خشم خداوندبه دليل گناهي است كه انسان انجام مي دهد:گناه يعنى نافرمانى و تجاوز از حدود الهى. در قرآن براى گناه تعابير مختلفى آمده از جمله:ذنب، معصيت، اثم، سيئه، جرم، حرام، خطيئه، فسق، فساد، فجور، منكر، فاحشه، وزر. البته تمام اين گناهان رامىتوان در سه مرحله خلاصه كرد.
1- گناهانى كه به صورت ترك عبادات واجب صورت گرفته مانند ترك نماز و روزه...
2- گناهانى كه به صورت تخلف از نواهى حق صورت گرفته مانند شرب خمر، چشمچرانى، زنا، قمار، لواط،استمناء، استماع موسيقى حرام و...
3- گناهانى كه علاوه بر نافرمانى از اوامر خدا حقوقى از مردم را ضايع نموده مانند قتل نفس، سرقت، ربا، غصب،رشوه.
قرآن مجيد منشأ غضب الهي را طغيان مردم مي داند و مي فرمايد: "از روزي هاي پاكيزه اي كه به شما داديم بخوريد، ولي در آن طغيان نكنيد اگر طغيان كنيد غضب من دامان شما را خواهد گرفت و هر كس غضب من بر او وارد شود سقوط مي كند".[1]
و در روايتي امام صادق(ع) فرموده اند: "حواريون به عيسي بن مريم(ع) عرض كردند. اي آموزگار خوبي ها، ما را آگاه ساز كه چه چيز سخت تر است؟ فرمود: سخت ترين چيز خشم خداي عزوجل است. گفتند: در چه چيز از خشم خدا مي توان پرهيز كرد؟ فرمود: به خشمگين نشدن. گفتند: آغاز خشم چيست؟ فرمود: تكبر و خود بزرگ بيني و تحقير كردن مردم".[2]
بنابراين، با ترك معصيت و نافرماني خدا مي توان از خشم الهي به دور بود.
درقرآن كريم بالاترين گناه ،شرك بيان شده:
ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء و من يشرك بالله فقد افتري اثما عظيما. به درستي كه خداوند گناه شرك را نمي آمرزد و از هر گناه ديگري درمي گذرد. كسي كه براي خدا شريك شناخت، مرتكب افترا و گناه بزرگي شده است». (نساء، ۴۸)
شرك داراى مراتب است. قول به تعدد خدايان «شرك ظاهرى» است؛ ولى مخفىتر از آن شرك اهل كتاب است كه به قرآن و نبوت خاصه ايمان نياوردهاند. مخفىتر از اين، شرك كسى است كه به رغم ايمان به خدا و قبول توحيد، به اسباب و وسايط آن، نگاهى استقلالى دارد. از اين رو به جاى آنكه به مسبّب الاسباب توجّه كند و به غير خداوند، ديدى واسطهاى و غير مستقل داشته باشد؛ براى آنها نوعى استقلال قائل است و در امور خود به آنها تكيه مىكند. نگا: الميزان، ج 2، ص 202 و ج 4، ص 371.به هر روى بايد توجّه كرد كه شرك خفى با ايمان قابل جمع است. همان، ج 11، ص 276.
براى شناخت بيشتر گناه ر.ك: گناهشناسى، محسن قرائتى
[1] طه(20) آية 81.
[2] سفينه البحار، ج 2، ص 318.