهنگ نبوده است. بسياري خبرگزاري و سايت و غيره فكر مي‌كنيد داراي سبقه فرهنگي هستند! نه اينها داراي وجهه سياسي و براي له كردن ديگران است و اصلا كاري به مسئله فرهنگ و توليد فرهنگي ندارد، بايد به خودمان جرات و جسارت دهيم و به توليد فرهنگي بپردازيم. امروز بدترين و فاجعه ترين شكل استفاده از توليدات رسانه‌هاي غربي اين است كه براي اظهار نظر در زمينه هر كشوري بايد توليد اظهار نظر فرانس پرس و رويتر را بگيريم، در آفريقاي جنوبي ما خبرنگار داريم اما تنها لطفي كه او مي‌كند ترجمه خبر رويتر است.اگر تغيير اين وضعيت انجام نشود باعث تاسف است چرا كه ما از منظر اين رسانه‌ها بايد به دنيا و كشورهاي ديگر نگاه كنيم و ريشه اين ها هم در مصرف كنندگي توليدات غربي است يعني اگر روزي تصميم بگيرد طالبان يك موجود مثبت باشد ما توليد او را مصرف مي‌كنيم و اگر فردا نظر غرب برگردد و توليدات فرهنگي‌اش بر اين اساس باشد كه طالبان منفي است ما هم با او همراه مي‌شويم، اينها فاجعه است.
يعني اين ها ناشي از آن فضايي است كه ايجاد كردند كه ما گذشته خيلي قابل اتكايي نداريم و حال تحقير شده‌ايم و البته پس مانده‌هايش باقي است و آن فرهنگ متعالي اخبارش هم بر تر و براي ما قابل استفاده است؟
رسانه امروز مصرف كننده توليدات ديگران است و نسبت به توليد فكر و انديشه بي‌توجه و بدتر اين كه طي 27 سال علاوه بر بي‌توجهي به توليد فكر يك خطاي ديگر را مرتكب شديم و آن كم تحملي متوليان عرصه فرهنگ بود. در جامعه هيچ گزينه‌اي غير از آنچه تحميل مي‌شود را در پيش رو نگذاشتيم، غرب نيز به صورت فاشيستي گزينش خود را تحميل مي‌كند منتهي او بسيار زيركانه اين كار را انجام مي‌دهد، اما ما در حالي كه امكان و قدرت تحميل مسائل را نداشتيم اما ژست آن را گرفتيم كه ما بايد بگوئيم كه مردم چه لباسي بپوشند و چه كار كنند.طبيعي بود كه در مقابل فرهنگ اسلامي مقاومتي ايجاد شد و اين احساس مقاومت در آن شكل بگيرد، در مقابل اين اقدامات ما به جاي انتخاب سخت و طولاني مدت اما صحيح راه سريع و بسيار نامناسب را انتخاب كرديم.اگر افراد توانمند متولي امور فرهنگ بودند هرگز آدم كم سواد و احساسي نمي‌توانست بر عرصه فرهنگ تسلط داشته باشد.البته دايره فرهنگ در اوائل انقلاب محدوده شد و تنها افراد خاصي را وارد اين عرصه كرديم. الان وضعيت فرهنگ را نتوانستيم دچار تحول لازم كنيم تا اكنون افراد و نيروها بويژه نسل جديد در رسانه‌ها نسبت به خودشان اعتقاد داشته باشند و اگر امروز همچنان فرهنگ مرعوبيت را مي‌بينيم ريشه در كارهايي است كه طي اين سالها يا صورت نگرفته و يا به غلط انجام شده است. البته بسياري از افراد و شخصيت‌هاي كشور ناخواسته و يا به صورت تحميلي با مسائل گوناگون رو برو شدند و در گير اين امور شدند و يكسري افراد سطحي و يا نامربوط به حوزه فرهنگ كه بعضا در جبهه خوش درخشيد بودند را براي موفقيت در عرصه فرهنگ هم معرفي مي‌كردند، تلاش اين رزمنده قابل ستايش است اما قطعا ورود به اين عرصه شناخت كافي را مي‌طلبد، اما متاسفانه خيلي از عناصر فرهنگ و ارزشمند جامعه كه مي‌توانستند وارد ميدان شوند به دليل آمدن اين گونه افراد از عرصه بدور ماندند. يكي ديگر از فجايع اين بود كه فردي منادي مسائل و باورهاي غربي بود كه البته جلسات او را به هم مي‌زدند اين باعث مي‌شد كه اگر كسي توانمندي هم داشته باشد وارد اين عرصه نشود چون هم رديف كسي مي‌شد كه جلسات را به هم زده است.
كسي مانند سروش آمد و حرف‌هاي غرب را در اينجا مطرح كرد، خوب ما انديشمند داشتيم كه جوابش را بدهد اما قبل از اين كه انديشمندان را دعوت كنيم بيايند و وارد چالش فكري شوند، يكسري عناصر احساسي وارد ميدان شدند. اگر آن انديشمند مقابل سروش حرف مي‌زد انگ هم جبهه بودن با افراد اهل برخورد فيزيكي و احساساتي به او زده مي شد. اين يعني حوزه فرهنگ را به طرف مقابل سپرديم چرا كه دانشجوي ما احساس مي‌كند كه كساني كه منادي استدلال‌هاي غرب هستند آنها درست مي‌گويند و اگر منطقي در اينجا وجود داشت نبايد جلسات به مختل شود .
براي برون رفت از اين مشكل با وجود داشتن تاريخ و تمدن كهن چه پيشنهادي و راهكارهاي مد نظر است؟
براي برون رفت اولين اقدامي كه بايد صورت بگيرد توجه جدي به تاريخ است اگر مي‌بينيم كه غربي‌ها اينقدر نسبت به تاريخ نگاري و مطالعه تاريخي خود انعطاف ندارند، مي‌دانند كه اگر تشكيكي در تاريخي نگاري آنان صورت گيرد بنيانشان متلاشي خواهد شد، اين البته تنها تاريخ دوران جنگ جهاني دوم نيست كه توسط صهيونيست‌ها نوشته شده بلكه تاريخ براي خيلي از كشورها توسط آنان نوشته شده است و امروز مقاومت جدي آنان در برابر زير سوال رفتن تاريخ نگاريشان ناشي از جلوگيري از شكستن اقتدار شان است. اگر تاريخ نگاريشان را زير سوالي ببريم اقتدارشان زير سوال رفته است اقتدار غربي صهيونيست محور و يهودي محور زير سوال رفته كه اين بسيار امر مهمي است.
الان كتاب دبيرستاني كه ما الان عرضه مي‌كنيم كاملا متاثر از همان نگرش ياد شده است. هنوز فرماسونرها در كتاب‌هاي ما با بزرگي از آنها ياد مي‌شود، از فروغي و امثالهم به بزرگي ياد مي‌شود در حالي كه آنها خيانت‌هاي بزرگي كرده‌اند، هر چند شخصيت‌هاي علمي بالايي بودند اما با همين درجات علمي در زمينه‌هاي سياسي و فرهنگي خيانت‌هاي بزرگي به كشور انجام دادند.
توجه به تاريخ يكي از مهمترين مسائل عرصه فرهنگي است اگر جوان، ما امروز بداند كه كساني كه امروز برتر مي‌پندارد چه خيانتي در تاريخ كشورش بر او كردند، نگاهش كاملا به آنها عوض مي‌شود. يكي از مشكلات ما اين است كه تاريخ را به بدترين شكل در رسانه‌ها و دبيرستان‌ها به نمايش مي‌گذاريم، در حالي كه تاريخ شيرين و بسيار جذاب است، اگر واقعا مي‌خواهيم تحولي در فرهنگ بوجود آورديم بايد در تاريخ سرمايه گذاري كنيم و مشخص كنيم كه آنچه در تاريخ براي ما نوشته‌اند محل ترديدي جدي است. بعد از آن بايد كار محققانه و آكادميك انجام دهيم و ثابت كنيم كه تاريخ نگاري آنان با هداف سياسي نوشته شده و چه ظلمي به جامعه مانده است، اين خيلي بد است كه پس از 27 سال جوانان ما ندارند پوريم چيست، بسياري نمي‌داند در حالي كه اين را خود تورات مي‌گويد كه چه قتل عامي را يهوديان بر ايران انجام دادند بنابراين وقتي نمي‌دانيم هزاران كتاب نوشته شده كه اعراب عليه ايرانانيان چه كار كردند.
سال 83 در يك ماه بررسي مردم كه مطبوعات راجع به تاريخ چه مسائلي را مطرح مي‌كنند، روزنامه همشهري مقاله‌اي نوشته بود كه قبل از ورود اعراب به ايران، ايران داراي تمدن خيلي بالايي بود از جمله صنايع و صنعتي كه رواج داد صنعت قاليچه پرنده ايران بود اين به نقل از يك روزنامه ايتاليايي نوشته بود كه در ايران صنعتگران بزرگي قاليچه‌هاي پرنده بوجود آوردند، در نقطه‌اي از ايران چشمه‌اي وجود داشت كه آب آن خنثي كننده جاذبه زمين بود كه آن را با مواد ديگر مخلوط مي‌كردند و زير قاليچه مي‌ماليدند و اين قاليجه در هوا معلق مي‌شد و حركت مي‌كرد، اين مطلب ادامه مي‌دهد كه بعد اعراب كه با وجود قاليچه هاي پرونده شترهايشان به فروش نمي‌رفت همه صنعتگران را از دم تيغ گذارندند و آن صنعت در ايران نابود شد. اين داستان پردازي و امثال آن يعني اين كه همه اين پيشرفت‌ها را اعراب و اسلام از بين برد. در دبيرستان‌هاي ما هنوز اين گونه تاريخ به نمايش گذاشته مي‌شود كه ايران قبل از اسلام تمدن بسيار پيشرفته‌اي داشته است و بعد كه وارد اسلام مي‌شود يك دشت كوير و چند شتر را نشان مي‌دهد.
مطبوعات مي‌بايست به طور جد در اين زمينه‌ها تلاش كنند، دليل ندارد پول ملت را در جهت باز گو كردن توليدات رسانه‌هاي غربي هزينه كنيم، آيا واقعا اين را نمي‌فهميم با خودمان را به نفهمي مي‌زنيم اگر يك خبرگزاري يا شبكه ماهواره‌اي راه اندازي مي‌شوند، بدانيم كه آنها دلشان نمي‌سوزد كه در فلان نقطه جهان چه جناياتي انجام مي‌شود پس حتما يك برنامه‌اي ويژه پشت آن است، مي‌توانند از طريق افكار عمومي كسي را منزوي كنند اين مهم است. همچنان كه مثلا امروز مردم دنيا راجع به پينوشه چطور فكر مي‌كنند، آنها نظام جهاني امروز را براي اهداف خود مي‌خواهند.آيا واقعا ما نمي‌فهميم وقتي كه بي بي سي راه مي‌افتد و وزارت خارجه انگليس چندين ميليارد دلار براي آن خرج مي‌كند اين براي چه منظور است؟ اين يعني بي بي سي جاده باز كن سياست ديپلماسي انگليس است، چون وزارت خارجه انگليس مي‌داند اگر اين رسانه توفيق كسب كند ديپلماسي‌اش در كشورها بهتر كار خواهد كرد.
قبل از روي كار آمدن جريان دوم خرداد رسانه‌ها داشتند دچار تحولاتي مي‌شدند يعني يعني به طور تدريجي رسانه‌ها به سوي سالم سازي پيش مي‌رفتند اما به يك باره بر تعداد رسانه‌ها اضافه شد به همان ميزان توليد فكر انجام نشد و ناگزير مصرف كننده مي شدند. يعني قبل از آن حرف و ابتكار نو در چند روزنامه داشتيم اما پس از دوم خرداد كثرت به معني افزايش توانمندي صورت نگرفت و شاهد توانمندي و قابليت هاي نبوديم و چيزي كه امروز شاهد آن هستيم ناشي از يك رشد بدون برنامه ريزي و بدون كسب قابليت ها براي توانمندي است، رسانه‌هاي غربي دارند خواسته‌هاي خود را منعكس مي‌كند اما جامعه جهاني بايد بداند رسانه‌هاي ما چه چيزي براي ارائه كردن دارند. چرا اعتراضي نمي‌شود كه با پول ملت ايران چه مي‌شود؟ اين براي آن است كه غفلت فرهنگي همه زمينه‌ها را فرا گرفته است.اين كار عبث و مسخره‌اي است كه امروز در رسانه‌هاي ما صورت مي‌گيرد كه اخبار ديگران منتشر شود. با اين روند معلوم است كه جوان و نوجوانان ايراني شاخص بودن غرب را مي‌پذيرد چون به او اين را القا مي‌كنيم كه غرب شاخص است. ما در ساختارهاي فرهنگي يك نوع بي‌برنامگي جدي را شاهد هستيم كه انشاء الله در آينده تحولي در اين خصوص انجام شود در غير اين صورت نبايد انتظار داشته باشيم كه جوان ما برتري غربي را قبول نداشته باشد؛چرا كه خودمان داد مي‌زنيم لياقت توليد نداريم و نمي‌توانيم شاخص باشيم. با اين روند دچار تعارض بين عرصه‌هاي سياست و فرهنگ مي‌شويم چرا كه سياست مي‌گويد بايد در برابر آمريكا ايستاد اما خودمان در حوزه فرهنگ مصرف كننده توليدات آمريكا هستيم اين تعارض‌ها يك جايي با هم تقابل جدي پيدا مي‌كند.
از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد تشكر مي كنم.
من هم متشكرم.
 
امتیاز دهی
 
 

نسخه قابل چاپ


تعداد بازديد اين صفحه: 17525
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما