منو
تبليغات
تربیتی اجتماعی

طلبگی
چهارشنبه 3 دي 1393 اخلاق طلبگی
نویسنده: اکرم حاجی قاسمی دهقی
منبع: اختصاصی سایت مرسلات

چکیده
تحقیق حاضر، با عنوان «اخلاق طلبگی» یک پژوهش کاربردی و مسئله محور است که جمع آوری مطالب ب روش کتابخانه ای تنظیم گردیده، و به بیان بایسته ها و نبایسته های اخلاقی یک طلبه پرداخته است. طلبه متعلم در مسیر نجات است که در جهان فردا به عنوان عالم دین حضور می یابد و به عنوان سخن گوی معارف اسلامی، لب می گشاید، طلبه می آموزد تا بداند، عمل کند، برساند و در راه تحققش بکوشد. طلبه، پاسدار جریان آسمان وحی، در هیاهوی دنیای مادی است و طلبگی، آغاز قدم نهادن در راه بلندی است که سلوک پسندیده معنوی را به دیگران بیاموزد. طلبه هم باید خودش هدفمند عمل کند و دفاع روشنی از شیوه و سیره ی خود داشته باشد و هم از آنجا که آموزگار رفتار است باید در میان قواعد رفتار به دیگران، موفق و کارآزموده باشد. بنابراین در دنیای پیچیده و پر ارتباط امروز که طلبه، نه در کنج حجرات، بلکه در صحن علنی جامعه حضور و بروز دارد و رفتارش، زیر نگاه کنجکاوانه و تیزبین مردم قرار گرفته و انتظارهای بی شماری از او رقم خورده است، باید به خوبی منطق عمل خود را بداند و در رفتارهای ظاهری و باطنی خود، به فرمول های متین و قواعد ماندگار و مستحکم استناد کند. اخلاق و رفتار حوزویان از دو دیدگاه واجد اهمیت است از یک منظر، رفتار ایشان معیار آموخته های نظری و سنجش تلاش های تئوریک در حوزه اخلاق است تا قابلیت انطباق آموزه های نظری در مقام عمل، تعیین گردد، واز منظر دیگر، جامعه الگوی اعلا و اسوه حسنه خود را در رفتار و عمل اجتماعی این قشر، جست و جو می کند.
مخاطب این اثر طلبه است، طلبه ای که زندگی طلبگی را آغاز کرده و می خواهد خود را با تراز رفتار دینی هم آهنگ سازد. این نوشتار، در تلاش برای کشف قواعد اخلاقی طلبه چه در حیطه فردی و چه در حیطه اجتماعی است و کوشش دارد که ملاک و معیاری اخلاقی را فرا سوی طلبه قرار دهد بنابراین طلبه که به عنوان الگو و هادی برای جامعه می باشد می تواند فضائل اخلاقی و رذائل اخلاقی را بشناسد و با ارائه نسخه عملی در آراسته شدن به ملکات و دوری از رذائل، الگویی تمام عیار باشد.
واژگان کلیدی:اخلاق، طلبه.
 
 
مقدمه
دست خلاق پروردگار، انسان را آفرید و او را استعداد سیر الی الله داد و پیامبران را مبعوث داشت تا در این سفر پر خطر، پرده از عقل نهفته ی او باز گیرند، پوشش جهل و هوا از فطرت او بزدایند، مرغ ملکوتی جانش را به منزلگاه نهایی خود، کوچ دهند و دیدگان محجوب او را به حقیقت هستی باز کنند. بشر امروز، بیش از هر زمان به بازگشت به معارف انبیاء و اخلاق الهی و شریعت مصطفوی نیازمند بل مضطر است.
حوزه های علمیه بر نوار بلند تاریخ با تربیت عالمان ربانی، نخبگان فرهنگی و خطیبان و مبلغان روحانی، پیوند جوامع انسانی را با معارف حیات بخش آسمانی حفظ کرده، آوای ملکوتی انبیاء و پیام انسان ساز محمدیr را به گوش بشر رسانده اند.
طلبه در طول تاریخ، پژواک سخن هدایت بوده و جایگاه والایی پیدا نموده است، جامعه ای که نجات و سعادت خود را در گرو دین می داند، طلبه رسماً متکفل تبیین نحوه صحیح دین ورزی در درجه ی اول، نظارت بر شیوه دین داری مردم در درجه دوم و به دست دادن الگوی عملی تدین و ارائه نسخه پیاده شده حیات دینی در درجه سوم است. از این رو طلبه، افزون بر فهم عقاید و شرایع، وظیفه دارد ارزش های اخلاقی را بشناسد و مردم را با اخلاق و رفتار پسندیده آشنا کند.
بنابراین، طلبه خواهان نیکبختی و سعادت، هم برای خود و هم برای جامعه خود می باشد و برای رسیدن به این هدف بزرگ، راهی جز تزکیه و تصفیه و تهذیب نفس، یعنی کسب مکارم و فضایل اخلاقی و مجاهدت و مبارزه با رذائل اخلاقی ندارد؛ چون به موازات منزلت اجتماعی بی بدیلی که در بین مردم جامعه پیدا کرده، از او به اندازه یک شاگرد درس آموخته مکتب امام صادق7 و یک سرباز واقعی امام عصر7 متوقع اند.
پس بر طلبه است که خود را به این خصوصیات و ویژگی های اخلاقی بیاراید، که فضایل اخلاقی، مایه ی نجات و رستگاری و رساننده ی او به سعادت جاوید است، و رذائل اخلاقی مایه بدبختی و شقاوت همیشگی وی است.
 
معنای لغوی اخلاق
«اخلاق» جمع مکسر «خَلق» و «خُلْق» است که به غیر این، جمع مکسر دیگری ندارد. ماده ی (خ – ل - ق) دارای دو اصل است:
1.   ملاسه الشیء: نرمی و صافی چیزی
2.   تقدیر الشیء: اندازه، هیئت و شکل چیزی[1]
لکن از تفحص در کتب لغت روشن می شود که دو لفظ «خَلْق» و «خُلْق» غالباً به معنای دوم(تقدیر الشیء) بوده و معنای اول را چندان استعمال نمی کنند.
حال برای توضیح و نیز توجه داد اذهان به معنای دقیق ماده اخلاق اشاره می کنیم:
1.    «خَلْق» و «خُلْق» هر دو به یک معناست؛ لکن «خَلْق» به هیئت ها و شکل ها و صورت هایی اختصاص یافته که به وسیله چشم قابل دین است؛ و «خُلْق» به قُوی و سجایایی که با بصیرت و دیده دل درک می شود.[2]
 
معنای اصطلاحی اخلاق
اگر چه در تعریف اصطلاحی اخلاق، عبارات علما مختلف بوده و هر کدام را عبارتی خاص می باشد؛ اما با اندک تأملی در می یابیم در واقع همه، حقیقت واحدی از مفهوم «اخلاق» در سینه داشته اند؛ لکن به هنگامی که خواسته اند این حقیقت را اظهار کنند و آن را به الفاظ ترسیم نمایند اختلافاتی لفظی پیش آمده است.
از این رو ما در اینجا برخی از آن چه را که بزرگان علماء اخلاق در تعریف آن بیان داشته اند می آوریم تا مفهوم و حقیقت واحدی که همه تعاریف به آن اشاره داشته اند عیان گردد:[3]
1.     خواجه نصیر الدین طوسی; می نویسد:
«خُلق ملکه ای بود نفس را، مقتضی سهولت صدور فعلی از او، بی احتیاج به فکر و رؤیتی و در حکمت نظری روشن شده است که از کیفیات آن چه سریع الزوال بود آن را حال خوانند؛‌ و آن چه بطی الزول بود آن را ملکه گویند پس ملکه کیفیتی بود از کیفیات نفسانی و این ماهیت خُلق است.»[4]
2.   خُلق عبارت است از هیئت ثابت نفسانی که افعال به آسانی و بدون فکر و نظر از آن صادر می شود اگر افعالی که از این هیئت صادر می شود شرعاً و عقلاً پسندیده باشد این هیئت را خلق نیکو گویند و اگر زشت و ناپسند باشد خلق بد نامیده می شود.[5]
مراد از اخلاق، مجموعه هنجارها و ارزش هایی است که انسان باید با اختیار و اراده آنها را رعایت کند مجموعه بایدها و نبایدها، ‌خوب ها و بدها، درست ها و نادرست ها و وظایفی که به کمال و سعادت او مربوط می شود.
مهم ترین رسالتی که همه پیامبران خدا و اوصیای آنان بر دوش داشته اند دعوت و ترغیب انسان ها به تهذیب نفس بوده است چنان که در قرآن کریم آمده است:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ.»[6]
«او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان بر انگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنان را ترکیه می کند و به آنان کتاب قرآن و حکمت می آموزد و مسلماً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»
بنابراین تأکید بر تهذیب نفس و داشتن اخلاقی نیکو و شایسته امری مهم و حیاتی است؛ زیرا تکامل انسان که مهم ترین هدف خلقت او است بدون تهذیب نفس محقق نمی شود چنان که امام راحل; فرموده اند:
«سرمنشأ همه کمالات، ‌وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا است.»[7]
طلبه که پیشگام دعوت به اخلاق و معنویت و وارث پیام بعثت است بیش از همه وظیفه دارد نسبت به پاکیزه سازی اخلاقی خود اقدام کند و در راه تربیت اخلاقی شایسته بکوشد و از آنجا که از این صنف انتظار بیشتری در پای بندی حداکثری به ضوابط اخلاقی می رود وجود هر رفتار غیر اخلاقی در میان آنان بسیار بزرگ تر و زشت تر از ابعاد خود، جلوه می کند و کوچک آن برزگ و کم آن زیاد است.[8] مردم هم پیوندی عمیق با دانش آموختگان حوزه های علمیه دارند و آموزه های دینی و تعالیم اسلامی را نه از منابع اسلامی بلکه از روحانیون و طلاب دریافت می کنند. بنابراین در این بین، بیش از آن که عمل و دانش و فضل یک روحانی و طلبه مورد ارزیابی قرار گیرد نحوه برخورد و رفتار او در جامعه بیشتر به چشم می آید؛ به عبارت دیگر مردم در نگاه اول یک طلبه و روحانی را از دریچه اخلاق ملاحظه می کنند اگر انتظارشان را برآورده کند آنگاه به او نزدیک شده و در کنار چشمه علم و دانش، رحل اقامت پهن می کنند و عطش خویش را فرو می نشانند.[9]
بنابراین طلبه باید در راه تربیت اخلاقی شایسته، بکوشد و هر نقطه ضعف یا کاستی و کژی را پیشگیری یا ترمیم کند؛ زیرا همه ارزش ها بر محور تزکیه نفس و پالایش دل از آلودگی ها دور می زند و تا شست و شوی قلب از آلودگی ها و صفات شیطانی و رذائل نفسانی تحقق نیابد هیچ چیز حتی علم، انسان را نجات نمی دهد بلکه انسان غیر مهذب هر چه بیشتر تحصیل علم کند و دانش اندوزد ضررش به خود و جامعه بیشتر خواهد رسید؛ علم به سان چاقویی است که اگر دست متخصص جراحی باشد جان انسان هایی را نجات می دهد و اگر دست شخص بی بند و بار بیفتد جان هزاران نفر را به خطر خواهد انداخت.
در روایات ما، از عالمان غیر مهذب بیشترین مذمت ها شده و خطر آنان فوق العاده بزرگ تلقی شده است.[10]
امام علی7 می فرمایند:
«فَصَمَ ظَهری عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جاهِلٌ مُتُنَسِّکٌ فالجاهِلُ یَغُشُ النّاسَ بِتَنَسکِهِ و العالِمُ یُنَفِّرُهُم بِتَهَتُّکِهِ»[11]
«دو گروه کمر مرا شکستند دانشمند بی شرم و حیا و پرده در و نادان مقدس مآب زاهد نما، نادان با تزهد خود و تظاهر به پارسایی مردم را فریب می دهد و عالم دریده و ی پروا با پرده دری خود انسان ها را از دین و مذهب گریزان می کند.»
آیا تعبیری بلندتر و رساتر از این در مذمت عالمان غیر مهذب تصور می شود که امام می فرمایند: دانشمند بی شرم و حیا کمر مرا شکست. [12] بنابراین بزرگ ترین سرمایه طلبه خلق و خوی نیک و پای بندی اش به اخلاق طلبگی است که آن را در دو حیطه فردی و اجتماعی بررسی می کنیم.
 

بایسته های اخلاقی طلبه
برای پیشرفت و اصلاح یک جامعه و رسیدن به جامعه ای برتر و شکوهمندتر باید افراد آن جامعه و در درجه اول طلاب که نقش هدایت و رهبری یک جامعه را بر عهده دارند و مبعوث از طرف رسول اکرمr هستند و باید الگوها واسوه های اخلاقی برای انسان ها باشند صفات و خصوصیات نیک و بد را بازشناسند و با تخلق به فضائل اخلاقی و دوری از رذائل و پستی های اخلاقی خود و جامعه را به سوی تعالی و برتری هدایت نمایند.
بسیار آشکار است آنجا که اخلاق و صفات نیک وفضائل اخلاقی نباشد هر چه بر معلومات و دانش ها و توانایی های انسان ها افزوده شود جز سقوط و هبوط بیشتر چیزی ره آورد نخواهد داشت و طلبه که طالب علم و دانش است باید آراسته به فضیلت تقوا و خوی نیکو باشد تا برای انجام یک سلسله وظایف اجتماعی دینی و واجبات کفایی مجهز به علم و تقوا باشد بی آن که علم و تقوا را سرمایه دنیاطلبی بگرداند.[13]
 
1.  اخلاص
نخستین مسئله ای که یک طلبه باید به طور جد به آن توجه نماید مسأله اخلاص است. اخلاص سر همه اخلاق فاضله و بالاترین جمیع ملکات حسنه است.[14]
اگر انسان(به ویژه طلبه) بتواند به مقام اخلاص برسد روزنه ای وسیع از قدرت های بزرگ معنوی را به سوی خود می گشاید و در صورت تداوم اخلاص، چشمه های حکمت در قلب او می جوشد و الهامات رحمانی جان او را صفا می بخشد و در پس این نعمت با عظمت، نه تنها راه را از چاه می شناسد واز ضلالت و گمراهی رهایی می یابد بلکه می تواند بر اثر عنایاتی که به او می شود راه گشای دیگران باشد.[15]
این اکسیر اعظم و کبریت احمر در دو حیطه اخلاص در نیت و اخلاص در عمل بازگو می شود و بر طلاب متعهد و مسئول، ضروری است که دامن خود را از هر ناخالصی دور سازند و در تمام مراحل زندگی و مسندهای علمی، اخلاص را فرا راه خویش قرار دهند که عزت و عظمت طلبه در همین است.
طالب علوم دینی باید در درس و بحث، انگیزه و هدفی جز الله نداشته باشد و گر نه این خانه از پایه ویران است و جز تباهی عمر و خسران در دنیا و آخرت، نصیبی نخواهد داشت.
ارزش همه چیز به آن چیزی است که برای او انسان(بویژه طلبه) عمل می کند. نماز هم که انسان می خواند ارزشش به آن نیتی است که به آن نیت وارد نماز می شود.[16]
معیار سنجش عمل به نیت است خوبی و بدی عمل به خاستگاه آن بستگی دارد حضرت علی 7 می فرماید: «النیهُ اساسُ العمل»«نیت اساس و بنیان عمل است.»[17]
بنابراین زهی سعادت برای آن دسته از طلایه داران دانش که پیوسته با انگیره های خدایی گام می نهند و کوشش های خود را چونان سفال کوزه ای شکسته ای، بی ارزش نمی کنند بلکه در صدف نیت خالص گوهرهای اعمال را می سازند و با این اکسیر گدازنده ماهیت دانش و عمل خود را دگرکون می کنند.
دل و فکر طلبه باید در سوز و گداز این معنا باشد[18] که می خواهم علوم اسلامی و معارف الهی را فراگیرم تا ابتدا سطح معلومات خویش را بالا ببرم و بعد به یاری دین خدا واصلاح امت اسلامی و ایتام آل محمدr بپردازم.
اسوه حسنه طلاب گران قدر باید حضرت سید الشهداء مولا امام حسین7 باشد که انگیزه ی حرکت خود را به این طریق بیان فرموده:
«خداوندا تو می دانی که انگیزه حرکت ما رقابت در سلطنت و رسیدن به کالای دنیا نیست؛ بلکه به خاطر این است که دین تو را برپا و حاکم ببینم و وضعیت شهرهای اسلامی را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیده ات امان یابند و در پناه حکومت اسلامی به اجبات خود عمل کرده و سنن و احکام تو را به جا آورند.»[19]
از طرفی حیات و ارزش انسان به علم است و ارزش علم و دانش به عمل و ارزش و اهمیت عمل به اخلاص، همانگونه که آب مایه حیات پدیده هاست و عامل شادابی آنها، اخلاص نیز، موجب حیات و ارزش عمل و پشتوانه ای برای بقاء و دوام آن می باشد. [20] اخلاص چیزی است که به جوهره ی عمل ارزش و کرامت می بخشد و کیمیای کمیابی است که مس اعمال آدمی را طلای ناب می سازد و عمل خالص به عنوان «سر» و «راز الهی» می باشد.[21]
اگر بذر اخلاص در نیت کاشته شود و در سرزمین دل طلبه جوانه زند و در عمل و رفتار رشد و بالندگی داشته باشد بی تردید آثار و ثمرات سودبخشی همچون معرفت و بصیرت، پیروزی و موفقیت و ملاک ارزش اعمال خواهد بود.[22]
طلبه برای رسیدن به اخلاص از راه هایی جون یاد خدا که موجب جلاء قلب و صیقل دل طلبه می شود و دل را آماده می سازد تا بتواند محل ظهور تجلیات خداوندی گردد استفاده کند انس با قرآن، دعا و نماز شب هر یک راز فضیلت و تکامل و اخلاص همه بزرگانی است که به جایی رسیده اند.
 
2.  توکل
خصوصیتی که طلبه باید آن را دارا باشد مقام توکل است. توکل منزلی از منازل سیرو سلوک و رمز رستگاری اهل ایمان است مخصوص آن دسته و گروهی که به خاطر شغل و کار خویش نسبت به سایر افراد جامعه از مادیات و زر و زیور دنیا به دور هستند که البته بهترین زیور برای اهل توکل آن است که مورد تعریف و لطف خداوند قرار می گیرند.
خداوند می فرماید:
«اِنَّ اللهُُ یُحِبُ المُتُوَکلین»
«به درستی که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.»[23]
طلبه باید یک نوع اعتماد و وثوق خاصی به خدای خویش داشته باشد و در همه احوال جز پروردگار به هیچ کس دیگر متکی نباشد[24] توکل را پشتوانه محکمی برای فعالیت های خود بداند و با الگو قرار دادن بزرگانی همچون امام راحل; درمی یابد علت استواری ایشان در تمام فراز و نشیب های زندگی این بود که اتکای حقیقی بر قدرت لایزال پروردگار جهان داشت و دل را به خدا سپرده بود و جز او کسی را موثر نمی دانست و در مقابل، خدا هم از او حمایت کرد و بزرگ ترین بزرگانی همچون امام; در طول مبارزات با سپردن خود به خدا، این سخن پیامبرr را در عمل به اثبات رساندند. پیامبرr می فرمایند:
«مَن سَرَّهَ اَنْ یکونَ أَقویَ الناسِ فَلیَتَوَکَّلْ علی الله»«هر که دوست دارد که نیرومندترین مردم باشد باید به خدا توکل کند.»[25]
طلبه هم در همه زمان ها و در همه حوادث و با تکیه بر نیروی غیبی الهی هیچ گاه تسلیم نشود و آن چنان دلش را قوی و به فضل پروردگار پر کند که هیچ قدرتی نتواند در او خللی ایجاد کند و به هدف خود فکر کند و برای رسیدن به آن تلاش کند.[26]
 
3.  امیدواری در همه حال
طلبه باید همیشه امیدوار باشد و هیچ گاه ظرف دل خویش را از امید خالی نکند چرا امید نداشته باشد و حال آن که خداوند بزرگ فرموده است:
«...إِن تَکُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ یَرْجُونَ »
«... اگر رنج می کشید همانا(در راه حق) کافران نیز همانند شما رنج می برند اما شما امیدی از خداوند دارید که آنان ندارند.»[27]
طلبه ای که به آینده ی خود امیدوار هست و در آروزی روزهای سرشار از معنویت و روحانیت به سر می برد بیش از سایر مردم شور و شوق فرارسیدن آن را دارد و در نتیجه چون آرزوی بیش تری برای به دست آوردن مقامات معنوی را دارد بیشتر تلاش  می کند بیشتر جست و جو می کند و بیشتر به نتیجه می رسد؛ اما آن طلبه این که نه شوری در سر دارد و نه شوقی در دل، گرفتار یأس و ناامیدی هست او به دلیل ناامیدی از تلاش وکوشش که وظیفه هر انسان روشندل و هر شیعه آگاه است دست برمی دارد و همیشه کوله باری از غم و اندوه و یأس را بر دوش گرفته روز خود را شب می کند و شب را به روز می آورد در حالی که فقط غمی بر غم های خود افزوده نه گرهی از مشکل خود یا دیگران باز نموده، نه از عذاب و رنج رهایی یافته و نه به دیار نور و معنویت راهی یافته است.[28]
بنابراین سالک الی الله و طلبه ای که در این وادی نورانی قدم گذاشته است نباید یأس وناامیدی را در روح خود جای دهد؛ بلکه با امید به رحمت خداوند و با امید رسیدن به مقاصد خود، تلاش کند تا عاقبت به مقصد برسد و با مشکلات و موانع بزرگی که در زندگی با آنها رو به رو می شود استقامت بورزد واز طولانی بودن راه نترسد و امید به آینده را از دست ندهد تا لذت شیرینی و پیروزی در رسیدن به مقصد را بچشد[29]
 
4.  اعتدال و میانه روی
طلبه در همه امور زندگی، چه امور مادی و چه امور معنوی اعتدال ومیانه روی را رعایت کند. تعادل یک قانون کلی است که در هر مسأله بیان خاص خود را لازم دارد [30] در مورد مسائل روحی و روانی نیز باید قانون تعادل اجرا شود و خلاف آن رویه عمل کردن موجب انحراف از مسیر اصلی خواهد شد. مثلاً اگر انسان بیش از حد توان و قدرتش بر خود فشار وارد کند و یا در غیر مسیر طبیعی خود که خداوند حکیم برای او مقرر فرموده حرکت کند در واقع برای نابودی خود قدم برداشته است.
روح انسان با توحه به این که از لطافت خاصی برخوردار است سریع عکس العمل نشان می دهد لذا اگر در انجام کاری انسان بر روح خود فشار بیاورد و افراط وتفریط و زیاده روی کند عکس العملی که روح ایجاد می کند گریز و فرار است.[31]
بنابراین لازم نیست طلبه خود را بتکلیف بیندازد ریاضت های آن چنان را بر خود تحمیل کند که از درس و بحث و حتی رسیدگی به زندگی خود عقب بماند و از آنجا که طلبه الگویی تمام عیار برای جامعه خود می باشد زندگی خود را براساس تعادل و میانه روی قرار دهد و از افراط و تفریط دوری کند.
 
5.  صبر و استقامت در برابر شدائد
صبر، به معنی پایداری واستقامت در برابر هر مشکل و حادثه است. صبر کلید ابواب سعادت و سر منشأ نجات از مهالک است.[32]
مرتبه صبر بر بلایا و محن از مراتب رفیعه و درجات منیعه است. صبر منزلی از منازل دین و مقامی از مقامات موحدین است و به واسطه آن بنده، در سلک مقربان درگاه احدیت داخل و به جوار حضرت احدیت واصل می گردد و تا کسی صبر را شعار خود نسازد به مراتب ارجمند فائز نگردد.[33]
طلبه که در وادی مقدس علم و دانش و وارستگی وارد شده برای رسیدن به هدف هایی که مورد علاقه او است باید صبر و شکیبایی در برابر مشکلات و موانعی که وجود دارد را داشته باشد؛ زیرا صبر نیروبخش، قدرت آفرین و اراده پرور است. قدرت اراده در افرادی که صبر را پیشه خود ساخته اند قوی است و با قوی شدن قدرت اراده مشکلات و سختی ها را به راحتی حل می شوند.[34] بنابراین طلبه که طالب علم و دانش است باید آراسته به خوی نیکو و تقوا باشد. مظاهر اخلاقی در هر کجاو هر مقامی ظهور و بروز یابد آن مکان و آن زمان و آن حادثه برجستگی یافته و همیشه باقی می ماند و طلبه فردی است که باید این آثار اخلاقی را در زندگی خود جاودانه و مشهود کند.[35]
 

نبایسته های اخلاقی طلبه
لازم است بر کسانی که وارد راه مقدس طلبگی شده اند موانع پیشرفت خود را شناخته و برای رفع و مقابله با‌ آن خود را مهیا و آماده سازند و وسایل ترقی و پیشرفت خود را بر مبنای قرآن کریم و سخنان اهل بیت: در نظر گرفته و راه را برخود و دیگران هموار سازند.[36]
بدون در نظر گرفتن این وسایل، ورود در این راه طولانی و پرفراز و نشیب بی ثمر خواهد بود و اگر طلبه مهذب نباشد نمی تواند دیگران را تهذیب کند. واقعیت این است که اگر عالِمی منحرف شود و به عمل زشتی دست زند، عالَمی را منحرف کرده است. بنابراین لازم است که طلبه خباثت را از نهادش بیرون کند و در تطهیر نفس خود کوشش کند، چون عالِم اگر به وظیفه علم که اخلاق حسنه است رفتار نکند دین و علم از نظر مردم می افتد و عقیده مردم سست می شود و دل ها از علماء حق هم منصرف می شود و این یکی از بزرگ ترین ضربت هایی است که به پیکر دیانت و جامعه دینی وارد می شود.[37] بنابراین با توجه به اهمیت و ضرورت خودسازی برای طلبه برآنیم به نکات سلبی که لازم است یک طلبه رعایت نماید اشاره کنیم.
 
1.  دوری از عجب
طلبه باید تلاش کند تا حجاب خودیت را بردارد و از عجب دوری کند. عجب عبارت است از بزرگ شمردن عمل صالح و کثیر شمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن و خود را از حد تقصیر خارج بداند.
عجب مراتبی دارد که مرتبه ای از آن که (شاید به خُلق طلبه ای که تهذیب نفس کرده) نزدیک باشد این است که خود را از مردم دیگر ممتاز بداند و بهتر بشمارد به اصل ایمان از غیر مؤمنین، و به کمال ایمان از مؤمنین، و به اوصاف نیکو از غیر متصفین و به عمل واجب و ترک محرم از مقابل آن،‌ و به اتیان به مستحبات و مواظبت به جمعه و جماعات و مناسک دیگر و ترک مکروهات از عامه مردم خود را کامل تر دانسته و امتیاز برای خود قائل باشد و اعتماد به خود و ایمان و اعمال خود کند و دیگر مخلوق را ناچیز و ناقص بشمارد و به همه مردم به نظر خواری نگاه کند و در دل یا زبان بندگان خدا را سرزنش و تعییر کند.[38]
انسان چون از خدا غفلت کند توجه به خود جای توجه به خدا را می گیرد و چون «خود» جای «خدا»‌ نشیند هر حسن و کمالی را که در خود ببیند ظاهری باشد یا باطنی از خود می داند و به خود منتسب می کند در نتیجه گرفتار خودپسندی (عجب) می شود یعنی خویشتن را به خاطر داشتن فضیلت و امتیازی بزرگ می شمارد و برخود می بالد.[39]
عجب و خودپسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است اگر اندکی به عظمت خلقت به اندازه ای که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه ای از آن آگاه شده است تفکر کند حقارت خود را درک می کند و عظمت خالق را اندکی می فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجلت و احساس جهالت می نماید. مادامی که انسان خودش را می بیند نمی تواند به آن راهی که راه هدایت است دست پیدا کند.
بنابراین انسان(بویژه طلبه) نمی شود هم خودپرست باشد و هم خداپرست، نمی شود که او هم منافع خودش را ملاحظه کند و هم منافع اسلام،‌ باید یکی از این دو تا باشد اگر در هر امری که وارد می شود در آن امر خودخواهی را کنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بکند و خدا را ملاحظه بکند هم موفق می شود و هم از خطراتی که این خودخواهی مترتب است در امان می ماند.[40]
 
2. دوری از تکبر
تکبر حالتی است که خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقاد برتری خود را بر غیر داشته باشد و فرق آن با عجب این است که آدمی خود را شخصی بداند و خودپسند باشد اگر چه پای کس دیگر در میان نباشد ولی در کبر باید پای غیر در میان باشد تا خود را از آن برتر داند و بالاتر ببیند.[41] طلبه اگر تکبر کند پیشرفت ندارد. این خُلق موجب ذلت در آخرت و خوار شدن در آن عالم می شود همان طور که در این عالم،‌ مردم را حقیر شمرد و به بندگان خدا بزرگی کرد و به آنها عظمت و جلال و عزت فروخت در آخرت صورت همین بزرگی ذلت و خوار شدن است.[42]
طلبه برای پیشگیری از این آفت می تواند همراه با امتیازات، نقص هاو ضعف های خود را نیز بشناسد و آنها را فراموش نکند؛ زیرا درک نقص ها به طور طبیعی سبب ایجاد انکسار قلبی شده و مانع رشد و تقویت خودخواهی(در نتیجه توجه به امتیازات خود) می شود.[43] دقت کند که مبادا به خاطر این که مقام و شهرتی دارد باعث شود علومی که از آنها اطلاع ندارد یاد نگیرد.
 
3.  دوری از بداخلاقی
طلبه ای که درصدد اصلاح نفس خود می باشد بایدبا همت مردانه و حریت فکر و بلندی نظر رفتار کند و در برخورد با مردم خوش رفتار و خوش رو باشد یکی از آفات طلبگی در این باره این است که طلبه خوش اخلاق و خوش برخورد نباشد چه رسد به این که بداخلاق هم باشد. اگر چنین شد باید بداند که رفتار و کردار او باعث دوری و تنفر مردم از او خواهد شد. و چون او مبلغ اسلام است و اسلام بر اخلاق و رفتار نیک سفارش نموده و قرآن پیامبرr را بر اخلاق عظیم ستایش کرده و او با وجود این که شغل پیامبر اسلامr را داراست اگر رفتار پیامبر گونه نداشته باشد طبیعتاً ‌تأثیر بدی روی مردم خواهد گذاشت و ممکن است وقتی مردم او را ببینند از او خوششان نیاید.[44]
بنابراین اگر طلبه ای بد اخلاق است باید سعی کند از این صفت ناپسند دوری کند و احادیثی را که درباره خوش اخلاقی و پاداش آن آمده است مطالعه کند تا به وسیله آنها اراده خود راتقویت نماید.
با تندی در سخن و خلق گاه می شود که انسان تمام خلقیات مثبت خود را از دست بدهد و از دوستان صمیمی قدیمی جدا گردد. در حالی که یک طلبه باید رفتاری زیبا و اخلاقی نیکو داشته باشد تا آرام آرام دیگران به سوی او میل پیدا نمایند و آن گاه احکام حلال و حرام و مباح و مستحب و مکروه را بگوید و از جد و جهد در کسب صفات نیک و حسن خلق باز نماند.[45]
 
4. عدم دلبستگی به دنیا
طلبه توجه داشته باشد که بی تعلقی و وارستگی به علائق دنیا رمز موفقیت یک عالم دینی است؛‌ زیرا هر تعلق و علاقه دنیایی قید و بندی برای او است. برای رهایی از جلوه های فریبنده دنیا و مظاهر مادی،‌راهی بهتر از زهد و ساده زیستی نیست. طلبه ای که ساده زندگی می کند آزاده ای است که بی تکلف زیسته بدون تعلق، راه زندگی را می پوید پاک سیرتی است که بر بلندای معرفت دست می یازد و با اندیشه پرفروغش حیات چند روزه زندگی را از زاویه اصلی آن می نگرد و به فردای خویش می پردازد.[46]
طلبه با الگو قرار دادن افرادی همچون امام راحل; که از برجسته ترین چهره های زاهد و وارسته زمان و از پیروان حقیقی امامان معصوم: بودند می تواند پی به صفای قناعت و ساده زیستی ببرد و روحی سرشار از معنویت را به دست آورد.
امام راحل چنان در جاذبه به معنویات قرار گرفته و به ملکوت عالم نزدیک شده و حقیقت و باطن دنیا را یافته بود که ذره ای به تعلقات و مادیات آلوده نگشت و از هر چه رنگ تعلق می گرفت آزاد بود. امام نه تنها چنین می اندیشید و از دنیا و مظاهرش گریز داشت بلکه در عمل و زندگی نیز در همین راستا حرکت کرد چه آن زمان که در نجف و در حالت غربت و تبعید بود و چه آن روز که جلودار و رهبر انقلاب، هیچ گونه تغییری در خوراک، پوشاک، مسکن و رفت و آمد ساده وی پدید نیامد. زندگی ساده او در تمام عمرش گواه صادقی بر روح بزرگ و زاهدانه اوست. امام نه تنها خود زندگی ساده و بی آلایشی داشت بلکه به علما و طلاب همیشه سفارش می کرد که خود را گرفتار تجملات و تشریفات ننمایند. امام; می فرمودند:
«من اکثر موفقیت های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان می دانم و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت هیچ چیز به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیا گرایی،‌ روحانیت و طلبه را آلوده کند.»
ذکر این نکته در این مقال لازم است که گفتار ما بدان معنا نیست که طلبه ها باید عزلت گزین باشند و در گوشه ای دور از مردم زندگی کنند و از مواهب دنیوی خود را محروم نمایند؛[47] بلکه باید حداقل معیشتی وجود داشته باشد طوری که انسان ذهنش مشغول آن چیزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و کار لازم و مورد توقع را انجام دهد؛‌اما دنبال تجملات و زخارف رفتن و حرص و ولع داشتن، این عیب بزرگی است. بنابراین ضمن استفاده از مواهب و نعمات دنیا و حضور در متن جامعه هیچ گاه اسیر و دلبسته دنیا و هر چه در اوست نشود[48] به عبارت دیگر همیشه باید بر کالاهای دنیا حکومت کرد نه آن که کالاهای دنیا بر او حکومت کند.[49]
 
5.  دوری از حسد
از جمله اموری که طلبه باید از آن دوری کند و به امور معنوی و تکمیل نفس بپردازد و با آزادی روح، از تشویش ها و نگرانی ها سالم بماند حسد است.
از نظر معنوی حسد نشانه کمبود شخصیت و نادانی و کوتاه فکری و ضعف و نقص ایمان است؛ ‌زیرا حسود در واقع خود را ناتوان تر از آن می بیند که به مقام محسود و بالاتر از آن برسد و لذا سعی می کند محسود را به عقب برگرداند.
به علاوه او عملاً به حکمت خداوند که بخشنده اصلی این نعمت ها است معترض است و نسبت به اعطای نعمت به افراد از طرف خداوند ایراد دارد و تمام اوصاف معنویه و صوریه مؤمن منافی است با آثاری که از حسد در ظاهر و باطن پیدا می شود مؤمن خوش بین به خدای تعالی و راضی است به قسمت هایی که بین بندگانش فرموده، حسود غضبناک به حق تعالی است و رویگردان از تقدیرات او است. حسد آفت ایمان است ایمان را که سرمایه نجات آخرت و حیات قلوب است از دست انسان می گیرد.[50] بعضی از طلاب در محیط تحصیلی در رشته علم و دانش بر برتری علمی دیگران حسد می برند و می کوشند که صیت علمی آنها را از بین ببرند یا اگر فردی را دیدند که با جدیت مشغول تحصیل است و آینده درخشانی دارد برای او ایجاد موانع می کنند وسایل تفریح و عیش و عشرت را برای او فراهم می کنند و او را با لطائف الحیل از تحصیل باز می دارند.[51] روشن است که حسد نمی تواند حتی یک درصد نتیجه مثبت داشته باشد. بزرگان دین و علمای اخلاق مطالب بسیاری در این زمینه گفته و نوشته اند، مولای متقیان علی7 جان کلام را در یک جمله بیان کرده است و آن این که می فرمایند:
«ثمره الحَسَدِ شقاءُ الدنیا و الآخِرَهِ»[52] «ثمره حسد بدبختی در دنیا و‌ آخرت است.»
از اسباب حسد(که می تواند برای طلاب خطرناک باشد) حب اشتهار و آوازه است؛ چون کسی که نام و آوازه را دوست داشته باشد،‌ و شهرت در اطراف عالم را طالب باشد از بدگویی دیگران حتی اگر کسی نظیر او نباشد کوتاهی نمی کند.[53] منشأ همه این ها محبت دنیای دنیه و منافع آن است. مقصود آنها از علم،‌طلب مال و جاه و قرب امیر است پس چنین شخصی باعث ضرر دین و دنیای خود می شود.[54]
بنابراین لازم است انسان(بویژه طلبه) دامن همت به کمر بزند و خود را از این ننگ و ایمان خود را از این آتش سوزان که پیامدهایی هم چون دوری از ایمان و از دست دادن دنیا و آخرت و دوری از رحمت خداوند را به دنبال دارد نجات بدهد و خود را از این فشار فکر و تنگی قلب در این عالم که خود یک عذابی دائمی است و از فشارها و ظلم های قبر و قیامت و غضب خداوند رهایی دهد.[55]
 
6.  دوری از غیبت
سرمایه بزرگ انسان(بویژه طلبه) در زندگی حیثیت و آبرو و شخصیت اوست و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد بلکه گاهی ترور شخصیت از ترور شخص مهم تر محسوب می شود و این جا است که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین تر است.[56] بنابراین اعظم مهلکات و اشد معاصی غیبت است.
غیبت بدبینی می آفریند پیوندهای اجتماعی را سست می کند سرمایه اعتماد را از بین می برد و پایه های تعاون و همکاری را متزلزل می سازد و گاه سرچشمه نزاع های خونین می گردد.[57]
بنابراین انسان(بویژه طلبه) در فایده مترتبه بر این عمل تفکر کند و آن را مقایشه کند با نتایج سوء و ثمرات زشتی که بر آن مترتب است و آن را در میزان عقل گذاشته از آن استفتاء نماید.[58] وقتی بداند که اگر کسی غیبت او را در نزد غیر بکند چگونه آزرده و خشمناک خواهد شد و مقتضای شرف ذات و نجابت طبع آن است که راضی نباشد در حق غیر،‌آن چه از برای خود نپسندد هرگز این گونه رفتار نمی کند با خودسازی و مراقبت و ریاضت نفس، متوجه زبان خود باشد و مراقب احوال آن شود که آن را به غیبت نگشاید و هر سخنی که بخواهد بگوید ابتدا در آن تأمل کند اگر آن را متضمن غیبتی یافت خود را از آن گناه نگاه دارد و این صفت رذیله را از جان و دل بشوید.
طلبه مربی و معلم بزرگ نفوس بشری است و مکلف است که نفس خود را تزکیه کند زیرا در نفسی که مهذب نشده، علم حجاب ظلمانی است بنابراین طلبه باید از رذائل اخلاقی خودداری کند و از خداوند توفیق و ارشاد و درستی کردار را خواستار باشد.[59]
 

اخلاق اجتماعی طلبه
معاشرت و ارتباط سازنده با دیگران، یکی از مهم ترین و اصلی ترین نیازهای روحی و روانی انسان می باشد. انسان در معاشرت با دیگران است که می تواند خود را بهتر بشناسد ویژگی ها و توانمندی ها و ناتوانایی های خود را دریابد.[60]
اگر انسان (بویژه طلبه) دوست دارد زندگی اش سرشار از صمیمیت و خونگرمی و صفا باشد و خواستار رابطه پایدار و محکم با افرادی که با آنان برخورد دارد باشد باید نکاتی را در چهارچوب دستورالعمل های اخلاقی رعایت کند. زندگی مکتبی در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها در صحنه های مختلف زندگی می باشد به هر میزان که معیشت و معاشرت با این گونه هدایت های دینی در مقوله رفتار، هماهنگ باشد به همان اندازه زندگی او مکتبی خواهد بود، و می تواند الگوی اسلامی را بر زندگی خویش در خانه و جامعه سایه افکن سازد.[61]
رعایت دستورالعمل های اخلاقی، زندگی اجتماعی همراه با صفا و صمیمیت و عاطفی را برای طلبه رقم می زند.
اهم روابط اجتماعی که طلبه باید نکات اخلاقی را در مورد آنها مراعات نماید از این قرار است:
 
1.  اخلاق طلبه در رابطه با استاد
نقش مربی و استاد، ‌افاضه کمالات از جمله دانش و آگاهی به شاگرد و متربی و زدودن کاستی های نفسانی از جمله جهل و نادانی از او است؛‌ در استمرار حیات انسانی او و جهت دهی بدان نقش تعیین کننده ای دارد طبیعی است انجام گرفتن این خدمت بی بدیل توسط استاد و مربی، سبب می شود حقوقی اخلاقی بر عهده متربی ثابت شود که رعایت آنها موجب افزایش توفیقات علمی از یک سو و تقرب به آستان ربوبی از سوی دیگر می شود. چنان که کوتاهی ورزیدن در این باب نیز سلب کننده توفیقات و سبب دوری از درگاه الهی خواهد شد.[62]
از جمله وظایف اخلاقی طلبه در برابر استاد تواضع و فروتنی است. یکی از زیباترین و برترین صفات، فروتنی است. فروتنی برای هر انسانی زیبنده است ولی برای طلبه زیبنده تر، و تکبر و خودبزرگ بینی، خوی زشتی است که برای همه زشت است و برای طالب علم زشت تر.[63]
طلبه زمانی شایستگی و قدرت و قابلیت فهم علم را دارد که با حضور قلب گوش فرا دهد و مطلبی را که به او گفته می شود با فروتنی و سپاس و خوش حالی استقبال کند و به خوبی بشنود و آن را منتی بر خود از سوی خداوند بداند. طلبه نسبت به استاد خود باید همچون زمین نرم باشد که چون باران بسیار بر آن ببارد همه اجزای آن سیراب گردد و با فروتنی و تسلیم همه آن چه را برای او فرو ریخته شده می پذیرد.[64]
بنابراین طلبه فزون تر از آن مقداری که مأمور به تواضع و فروتنی نسبت به علماو دانشمندان و دیگر اصناف مردم است باید در برابر استاد خود متواضع و فروتن باشد و در برابر مقام علم و دانش نیز اظهار خاکساری کند تا در سایه این فروتنی و خاکساری به علم و معرفت دست یابد باید بداند که اظهار ذلت و خاکساری در برابر استاد، نوعی عزت و سرافرازی است.
خضوع شاگرد در برابر استاد، افتخاری برای او است و تواضعش موجب رفعت و بلند پایگی او می گردد.[65] ارادت به استادان و احترام به بزرگان علم و دانش، سیره ای دیگر از فرزندان حوزه های علمیه است. آنان استادان خود را چون پدری می دانند که حق حیات علمی بر آنان داشته، کسب توفیق الهی و لطف آفرینی پروردگار را در خدمت و احترام به ایشان می دانند.[66]
تکریم و احترام عالمان و استادان بزرگ و راستین، از اسباب موفقیت طلبه در تحصیل است.
طلبه که عمری را در محضر استاد به سر می برد و هم چون آبشاری در سنگ های سخت جهل و نادانی روزنه ای به سوی علم می گشاید وظیفه دارد همچون ستاره ای که در ظلمت شب، راهنمای گمشدگان باشد بیش از همه احترام و تکریم استاد را بنماید تا توفیق ماندن در این راه را داشته باشد.[67]
از طرفی آن چه شخصیت و منش آدمی را گران قدر ساخته و او را از رسته جنبندگان به صف آدمیان و از صف آدمیان به اوج فرشته خویان پرواز می دهد آراستگی به آداب و منش های شایسته است.
گفتار و رفتار آمیخته با ادب در برابر استاد دیگر وظیفه اخلاقی است که راز نفوذ در دل ها و راه تسخیر ارادت هاست. اهل دانشی که به این رمز و راز دست یافته و خود بدان آراسته باشد شخصیتی محبوب و نافذ خواهد داشت. ادب یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین، ادب در هر که و هر کجا باشد هاله ای محبت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می آورد و انسان با ادب را عزیز و دوست داشتنی می کند. مدالی است بر سینه صاحبان فضیلت که چشم ها و دل ها را خیره و فریفته می سازد.[68] بنابراین اگر آداب پسندیده از همه سزاوارتر است از طلایه داران دانش دین سزاوارتر است.
طلبه نشان دین و آگاهی بر پیشانی دارد و از این روی، گفتار و کردار وی به حساب مکتب و روحانیت گذاشته می شود پس بر او است که ادب و نزاکت را در همه زمینه ها رعایت کند.[69]
هم چنین طلبه نباید رأی و نظریه استاد را مردود ساخته و با او با چهره و رفتار و گفتاری آمرانه مواجه گردد باید چنین بیندیشد که استاد او حق و صواب را بهتر از او می شناسد؛‌ بلکه او باید در امور درسی مطیع و منقاد استاد بوده و در برابر اندرز و نصیحت او مطیع باشد و در هر حال جویای رضا و خشنودی او باشد.[70]
طلبه در برابر جور و تندروی های اخلاقی استاد، نیز خویشتن دار و شکیبا باشد. این حالت روانی و اخلاقی استاد نباید مانع ملازمت و همبستگی شاگرد با استاد گردد و شاگرد حسن نیت خود را نسبت به استاد از دست دهد. و نباید در او این عقیده بوجود آید که استاد او فاقد کمالات علمی و اخلاقی است. باید شاگرد اعمال و رفتار به ظاهر ناپسند استاد را با بهترین و دلپسندترین و درست ترین وضع، توجیه و تأویل کرده و آن را به عنوان رفتاری مقرون به صواب تلقی نماید.فقط افراد کم توفیق قادر نیستند گفتار و رفتار استاد را درست و به نحو احسن توجیه نمایند. افراد موفق همواره کار بزرگان علم و دین را به خاطر آگاهی های عمیقشان توجیه می کنند و به عمق اعمال و صحت رفتارشان آگاهند.[71]
طلبه ای که تندی ها و بد اخلاقی ها را در مکتب صبر تمرین و تجربه کند توفیقات الهی شامل حال او می شود و تأثیر حضور کریمانه خود را می تواند احساس کند.[72]
 
2.  اخلاق طلبه در رابطه با هم کلاسی
طلبه در برابر هم کلاسی خود نیز باید اصول اخلاقی را رعایت کند. همان گونه که فرزندان یک پدر، باید همدیگر را دوست بدارند و در راه رسیدن به مقاصد یار و کمک کار هم باشند سزاوار است شاگردان یک استاد نیز با یکدیگر دوستی پیشه کنند. بی شک اگر مقصود آنها آخرت است باید چنین باشند.[73]
دوست نزد خدا و رسول و ائمه اطهار از اهمیت زیادی برخوردار است امام علی7 می فرمایند:
«الصدیقُ أقربُ الأقارب»
«دوست نزدیک ترین نزدیکان است.»[74]
احترام از بزرگترین عوامل پیشرفت و موفقیت برای برقراری ارتباطی معنوی بین دو دوست می باشد که دو طلبه ای که باهم انس و الفت دارند به راحتی می توانند در امور درسی و علمی به مدارج عالی برسند.[75]
همچنین در زندگانی و برخورد ستارگان علم و اخلاق، باید عفو و گذشت مشهود باشد و با دوست خود مانند برادر یا خواهر خود رفتار کند. عفو و گذشت در برابر انتقام کشیدن، از افعال پسندیده ای است که آیات و روایات گسترده ای در فضیلت و ستایش آن وارد شده است. خداوند خطاب به پیامبر خود r می فرماید:
«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ»«عفو و بخشش نگه دار و امر به معروف کن.»[76]
کینه توزی و لجاجت ویژه روح های حقیر و همت های پایین است بر عکس آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند پوزش ها را می پذیرند از خطاهای دوستان چشم می پوشند و از حق خویش در می گذرند. بلند نظری انسان عامل محبت دل های دیگران است. برای خود انسان نیز نوعی لذت روحی دارد.[77]
از طرف دیگر لازمه زندگی اجتماعی و داشتن ارتباط های سالم و فرح بخش مزاج است. گاهی خستگی جسم و روح با تفریحات سالم و مزاح و لطیفه گویی برطرف می شود پرداختن به نشاط روحی و شادابی روان، در سایه لطایف و ظرایف امری طبیعی و مقبول و مورد حمایت شرع و دین است؛ ‌البته نکات اخلاقی را باید در مورد آن رعایت کرد.
شوخی کردن اگر در حد و مرز مجاز و معقول باشد شادی آور است و شاد کردن مردم به فرموده حضرت رسولr کاری پسندیده است.
بعضی از طلبه ها وقتی وارد حوزه می شوند به خیال این که اگر این گونه برخورد نمایند باعث سبکی و از بین رفتن وجهه خود می شوند از این کار حتی در حد متعادل و پسندیده هم پرهیز می کنند و چهره ای خشک و بی روحی را برای خود بوجود می آورند.[78] در حالی که در فرهنگ دینی مسأله خوش حالی و شادی و شادکردن دیگران جزء خصلت مؤمنانه یاد شده است. اولیای دین و بزرگان مکتب نیز در عمل این گونه بوده اند امام صادق7 می فرمایند:
«مِن احَبِّ الاعمالِ إلی اللهِ عزَّوجلَّ اِدخالُ السرورِ علی المؤمِنین.»[79]
«از محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال، وارد ساختن شادمانی بر دل مؤمنان است.»
بنابراین شوخی و تفریحات سالم و مزاح های بدون آزار و دور از تحقیر دیگران و پرهیز از استهزاء مردم به زندگی فردی و اجتماع طلبه نشاط می بخشد.
عاقلان در هر شوخی هم، یک سخن جدی می یابند و از ورای مزاح به حقایق می رسند اما غافلان جدی ترین مسائل حیات را هم به بازی می گیرند.[80] بنابراین در شوخی کردن با دوستان، باید ظرفیت طرف مقابل سنجیده شود از تحقیر و توهین و استهزاء اجتناب شود.
نشاندن گل لبخند به چهره ها به قیمت خرد کردن شخصیت یک انسان و ایجاد شادی در عده ای به بهای غمگین ساختن یک مسلمان زیبنده و شایسته طلبه نیست. اعتدال در هر امری پسندیده است در مزاح و شوخی نیز هم چنین تا معاشرت ها پاک و دوستی ها با دوام و رابطه ها صمیمی باشد.[81]
هم چنین طلاب برای تقویت بنیه علمی و برقراری تعامل و هم گرایی و انتقال آموخته ها نیازمند مباحثه هستند. بدیهی است برپایی نشست و مباحثه زمانی موفقیت آمیز خواهد بود که اخلاق و آداب آن مورد غفلت واقع نشود شاید بتوان گفت در میان آموزه ها و آداب اسلامی،‌ امری به بزرگی و اهمیت لزوم حفظ آبرو و حیثیت مردم یافت نمی شود. این مهم ایجاب می کند در برگزاری نشست ها(و حتی در همه مواقع) احتیاط لازم به عمل آید مبادا شخص یا گروهی مورد ستم واقع شود و یا به آبروی آنها خدشه ای وارد شود.
بنابراین طلبه باید دقت در حفظ حیثیت و شخصیت ها و بزرگانی که در میان مردم از آبرومندی بیشتری برخوردارند داشته باشد. و از بین بردن شخصیت بزرگان از میزان موفقیت و محبوبیت آنها می کاهد و این نتیجه پاره ای از کاستی های علمی و اخلاقی است که در بعضی افراد وجود دارد و طلبه باید در مباحثه از این خصلت اخلاقی ناپسند دوری کند.[82]
 از دیگر شیوه های نیک در معاشرت و برخورد با دوستان تشویق آنها می باشد. اغلب یا همه افراد به لحاظ برخورداری از غریزه «حب نفس» دوست دارند که مورد توجه و عنایت قرار بگیرند. توجه به این نیاز، در حدی که به افراط کشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد عاملی در جهت تغییر رفتار یا ایجاد انگیزه عمل در انسان هاست.
وقتی طلبه ای دوست خود را به خاطر داشتن صفتی ممدوح یا انجام کاری شایسته می ستاید در واقع حس خوددوستی او را ارضاء ‌کرده است این هم، جاذبه و محبت می آفریند هم نیت و انگیزه پدید می آورد یا تقویت می کند.[83]
طلبه وقتی زبان به ستایش و تمجید از خوبی های دیگران می گشاید در واقع به گونه ای با خواهش های نفسانی همچون خودخواهی، غرور، حسد هم مبارزه کرده است و بداند که داشتن زبان و لحن تشویق آمیز موهبتی خدایی است. نشان کمال روحی وهمت بلندو علاقه به بالندگی و رشد دوستان خود بداند. [84]
 
3.  اخلاق طلبه در رابطه با خانواده
خانواده در اصل، هویتی اصیل و پناهگاهی برای رشد، بالندگی و صعود به قله های معنویت است. فرد در خانواده به عنوان نخستین بستر تربیت، رشد و تکامل می یابد و پس از کسب معرفت و دانش به اجتماع وارد می شود.
خانواده جایی است که خصوصی ترین و عاطفی ترین جلوه های زندگی در آن حضور می یابد. خانواده مأمن اولیه انسان هاست و طبیعتاً به سوی قواعد اخلاقی گشوده تر است تا قواعد حقوقی.[87] در این میان به اهم وظایف یک طلبه در قبال خانواده خود که پدر و مادر و همسر و فرزند می باشند می پردازیم.
منش و شیوه اولیای الهی و مردان و زنان پاکدل، سپاسگزاری از پدر ومادر است. آنان از جمله وارستگانی هستند که شکرگزاری نعمت های الهی، شیوه دیرینه آنها است. بنابراین طلبه هم که پیرو راه چنین بزرگانی است هماره عبارت معرفت آفرین پیشوایان دین را آویزه گوش خود کند و از زحمات و تلاش های پدر و مادر صمیمانه قدردانی و تشکر کند.[88]
رعایت ادب و مقتضای حق شناسی نسبت به عمری تلاش صادقانه و ایثارها، گذشت ها و دلسوزی ها و سوختن ها و ساختن ها که پدر و مادر از خود نشان داده اند آن است که در خانواده ها مورد تکریم قرار بگیرند عزیز و محترم باشند به آنان بی مهری نشود خاطرشان آزرده نگردد به توصیه ها و راهنمایی هایی که از سر سوز و تجربه می دهند بی اعتنایی نشود.
احترام به پدر و مادر از دستورالعمل های اخلاقی اسلام است و کانون خانواده ها را گرم و مصفا می سازد.[89]
بنابراین وجدان و فطرت بیدار هر انسان، او را به احترام مقابل پدر و مادر فرا می خواند و اگر دستورات دینی نیز ضمیمه این احساس وجدانی شود احترام چندین برابر می گردد؛‌ولی وقتی سخن از طلبه به میان می آید قضیه کاملاً فرق می کند و احترام ایشان به والدین خود با هیچ معیاری از معیارهای عموم مردم، قابل سنجش نیست و طلبه در هر مقام و درجه علمی که باشد در این باره نباید کوتاهی کندو احترام پدر و مادر چندان زیاد است که حتی نباید در برابر آنها کم ترین سخنی که دلیل بر ناراحتی از آنها و یا بی میلی و تنفر بوده باشد بر زبان جاری سازد.[90]
شهید مطری; می فرمود:
«گهگاه که به اسرار وجود خود و کارهایم می اندیشم، ‌احساس می کنم یکی از مسائلی که باعث خیر وبرکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود کرده ام،‌ بویژه در دوران پیری و هنگام بیماری،‌ علاوه بر توجه معنوی و عاطفی و با وجود فقر مالی و مشکلات مادی در زندگی ام،‌ تا آنجا که تواناییم اجازه می داد از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده ام.»[91]
علاوه بر پدر و مادر طلبه نسبت به همسر خود نیز وظایفی دارد و برای این که نشاط و آرامش در خانواده استمرار یابد، رعایت نکات اخلاقی را می طلبد.
ابراز محبت به همسر، ‌احترام به همسر، عفو و گذشت از جمله صفات پسندیده و خوی های حمیده ای است که می تواند زندگی همراه با لذت و خوشی را برای طلبه و خانواده اش رقم بزند.
انسان(بویژه طلبه) دستور دارد به همه کسانی که مستحق عشق و دوستی و محبت و علاقه اند محبت داشته باشد چه رسد به نزدیک ترین افراد خودش که همسر و فرزندان او هستند.
طلبه که می خواهد الگویی اخلاقی باشد باید این چنین رفتار کند و از بزرگان دین و اخلاق درس بگیرد. همسر امام خمینی; در مورد احترام امام به ایشان می فرمایند:
«امام به من خیلی احترام می گذاشتند و خیلی اهمیت می دادند. ایشان در اوج عصبانیت هرگز به من بی احترامی و اسائه ادب نمی کردند،‌ تا من وارد اتاق    می شدم او جای خود را به من تعارف می کردند و تا من سرسفره غذا آماده نمی شدم او غذا نمی خورد و به بچه ها هم می گفتند صبر کنید تا خانم بیاید... و نهایت احترام و محبت را به من و فرزندان داشتند.»[92]
طلبه با الگو قرار دادن بزرگانی هم چون امام خمینی; و دیگر بزرگان می تواند بیاموزد چگونه به همسر و فرزندان خود محبت داشته باشد و برای فرزندان خود یک الگوی اخلاقی باشد.[93]
امام خمینی; آن معلم دین و اخلاق با این که مسئولیت رهبری جامعه اسلامی را به دوش داشتند ولی هیچ وقت مسأله خانواده و فرزندان را فراموش نمی کردند.[94]
طلبه با رفتار و طرز برخورد خود می تواند به فرزند نشان دهد که برای چه اموری ارزش و حرمت قائل است و از چه اموری بیزاری می جوید و از این طریق مفاهیم اخلاقی نیک و بد و زشت و زیبا را به فرزند تفهیم کند.[95]
طلبه به بهانه اشتغال زیاد درسی و دیگر مشغله ها نباید از این نکته های اخلاقی و عاطفی غافل شود.
 
4.  اخلاق طلبه در رابطه با اقوام و خویشان
دین مبین و جامع اسلام،‌ هم به جنبه های فردی انسان اهتمام دارد و هم به امور اجتماعی او، از جمله دستورات اجتماعی اسلام،‌ توجه به خویشان و اقوام و ارتباط با آنان و به اصطلاح صله رحم است که بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است.[96] خویشاوندان، ارتباط خونی با هم دارند شاخ و برگ های یک درختند و گل های یک بوستان، پس ارتباطشان هم طبیعی است و قطع رابطه و رفت و آمد میان اقوام، زشت و ناروا و یک بیماری اجتماعی و آفت خانوادگی است.[97] طلبه نباید از این فریضه اخلاقی غافل بماند و به بهانه این که راه طولانی است یا مشغله اش زیاد است به این امر اخلاقی نپردازد. حفظ ارزش های دینی و سنت های سودمند و ریشه دار، از وظایف یک طلبه می باشد که در سایه این ملاقات ها و دید و بازدیدها می تواندارزش ها را بیان کند به روشنگری افکار بپردازد حتی با نقل خاطرات و سرگذشت ها راهگشا باشد.[98]
طلبه وقتی بداند همیشه برای اصطلاح، تقویت،‌پیشرفت، تکامل و عظمت بخشیدن به یک اجتماع بزرگ از نظر جنبه های معنوی اخلاقی باید از نزدیکان و آشنایان شروع کرد که با پیشرفت و تقویت آنها اجتماع عظیم خود به خود اصلاح خواهد شد، این امر اخلاقی را سرلوحه کار خود قرارا می دهد و اقتدا به سیره رسول الله می کند و در این دید و بازدیدها قصد قربت می کند و از وظیفه دینی و شرعی خود غفلت نمی کند ودر صورت نیاز امر به معروف و نهی از منکر می کند و در سایه دیدارهای صمیمانه و معاشرت های مخلصانه و آمیخته به صداقت و مودت گرمای دل ها را حفظ می کند.[99]
 
5.  اخلاق طلبه در رابطه با مردم
رکن اساسی هر جامعه مردمند و نقش اساسی را نیز آنان ایفا می کنند. همکاری،‌ همدلی و پشتیبانی از مردم،‌ پایه های دیانت را تحکیم می بخشد.
مسئولیت طلبه این است که پیوند واقعی خودرا با مردم حفظ کندو صادقانه با مردم روبرو شود. در سختی و راحتی همراهشان باشد و هیچ گاه امتیازی جز رسالت الهی برای خویش قائل نشود و خود را تافته جدا بافته از مردم نداند.[100]
با مردم زیستن، ‌با همسایه و هم شهری ها و همکاران، جوش خوردن، انس گرفتن، در رنج و راحت دیگران شریک شدن، فاصله ها را با دیگران کوتاه کردن، اختلاف ها و کدورت ها را زدودن، ‌و در یک کلمه تفقد و رسیدگی کردن، اینها همه عمل صالح است و این عمل صالح و اخلاق نیکو زیبنده مسلمانی بویژه طلبه ای است که می خواهد زندگی اسلامی داشته باشد و از الگوهای دینی و ارزش های مکتبی الهام بگیرد.
رفق و مدارا کردن با مردم صفتی است که طلبه را در دنیا و آخرت به مراتب بلند و درجات ارجمند می رساند.
دیگر سجیه بارز طلبه تواضع و فروتنی او در مقابل مردم می باشد. طلبه با فروتنی باعث قرب، نزد خداوند می شود و مردم به انسان متواضع احترام می گذارند و دل های آنها فتح می گردد. امام خمینی; چنین توصیه می نماید:
«تو با تواضع دل مردم را فتح کن، دل که پیش تو آمد آثار خود را ظاهر می کند و اگر قلوب از تو برگشت، آثار آن برخلاف مطلوب توست.»[101]
همچنین خدمتگزاری به مردم و جامعه از ارزش هایی است که در فرهنگ اجتماعی و اخلاقی نقش مهمی دارد. خدمت بندگان خدا،‌ خدمت به خدا است و طلبه خدمت به مردم را باید به عنوان یک وظیفه بداند بدون این که منتی بگذارد و خود را بزرگ تصور کند.[102]
طلبه با دلسوزی و علاقه به حل و فصل مسائل زندگی مردم بپردازد و هرگز آنها را به خاطر رفاه و آسایش و پیشرفت مادی و معنوی خود به زحمت نیندازد و همواره خوی سادگی و خلوص را چه در رابطه با خانواده، هم کلاسی،‌ استاد و دیگر اقشار مردم حفظ کند و خود را وقف آنها کند.[103]
نتیجه گیری
از مطالب بیان شده می توان چنین نتیجه گرفت که طالبان علوم دینی، هر قدمی که برای تحصیل علم برمی دارند لازم است هم زمان قدمی هم برای تعدیل خواسته های نفسانی، تقویت قوای روحانی و کسب مکارم اخلاق و تقوا بردارند و تحصیل علوم حوزوی را در واقع مقدمه ای برای تهذیب نفس و تحصیل فضائل اخلاقی(چه فردی- چه اجتماعی) و آداب و معارف الهیه قرار دهند و سعی کنند در مقدمه نمانند و درصدد به دست آوردن نتیجه و ثمره ی کار خود باشند. همچنین بر طلاب لازم است برای هدایت و رهبری جامعه اسلامی بهترین الگو و نمونه ای باشند که بتوان نظام اخلاقی اسلام را در صحنه زندگی آنان مجسم کرد.

فهرست منابع مقاله
1.      آموزگار، محمد حسن، اسلام و تزکیه نفس، قم، انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1375.
2.      اداره ارتباطات، ‌دبیر خانه شورای عالی حوزه های علمیه،حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، ‌قم، نینوا، 1389.
3.      ارفع، کاظم، منش طلبگی، قم، فیض کاشانی، 1374.
4.      اکبری، محمود، احترام و تکریم، ‌قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1387.
5.       الهامی نیا، علی اصغر، سیره اخلاقی- تربیتی امام، قم، زمزم هدایت، 1384.
6.       امام علی(ع)، غرر الحکم و دررالحکم، ترجمه محمدعلی انصاری، ج اول، قم، مؤسسه طباعت و تجلید دارالکتب، 1313ق.
7.       انصاریان، حسین، ‌نظام خانواده در اسلام، قم، ام ابیها، 1380.
8.       برخوردار فرید، شاکر، آداب الطلاب، ج اول، تهران، مؤسسه انتشاراتی لاهوت، 1387.
9.       برخوردار فرید، شاکر، آفات الطلاب، ج دوم، تهران، مؤسسه انتشاراتی لاهوت، 1387.
10.    حجتی،‌ محمدباقر، آداب تعلیم و تعلم در اسلام،‌ قم،‌ دفتر نشر معارف، 1380.
11.     الحرانی، محمد حسین بن علی بن الحسین بین شعبه، تحف العقول، ترجمه: محمد باقر کمره ای، قم کتابچی، چاپ هفتم، 1378.
12.     ‌خمینی، روح الله، پرتویی از خورشید،‌ به کوشش حسین رودسری، تهران، ‌مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ‌1378.
13.     خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج8، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1369.
14.     خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث(اربعین حدیث)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1371.
15.     خمینی، روح الله، تهذیب نفس و سیر و سلوک، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1387.
16.     راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ج1، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1362.
17.     رفیعی، جعفر، تزکیه روح، تهران، یاران قائم، 1376.
18.     سادات، محمدعلی، اخلاق اسلامی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، 1368.
19.     سهراب فر، محمدتقی، حسد، قم، عروج، 1386.
20.     شبر، عبدالله، اخلاق شبر، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، 1374.
21.     شریفی، احمدحسین، آیین زندگی، تهران، دفتر نشر معارف، 1386.
22.     شفیعی، حسن، آیت بصیرت، قم، بهشت بینش،‌1384.
23.     شیروانی، علی، برنامه سلوک در نامه های سالکان، قم، دارالفکر، 1376.
24.     طوسی،‌ محمدبن محمد بن حسن، اخلاق ناصری، ترجمه مجتبی مینوی، قم، هما،‌1374.
25.     فارس، ابوالحسن احمد بن، مقائیس اللغه، قم، مکتب العلام اسلامی، 1404ق.
26.     فرجی، مجتبی، زندگی در آیینه اعتدال، قم، بوستان کتاب، 1380.
27.     فیض کاشانی، محسن، راه روشن(محجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء)، ترجمه محمدصادق عارف، ج۱، مشهد، آستان قدس رضوی، 1306-1091 ق.
28.     قائمی، علی،‌ پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، بی جا، امیری، 1376.
29.     کلانتری، علی اکبر، اخلاق و آداب دانشجویی، ‌قم، دفتر نشر معارف، 1382.
30.      مجتهدی، مرتضی، اسرار موفقیت، ج1، قم، حاذق، 1379.
31.      مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار،‌ج۲، بیروت، مؤسسه الوفاؤ،‌1403 ق.
32.      محدثی، جواد، اخلاق معاشرت، قم، بوستان کتاب، 1382.
33.      محمدی، محمد، میزان الحکمه، 3 ج، ترجمه حمید رضا شیخی، قم،‌دارالحدیث،‌ 1381.
34.      مختاری، رضا، گزیده سیمای فرزانگان، قم، بوستان کتاب،‌1387.
35.      مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380.
36.      مصباح، محمدتقی، پندهای امام صادق(ع) به ره جویان صادق، قم، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی، 1382.
37.      مظهری، مرضیه، رفتار شناسی امام، قم، عروج، 1387.
38.      مکارم شیرازی، ناصر، یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث، قم، دارالاکتب الاسلامیه، 1386.
39.       مکارم شیرازی، ناصر، یکصد و پنجاه درس زندگی، قم، مدرسه الامام، 1375.
40.       مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج12، تهران، دارالاکتب الاسلامیه، 1372.
41.       مهدوی، ابوالحسن، اسوه بندگی، ‌اصفهان، نسیم رحمت، ‌1388.
42.        نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، هجرت، چاپ ششم، 1378.
43.         حوزه، ش 4، 31،  قم، دفتر تبلیغات اسلامی،‌ 1363.
44.         حوزه، ش 33، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،‌ 1365.
45.         حوزه، ش 35، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،‌ 1368.
46.          حوزه، ش 68 و69، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،‌ 1374.
47.             آشنا، ش 4، قم، دفتر نشر معارف، 1373.


[1]. ابوالحسن احمد بن، فارس، مقائیس اللغه، قم، مکتب العلام اسلامی، 1404ق، ص213، ماده خلق.
[2]. حسین بن محمد، راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج1، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1362، ص704.
[3]. حوزه، ش 4، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،‌ 1363، ص 73.
[4]. محمدبن محمد بن حسن، طوسی،‌ اخلاق ناصری، ترجمه مجتبی مینوی، قم، هما،‌1374، ص 101.
[5]. عبدالله، شبر، اخلاق شبر، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، 1374، ص 31.
[6]. سوره جمعه، آیه 2.
[7]. روح الله، خمینی، صحیفه امام، ج8، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1369، ص 267.
[8]. حوزه، ش 68، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، ص59.
[9]. حوزه، ش 68 و 69، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، ص 20.
[10]. حوزه، ش 68، ص 20.
[11]. محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار،‌ ج۲، بیروت، مؤسسه الوفاء،‌1403 ق، ص 111.
[12]. حوزه،‌ ش 69، ص 31.
[13]. حوزه، ش4، ص24.
[14]. احمد، نراقی، معراج السعاده، قم، هجرت، چاپ ششم، ص566.
[15]. مرتضی، مجتهدی، اسرار موفقیت، ج1، قم، حاذق، 1379، ص182.
[16]. روح الله، خمینی، تهذیب نفس و سیر و سلوک، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1387، ص522.
[17]محمد، محمدی، میزان الحکمه، ج13، ترجمه حمید رضا شیخی، قم، ‌دارالحدیث،‌ 1381، ص6560، ح20947.
[18]. حوزه، ش31، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1363، ص145.
[19]. محمد حسین بن علی بن الحسین ابن شعبه، حرانی، تحف العقول، ترجمه: محمد باقر کمره ای، قم کتابچی، چاپ هفتم، 1378، ص243.
[20]. حوزه، ش33، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1365، ص116.
[21]. رضا، مختاری، سیمای فرزانگان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380، ص122.
[22]. حوزه، ش33، ص127 به نقل از کتاب آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ص145.
[23]. سوره آل عمران، آیه159.
[24]. کاظم، ارفع، منش طلبگی، قم، فیض کاشانی، 1374، ص21.
[25]. محمد، محمدی، میزان الحکمه، ج14، ص7060، ح22545.
[26]. علی اصغر، الهامی نیا، سیره اخلاقی، تربیتی امام، قم، زمزم هدایت، 1384، ص101.
[27]. سوره نساء، آیه 104.
[28]. مرتضی، مجتهدی، اسرار موفقیت، ج1، ص78.
[29]. جعفر، رفیعی، تزکیه روح، تهران، یاران قائم، 1376، ص132.
[30]. مجتبی، فرجی، زندگی در آیینه اعتدال، قم، بوستان کتاب، 1380، ص30.
[31]. همان، ص31.
[32]. ناصر، مکارم شیرازی، یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث، ص446.
[33]. احمد، نراقی، معراج السعاده، ص727.
[34]. محمد حسن، آموزگار، اسلام و تزکیه نفس، ص185.
[35]. حوزه، ش 4، ص 129.
[36]. شاکر، برخوردار فرید، آفات الطلاب، ج دوم، ص 8.
[37]. روح الله، خمینی، تهذیب نفس و سیر و سلوک،‌ص 110.
[38]. روح الله، خمینی، شرح چهل حدیث، ص 64.
[39]. محمدعلی، سادات، اخلاق اسلامی، ص 206.
[40]. علی، شیروانی، برنامه سلوک در نامه های سالکان، ص 26 و 86.
[41]. احمد، نراقی،‌ معراج السعاده، ص 286.
[42]. روح الله، خمینی، شرح چهل حدیث، ص 86.
[43]. محمدعلی، سادات، اخلاق اسلامی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، 1368، ص253.
[44]. . شاکر، برخوردار فرید، آفات الطلاب، ص94.
[45]. ناصر، مکارم شیرازی، یکصد و پنجاه درس زندگی، قم، مدرسه الامام، 1375، ص 81.
[46]. محمدتقی، مصباح، پندهای امام صادق(ع) به ره جویان صادق، قم، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی، 1382، ص 176.
[47]. اداره ارتباطات، ‌دبیر خانه شورای عالی حوزه های علمیه،‌ حوزه و روحانیت در نگاه رهبری، ‌قم، نینوا، 1389، ص 378.
[48]. علی اصغر، الهی نیا، سیره اخلاقی- تربیتی اما، ص 129.
[49]. شاکر، برخوردار فرید، آداب الطلاب، ج1، تهران، مؤسسه انتشاراتی لاهوت، 1387، ج اول، ص 326.
[50]. روح الله، خمینی، شرح چهل حدیث، ص 108.
[51]. محمدتقی، سهراب فر، حسد، قم، عروج، 1386، ص 55.
[52]. محمد، محمدی،‌ میزان الحکمه، ج3، ص 1182، ح 3911.
[53]. احمد، نراقی،‌ معراج السعاده، ص 422.
[54]. همان، ص 4۲4.
[55]. روح الله، ‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص ۱۱0.
[56]. ناصر، مکارم شیرازی، یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث، ص 341.
[57]. همان، ص 342.
[58]. روح الله،‌ خمینی، شرح چهل حدیث، ص 304.
[59]. همان، ص 312.
[60]. احمدحسین، شریفی، آیین زندگی، تهران، دفتر نشر معارف، 1386، ص 122.
[61]. جواد، محدثی، اخلاق معاشرت، قم، بوستان کتاب، 1382، ص 13.
[62]. علی اکبر، کلانتری، اخلاق و آداب دانشجویی،‌ قم، دفتر نشر معارف، 1382، ص 124.
[63]. رضا، مختاری، گزیده سیمای فرزانگان، قم، بوستان کتاب،‌1387، ص 127.
[64]. محسن، فیض کاشانی، راه روشن(محجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء)، ترجمه محمدصادق عارف، ج۱، مشهد، آستان قدس رضوی، 1306-1091 ق، ص 212.
[65]. محمدباقر، حجتی،‌ آداب تعلیم و تعلم در اسلام،‌ قم،‌ دفتر نشر معارف، 1380، ص 371.
[66]. حسن، شفیعی، آیت بصیرت، قم، بهشت بینش، ‌1384، ص 93.
[67]. محمود، اکبری، احترام و تکریم، ‌قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1387، ص 145.
[68]. محمدباقر، حجتی،‌ آداب تعلیم و تعلم در اسلام،‌ ص 387.
[69]. حوزه، شماره 35، قم، ‌دفتر تبلیغات اسلامی، 1368، ص 79.
[70]. محمدباقر، حجتی،‌ آداب تعلیم و تعلم در اسلام،‌ ص 372.
[71]. همان،‌ ص 378.
[72]. محسن، فیض کاشانی، راه روشن، ج اول، ص 377.
[73]. محسن،‌ فیض کاشانی، راه روشن، ج اول، ص 377.
[74]. امام علی(ع)، غرر الحکم و دررالحکم، ترجمه محمدعلی انصاری، قم، مؤسسه طباعت و تجلید دارالکتب، 1313ق، ج اول، ص 177، ح3.
[75]. محمود، اکبری، احترام و تکریم، ص 96.
[76]. اعراف، آیه 199.
[77]. جواد، محدثی، اخلاق معاشرت، ص 51.
[78]. همان، ص 249.
[79]. محمد، محمدی، میزان الحکمه، ‌ج2، ص 952،‌ ح 3127.
[80]. جواد، محدثی، اخلاق معاشرت، ص 255.
[81]. همان، ص 260.
[82]. علی اکبر،‌ کلانتری، ‌اخلاق و آداب دانشجویی، ص130.
[83]. جواد، محدثی، اخلاق معاشرت، ص 261.
[84]. همان، ص 264.
[85]. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ‌ج۱، ص 253.
[86]. علی اکبر،‌ کلانتری، ‌اخلاق و آداب دانشجویی، ص 160.
[87]. مرضیه، مظهری، رفتار شناسی امام، قم، عروج، 1387.
[88]. جواد، محدثی، اخلاق معاشرت، ص 279.
[89]. همان، ص 297.
[90]. ابوالحسن، مهدوی، اسوه بندگی، ‌اصفهان، نسیم رحمت، ‌1388، ص 120.
[91]. محمود، اکبری، احترام و تکریم، ص 77.
[92]. آشنا، ش 4، قم، دفتر نشر معارف، 1373، ص 58.
[93]. حسین، انصاریان، ‌نظام خانواده در اسلام، قم، ام ابیها، 1380،‌ ص 247.
[94]. روح الله، ‌خمینی، پرتویی از خورشید،‌ به کوشش حسین رودسری، تهران، ‌مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ‌1378، ص 298.
[95]. علی، ‌قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، بی جا، امیری، 1376، ص 165.
[96]. ابوالحسن، مهدوی، اسوه بندگی، ص 194.
[97]. همان، ص 127.
[98]. جواد، محدثی، اخلاق معاشرت، ص 65.
[99]. ابوالحسن، مهدوی، اسوه بندگی، ص 127.
[100]. علی اصغر، الهامی نیا، سیره اخلاقی- تربیتی امام، ‌ص 206.
[101]. روح الله، خمینی، شرح چهل حدیث، ص 86.
[102]. رضا، مختاری،‌گزیده سیمای فرزانگان، ص 156.
[103]. علی اصغر، الهامی نیا، سیره اخلاقی – تربیتی امام، ‌ص 206. 
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر


تعداد بازديد اين صفحه: 13410
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما