تبلیغات
اخبار
بازدید طلاب مؤسسه مجتهده امین از زندان زنان اصفهان
موانع و راهکارهای مأموریت های علمی-تبلیغی طلاب خواهر در کرسی آزاداندیشی حوزه علمیه اصفهان بررسی شد
دوران نوجوانی
يكشنبه 18 ارديبهشت 1390 براي اينكه بتوانيم در آينده فرزند خوبي تربيت كنيم بايد شناختي از دوره هاي تربيتي داشته باشيم يكي از اين دوره هاي ، دوره نوجواني و بلوغ مي باشد اي دوره چه ويژگيهايي دارد كه اگر والدين از آنها آگاهي داشته باشند مي توانند روش صحيحي براي تربيت فرزند خود انتخا

شرح دوره نوجواني، نيازمند ارائه سه مقدمه مي باشد كه نخست به بيان آنها مي پردازيم.

مقدمه اول: در دوران مختلف رشد و تكامل انسان، دو مرحله از يك جهش رشد كم نظري بر خوردارند و ما نمي توانيم در ساير دوران ها نمونه هايي از اين جهش بيابيم؛ اين دو مرحله به ترتيب عبارتند از: مرحله جنيني و مرحله نوجواني در مرحله جنينين در عرض نه ماه و چند روز جنين تبديل به يك انسان كامل مي شود، با توجه به ويژگي ها، اندام هاي، اعضاي بدن و خصوصيات چهره و استخوان بندي و …

دروه نوجواني داراي سرعت فراوان از نظر تحولات جسمي و روحي مي باشد. از نظر سني 12 سالگي تا 19 سالگي را دروان نوجواني مي نامند كه در برخي كتابها 12 تا 18سالگي هم قيد شده است.

مقدمه دوم: دوران زندگي انسان از يك سلسله مراحل متناوب ثبات و بي ثباتي بر خوردار است. يكي دوره مرحله آرامش زندگي است و دروه بعدي مرحله بي ثباتي و اين دوره آرامش و بي ثباتي مرتب در زندگي تكرار مي شود. اما دوره اي كه در آن به طور كامل آرامش به هم مي ريزد و تعادل انسان از ميان مي رود، نوجواني است. در هيچ مرحله اي مثل اين مرحله نمي توان شاهد رفتارهاي گسيخته و وضعيت نا آرام بود. بنابراين خانواده و مدرسه در اين مرحله بايد تمام تلاش خود را در اجراي روش هاي ايجاد تعادل و آرامش به كار برند. موفقيت پدر و مادر يا اطرافيان در برخورد با نوجوان در مرحله نخست بستگي به يك عامل مهم داردو رابطه ما با نوجوان بستگي كامل به مناسبات پيشين ما با او دارد ما با اين نوجوان، ساليان قبل هم روبه رو بوده ايم. بنابراين اين نوجوان حاصل تلاش ماست. اگر ما خواهان آنيم كه فردا با نوجوان مساله و مشكل نداشته باشيم، بايد امروز برخورد اصلوي و درست با او داشته باشيم. پدر و مادر آينده نگر هم براي فردا تدارك تربيت خوب مي بينند و هم امروز برخورد موفق دارند.

مقدمه سوم: اطلاع والدين از بي قراري و عدم تعادل نوجوان منجر به ايجاد اعتماد به نفس مي شود. اگر پدر و مادر ندانند كه در همه فرهنگ ها و خانواده ها نوجواني يك مساله حاد و مشكل زا مي باشد و تمام نوجوانان اين حالات را نشان مي دهند، در هر برخورد اعتمادب ه نفس خودشان را از دست مي دهند و به دنبال آن آرامش روحي آنها از بين مي رود. امروزه روان شناسان معتقدند كه ما نسبت به والدينمان مسووليت هاي سنگين تر و پيچيده تري داريم.

حال اگر هر كس خودش را با پدر و مادرش به جهت تربيت مقايسه كند، در مي يابد كه مسوليت او بسيار سنگين تر است. دليل اين امر اين گونه بيان مي شود كه امروز ما به عنوان يك مربي يا پدر و مادر بايد به نيازهاي متنوع تري پاسخگو باشيم. والدين در نسلهاي گذشته بر روي زمينه هاي محدود تري با فرزندانشان كار مي كردند ولي اكنون نيازهاي اجتماعي پيچيده تر شده است و ما براي اينكه فرزندانمان را مجهز كنيم كه با اين نيازهاي اجتماعي پيچيده تر شده است و ما براي اين كه فرزندانمان را آگاه كنيم كه با اين نيازها بر خرود صحيح نمايند. بايد بار مسووليت سنگين تري بر دوش بكشيم. به اقتضاي نيازهاي روز اگر شما مثلا حالا فرزندتان را براي فراگيري كامپيوتر تشويق نكنيد وقتي وارد اجتماع يا دانشگاه مي شود، مشكل خواهد داشت. مثال ديگري مي توان مطرح كرد. دنياي ما دنياي آشفتگي و ناراحتي هاي رواني است. اگر شما فرزندتان راوادار به آموختن روشهائي ويژه نمائيد كه داراي اثرات آرامش زا و تعادل بخش است؛ او فردا در مواجهه با فشارها با پايداري بيشتري خواهد كرد.

از مقدمه هاي اول تا سوم نتيجه مي گيريم: بايد در دروه نوجواني انتظار برخوردهاي دشتوار و ناراحت كننده اي را زا نوجوان داشت. زيرا وقتي انسان انتظار يك حادثه را دارد مي تواند به نحو مطلوب تري با آن برخورد كند.

 

ويژگي هاي عمده نوجواني:

1)كسب شخصيت (تشخيص طلبي): در اين بحث تفاوت ميان دو واژه «شخصيت» و «منش» را بررسي خواهيم كرد. شخصيت جنبه بيروني و اكتسابي دارد، در حالي كه منش جنبه ذاتي و دروني دارد. شخصيت ترجمه كلمه Pcrsonality است. Persona نقابي بود كه بازيگران قديمي به چهره مي زند تا هويت آنها را عوض كند. بنابراين personality بدين معني بود كه خصوصيات ظاهري افراد را به عنوان معرف شخصيت او در نظر بگيريم. (بيشتر به جنبه هاي ظاهري توجه كنيم). Charactcr (منش) بيشتر به جنبه هاي ذاتي و دروني انسان مربوط مي شود و به وجود فطرت انسان بر مي گردد.

مثلا نوجوانان همه از نظر شخصيتي استقلال طلب هستند. اما نوجوان من درون گرا است و نوجوان شما برون گرا. نوجوان من كوشاست و نوجوان شما متمركز و دقيق نوجوان شما به موسيقي و تاريخ علاقه دارد، نوجوان من به ورزش و مسائل اجتماعي. بنابراين ويژگي هاي كلي كه تمام نوجوانان دارند در بعد شخصيت آنان جا مي گيرد و جنبه هاي خاص هر نوجوان در منش او بحث مي شود.

وسواس فكري و عملي كه همان اضطراب است براي انجام يك كار ويژه سخت گيري بيش از حد پدر و مادر روي انجام دقيق هر كار و به خصوص نظافت ممكن است كودكان را مبتلا به وسواس فكري يا عملي كند. بهويچه مادراني كه در امر دستشوئي رفتن رزندانشان بسيار سخت گير و كم حوصله هستند.

نوجوان دوستدار كسب شخصيت است. براي رسيدن به مرحله كسب شخصيت بايد دو اصل حاصل شود.

1)        انجام مهارت ها و دارا بودن توانمنديهاي خاص در برخورد با ديگران

2)    پذيرفته شدن اين مهارت ها از سوي پدر و مادر و اطرافيان. برخي نوجوانان مرحله اول را طي مي كنند ولي اگر خانواده و اطرافيان و مراجعقدرت او رانپذيرند، دجار عدم تعدل رواني مي شود. درجهت كسب شخصيت بايد از دو راه به نوجوان كمك كرد. 1)روش كسب مهارت ها و توانايي ها را بياموزد. 2) به زبان و رفتار به او بفهمانيم كه او را پذيرفته و درك كرده ايم و شخصيت او قابل پذيرش و احترام است و ما او را به عنوان يك انسان در حال كمال قبول داريم. در اردوئي كه دانش آموزان ممتاز كشور شركت داشتند با نكته جالبي روبه رو شدم و آن اين كه: نوجوانان اكثر از اين گله داشتند كه ما مي خواهيم با تجربه و كامل و موفق باشيم ولي روش آن را نمي دانيم و هيچكس ما را راهنمائي نمي كند. اين مساله بر خاسته از وجدان هاي پاك و قلبهاي لطيف نوجوانان، گوياي آن است كه جوياي فضيلت و ارزش هاي اخلاقي هستند ولي روش رسيدن به آن را نمي دانند. چه كنيم تا نوجوان اعتماد به نفس پيدا كند؟ 1) در انتقاد از نوجوانان دقت كنيم كه تمام شخصيت آنها را مودر حمله قرار ندهيم و تنها آن قسمتي را مورد سوال قرار دهيم كه نتوانسته وظيفه اش را درست انجام دهد. هرگز نبايد بهنوجوان يا هر شخص ديگر بگوئيم: تو لياقت نداري و به درد هيچ كاري نمي خوري زيرا با اين جمكله تمام حيطه وسيع شخصيت او را مورد حمله قرار داده ايم. روي هم رفته هر انسان داراي نقاط مثبت و منفي شخصيتي است و براي مطرح كردن انتظار بهتر است نخست چند نقطه مثبت او را متذكر شويم سپس اشاره به نقطه منفي نمائيم. بر خرود صحيح آن است كه بگوئيم فرزندم، تو تمام كارهايت را صحيح انجام دادي و تلاش خوبي كردي ولي اين قسمت از كارت را دقيق انجام نداده اي و من از اين برخورد تو راضي نيستم. بايد آن را اصلاح نمائي. (اين نوع انتقاد سازنده است و منشاء عمل و حركت به سوي نقاط مثبت مي شود). نوجوانان نشان داده اند كه در برابر انتقاد درست، مقاوم نيستند و به سوي رفع نقطه ضعف خود پيش مي روند.

3)    اگر ناگهان و بدون مقدمه شروع به انتقاد كنيم و اين انتقاد را به تمام مي نويسد: «انتقاد از ديگران در حكم جراحي شخصيت است» شما براي كي بيماري داخلي به هر پزشكي مراجعه مي كنيد ولي اگر پزشك عمومي گفت كه علائم مشكوك است و نياز به آزمايش هاي دقيق تري دارد و سپس معلوم مي شود كه در ناحيه اي از بدن شما غده اي هست بايد حتما به يك جراح مراجعه نمايند. وقتي قرار است عضو ناسالم قطع شود بايد به جراح مراجعه نمود.

4)    ما هم وقتي مي خواهيم از كسي تعريف كنيم كارمان زياد پيچيده نيست. وقتي مي خواهيم مسووليت به كودك و نوجوان بدهيم، خودمان اقدام مي كنيم ولي هنگام اقدام به انتقاد بايد مكث كرد. اين كار بايد به يك جراح ماهر محول شود. او كيست؟ يك جراح رواني يعني كسي كه از ويژگي هاي رواني نوجوانان كاملا آگاهي دارد و روش صحيح انتقاد را مي داند. همچنان كه جراح دقت كامل دارد كه رگ و پي قطع نشود، شما هم وقتي مي خواهيد انتقاد كنيد مثل اين است كه قيچي و كارد در دست گرفته ايد و مي حواهيد عضو ناسالم را قطع كنيد. بنابراين بايد دقت كامل كنيد ت شخصيت كودك را از بين نبريد. تشويق به جا و خوب و انتقاد صحيح و درست مي تواند انسان را متحول نمايد. براي مثال، يك خانم فوق ليسانس مراجعه كردند و اظهار داشتند كه داراي همسر، زندگي، شغل و فرزند بسيار خوبي نمي دانند وآرامش روحي ندارند و مرتبا آرم بخش مصرف مي كنند. بنابراين مي بينيم كه يك انسان موفق به دليل انتقادهاي مخرب مادر به جائي رسيده است كه احساس موفق بودن نمي كند و كم كم زندگيش را از ميان مي برد.

در يكي از كتابهاي تاريخي خاطره اي نقل شده است كه خلاصه آن از اين قرار است: «نادر در يكي از جنگها سردار رشيدي را در ميان سپاهش ديد كه بسيار عالي شمشير مي زد. از او سوال كرد كه تو در جنگ اشراف افغان كجا بودي كه حمله كردند و مردم را قتل عام كردند؟ گفت: من در همان ارتبش بودم و شما سلطان حسين هم فرمانده من بود كه تاجش را به اشراف افغان تقديم كرد و مردم را به كشتن داد. ولي مساله مهم اين جاست كه من فرماندهي مثل تو نداشتم كه مرا تشويق كند كه وادار به تلاش شوم.»

براي مرحله دوم يعني پذيرش شخصيت از طرف پدر و مادر و اطرافيان چه كنيم؟

1)      مي توان با زبان اين پذيرش را در نزد دوستان و اقوام و خانواده بيان كرد.

2)   مي توانيم با عمل به او ثابت كنيم كه شخصيت او را پذيرفته ايم، براي رسيدن به اين هدف بايد او را به عنوان مشاور در خانواده به خودمان نزديك كنيم. حضرت پيامبر اكرم (ص) فرمودند: پس از 14 سالگي با فرزندتان مشورت كنيد.

بايد در مسائل مختلف نظر نوجوان را پرسيد و نبايد فكر كرد كه در اثر مشورت، نوجوان گستاخ مي شود. نوجوانان ثابت كرده اند كه اگر به آنان اعتماد كنيم، براي حفظ اعتماد و تقويت آن دست به هر كاري مي زنند كه خودشان را شايسته نشان دهند. اگر امروز از فرزندمان مشورت نخواهيم و او نالايق بار بيايد، ديگر ايستادگي او در مقابل ما هيچ مرزي نخواهد شناخت. مشورت كردن به طور ساده امكان ابراز وجود را به نوجوان مي دهد و بدين طريق به او ثابت مي شود كه ما او را پذيرفته ايم. چهار اثر تربيتي مهم و مفيد بر مشورت كردن با نوجوان مترتب است: 1) اعتماد به نفس: نوجوان با اين برخورد حساب شده و فرهنگي شما خودش را قابل قبول مي داند. نظرنوجوان نسبت به خودش نظر احترام آميزي خواهد شد. اگر ما بخواهيم انسان شريفي در زندگي باشيم، بايد يك نظري احترام آميز نسبت به خودمان داشته باشيم. نداشتن اين ديد نسبت به خود، باعث دست زدن به هر كار خلاف خواهد شد. 2) ايجاد پختگي فكري در نوجوان

وقتي شما بارها با فرزندتان مشورت كرديد او بارها فكر مي كند نوجوان وقتي مي بيند با او مشورت مي كنند، براي اين كه لياقت خود را نشان دهد، فكر مي كند و نوجواني كه در معرض ورزش و تلاش فكري قرار گرفت، شخته تر مي شود و بعدها مثلا پس از ازدواج به مسائل زندگي مسلط خواهد بود.

آيا كسي كه صد مساله رياضي حل مي كند، فكرش ورزيده تر است يا كسي كه حتي يك مساله هم حل نمي كند؟

«در عصر پر شتاب كنوني، ما لذت فكر كردن را از دست داده ايم» در عصر پرشتاب حاضر خانه هاي ما به خوابگاه هاي غم انگيز تبديل شده است.

تفسير اين جملات اين است كه يعني به قدري مشغله ما زياد است كه وقتي به منزل بر مي گريدم اگر هم فرصت داشته باشيم، با تلويزوين سر گرم مي شويم و جرات انديشيدن به خود را نداريم. گويا از اين كه با خودمان تنها باشيم مي ترسيم. زيرا انسان هر گاه با خودش تنها مي شود مي انديشيد، خلاها و عيوب خودش را در مي يابد و نگران مي شود. بنابراين ما سعي داريم به هر نحو ممكن خودمان را مشغول كنيم… به همين دليل است كه خانه هايمان به خوابگاه تبديل شده است. پدر و مادر با نوجوانان خويش صحبت نمي كنند. پدر و مادر و فرزندان مثل افراد بيگانه اي هستند كه زير يك سقف جمع مي شوند مي خوباند و فردا دوباره مي روند و دوباره خسته بر مي گردند و مي خوابند و … ما لذت فكر كردن را از دست داده ايم و اصلا به آن فكر نمي كنيم اگر با نوجوان مشورت كرديم فكر او ورزيده تر مي شود و براي پذيرش مسووليت هاي آينده آمادگي بيشتري پيدا مي كند. 3) استحكام ارتباط ميان والدين و نوجوانان: كودك وقتي مي بيند پدر و مادر او را قبول دارند خودش را مديون آنان احساس مي كند. اصولا دوره نوجواني به دليل ويژگي هاي خاص رواني نوجوان، او را از والدين جدا مي كند. براي پر كردن اين دره ژرف بايد پل هاي ارتباطي بزنيم و اين پل ها بايد محكم باشند. براي استحكام اين پل ها بايد پل هاي ارتباطي بزنيم و اين پل ها بايد محكم باشند. براي استحكام اين پل ها بايد با نوجوان مشورت كنيم. مشورت با نوجوان دل گريز پاي او را به ما نزديك مي كند. 4) تقويت احساس مسووليت: نوجواني كه با او مشورت نمي كنند درك نمي كند در زندگي چه خبر است. دخل و خرج به چه ميزان است و …ولي اگر هيمن نوجوان در جريان امور زندگي قرار گيرد، احساس مسئوليت مي كند. نوجواني كه نمي داند زندگي چگونه اداره مي شود، همواره پر توقع و قدرنشناس است و هرگز سير نمي شود. ولي اگر پدر فرزندش را به خود نزديك كند و به او بگويد كه من ناچارم بعد از ظهر ها هم كار كنم چون حقوقم كفاف خرج زندگي را نمي دهد و … تو بايد در منزل مثل يك مرد باشي و مواظب مادر و برادر كوچكتر باشي و … فرزندم سعي كن خرجت را كم كني و فقط ضرورياترا خريداري كني، تلاش من براي تو و خودم و خانواده ام است و …

در اين صورت روحيه كودك يا نوجوان تغيير مي كند و او در جهت پذيرش مسووليت و انجام آنقدم بر مي دارد.

علي (ع) با عبارت زيبايي در اين زمينه رابطه تكريم شخصيت و غلبه بر گناهان را بيان فرموده‌اند:

كسي كه شخصيتش مورد احترام ديگران قرار گرفت، لغزش ها و شهوت ها در نظرش بي ارزش مي شوند.

از آنجا كه در دوره نوجواني مهم ترين مساله را شخصيت طلبي نوجوان بيان مي شود، و به طور خلاصه قبلا درمورد اين مساله بحث نموده و به حضور شما عرض شد كه چون نوجوان مي خواهد ابراز وجود كند، دست به حركاتي مي زند. يا سعي مي كند كه اگر توانست خودش را از طريق مثبت و خانواده اش نشان دهد و لياقت توان و شخصيتش را ثبوت برساند، به تعادل مي رسد. ولي اگر نتوانست از مسيرمثبت عمل كند، مثل يك موجود زخم خورده و عاصي و بر آشتفه دست به هر كاري مي زند و چه بسا كارهائي كه انجام مي دهد مخرب و منفي و …هستند. ولي در هر حال هدف نوجوان اثبات وجود و شخصيت است و توجه مي‌طلبد. يكي از بهترين شيوه ها باري اثبات پذيرش شخصيت نوجوان مشورت كردن با اوست. مشورت كردن چهار اثر تربيتي داشت كه بدان اشاره كرديم.

2) استقلال طلبي نوجوان: نوجوان به دليل اين كه خودش را در آستانه يك انسان كامل شدن مي بيند، علاقه به كسب استقلال در زندگي دارد.

اين استقلال از نظر اقتصادي و … مطرح مي شود. نوجوان مي خواهد براي خودش در آمدي هر چند اندك داشته باشد. اتاقي براي خودش داشته باشد. برخي نوجوانان حتي حاضرند يك انباري كوچك به آنها بدهند ولي يك اتاق بزرگ اشتراكي نداشته باشند. اين علاقه به تملك و استقلال نسبي با خصوصيات نوجوان كاملا هماهنگ است. كسي كه ظرف 2 و 3 سال آينده وارد اجتماع خواهد شد و نفش يك فرد بالغ را ايفا خواهد كرد بايد خودش را براي اين جهش آماده كند. نوجوان مي بيند كه بزودي از خانواده جدا مي شود و بنابراين بايد در آمد نسبي براي خودش داشته باشد تا بتواند قطع وابستگي از خانواده كند ودر ضمن بتواند لياقت خود را ثابت كند. اين مسائل باعث نگراني نوجوان در اين دوره مي شود كهآيا من مي توانم بدون وابستگي به خانواده زندگي كنم؟ و … از اين رو استقلال نسبي كه نوجوان با تمام علاقه به دنبال آن مي رود، شامل عدم دخالت پدر و مادر در كليه مسائل نوجوان مي شود. يعني نوجوان اگر احساس كند، شما در تمام مسائل او دخالت مي كنيد در مقابل شما جبه گيري مي كند و عكس العمل منفي نشان مي دهد و رنجيده خاطر مي گردد. ظرط برخورد صحيح با نوجوان اين نيست كه ما در تمام مسائل او دخالت كنيم. مثالي عرض مي كنم: فرض كنيد يك راه باريك كوهستاني وجود دارد و عرض اين راه كوهستاني به اندازه اي كم است كه افراد بايد پشت سر هم حركت كنند. نوجوان و پدر و مادرش به دنبال هم در اين مسير هستند. اين نوجوان به جاهاي باريكي كه مي رسد و احتمال خطر هست، ما دستش را مي گيريم و او را كمك مي كنيم ولي در جايي كه ديديم راه عريض تر شد و احتمال خطر خيلي كم يا صفر است بايد اجازه دهيم او خودش حركت كند. نبايد دخالت كنيم و اگر بار ديگر ديديم كه راه خطرناك است مچ دست او را محكم مي گيريم چون اگر سقوط كند، راه برگشت نيست.

برخي از مسير هاي زندگي در فرداي نوجوان چنان است كه اگر به نوجوان كمك نكنيم و او را كنترل ننمائيم اثرات سقوط بسيار خطر ناك خواهد بود و غير قابل جبران. ولي برخي مسيرهاي زندگي هموارتر است كه در آن بايد به كنترل دورا دور نوجوان اكتفا نمود و اجازه داد خودش طي طريق كند. بنابراين يك حالت متناوب از نظارت و آزادي دادن به نوجوان بايد در زندگيش باشد. اجازه مي دهيم در فعاليت هاي فوق برناه مدرسيه شركت كند و دوستان خوبي داشته باشد ولي اگر دوستان او خوب نيستند بايد قبلا آنها را شناسايي كنيم و كاملا بشناسيم و در صورت لازم اقدام كنيم. همان طور كه مي دانيد در اين دوره اثرات همسالان بر نوجوان بسيار زياد است. يعني اگر ما بخواهيم به ترتيب نفوذ افراد را نام ببريم: بايد اول به نفوذ همسالان اشاره كنيم و بعد از آن نفوذ معلمان مربيان و مديران قوي است و در مرحله بعد نفوذ خانواده است كه خيلي كم رنگ است. مي توان از اين نكته استفاده تربيتي كرد. اگر ما اين واقعيت را بدانيم كه نفوذ همسالان بر نوجوان ما بيش از هر گروه ديگر است چه نتيجه تربيتي مي گيريم؟ اگر فرزندمان در برخي موارد انتظارهاي ما را بر آورده نكرد مي توان به دوستش نزديك شد و او را در مورد اين مساله توجيه نمود، تا اين كه فرزندمان را در مسير يك تكامل روحي قرار دهيم. مي توان نتيجه مهم تر از اين هم گرفت، البته اگر فرزند ما قبل از مرحله بلوغ وابستگي شديدي به دوستان و همسالان خود داشته باشد بايد به دنبال يك اختلال در خانواده بگرديم. از قبيل اختلال در رابطه پدر و مادر با فرزند كه بسيار شايع و قابل توجه است اما در سن بلوغ اين كشش و وابستگي به دوستان امري طبيعي است و اقتضاي سن نوجواني اين است كه نوجوان به دوستانش بهاي بيشتري بدهد و نسبت به آنها پذيراتر باشد. اما نكته تربيتي كه در اين مساله نهفته آن است كه كساني كه از اين لحظه به بعد تربيت كننده موثر فرزند ما خواهند بود، دوستانش هستند. يعني در واقع تا حدودي ابتكار عمل از دست الدين خارج شده به دست همسالان مي افتد. اين ما را به نتيجه ديگر مي رساند و ان اين كه اگر ما بتوانيم روي دوستان فرزندمان شناخت و آگاهي داشته باشيم، مي توانيم آينده فرزندمان را بر اساس شخصت دوستش حدس بزنيم. نكته مهمي كه بايد بدان توجه داشت اي است كه استقلال نسبي كه نوجوان طالب آن است، بايد با تدابير ويژه تا حدي محترم باقي بماند. برخي از پدر و مادرها نوجوان را به دليل قامت و هيكل او ملامت مي كنند مثلا مي گويند: «ببين هيكل تو بزرگتر از من شده تو بايد از هيكل خودت خجالت بكشي و …» يا يان كه مي گوييد: تو فقط هيكلت رشد كرده و انديشه و فكرت رشد نكرده است، «اين برخوردها مثل آب سردي است كه بر روي احساسات گرم نوجوان ريخته مي شود. يا برخي خانواده ها نوجوان را به دليل اين كه هنوز سربار خانواده است سرزنش مي كنند و مسخرهمي كنند. تا كي ميخواهي نان خور پدرت باشي؟ اين در حالي است كه اين نوجوان هنوز 16 سال دارد و توان كسب استقلال مالي را ندارد. اين برخوردها سبب مي شود نشستن سر سفره براي نوجوان به خوصص زماني كه پدر حضور دارد، كار بسيار مشكلي شود. و هنگام سر سفره نشستن خميده مي نشيند براي اين كه ثابت كند زياد بزرگ نشده است و هنوز نمي تواند مستقل شود. اين برخورد شكننده و ناگوار است.

حال چند برخورد سالم و جالب را مثال مي زنيم: نوجواني پول توجيبي اش تمام شده و خجالت مي كشد آن را اظهار كند، (با وجود اين كه ديروز براي گرفتن آن اصرار مي كرد) زيرا پول ندرام، خيلي مشكل تر از آن است كه جيبم خالي بماند، بنابراين بهتر است شما پول را روي ميزش توي جيبش بگذاريد، چون او لازم دارد. خانمي مي گفت:همسرم اگر قرار باشد من در كلاسي ثبت نام كنم، مي پرسد چه قدر شهريه مي خواهد مثلا من گويم فلان ميزان و او دقيقا همانقدر مي دهد در حالي كه فكر نمي كند غير از ان هم من پول لازم دارم و خجالت مي كشم به او بگويم و بايد او خودش حساب كند كه من براي رفت و آمد و وسايل ديگر هم پول لازم دارم.

نوجواني كه احساس مي كند پول توجيبي كفاف زندگيش را نمي دهد و هزينه ها بالا رفته است، اگرشما خودتان بدون اين كه او خود مساله را ابراز كند، پول جيبي او را زيادتر كنيد، اين نشانه كرامت و بزرگواري شماست. اگر در تابستان نوجوان مي خواهد كار كند، سعي كنيم محيط سالمي پيدا كنيم و سپس اجازه بدهيم، خودش در آمدش را خرج كند تا بتواند اتكاي به نفس بياموزد. (در رابطه با محيط كارش هم خوب و دقيق «تحقيق كنيم» كه عامل از بين رفتن زحمات ما نشود) البته بر خرج كردن نوجوان بايد نظارت غير مستقيم داشته باشيم كه اگر روزي از او پرسيديم چه خريده اي؟ جوابي براي گفتن داشته باشد. اين مربوط به برخوردهاي قبلي و مناسبات ما با نوجوان است. اگر كودك يا نوجوان متوجه نظارت پدر و مادر باشد و پدر و مادر بتوانند اعتماد او را جلب نمايند، طوري خرج مي كند كه بتواند توضيح دهد.

حتي زن و شوهر هم بايد بتوانند به هم اعتماد كنند تا زندگيشان روح و تازگي داشته باشد. البته در احاديث هم مطالبي داريم كه به اين بحث نزديك است، در اسلام احسان به عملي گفته مي شود كه قبل از اعلام نياز فرد تشخيص دهيم و عمل نمائيم. اگر نوجوان شما شخصا اظهار احتياج به پول كرد و شما پول داديد، اين بسيار عمل خوبي است ولي احسان نيست. بايد نيازهاي همسر و فرزندانتان را تشخيص دهيد و قبل از بيان آن از طرف آنها، عمل كنيد.

3) انتظار ايجاد رابطي افقي به جاي رابطي عمودي: يكي از آثار مشاوره با نوجوان اين بود كه در جهت بهبود روابط گام موثري است. رابطه افقي داشتن به چه معناست؟ و رابطه عمودي يعني چه؟ رابطه عمودي يعني رابطه از بالا به پائين بر حسب سلسله مراتب، رابطه اي است بر پايه امر و نهي از طرف بزرگترها و گردن نهادن از سوي كوچكترها. اما دو دوست با هم رابطه افقي دارند و دوستانه، كه بر اساس محبت و همدلي است.

در رابطه دوستي چون دو دوست خودشان را در يك سطح قرار مي دهند و بين آنها بزرگتري و كوچكتري معني ندارد، رابطه افقي است. در رابطه پدر و مادر و كودك دبستاني، رابطه عمودي است برخي خانواده ها با اين كه نوجوانشان رشد كرده و صورتش جوش زده و علائم بلوغ را از خودش نشان مي دهد، با اين حال هنوز همان الگوي رفتار قبل (رابطه عمودي) را پياده مي كنند كه اين اشتباه است. پدر و مادر موفق كساني هستند كه وقتي كودكشان پاي در دروازه هاي بلوغ نهاد الگوي رفتارشان با او عوض شود. اگر نمونه ارتباطي ما با نوجوان عوض شد و به او فهمانديم كه  نظرمان نسبت به او عوض شده، او هم خوشحال مي شود و  جو اعتماد مي بيند و همين مساله تفاهم ايجاد مي كند. البته اين مساله به سن و سال پدر و مادر هم بستگي دارد. چه طور؟ وقتي والدين در سن جواني ازدواج مي كنند تا وقتي فرزندشان به بلوغ مي رسد حداكثر 35 تا 40 سال دارند. اينان فرصت خوبي دارند به علاوه جوان تر فكر مي كنند چون افرادي كه در سن بالا هستند برخوردشان خيلي محافظه كارانه است. اثر دوم سن پدر و مادر اين است كه وقتي فرزندان نوجوان مي شوند، پدر و مادر هنزو تحرك روحي و جسمي لازم را دارند و مي توانند با نوجوان صحبت كنند و با او بيرون بروند و … اما سن والدين مثلا 50 سال به بالا باشد و دختر نوجوان 14 يا 15 ساله داشته باشند، والدين وارد دهه بي حوصلگي و خستگي مي شوند در حالي كه اين نوجوان در اوج نشاط و شادابي است. بنابراين پدر و مادر نمي توانند با فرزندشان ارتباط موثري بر قرار كنند.

اگر پدر و مادر فاصله كمتري با نوجوان داشته باشند هم از نظر فكري و هم جسمي توان ارتباط خواهند داشت. البته من برخي پدرها را ديده ام كه خيلي سنشان بالاست ولي اين فاصله سني را با تفاهم زياد پر كرده اند. يعني تمام زندگيشان را وقف فرزندشان مي كننند و اصولا يكي از ويژگي هاي خانواده متعادل كه قبلا اشاره شده است. اين است كه مهم ترين بخش خانواده شان را فرزندشان تشكيل مي دهد.

4) بلوغ جنسي و توجهات لازم در اين زمينه: نوجوان وقتي با علائم بلوغ روبه رو مي شود برايش سوال پيش مي آيد كه اين تغييرات از كجا ناشي مي شود و مربوط به چه تحولاتي است و او چه وظيفه اي دارد. اين سوال ها ذهن نوجوان را به جستجو وا مي دارد. حالا ما با دو مساله مواجه هستيم.

1- اگر نوجوان نسبت به اين مسائل توجيه نشود چه عواقبي دارد؟

2- اگر ما نكات ضروري را به او نگفتيم و ديگران در صدد انتقال آن بر آمدند چه عواقبي دارد؟

به نظر مي رسد كه يكي مقدار نوجوان را در جريان تحولات روحي و جسمي اشت قرار دادن قبل از بلوغ و اينكه نبايد نگران شود و اين حالات طبيعي است بايد تنها با نوجوان در يك فرصت هاي خلوت مطرح شود. اگر پدر و مادر مساله خجالت و… را در نظر بگيرند مساله را مطرح نكنند بايد در انتظار مشكلات و مسائل بيشتري در آينده بنشينند.

دختران و پسران هر دو شاهد تغييرات شديدي در بدنشان مي شوند و آنها كنجكاو مي شوند، ميخواهند بدانند مربوط به چه مي شود. با نوجوان نبايد آن قدر كلي حرف بزنيم كه هيچ چيزي را متوجه نشود و نه آن قدر جزئي كه حريم صحبت پدر و فرزند يا مادر و فرزند شكسته شود. چون اين مساله بد آموزي هم دارد. برخي خانواده ها متاسفانه فكر مي كننند براي ان كه در فرزندشان عقده ايجاد نشود و كمپلكس هاي روحي پديد نيايد، بايد همه چيز را بي پرده به او بگويند. اين مساله نه تنها با معيارهاي فرهنگ ما مطابق نيست بلكه او دچار پديده نامطلوب «بلوغ زود رس» مي شود. بلوغ خودش در زمان ويژه خود،بروز خواهد كرد و اين درست نيست كه ما با شوكت هاي فرهنگي اين پديده را به سنين پائين تر منتقل كنيم. مساله حاد «بلوغ زودرس» متعلق به فرهنگ هايي است كه عوامل محرك و مهيج جنسي را در خانواده دامن مي زنند. شما مي توانيد به ويدئوها و فيلم هاي مخرب روابط مرد و زن در ساعاتي كه تصور مي كنند فرزندشان خوابيده اند ولي چنين نيست، به عنوان عوامل بلوغ زود رس توجه كنيد. در اين جا بايد به نكته اي اشاراتي داشته باشيم:

همانطور كه بلوغ زودرس نوجوان را نگران مي كند، بلوغ ديررس هم باعث نگراني و اضطراب نوجوان مي شود. مثال مي زنم مثلا شرايط بد تغذيه و نبودن فسفر و كلسيم و پروتئين شرايط عاطفي منفي مثل غم و غصه و افسردگي و … سن بلوغ را بالا مي برد و نوجوان ديرتر از همسالان خودبه مرحله بلوغ مي رسد. معمولا پسران از بلوغ دير رس بيشتر نگران مي شوند. نخستين و مطمئن ترين منبعي كه بايد نسبت به مساله بلوغ ذهن نوجوان را روشن كند، شخص پدر و مادر است،‌به لحاظ كنترل مسائل فرزندان،‌همه صاحبنظران توصيه مي كنند كه مسائل پسران را پدر مطرح كند و مسائل دختران را مادر.

اگر فرزند ما بداند اين نمونه ها طبيعي هستند چه واكنشي نشان ميدهد و در غير اين صورت چه عكس العملي؟ اگر نوجوان مسائل بلوغ را جز روند طبيعي رشدش بداند، از بخشي نگراني ها ذهنش را خلاص مي كند. (رويهم رفته انسان اگر بداند كه ناراحتي او را خيلي هاي ديگر هم دارند، خيالش راحت تر مي شود.) اين مساله نوجوان را آرام مي كند.

پيامدهاي عدم آگاهي نوجوان نسبت به تحولات بلوغ فراوان است كه ما در يان جا به سه مورد اشاره مي كنيم:

1-    فرزند به دنبال كانال هايي غير از پدر و مادر براي كسب اطلاعات مي گردد و احتمالا به دام دوستان ناباب مي افتد و به انحراف كشيده مي شود. مثال: نوجواني برايم نامه نوشته بود كه پدر و مادرم مرا نسبت به مسائل بلوغ آگاهي نداند و من چون كنجكاو بودم مرتبا از دوستانم سوال مي كردم. يكي از دوستانم به من گفت: تو اگر كاري را كه مي گويم انجام ندهي بيمار خواهي شد. من به اين عمل مبادرت كردم (خود ارضايي) و سالها اين عمل را انجام دادم در نتيجه سلامت جسم و روحم به خطر افتاد و حالا فهميده ام كه اين كار خلاف روند طبيعي است و من حالا به صورت فردي در آمده ام با چشم و گوش و اعصاب ضعيف كه اشتهايي براي غذا خوردن ندارم و دردهاي بي پايان ديگر. اعتماد به كانال هاي نامطمئن مثل دوستان ناباب فرزند را وادار به انجام اعمالي مي كند كه اثرات آن در سراسر زندگيش باقي مي ماند.

2-    نوعي احساس گناه به نوجوانان ناآگاه دست مي دهد. نوجوان احساس مي كند پاك نيست و گناه كرده است و همين احساس گناه نوجوان را به سمت انجام اعمال خلاف بيشتري سوق مي دهد. چند سال پيش روزنامه اطلاعات نوشت: يك دختر نوجوان در شهر ري خودش را آتش زد. بعد كه او را به بيمارستان رساندند ساعتي زنده ماند و توانست صحبت كند و گفت: من فلان نشانه را ديدم و احساس كردم آلوده شده ام و خودم را آتش زدم. در حالي كه اين نشان طبيعي بلوغ او بوده و هيچ گناهي محسوب نمي شده است.

3-    وقتي نوجوان غافل از مساله ماند نوع خدمات و فعاليت هايي كه منجر به تعديل غريزه مي شود، انجام نمي شود. مثلا وقتي خانواده براي نوجوان بيان مي كند كه ورزش براي بدن تو كه حالا سوخت وساز زياد دارد مفيد است و كودك و نوجوان بر اين كار مبادرت مي ورزد و جسم و جان او تعادل مي يابد. وقتي به او گفتيم بلوغ اين نشانه ها را دارد و تو مي تواني براي تعديل آن ورزش كني يا نماز بخواني و … در مقابل شهوات قدرت كنترل پيدا مي كند.

مي توان پس از توضيح دادن مسائل بلوغ به نوجوان، از او خواست كه تمام اوقاتف راغتش را پر كند تا اثرات غريزه و شدت آن تعديل شود.

يكي از مسائلي كه به انحرافات غريزه جنسي در دوران بلوغ دامن مي زند تنها ماندن نوجوان و بي برنامه بودن او در منزل است. در اكثر مواقع كه نوجوان در خانه تنهاست و برنامه هايي براي پر كردن اين لحظات ندارد دست به اقداماتي مي زند كه نامناسب است. تنبيه كردن بدني نوجوان يكي ديگر از علل اقدام نوجوان به اعمال نامناسب است. روسودر كتاب «اعترافات» مي نويسد: هر گاه پدر او را تنبيه مي كرد به گوشه اي پناه مي برده و اقدامه به خود ارضايي مي نموده است. عامل ديگر تحقير نوجوان است. نوجواني كه تحقير مي شود به نوعي از خودش كام جويي خواهد كرد. اصطلاحي كه متخصصان براي اين امر به كار مي برند «كامجويي بدلي» است.

كه شخص به دليل بي كار بودن يا تنبيه شدن يا تحقير شدن با خودش عمل نامناسب انجام مي دهد و لذت مي برد.

نكته: مطلبي كه رعايت آن مي تواند در هدايت و كنترل غريزه نوجوان بسيار مناسب باشد،‌فضاي اخلاقي و معنوي خانواده است. نوجوانيكه  در اين محيط پرورش مي يابد، اگر محيط براي رشد اخلاقي مناسب بود، او هم رشد مي كند ولي اگر اين محيط به وسيله ي نوار‌ها و كتاب ها و عكس ها و فيلم هاي آلوده احاطه شده بودو انواع عوامل محيطي و محرك موجود بود، نوجوان آلوده مي شود و از نظر غريزي منحرف مي گردد.

دختر نوجواني براي برنامه آينده سازان راديو نامه اي نوشته بود كه من به مساله حجاب و پاكدامني اعتقاد دارم ولي پدرم مرا وادار مي كند كه به مجالس نامطلوب شبانه بروم. اگر در اين پارتي ها شركت نكنم، مرا تنها مي گذارند و سركوفت مي زنند كه تو عقب مانده هستي و ارتجاعي هستي و… من چه وظيفه اي دارم؟ اين پدر و مادر امكان عفاف و پاكدامني و هديات غريزه در جهت صحيح را از دخترشان مي گيرند.

5- وضعيت تحصيلي نوجوانان: در ساليان بلوغ گاه به اين مساله به صورت يك بعدي مي نگرند و آن را تحت عنوان «نوجوان و مساله درسي» بيان مي كنند. كساني كه به اين سماله به صورت يك بعدي مي نگرند صرفا وضعيت نوجوان را از نظر درسي بر آورد مي كنند و موفقيت و عدم موفقيت او را در دوره نوجواني مورد بحث قرار مي دهند. در حالي كه مساله تحصيل نوجوان چند بعدي است و فقط يك موفقيت و شكست درسي را ندارد و بيش از اين‌ها بر خصوصيات و رفتارهاي نوجوان اثر مي گذارد و ما اين جا مي خواهيم به بررسي ابعاد رابطه موقعيت درسي و روحي نوجوان اشاره كنيم. نوجوان با مسائل درسي يا پديده شكست روبه رو مي شود (در سالهاي دبيرستان يا به دو دانشگاه) به هر حال اين تجربه تلخي است. رابطه نوجوان و شكست چيست؟ نوجوان به عنوان يك انسان كه نيازهاي رواني مشخص دارد نياز به احساس موفقيت و پيشرفت در زندگي شخصت طلبي و … يكي ديگر از اين نيازها نياز به اين است كه انسان خودش را فردي موفق و پيشرو احساس كند. همه ما اين نياز را داريم. طعم شيرين پيروزي براي انسان مطلوب و طعم تلخ شكست نامطلوب است. اما نوجوان به شكست و پيروزي بيش از ما حساس است. يعني او گاه را در حكم كوه مي يابد. يك از حكما گفته است: در زندگي انسان هاي بزرگسال هم كاه وجود دارد و هم كوه ولي در زندگي نوجوانان فقط كوه است و اگر كاه باشد تبديل به كوه مي شود. چون نوجوان نوعا برخورد متعادل با مسائل ندارد و از دريچه واقعيات زندگي را نمي بيند و ايده آلي فكر مي كند.

شكست ها و موفقيت ها را بزرگ جلوه دادن، از دريچه آرمان ها و بزرگ نمايي ها به مسائل نگريست و برخورد غير منطقي كردن ويژه نوجوانان است. نوجواني كه در درس شكست مي خورد مثل اين است كه در زندگي شكست خورده است چون فعلا به چز درس خواندن راهي براي ابراز وجود ندارد و از موقعيت ديگري برخوردار نيست.

پدر و مادر و اطرافيان با شكست نوجوان چگونه برخورد مي كنند؟ ما برخي پدر و مادر ار مي بينيم كه به فرزندشان مي گويند: اگر در دانشگاه قبول نشدي نه من نه تو. اگر در امتحانات دبيرستان قبول نشدي اصلا به خانه نيا و … اين برخوردها كه راه بر گشت را مي بندد در اين دوره بسيار خطرنا ك است. راه برگشت را دشوار و غير ممكن و بهبهاي شكسته شدن غرورش قرار ندهيد. نوجوان ممكن استدست به هر كاري بزند ولي روي  غرورش پا نمي گذارد. سال گذشته در كانون اصلاح و تربيت مصاحبه اي با نوجوانان داشتيم. پاره اي از نوجوانان بيش از يك بار به كانون آمده و مرخص شده بودند و تكرار بزهكاري داشتند. پرونده اين نوجوان را كه مطالعه كرديم و با آنها صحبت كرديم. ديديم دليل تكرار بزهكاري اين بود كه خانواده آنها را نپذيرفته است. حتي يك از آنها گفت: وقتي من به سنندج رفتم، نامادري به من گفت پدرت نيست و چون خانه جاي تو نيست بر گرد. من چند روز سر كردم و بعد مخصوصا دزدي كردم وقتي صاحب مغازه متوجه نشد من خودم را لو دادم و او مرا تحويل داد براي اين كه حداقل اينجا غذا براي خوردن پيدا مي شود و جاي براي خواب،؛ ولي در منزل كسي منتظر من نيست و  غذاي گرم باي خوردن و جايي براي خوابيدن نيست.

وقتي برخورد پدر و مادر با نوجوان شكست درست نباشد يا اين كه به صورت صحيح از او انتقاد نكند، حالتي از مقاومت در او به وجود مي آيد كه معمولا اين نوجوانان يا مي گويند ما ديگر خوب شدني نيستيم «ما بديم و نمي توانيم خوب شويم هر كاري مي خواهيد بكنيد» اگر در انتقاد از كودك يا نوجوان راه درست را طي نكنيم او را به مرحله اي مي رسانيم كه از خودش نااميد مي شود. از خوب شدنش قطع اميد مي كند. انساني كه نااميد شد دست به هر كاري مي زند.

اگر گربه اي را زنداني كنيم و او را بزنيم آخرش به خودمان چنگ مي زند. اگر نوجوان پس از شكست ديگري با شكست تحصيلي روبه رو شد و آن سرزنش و خفت دادن والدين است، زمينه براي نااميد شدن نوجوان از باز سازي شخصيت فراهم مي شود. وقتي نااميد شد دست به رفتارهاي ضد اجتماعي و خلاف مي زند و اين وضع رابدتر مي كند و يك دور باطل تشكيل مي شود.

ما با توجه به مساله درس نوجوان سعي كنيم افت نداشته باشد تا منجر به شكست اخلاقي نشود. 95٪ كودكان و نوجواناني كه در درس شكست خورده اند آمادگي براي انجام كارهاي خلاف نشان داده اند. (طبق يك تحقيق هسته مشاوره مركزي)

گاهي شما مي بينيد فرزندتان بي دليل افت درسي كرده و حافظه اش ضعيف شده خوباش مرتب نيست و اخلاقش عوض شده (اين حالات در سن نوجواني اتفاق افتاده) حالا بايد صورت مساله را پيدا كنيم. فرزندمان حالات بالا را دارد و به علاوه با هر صدايي عصباني مي شود و حالات ديگري هم دارد احتمال بدهيد كه دچار حالت حاصل از خود ارضايي شده است و جلوي آن را بگيريم و كنترلش كنيم. سن بلوغ جنسي دختران دو سال قبل از پسران است يعني حدود 5/12 سالگي يا 13سالگي دختران بالغمي شوند. پسران در 14 يا 15 سالگي اگر در حمام زياد درنگ مي كنند يا اين كه در رختخواب زياد مي مانند. اگر وارد اتاق شويد خودشان را جمع و جور مي كنند و … بايد هوشيار بشويد و جلوي اين عمل را بگيريد. (البته بايد جميع عوامل را داشته باشد و بايد كنترل كنيم تا مطمئن شويم)اگر چند نشانه با هم بودند مي توانيد احتمال اين عمل را بدهيد. برخورد ما با اين مساله چگونه بايد باشد؟ برخورد بايد غير مستقيم باشد تا حيا و حجب بماند. اين جمله در بيان يكي از پزشكان به نام دكتر سيلوانوس استال اين گونه آمده است:

پدر و مادر بايد به نوجوان خيوش بياموزند كه هر ميلي كه در زمان مناسب و به شكل صحيح ارضا شود، زندگي انسان را با سعادت همراه مي كند. مثال: جنين در شكم مادر تمام اعضا و اعصاب را دارد و ليكن آيا از دستش استفاده مي كند و … محيط طوري نيست كه بتواند از اعضايش استفاده كند. و تمام اين ابزرا و اندام ها براي استفاده در دنياي ديگري است، چنين خطابي نوجوان عزيز، خداوند به تو غريزه بخشيد ولي آيا تو بايد همين حلال از آن استفاده نابه جا بكني؟ يا اين كه آن را سالم نگهداري براي استفاده در زماني مناسب. اگر تو حالا با توجه به اين غريزه دست به عمل خلاف بزني و يك لحظه احساس لذت كني، اندوه هاي طولاني و تاسف باري خواهي داشت وي را به خود مي آورد. حضرت علي (ع) فرمود: كم من لذه ساعه اورثت حزنا طويلا. چه بسا انسان به قيمت لذتي اندك اندوهي طولاني پيدا كند.

با نوجوان با اين بيان صحبت كردن او را متوجه قضيه مي كند.

توصيه: نوجوان را به كار و فعاليت در زندگي عادت دهيد. هر چه نيروي نوجوان از طريق فعاليت صرف شود اوز ودتر مي خوابد و به فكر غريزه نيست چون خسته مي شود. نوجوان را به سحر خيزي و صبح زود برخاستن عادت دهيد تا فكرهاي نامطلوب و روياهاي ناسالم به سراغش نيايند.

اگر نوجوان را با خدا آشتي داديد و اول از خودتان شروع كرديد غير ممكن است در مير غير الهي قرار گيرد. مادران گرامي! فرزندان شما در مسائل معنوي بيشتر از شما درس مي گيرند بنابراين دقت كنيد. واقعي اي كه در اروپا اتفاق افتاد و در كتاب مباني جرم شناسي نقل شده اين است كه شخصي به نام آقاي گلوك با يك زن منحط ازدواج كرد و فرزنداني داشتند كه همه قاچاقچي و جنايتكار و فاسد بودند. اين مرد پس از طلاق با يك دختر عفيفي ازدواج كرد ولي هنوز خودش به دنبال انحراف و اميال بود. فرزندان او از زن دوم همگي افراد شريفي شدند و شغل هاي شريفي داشته مثل قاضي، معلم و… اين تاثير مادر بود كه آنها را جمع و جور كرد و اعتمادشان را جلب كرد و افراد لايقي جامعه تحويل داد.

قدر خودتان را بدانيد و متوجه باشيد كه نفوذ اخلاقي شما در فرزندان بيشتر است. به همين دليل جمله اي كه مي گويد مادران با يك دست گهواره و با دست ديگر جهان را تكان مي دهند، بسيار با معنا است. يعني اگر ما بخواهيم فرداي جامعه درخشان باشد، بايد مادران خوبي داشته باشيم.

6- كامل كردن رفتار اجتماعي: نوجوانان غالبا احساس مي كنند كه ديگران آنها را زير نظر دارند. بنابراين خيلي متوجه اطرافيان هستند و نگاه هاي آنها را زير نظر دارند. البته كامل كردن رفتار اجتماعي در اين جا صورت كامل به خود مي گيرد. ما مي توانيم با دراختيار گذاشتن فرصت هاي اجتماعي خوب مثل عضويت در كتابخانه كانون يا عضويت در يك تيم ورزشي سالم و عضويت در برنامه فرهنگي و رفت و آمدهاي اجتماعي مناسب و مطلوب، اين فرصت را به نوجوان بدهيم كه رفتار نپخته و ناشيانه اجتماعي اش را كامل كند. نوجوانان بيشتر به خودشان فكر مي كنند تا ديگران و به همين دليل دوستي هاي اين دوران خيلي زود بر هم مي خورد. نوجوانان حساس هستند و خيلي زود از يكديگر رنجيده مي شوند. اين برخورد مدبرانه و مصلحت آميز پدر و مادر است كه بايد با نوجوانان خويش صحبت كنند كه: فرزندم تصور نكن كه حساسيت داشتن بيش از حد در دنياي امروز مزيتي محسوب مي شود. در دنياي امروز حساسست هاي جزئي و زياد داشتن جز اين كه توان و انرژي عصبي ما را كاهش دهد و ما را زودتر به مرحله نابودي عصبي برساند، حاصلي ندارد. نكته دوم: از نظر روانكاري ثابت شده است كه انسانهايي كه خيلي حساس هستند، خودشان را خيلي زياد دوست دارند منتهاشكل مورد پسند اجتماعي آن اين است كه مي گويند ما حساس هستيم ولي اگر واقعيت را بخواهيم آنها خودشان را دوست دارند و گرنه اين قدر حساس نبودند. به نوجواني كه خيلي ناراحت بود گفتم: تو اين همه رفيق داري كه به تو سلام مي كند؛ تو آنها را فراموش مي كني؟ گفت يادم مي رود گفتم: چه طور اين همه افراد به تو سلام مي كنند يادت مي رود ولي يك نفر گوشه اي از حرفش را به ياد مي سپاري و به تو بر مي خورد؟ چه طور ما كينه ها را فراموش نمي كنيم ولي خوبي ها را فراموش مي كنيم؟ انسانهايي كه از نظر رواني خود ساخته هستند ظرفيت آنها زياد است و بنابراين سعي مي كنند برخوردهاي نامناسب افراد را فراموش كنند وبرخوردهاي صحيح افراد را به خاطر بسپارند. كساني كه حساس هستند نيروي رواني شان خيلي زود تمام مي شود. اينان قدرت بر خورد صحيح با مشكلات زندگي را ندارند ولي افرادي كه حساس نيستند عكس اين حالت را دارند. (حساسيت ها بخش اعظم نيروي رواني را مي بلعد و آن را از بين مي برد)

نكته، چقدر ما در روابط اجتماعي مان گذشت داريم و قهرها را تبديل به آشتي مي كنيم؟

همين مقدار را بنچه ها مي بينند و براي آنها درس است. در برخي خانواده ها فامي يكديگر را در مراسم سوگ مي بينند و معلوم است كه فرزند اين خانواده اجتماعي بار نمي‌آيد. ولي اگر ما روابطمان را با بستگان توسعه دهيم، زمينه رشد اجتماعي فراهم خواهد شد.

7- جستجوي يك فلسفه حياتي ارضاء كننده: نوجوان به فلسفه زندگي مي انديشد و مرتبا سوال مي كند چرا من به اين دنيا آمدم؟ و دليل من براي زندگي كردن چيست؟ ارزش زندگي در چيست؟ متاسفانه جوانان ما منبعي براي توضيح دادن ارزش ها نمي يابند، هنوز كسي نيست كه به جوانان ما بگويد ارزش هاي والايي هست كه مي توان به آنها عشق ورزيد و آن گذشت و ارزش هاي معنوي است. اگر جوانان و نوجوانان ما به ارزش هاي صحيح و اخلاقي مجهز شوند و با آنها آشنا گردند؛ در سراشيبي زندگي به ترمز هاي مطمئن مجهز خواهند بود، اما اگر نوجوان به هيچ ارزشي پابند نبود، در سراشيبي زندگي سقوط خواهد كرد. نيچه جمله اي دارد كه ارزشمند است: «اگر كسي بداندك ه جرا بايد زندگي كند قادر هست با هر چگونه اي بسازد. يعني اگر فلسفه زندگي را فهميديم مشكلات آن را تحمل مي كنيم. اگر ما بدانيم براي چه فرزند خواهيم داشت در برابر مسائل آن صحيح برخورد خواهيم كرد. اگر هدف ازدواج را بدانيم مشكلات آن را تحمل مي كنيم. كاري كنيم فرزندان ما با ارزشهاي اخلاقي آشنا شوند. از طريق كتاب و كلاس و …

فرزندانمان را به ارزش هاي ديني و اخلاقي مجهز كنيم.

خوانندگان گرامي، نوجوانان ما سعادتمند هستند اگر ما خانه سعادتمندتر به وجود آوريم. نوجوانان ما خوشبخت هستند اگر ما راه خوشبختي را به آنان نشان دهيم. نوجوانان ما آينده روشني خواهند داشت اگر ما از امروز براي آن آينده روشن فكر كرده باشيم. شعري جالب ديده ام در همين زمينه از مثنوي مولوي:

شرح روضه گر دورغ و زور نيست                              پس چرا چشمت از آن مخمور نيست

گر زچشمه آمدي چوني تو خشك                           گر تو ناف آهويي كوبوي مشك

زانچه مي گوئي و شرحش مي كني                       چه نشانه در تو مانداي سني

آن يكي پرسيد اشتر را كه هي                               از كجا مي آيي اي فرخنده پي؟

گفت از حمام گرم كوي تو                                       گفت خود پيداست از زانوي تو

گر تو مي آيي ز گلزار جنان                                     دسته گل كو از براي ارمغان

فرزندخوب از خانواده خوب به ظهور مي رسد.

8- نوجويي: نوجوان، نوجو مي باشد. از يكنواختي و تكرار ملالت آور زندگي گريزان است و به نوآفريني و تنوع گرايش دارد. از اين روي ايجاد تحول و تنوع در روابط نوجوان با نهادهاي اجتماعي لزوم بيشتري مي يابد.

چنانچه در زمنيه محيط زندگي و عوامل انگيزش فكري و ذهني نوجوان، تلاش در جهت نوآوري انجام نگيرد، در نوجوان گاهي نوجويي همراه با حادثه جويي قرين مي شود و هدايت اين گرايشها در مسير هاي مطلوب از ناحيه مربيان و اولياء ضرورت تام مي يابد.

هدايت پذيري انگيزه هاي مذكور به سلامت اخلاقي و رواني نوجوان مي انجامد ولي چون فرصتهاي لازم براي اين گونه برخوردها غالبا فراهم نمي شود، از اين روي نوجوان حادثه جويي احتمالا در پي كنجكاوي هاي ناشيانه خويش جذب باندها و گروه هاي ناسالم اجتماعي خواهد شد و به بزهكاري خواهد گراييد.(1)

1- كتاب با فرزند خود چگونه رفتار كنيم   نوشته محمدرضا شرفي
 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 4056
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما