تبلیغات
اخبار
بازدید طلاب مؤسسه مجتهده امین از زندان زنان اصفهان
موانع و راهکارهای مأموریت های علمی-تبلیغی طلاب خواهر در کرسی آزاداندیشی حوزه علمیه اصفهان بررسی شد
خداشناسی
سه‌شنبه 27 ارديبهشت 1390 سالهاست كه خداوند يكتا را پرستش مي كنم البته كوركورانه. مدتي به دنبال جواب اين سوال كه خداي واقعي را چگونه بشناسم اين طرف و آن طرف رفتم ولي به نتيجه نرسيدم اگر بخواهم خداوند را بشناسم به گونه اي كه خود را هميشه در محضر او احساس كنم و از عبادتش لذت ببرم چه

در اين باره قبل از هر چيز شايسته است مقداري تفكر و تأمل كنيم كه آيا مي توان با استدلال و دليل خدا را انكار كرد؟! حتي با تحليل حسي و مادي، در صورتي كه ما به چند سياره و ستاره بيشتر دسترسي پيدا نكرديم آيا مي توانيم بگوييم خداوند در جهان هستي نيست؟! و با تحليل زيست شناسي آيا مي توان گفت تك سلولي اوليه خود به خود به وجود آمده است؟! البته اين در حالي است كه با نگاه معرفت شناسي تمام موجودات هستي در هر لحظه نيازمند ارتباط با آفريدگار خويشند همانند پرتوهاي نور كه در هر لحظه نيازمند به اتصال به منبع نور است به طوري كه با يك لحظه قطع ارتباط خاموشي و فروريزي قالب ها حتمي خواهد بود.

اين كه ما انسان ها با خود مى انديشيم كه  خداوند چگونه ماهيتي دارد به خاطر آن است كه ما در دنياى خود همواره با ماهيات سر و كار داريم. از همين‏رو ذهنمان عادت كرده است كه هر چيز را در قالب ماهيتى بنگريم و چون سخن از خدا به ميان مى‏آيد بلافاصله به دنبال قالبى ماهوى مى‏گرديم تا خدا را بدان سان و در آن شكل و قالب تصور نماييم. البته اين ويژگى ذهن ناورزيده و نا آشنا به حقايق فلسفى و وجود شناختى است ولى خرد ورزى فلسفى بر اين رهبرد خط بطلان مى‏كشد و اعلام مى‏دارد كه اين گونه خداانگارى از اساس نادرست است. زيرا خداوند وجود و هستى محض و مطلق است و داراى ماهيت و چيستى نيست تا از چگونگى او سؤال شود. بنا براين خداوند وجود صرف و داراى جمله كمالات وجودى است. بلكه عين آنهاست و چند و چونى برايش متصور نيست.

فكر و انديشه بشر, به ذات غيبي او راه ندارد و به جز تحير و سرگرداني يا انحراف و ضلال , بهره ديگري نخواهد داشت . ادراك بشر, به آنچه متعين است راه دارد; نه به ذاتي كه از همهء تعين ها بالاتر است و تعين ها همه متأخر از آن , بعد از آن و مخلوق آن هستند. اشاره نيز بدان مقام راه ندارد; چه اشارهء حسي باشد و چه اشاره ذهني, عقلي و وهمي . چگونه مي توان به ذاتي كه تعين ندارد, اشاره نمود؟ به همين جهت از فكر در «ذات حق» نهي شده است . امام علي بن موسي الرضا(ع) مي فرمايد: «... فليس الله عرف من عرف بالتشبيه ذاته , و لا اياه و حد من اكتنهه , و لا حقيقته اصاب من مثله , و لا به صدق من نهاه , و لا صمد صمده من اشار اليه ; پس , خداي را نشناخته , آن كس كه ذات او را به چيزي تشبيه كرده است و به توحيد او نايل نگشته , آن كس كه خواسته است به كنه ذات او برسد, و به حقيقت او نرسيده , آن كس كه ذات او را تصوير ذهني نموده است و به او تصديق نكرده است آن كس كه ذات او را حدي قائل شده و به جانب او روي نياورده است ; آن كس كه به ذات او اشاره نموده است ...», (كتاب التوحيد صدوق , باب التوحيد و نفي التشبيه , ص 34).

حتي اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازي هاي خود بخواهند, به سوي مقام ذات اوج بگيرند, راه به جايي نبرده، به حيرت خواهند افتاد، و بر عجز و قصور خود در اين ميدان با كمال شرمساري اعتراف خواهند كرد.

ناگفته نماند براي قانع ساختن ذهن درباره حقايقي كه فراتر از حس و قالب مادي هستند مي توان از روش مقايسه اي و فرض عكس و برهان عقلي محض استفاده كرد. مثلا وقتي مي گوييم خداوند از چه به وجود آمده، باز سؤال را نسبت به آن چيز قبلي ادامه بدهيم، تا آنجا كه از نظر برهان عقلي به اين نتيجه مي رسيم كه تسلسل باطل است و بايد به سرچشمه هستي معتقد شد و به تسلسل سؤال ها پايان داد و يا از فرض عكس استفاده كنيم كه بر فرض كه نتوانيم تصوري از خدا داشته باشيم آيا مي توانيم نبود خدا را اثبات كنيم؟ آيا حتي از نظر مادي ما به تمام منظومه ها و كهكشان ها دسترسي پيدا كرده ايم؟ و آيا از نظر عقلي اگر سرچشمه هستي فراتر از ماده نباشد آيا مي شود كه ماده خود به خود به وجود آيد؟ و يا ازطريق مقايسه اي مي توانيم خودمان را قانع كنيم كه حقيقت بسياري از واقعيت ها را به طور كامل درك نمي كنيم اما مطمئن هستيم وجود دارند.

به طور مثال آيا حقيقت روح و گستره فعاليت هاي آن براي انسان به طور كامل آشكار است؟ اما با وجود كم اطلاعي ما نسبت به روح، وجود آن را به عنوان يك واقعيت مي پذيريم و برخي آثار آن براي ما مشهود است.

نسبت به خداوند نيز بهترين روش تفكر در آثار و آيات اوست و روش روشن تر، رابطه محبتي و كشف شهودي با خداست كه در حديث قدسي آمده است «قلب المؤمن عرش الرحمن» (مجلسي، محمد باقر، بحار، ج 55، ص 39).

براي آگاهي به صفات خدا و قانع ساختن ذهن خود مي توانيم تصوري از صفات خدا در ذهن داشته باشيم و سپس «او» را از هر آنچه كه در محدوده آمده منزه و پاك بدانيم تا به توحيد ناب دست بيابيم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: مطهري، مرتضي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 138.

فلاسفه و متكلمان دلايل و راههاى متعددى را درباره خداشناسى و اثبات وجود حق تعالى اقامه كرده‏اند كه به طور اختصار به برهانهاى عقلى، شبه علمى و فطرت تقسيم مى‏شوند. دليل اينكه اين بزرگان دلايل متعددى اقامه كرده‏اند، اين است كه هر كس با توجه به خصوصيات فردى و اجتماعى و علمى خود، با برخى دلايل زودتر به يقين مى‏رسند. براى برخى دلايل علمى يقين‏آور است، براى برخى دلايل عقلى و براى برخى راه دل و فطرت يقين‏آور است. اما اصل كلى در تمام دلايل و براهين اين است كه آنها تنبيهاتى در جهت توجه به امرى روشن وبديهى هستند. يعنى اصل وجود خداوند متعال جزء روشن‏ترين مفاهيم و حقايق است و تمام اين دلايل به منزله تابلوهاى راهنمايى هستند كه ما را از جهات گوناگون به سوى او راهنمايى مى‏كنند.

    توضيح بيشتر اينكه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسى بر اساس معرفت و شناخت هر كس متفاوت است. و اكثر دلايل و راههاى خداشناسى نيز معمولاً از پايين به بالاست. يعنى از راه موجودات و نشانه‏هاى آفرينش (به اصطلاح قرآن آيات انفسى و آفاقى،فصلت/53) است. اما در وراى اين دو راه يعنى راه خداشناسى آفاقى ـ راه شبهه علمى كه مخصوص عموم مردم است - و راه انفسى ـ از راه دل كه راه خواص است - ، راه سومى نيز وجود دارد كه راه اولياي خدا و عرفان است كه قرآن و روايات ما تأكيد فراوان دارند، كه اين راه از خدا به خدا رسيدن است، و معلوم است كه اين روش شناخت ما را به يقين واقعى و خداشناسى ناب مى‏رساند. زيرا اين راه شهود مستقيم و بلاواسطه است كه هرگونه مشكلى را از آدمى زائل مى‏كند و تفاوت عمده‏اى با دلايلى دارد كه خدا را به عنوان غيب و پنهان مطرح و اثبات مى‏كند.

   ما در اين بحث به راه اول اشاره نمى‏كنيم. اما بر اساس راه دوم لحظه‏اى در خود بيانديشيم، نزديكترين چيز به ما دل ماست؛ اما آيا ما قدرت تصرف در دل خود را داريم؟ و حتى بر خنده و گريه خود تصرف داريم؟ نه، زيرا دل ما در تصرف ديگرى است، آيا همين دليل بر وجود اوكافى نيست؟ اين راه فطرت است و راه فطرت راهى پردامنه و دقيقى است كه ما در اين بحث به آن اشاره نمى‏كنيم.

براى اطلاع بيشتر ر.ك:

مقالات، استاد محمدشجاعى، ج سوم، انتشارات سروش

معارف قرآن، استاد مصباح يزدى، ج 1 تا 3. ص: 37 ـ 36  انتشارات در راه حق

فطرت، شهيد مطهري

    راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، «يا من دل على ذاته بذاته؛ اى كسى كه خود بر ذات خود گواهى» (دعاى صباح امام على(ع))

  امام سجاد: «بك عرفتك و انت دللتنى عليك و لو لا انت لم اعرف ما انت؛ تو را به تو شناختم و تو مرا به خود راهنمايي كردي و اگر تو نبودى، نمى‏دانستم تو كيستى» (دعاى ابوحمزه ثمالى)

يا در دعايى كه توصيه شده است در عصر غيبت بخوانيم: «اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك....» V؛

اما نكتة مهمي كه در سوال خود به آن اشاره كرده ايد اين بود كه چگونه خدا را بشناسيد تا بتوانيد عاشقانه او را عبادت كنيد.در اين باره بايد متوجه اين مطلب باشيد كه آنچه موجب رابطة عاشقانه بنده با خدا مي شود تنها شناخت عقلي صرف نيست بلكه در اينجا نقش اصلي را دل و صفاي باطن انسان است كه ايفا مي كند و اين نوع رابطة عاشقانه حتي متوقف بر شناخت عقلي و علمي نيز نمي باشد و بالاتر اين كه اگر اين رابطه را نا ديده بگيريم حتي شناخت عقلي كه در جان موثر باشد نيز حاصل نمي شود .لذا براي اين شناخت كه شما در پي آن هستيد بايد تلاش در جهت تزكيه و صفا و جلادادن به قلب را همزمان با تلاش براي شناخت عقلي همراه سازيد تا ان شاءالله به مطلوب خود برسيد.و از همه مهمتر اين كه در اين مسير بايد دست توسل به دامن كساني كه عارف حقيقي به خداوند بودند زد و از آنها كمك خواست .توسل به اهل بيت عصمت و طهارت هم موجب صفاي باطن و هم كمك كنندة شما در اين راه است. اما عواملى كه مى‏تواند عبادت و و زيارات را براى انسان لذت بخش كند چند چيز است:

الف) قبل از عبادت انسان خود را مستعد و مهيا سازد؛ يعنى، قدرى به خود تلقين كند من در صدد نيايش و نماز هستم و سعى كند افكار متفرق را از ذهنش دور كند.

ب) حتى الامكان در بهترين وقت عبادت كند؛ مثلاً، با كسالت - خستگى و خواب آلودگى - وارد نماز نشود. «لاتقربوا الصلوة و انتم كسالى».

ج) در محيط پر سر و صدا و آشوب به مناجات نايستد، بلكه محيط آرام و با فراغتى را انتخاب كند.

د) در حين زيارت مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احياناً افكار ديگرى به او هجوم آورد، همين كه متوجه شد، سعى كند خود را از دام آن افكار برهاند.

يكى از عواملى كه باعث صفاى دل و زدون حالت قساوت مى‏شود همين دعاها و نيايش‏ها و نمازهاى سازنده است. البته اگر با شرائط ويژه‏اش ادا گردد.

1ـ يعنى در وقت نشاط، 2ـ با توجه كامل به خدا،3ـ در محيطى با فراغت و دور از سر و صدا و جنجال،  4ـ گريه از خوف خدا و اهوال قيامت عامل ديگرى است كه در صفاى دل مؤثر است، 5- نشست و برخاست با علماء و شخصيت‏هاى بر جسته و وزينى كه خود مظهر صفا و تقوا هستند. همچنين تلاوت قرآن با توجه به آيات الهى نيز مؤثر است، 6- و نيز عامل ديگر طلب صفاى دل از خداست. در اين زمينه بسيار به جا است كه شما نيز با امام سجاد(ع) هم نوا  گشته و مناجات شاكين را بخوانيد (مفاتيح الجنان، مناجات خمسه عشر).

براى آگاهى بيشتر ر.ك:

  گلشن ابرار، جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم

  مفاخر اسلام، آقاى على دوانى

 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 3234
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما