نويسنده: مرسل وند، حسن
ناشر اصلي: تهران
قطع: شوميز
تعداد صفحات: 304
نوبت و سال انتشار: نوبت اول 1388ش
قيمت: 75000
شابك: 9-51-6082-964-978
چكيده:
اين اثر، پژوهشي است در مورد جنبش بابيت و بهائيت در ايران كه در دوران قاجار به وجود آمدند.
موضوع: تاريخ و سيره
توضيحات:
اين اثر، پژوهشي است در مورد جنبش بابيت و بهائيت در ايران كه در دوران قاجار به وجود آمدند. نويسنده، نخست به صورت اجمالي به بحث درباره سرگذشت سيد علي محمدباب بنيانگذار فرقه بابيت در ايران ميپردازد. سپس گفتگوهاي وي را با برخي از روحانيون شيراز، اصفهان و تبريز روايت ميكند تا در ضمن اين گفتگوها عدم حقانيت مذهب او مشخص شده و باطل بودن عقايد وي روشن گردد. نگارنده، نخست تاريخچه اي از زندگاني سيدعلي محمدباب و تحصيلات وي در نجف و انحرافات فكري كه در اثر رياضتهاي غير شرعي برايش حاصل شده بود، را به تصوير كشيده و ادعاهاي وي مبني بر نزول وحي بر او و ادعاي ظهور ديني جديد توسط وي را منعكس كرده است. در قسمتي از كتاب، نويسنده، مباحثي از كتاب «مفتاح باب الابواب» تأليف زعيم الدوله و اختلاف نظر وي با برخي مورخان در مورد سرگذشت سيدعلي محمدباب و افكار وي را نقل ميكند كه در آن نحوه گسترش افكار بابيت و زياد شدن پيروان سيدعلي محمدباب شرح داده شده است. از قسمت هاي مهم كتاب، ديدار برخي از علما و روحانيون شيراز و گفت وشنودهاي آنان با علي محمد باب ميباشد. در اين زمينه استدلاهاي علما و روحانيون در نقد ادعاهاي بي اساس باب و محكوم شدن همه جانبه وي در مورد ادعاهاي خويش در اين گفتگو ها بيان شده و انواع استدلال در نقد افكار و شخصيت سيدعلي محمدباب مطرح گرديده است. در خلال اين گفتگوها بي سوادي سيدعلي محمدباب و عدم آگاهي وي از مسايل فقه و اعتقادات اوليه اسلام واضح شده و ادعاهاي بدون پشتوانه وي در مورد نبوت، امامت، مهدويت و حتي الوهيت بازگو شده است. در خلال بيان اين گفتگوها نويسنده به فراز و نشيب هاي دعوت باب و پيوستن افرادي در اصفهان و تبريز به وي و روي گردان شدن مردم شيراز از او به جهت روشنگري علما و واليان اين شهر اشاره كرده و دروغ ها، فريب ها، افتراها و ادعاهاي اديان بابيت و مبلغان ديني ارسال شده از سوي باب به شهرهاي مختلف ايران را توصيف نموده است. در اين گفتگوها همچنين ادعاهاي سيدعلي محمدباب كه خود را باب علم شمرده و پيامبر اسلام(ص) و امام علي(ع) را جزء گروندگان به خويش ميداند اشاره كرده و برخي از محتواي كتاب «بيان» را كه باب مدعي بود كه از جانب خداوند به او وحي شده است را نيز نقل نموده است. در بخش هاي ديگر كتاب، نويسنده، به ديدار علماي اصفهان و تبريز با سيدعلي محمدباب و محتواي گفتگوهاي آنان اشاره كرده و ادله بي اساس باب مبني بر داشتن ولايت و امامت را در ضمن نقل گفتگوها تبيين نموده و رويارويي مسلحانه طرفداران باب با مردم و دولت و سرانجام تيرباران سيدعلي محمدباب در تبريز را شرح ميدهد. در فصل ديگري از كتاب، ويژگيها و آثار قلمي سيدعلي محمدباب مطرح شده و گوشه هايي از عقايد و آموزه هايي كه باب مروج آنها بوده است، را بازگو مينمايد. در اين رابطه، نويسنده، به سرگذشت فرقه بهائيت پس از مرگ سيدعلي محمدباب اشاره كرده و ظهور ميرزا حسينعلي بهاء و فسخ احكام بابيت توسط وي و تشريع دين ديگري به نام بهائيت و دو دسته شدن بابيت به نام هاي بهايي و ازلي را شرح داده و گوشه هايي از احكام و آداب ديني بابيت و بهائيت را بيان نموده است. همچنين برخي از جنايات و اعمال زشت بابيان و بهائيان كه در ضمن آن از مردم ساده لوح سوء استفاده هاي زيادي كرده اند را بيان كرده و گوشه هايي از مقالات و رساله هاي صادر شده از سيدعلي محمدباب كه در آنها جملات مبهم و نامربوط زيادي به چشم مي خورد را در پايان كتاب آورده است. نويسنده، همچنين سعي كرده است چهره مقدسي كه باب و بهاء با شگردهاي گوناگون براي خود ميتراشيدند و با ظاهري فريبنده و الفاظي نامفهوم مردم را با خود هم نوا ميكردند را تصوير نموده و چهره واقعي و شيطاني آنان را مشخص نمايد.