در حالي كه اگر در زيبايي هاي جهان غرق بودند و يا تحليل روشني از حوادث و وقايع داشتند هيچ كدام از اين پرسش ها در برابر ديدگان آنها رژه نمي رفت و هيچگاه نااميدي و روگرداني از زندگي رو به سوي آنها نمي آورد.
اما براى آگاهى بيشتر در زمينه ي هدف از آفرينش انسان خوب است به مطالب زير توجه كنيد:
درباره خدا اين سؤال روا نيست كه خدا هدفش از خلقت چه بود؟ براى اين كه اگر فاعل ناقص باشد حتماً هدفى دارد كه براى رسيدن به آن هدف كارى را انجام مىدهد، بين اين فاعل و آن هدف «كار» واسطه است، تا فاعل كمال خود را بازيابد. اما اگر آن فاعل نامتناهى و كمال محض بود، كمبودى ندارد تا كارى انجام دهد و بوسيله آن به مقصد برسد.
در سوره ابراهيم فرمود: «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»(1)؛ اگر همه مردم روى زمين كافر بشوند نقصى بر خدا وارد نيست و كمبودى براى خدا ايجاد نمىشود.
بعضىها كارى را انجام مىدهند براى اين كه سودى ببرند، مثلاً كسى خانهاى را مىسازد كه در آن سكونت كند يا خانهاى مىسازد كه بفروشد و از آن سود ببرد. غرض از خانهسازى در اينجا، سود بردن صاحب خانه است. گاه هدف از ساختن اين بنا سود بردن نيست، جود و بخشش كردن است، مثل كسى كه وضع مالىاش از راه حلال درست است، مسكن دارد و در عين حال براى دانشجويان خوابگاه مىسازد. او سودى نمىبرد ولى جود مىكند، اگر اين كار را نكند ناقص است، سخاوت ندارد، چون مىخواهد به جود و سخاوت كه يك كمال است برسد خوابگاه مىسازد.
پس بعضىها ناقصند، كار انجام مىدهند تا سود ببرند، بعضىها ناقصند كارى انجام مىدهند تا به كمال برسند. ذات اقدس اله نه از قسم اول است نه از قسم دوم، نه جهان را آفريد كه سودى ببرد و نه جهان را آفريد كه به كمال برسد. او بي نياز از جهانيان است. كسى كه هستى محض و كمال صرف است كمبودى ندارد تا كارى را انجام دهد و آن كمبود را رفع كند؛ بلكه چون عين كمال است، جود و سخاوت از او ترشح مىكند و نشأت مىگيرد. او خودش هدف است و منزّه از آن است كه هدف داشته باشد.(2)
پس بهتر است سؤال را به گونه اي ديگر مطرح كنيم و آن اين كه انسان چه كند كه زندگي هدفمندي داشته باشد؟ و زيبايي هاي زندگي را بيش از كاستي هاي آن ببيند؟ و حتي به جايي برسد كه كاستي ها و حوادث ناگوار را نيز زيبا ببيند!
انسان موجودى است كه هم مىانديشد و هم كار مىكند، بنابراين بايد براى انديشه و كار انسان هدف در نظر گرفته شود. درباره انديشه، قرآن كريم فرمود: هدف از آفرينش انسان اين است كه او جهان را با ديدگاه الهى ببيند و بشناسد. «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً»(3)؛ اين مجموعه آفريده شد تا شما با ديد الهى جهان را ببينيد و بدانيد همه اينها مخلوق يك مبدأ است، مبدأيى بنام خدا كه عين قدرت است و بكل شىء قادر است، عين علم است و بكل شىء عليم است، چيزى از علم و قدرت او خارج نيست.
اعتقاد به مبدأيى كه علم و قدرتش نامتناهى است براى ما سازنده است، به اين صورت كه چون او به همه چيز عالِم است پس مواظبيم كه آلوده نشويم و چون به همه چيز تواناست مواظبيم كارها را با او در ميان بگذاريم و فقط از او بخواهيم.
در آيه مذكور فرمود: يكى از اهداف آفرينش انسان اين است كه عالِم و آگاه بشود به علمى كه به درد او مىخورد، علمى كه او را به غيرخداوند واگذار نكند، نه به خودش متكى كند نه به غيرخدا، اين هدف بخش «علمى» انسان است.
در مورد بخش «عملى» در قسمتهاى پايانى سوره «ذاريات» آمده كه: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ».(4) يعنى آفرينش جن و انسان براى اين است كه خداپرست شوند و غيرخدا را نپرستند، چون ممكن نيست بشر دين نداشته باشد. هر كسى بالاخره يك دينى دارد يعنى يك قانونى را احترام مىكند، حرف كسى را گوش مىكند، اگر آن كس خدا بود دين اين شخص اسلام است كه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(5) و او مسلّماً اوامر خدا را اطاعت مىكند، از نواهى پرهيز مىكند و از ارشادات خدا كمك مىگيرد.
اگر اين راه را طى نكرد و نفس خود را به جاى خدا نشاند، مىشود هواپرست. اينكه بعضىها مىگويند من هر چه مىخواهم مىكنم يعنى هواى من خداى من است، من هر جا بخواهم مىروم، هر چه بخواهم مىكنم يعنى دين من برابر هوس من تنظيم مىشود، اين همان است كه ذات اقدس اله در قرآن فرمود: «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(6) چنين كسى هواپرست است و اگر مشكلى براى او پيدا شد اين هواپرست آهش به جايى نمىرسد. نتوان زدن به تير هوايى نشانه را.
بنابراين هيچ كس بىدين نيست، يا خداپرست است يا هواپرست. لذا قرآن كريم فرمود: انسان بايد در بخش عمل خداپرست و در بخش نظر خدابين باشد. مجموعه اين دو هدف علمى و عملى آفرينش را تشريح مىكند.(7)براي آشنائي بيشتر با هدف زندگي مي توانيد به منابع زير رجوع كنيد
فلسفه وهدف زندگي ،علامه محمد تقي جعفري
هدف خلقت انسان ، دكتر عبد الله نصري
حيات حقيقي انسان در قرآن ،آيت الله جوادي آملي
پي نوشت ها:
1) ابراهيم (14)، آيه 8.)
2) جوادى آملى، عبدالله، توصيهها، پرسشها و پاسخها، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، ص 61 و 62.)
3) طلاق (65)، آيه 12.)
4) ذاريات (51)، آيه 56.)
5) آلعمران (3)، آيه 19.)
6) فرقان (25)، آيه 43.)
7) جوادى آملى، عبدالله، توصيهها، پرسشها و پاسخها، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، ص 58-61.)