ويژه‌نامه‌ها
منشور آزادي
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تربيت مدرّس‏
12/6/1377
 
با تشكّر و سُرور فراوان از تشريف‏فرمايى حضرت‏عالى به اين دانشگاه. جناب‏عالى مستحضريد كه دانشگاه در عين سازندگىِ كالبدى، به تربيت مدرّس و استاد مى‏پردازد. من به عنوان يك فارغ‏التّحصيل مقطع كارشناسى ارشد و دانشجوى دوره دكتراى همين دانشگاه، از شما تقاضا مى‏كنم به منظور تيمّن و تبرّك، هزينه سالن ورزشى اين دانشگاه را تقبّل بفرماييد.
حقيقتش اين است كه من خودم پولى ندارم كه بتوانم به دانشگاه بدهم؛ اعتبارات دولتى مطرح است. ممكن است من سفارشى بكنم. حرفى ندارم كه اگر ممكن باشد، سفارشى بكنم كه كمكى بشود.
همان‏طور كه مستحضريد، اصلاح جامعه، به اصلاح و تقويت قوه قضاييّه آن است. عملكرد منفى چند سال گذشته مسؤولان اين قوّه در رده‏هاى مختلف و حمايتهاى جناب‏عالى از آنها، موجب يأس و نااميدى دانش‏آموختگان رشته حقوق از اصلاح قوه قضاييّه شده است. بنده به عنوان يك شهروند و درعين‏حال مطّلعِ نسبى از مسائل حقوقى و آثار منفى عملكرد قوّه قضاييّه در جدا شدن مردم از اعتقاد نسبت به نظام، انتظار دارم در اين مورد تجديد نظر اساسى بشود.
البته من نمى‏توانم ضعفهاى قوّه قضاييّه را نفى كنم؛ اما اين‏طور هم كه اين خواهر يا برادر عزيزمان نوشته‏اند و يكسره منفى تلقّى كرده‏اند، نه؛ من اين‏گونه عقيده ندارم. كارهاى خوب، كارهاى برجسته و قضات شريف، انصافاً در قوّه قضاييّه خيلى هستند؛ البته نقصهايى هم هست. اين را شما بدانيد كه من هميشه از سه قوّه حمايت كرده‏ام و خواهم كرد. اين وظيفه من است. رؤساى اين سه قوّه هر كدامشان تا وقتى كه در رأس اين سه قوّه‏اند، از حمايت من برخوردارند. اين به آن معنا نيست كه من همه كارهاى اين سه قوّه را قبول دارم؛ نه. در قوه مجريّه و مقننّه هم ممكن است چيزهايى بگذرد كه من بعضى از آنها را قبول نداشته باشم؛ اما اين موجب نمى‏شود كه من حمايتم را سلب كنم. قوّه قضاييّه هم همين‏طور است. شما از من گله نكنيد كه چرا حمايت مى‏كنم؛ من بايد از مسؤولان قوا حمايت كنم. البته اين حمايت، در منظر عام است. در ديدارها، در دستورها و در پى‏نوشتها، انتقاد هست، اعتراض هست، دستور برخى چيزها هست. بله؛ البته در مواردى اگر اصلاحى لازم باشد و من بتوانم آن را انجام دهم و دخالت در كار قوّه نباشد كه نظام آن را به هم بزند، آن دخالت را هم مى‏كنم. گاهى ما به بعضيها در جلسات خصوصى تشر هم مى‏زنيم؛ اما حمايت معنوى عمومى را از هر سه قوّه لازم مى‏دانم؛ باز هم ان‏شاءاللَّه حمايت خواهم كرد.
با سلام و آرزوى پيروزى و سرافرازى براى اسلام و اسلاميان عزيز و بالاخص حضرت‏عالى و ساير خادمان اسلام مبين. در يك جامعه اسلامى، قاعدتاً بايد شايسته‏ترين و لايقترين مؤمنان در سمتها و مسؤوليتها باشند. با اين مقدّمه، چرا افرادى كه از طرف حضرت‏عالى به سمتها و مسؤوليتها گمارده مى‏شوند، نه داراى سلامت نفس، نه توانايى مديريّت و نه شيفته خدمت هستند؟! خواهشمندم براى تقويت اسلام عزيز و جبهه ولايت، افراد بى‏طرف و مستقل و توانا را منصوب فرماييد.
البته شما بدانيد، من نيّتم اين است كه بهترين آدمها را در رأس مسؤوليتها ببينم و بگمارم؛ در اين شكّى نداشته باشيد. در اين زمينه‏هايى هم كه حالا مواردى را ذكر كرديد و من نام و مسؤوليت آنها را نخواندم، سعى كرده‏ام بهترينها را انتخاب كنم. البته گزينش سخت است. آدمْ كنار كه نشسته، عيبها را مى‏بيند. احياناً بعضى انگيزه‏ها ممكن است دخالت كند و آدم عيبى را بزرگتر از آنچه كه هست، ببيند؛ محسّنات را نبيند و مقايسه بين آدمهاى مختلف برايش ميسّر نباشد. اين كار خيلى سختى است. ما سعيمان اين است كه از آدمهاى خوب و توانا استفاده كنيم. البته بعضيها را در جاهايى مى‏گماريم، اما بعد از مدّتى احساس مى‏كنيم كه مناسب آن‏جاها نيستند؛ طبيعتاً آنها را برمى‏داريم؛ از اين كارها هم بلديم. اين‏طور نيست كه هميشه نصب باشد؛ گاهى هم عزل است. منتها عزل هم دوگونه است: گاهى از روى خشم و ناراحتى است؛ گاهى نه، از روى مصلحت‏انديشى است. اينها هم وجود دارد.
به عنوان رهبر انقلاب، خواهشمندم تدابيرى اتّخاذ فرماييد تا در گرداب افغانستان وارد نشويم.
اگر مرادتان گرداب جنگ افغانستان است، ان‏شاءاللَّه چنين چيزى پيش نخواهد آمد و من در اين قضيه بخصوص، مراقبت ويژه‏اى داشته‏ام و ان‏شاءاللَّه خواهم داشت.
خواهشمندم نيروهاى انقلاب را براى حلّ مشكلات جامعه با هم متّحد فرماييد، تا از افتراق بپرهيزند؛ زيرا نظام ما بايد در دو بُعد فكر و عمل، به همه پاسخ گويد.
بله، شما راست مى‏گوييد. من سعيم اين است كه جناحهاى مخالف را تا آن‏جايى كه ممكن است، در عمل به هم نزديك كنم. سعى نمى‏كنم جناحها را در هم ادغام كنم. اين را نه لازم مى‏دانم، نه ممكن و شايد هم نه مفيد؛ اما سعى و ميل دارم كه اينها را در عمل به هم نزديك كنم. منتها بدانيد كه كار آسانى هم نيست. انگيزه‏هاى فراوانى وجود دارد. اگر انگيزه‏ها در همه جا واقعاً خالص و الهى باشد، كارها خيلى آسان خواهد شد. وقتى كه انگيزه‏ها خالص نبود - لااقل در يك جا و يك گوشه انگيزه‏ها خالص نبود - آن وقت خيلى سخت خواهد شد. شما دعا كنيد كه ما هم بتوانيم توفيق پيدا كنيم؛ خودمان هم ان‏شاءاللَّه تلاش مى‏كنيم.
با عرض سلام و آرزوى توفيق و سلامتى براى جناب‏عالى. در نظام دانشگاهى، براى جابجايى اعضاى هيأت علمى دانشگاهِ ما قانونى وجود ندارد. اين امر باعث مى‏شود مثلاً ساليانى دراز، فردى در شهرى غريب و غير دلخواه خود، مجبور به سكونت گردد كه اين امر در كاهش انگيزه‏هايش تأثير فراوانى دارد. در صورت امكان، تدبيرى اتّخاذ گردد تا عواملى مانند سابقه كار فرد يا امتيازات ديگر، در نقل و انتقالات افراد دخيل باشد.
اين موضوع، قابل توجّه آقايان مسؤولان دولتى است. آن را كنار مى‏گذارم، تا ان‏شاءاللَّه بعداً آقايان ببينند و رويش تدبيرى بينديشند.
چرا هيچ اولويّتى براى استخدام فارغ‏التّحصيلان دانشگاه تربيت مدرّس در نظر گرفته نمى‏شود؟ بعضى از دانشگاهها با استخدام فارغ‏التّحصيلان اين دانشگاه، مغرضانه برخورد مى‏كنند. سؤال ديگر اين است كه هيأتهاى علمى در طرح سربازىِ وزارت فرهنگ و آموزش عالى، وضع معيشتى نامطلوبى دارند. چرا براى بهبود وضعيت آنها اقدامى نمى‏شود؟
البته من از موضوع سؤال اوّلِ شما خبر نداشتم و اين اوّلين بارى است كه مى‏شنوم با فارغ‏التّحصيل اين دانشگاه در دانشگاههاى ديگر، برخورد مغرضانه مى‏شود. اگر چنين باشد، حقيقتاً مايه تأسّف خواهد بود؛ ليكن من اين سؤال و سؤال دوم شما را هم كنار مى‏گذارم تا در اختيار آقاى دكتر «معين» قرار گيرد و ان‏شاءاللَّه ايشان آن را دنبال كنند و ببينند علّتش چيست و چه تدبيرى مى‏شود انديشيد.
از آن‏جا كه دولتِ محترم آقاى خاتمى، انتخاب‏شده مردم و مورد تأييد جناب‏عالى است، چرا شما به عنوان رهبر انقلاب، مانع سنگ‏اندازى گروههاى فشار در جهت حركتهاى متعالى اين دولت نمى‏شويد و جلوِ آنها را نمى‏گيريد؟
من اگر ببينم و بدانم كه كسى حقيقتاً در كار اين دولت سنگ‏اندازى مى‏كند، بدانيد كه قاطعاً جلوش را خواهم گرفت؛ ملاحظه هم نمى‏كنم. اعتقادم اين است كه امروز همه بايد به اين دولت كمك كنند و اگر همه كمك نكنند، توفيق پيدا نخواهد شد. مسائل كشور، مسائل بسيار حسّاسى است و سفارش من هميشه به همه اين بوده و هست. هر حمايت و كمكى هم چه آقاى رئيس جمهور و چه اعضاى دولت از من خواسته‏اند و برايم ميسور بوده، بى‏دريغ كرده‏ام، باز هم خواهم كرد. اگر واقعاً كسانى بخواهند اذيت كنند، من جلوشان را مى‏گيرم. البته بعضى از كارها ممكن است مخالف‏خوانى باشد؛ اما مانع به حساب نمى‏آيد. مخالفان دولتها هميشه هستند. اگر يك نفر در مسأله‏اى مخالف هم باشد و انتقادى هم بكند، مادامى كه به سنگ‏اندازى نينجاميده باشد، اشكالى ندارد؛ اما اگر به آن‏جا برسد، قطعاً جلوش گرفته خواهد شد.
با عرض سلام و تشكّر از تشريف‏فرمايى جناب‏عالى. على‏رغم طىّ مراحل گزينش اخلاقى و علمى و داشتن تعهّد و تخصّص فارغ‏التّحصيلان، متأسفانه هنوز براى جذب و بكارگيرى اين عزيزان و نيز طىّ مراحل استخدامى در دانشگاهها، با مشكلاتى مواجه هستيم. خواهشمند است رهنمودهايى در جت تسهيل اين امر ارائه فرماييد.
البته من در ساز و كار مسائل ادارى وارد نمى‏شوم و اگر رهنمودى داشته باشم، آن رهنمود همين است كه دانش‏آموختگان اين دانشگاه، حداقل بتوانند در سراسر كشور مورد استفاده قرار گيرند. حدّاكثرش هم اين است كه براى اينها امتياز قائل شوند؛ چون - همان‏طور كه گفته شد - اين دانشگاه با يك اميدى به وجود آمده و اگر به فارغ‏التّحصيلان اين دانشگاه امتيازى هم داده شود، بجاست؛ ليكن حداقلش هم اين است كه براى اينها مانع‏تراشى نشود؛ من اين حرف كلّى را دارم. البته حالا كه اين تذكّرات، مكرّر مى‏شود من تصوّر مى‏كنم كه ان‏شاءاللَّه برادرانمان در اين زمينه بايد بيشتر فكر كنند.
شهادت آقاى «لاجوردى» دردناك بود؛ زيرا ايشان خدمات زيادى به انقلاب كردند. ايشان بعد از كناره‏گيرى از سمت خود، در يك روسرى فروشى به دست دژخيمان شهيد شدند. آيا حكومت اسلامى نبايد از افرادى كه سابقاً خدمتگزار به نظام مقدّس بوده‏اند، حمايت و حفاظت معقول نمايد؟ آيا سرنوشت آقاى «خلخالى» هم همين خواهد بود؟
كاش اين خط را به تروريستها نمى‏داديد! البته من اطّلاعى ندارم كه ايشان محافظى داشتند يا نه. اخيراً در روزنامه خواندم كه خود ايشان علاقه‏مند نبودند محافظ داشته باشند. واقعش هم همين است كه اگر آدم بخواهد برود يك شغل آزاد در بازار بگيرد، داشتن محافظ و اين‏كه انسان با خودش محافظ ببرد و بياورد، خيلى آسان نيست. حالا من نمى‏دانم دستگاه چه‏كار بايد مى‏كرد. مثلاً مانع مى‏شد كه ايشان بروند شغل آزاد بگيرند، يا شغل ديگرى بايد به ايشان مى‏دادند؟ واقعاً در اين زمينه، فكرش را نكرده‏ام. شايد اين حرف منطقى باشد كه ما بگوييم كسانى كه در معرض چنين حوادثى هستند، مثلاً وقتى كه از اين شغل رسمى كناره‏گيرى مى‏كنند، در جايى به نحوى اشتغال داشته باشند كه لااقل اين‏گونه خطرات، آسان به سراغشان نيايد. به‏هرحال، ايشان شخصيت برجسته‏اى بودند. من از قبل از انقلاب - دهه چهل - ايشان را مى‏شناختم. در آن دوره، ايشان در چشم خود من و بيشتر كسانى كه در خطّ مبارزه بودند، فردى پولادين به حساب مى‏آمدند. همان‏طور كه من در اطّلاعيه شهادت ايشان هم نوشتم، واقعاً آدمى بودند كه در ميدانهاى سخت هميشه حاضر بودند و هيچ ابايى از ورود در كارهاى دشوار نداشتند. خداوند ان‏شاءاللَّه جايگاه ايشان را عالى كند. البته سرنوشت ايشان مورد غبطه ماست؛ خوشا به حالشان. وقتى خبر شهادت «لاجوردى» را به من دادند، گفتم حيف بود كه ايشان با آن سوابق بميرند؛ بايد شهيد مى‏شدند. خوشا به حالشان.
مستحضريد كه انتخابات مجلس خبرگان با همه اهميتش در پيش است و متأسّفانه فضاى تشكيك و ترديد در نحوه بررسى صلاحيت داوطلبان توسّط شوراى محترم نگهبان، به هر دليلى واقعيتى انكارناپذير است. آيا صلاح نمى‏دانيد همچنان كه از حضرت امام شاهد بوديم، در اين امر مداخله نماييد؟ به‏هرحال، بررسى صلاحيت كانديداها توسّط شوراى نگهبان، كم و بيش مشكلات دوْرِ مورد اشاره منتقدان را دارد. آيا بهتر نيست با توصيه حضرت‏عالى، شوراى نگهبان اين امر را به مراجعِ معرفى شده از سوى جامعه مدرّسين ارجاع دهد تا اين شائبه رفع گردد؟
شوراى نگهبان، خودش امتحان نمى‏كند؛ ممتحن كس ديگرى است. اداره كار، دست شوراى نگهبان است، والّا شوراى نگهبان وقتش را ندارد كه بخواهد بنشيند و امتحان كند؛ البته صلاحيتش را انصافاً دارد. اين آقايانى كه امروز در اين شورا هستند - به استثناى يك نفر كه در زمان بنده منصوب شدند - كسانى هستند كه حضرت امام اينها را منصوب كردند؛ يعنى به اجتهاد و عدالت اينها امام شهادت دادند. بنابراين جاى شبهه نيست. اين بزرگواران، خودشان امتحان نمى‏كنند. از مدرّسين قم، افراد شايسته و بى‏طرف را مى‏آورند و امتحان مى‏گيرند. امتحان هم - آن طور كه اعلام كرده‏اند - كتبى است؛ بدون نام و بدون سربرگ. بنابراين، هيچ شائبه‏اى وجود ندارد.
اين شبهه دوْرى هم كه گفته‏اند، حرف غلطى است؛ به خاطر اين‏كه اين شوراى نگهبان را رهبرىِ فعلى كه معين نكرده؛ رهبرىِ قبل معيّن كرده‏اند. اين خبرگانى هم كه مى‏آيند، نمى‏خواهند كه رهبرىِ فعلى را انتخاب كنند؛ رهبرى بعد را انتخاب خواهند كرد. اين چه دوْرى است؟ اگر اين رهبرى فوت كند، يا به هر دليل ديگرى كنار برود، آن وقت رهبرىِ بعد را آنها انتخاب خواهند كرد، والّا رهبر فعلى را كه نمى‏خواهند انتخاب كنند. بنابراين هيچ دوْرى نيست.
شما كه بحمداللَّه دانش‏آموخته و فاضل هستيد، بايد روى مسائل دقيق شويد و فكر كنيد. بالاخره هر كارى و هر امتحانى، يك مرجع دارد؛ يك عدّه هم ممكن است قبول نداشته باشند. مهم اين است كه ما بدانيم اين صلاحيت در آن‏جا هست. هم ممتحنين آدمهاى حسابى هستند و هم كسانى كه مديرانِ امتحان خواهند بود و رشته كار در دست آنهاست، مردمان شايسته‏اى هستند. ان‏شاءاللَّه مشكلى پيش نخواهد آمد.
چون صحبت انتخابات خبرگان شد، من هم عرض كنم كه اين انتخابات واقعاً مهمّ است؛ انتخابات ممتازى است. شركت عمومى در آن، بسيار خوب و از جهات مختلفى لازم است. حدّاقلش يك مانور ملى در مقابل دشمنان خارجى است. لذا شما كه شخصيتهاى علمى و جوانان فعّالى هستيد، تلاش كنيد و مردم را وادار نماييد كه در اصل انتخابات شركت كنند. البته مردم خودشان شركت مى‏كنند و نامزد باصلاحيت را ان‏شاءاللَّه در هر شهر و هر استانى برمى‏گزينند. اين انتخابات بايد ان‏شاءاللَّه انتخابات وسيع و خوبى باشد.
ضمن تقدير از اين‏كه به اين دانشگاه تشريف آورده‏ايد، خواهشمند است بفرماييد كه با توجّه به اهميت مجلس خبرگان رهبرى و سكوت غير قابل انتظارى كه هم‏اكنون در آستانه اين انتخابات در جامعه مشهود است، آيا حضرت‏عالى صلاح نمى‏دانيد كه در مورد مشاركت عامّه مردم و ايجاد شور و شوق در جامعه، تذكّرات لازم را خصوصاً به شوراى نگهبان براى آماده‏سازى اين مهم بفرماييد؟
چرا؛ مقتضى مى‏دانم. حالا همين حرفى كه من در اين‏جا زدم، ان‏شاءاللَّه پخش و منتشر شود؛ بعد هم ان‏شاءاللَّه در هر موقعيتى كه لازم بشود، سفارش مى‏كنم. هم شوراى نگهبان بايد زمينه را فراهم كند، هم صدا و سيما بايد فراهم كند، هم - همان‏طور كه عرض كردم - شما جوانان نقش داريد. در اين زمينه تلاش كنيد، تا ان‏شاءاللَّه چيز خوبى از آب دربيايد.
با اهداء سلام و عرض تسليت به مناسبت ايام فاطميّه. بدون آن‏كه اظهار نظرى كرده باشم، خواهشمندم براى حفظ حرمت دفتر نمايندگى حضرت‏عالى در دانشگاه ... دستور فرماييد گروه تحقيقى را به آن دانشگاه اعزام كنند.
عيبى ندارد. من اين كاغذ را در جيبم مى‏گذارم تا ان‏شاءاللَّه به دنبالش اقدامى وجود داشته باشد.
از حضرت‏عالى تقاضا مى‏شود يك بررسى جدّى و همه جانبه در مورد ضرورت دفترهاى نمايندگى در دانشگاهها صورت گيرد. با اعزام تعدادى طلبه و كسانى كه در همان مسائل دينى در حداقل سطح قرار دارند، آيا فكر نمى‏كنيد تصويرى كه در ذهن دانشگاهيان نقش مى‏بندد، سطح پايين علمى حوزه‏هاى علميّه باشد؟ آيا فكر نمى‏كنيد كه اين دفاتر چون نمى‏توانند در مقابل دانشگاهيان استدلال قوى ابراز نمايند، از وجود حضرت‏عالى بيش از اندازه خرج مى‏كنند؟
البته من تصوّرم درباره اين برادرانى كه در دانشگاهها هستند، اين نيست كه نوشته شده «اينها در حداقل سطح علمى هستند.» بعضى از برادرانى كه من در دانشگاهها مى‏شناسم، خيلى خوبند. البته من همه را نمى‏شناسم؛ چون من كه اين برادران را منصوب نمى‏كنم. من آن هيأت مركزى را در چند سال پيش منصوب كردم و به آنها هم اعتماد دارم؛ اشخاص برجسته‏اى هستند. اما اين اشخاصى كه در دانشگاهها هستند، بعضيشان را كه من مى‏شناسم، خيلى خوبند. البته در چند سال قبل از اين، قدرى گله وجود داشت؛ اما در اين شكل جديد كه پيش آمد و سه، چهار سالى است وجود دارد، جوانان فاضل و خوب در دانشگاهها هستند. بعضيشان هم دانشجويند، هم طلبه‏اند؛ بعضيشان طلّاب فاضلند و بعضيشان مدرّسين برجسته‏اى هستند. اين‏طور نيست كه اين برادر يا خواهرمان نوشته‏اند «اينها در حداقل سطح قرار دارند.» حالا اگر باز اين برادر يا خواهرى كه اين نكته را نوشته‏اند، به طور مشخّص در يك نامه ديگر به من بگويند كه كجاست كه در حداقلِ‏ّ سطحند، من حتماً به وسيله مطمئنّى تحقيق خواهم كرد و اگر اين‏طور باشد به برادران مسؤول اين كار تذكّر مى‏دهم؛ ليكن گمان من اين نيست.
در مورد اصل لزوم اين دفتر نمايندگى هم، آن وقتى كه ما به اين كار اقدام كرديم، همه معتقد بودند كه لازم است و درخواست زيادى بود؛ همين حالايش هم همين‏طور است. البته بعضيها هم به بنده مراجعه كردند و گفتند كه اين دفاتر لازم نيست. اگر در محيط دانشگاهها، آن هدف اصلى از ايجاد اين دفاتر - يعنى پرورش دينى و وجود يك مركز مطمئن براى مراجعه دينى - وجود مى‏داشت، من اين اقدام را نمى‏كردم و كارِ لازم نبود؛ ليكن چون نيست، وجود اين برادران لازم است. اين برادران در دانشگاهها مى‏توانند منشأ بركات بسيارى باشند. جوانان، سؤالات و نيازهاى دينى دارند. چنانچه روحانى فاضل و جوانى مثل خودشان در كنار دستشان باشد، چيز خيلى باارزشى است. من اين‏طور تصوّر مى‏كنم.
در تحليلى كلّى، انتخاب جناب آقاى خاتمى، رأى به اصلاح بود و فرصتى طلايى براى تقويت نظام فراهم آورد و انقلاب اسلامى را براى سالها بيمه كرد. در اين شرايط: 1- علّت اين‏كه منصوبين جناب‏عالى در ... از جناح مخالف اين روند انتخاب مى‏شوند، چيست؟ 2- آيا شما نيز يادآورى وظيفه خبرگان رهبرى در مورد نظارت بر ولىّ‏فقيه را توهين‏آميز و تضعيف كننده مى‏دانيد؟
آن جمله‏اى كه اين برادر يا خواهرمان در مورد «رأى به اصلاح» نوشتند، تحليل ايشان است؛ تحليل من از قضيه اين نيست. بالاخره بيست ميليون نفر، با انگيزه‏هايى به رئيس جمهور رأى دادند. شما از كجا مى‏دانيد كه همه اين بيست ميليون نفر، رأى به اصلاح دادند؟ انگيزه‏هاى گوناگونى داشتند؛ به اين انگيزه‏هاى گوناگون، رأى دادند. آنچه كه مسلّم است، اين است كه اين رئيس جمهور، منتخب بيست ميليون جمعيت است؛ اين چيز باارزشى است. اما اين‏كه شما از اين بيست ميليون نفر رفراندم كرده باشيد و به شما گفته باشند ما رأى به اصلاح داديم، نه؛ من نمى‏توانم اين را باور كنم و بپذيرم.
البته همه اصلاح را مى‏خواهند؛ هيچ كس نيست كه اصلاح را نخواهد؛ هيچ‏كس هم نيست كه معتقد باشد در دوره قبل از اين دولت، همه چيز در حدّ اعلاى صلاح بود. نخير؛ مسلّماً اشكالات زيادى بوده است. وقتى شما يك رئيس جمهور را انتخاب مى‏كنيد، انتخاب مى‏كنيد تا آن اشكالات را برطرف كند. در اين هم شكّى نيست؛ همه همين‏طور فكر مى‏كنند و مايلند. اگر در دوره‏ى آينده هم انتخاباتى صورت بگيرد، مسلّم باز همين خواهد بود؛ يك عدّه هستند كه چيزهايى را قبول دارند، يك عدّه هم چيزهايى را قبول ندراند.
اين‏كه منصوبين من در آن دستگاههاى گوناگون، مخالف اين روند هستند، نه؛ من اين را قبول ندارم. نخير؛ آنها هم طرفدار اصلاحند. همانهايى كه اين‏جا اسم آوردند - و من البته اسم نمى‏آورم - افرادى هستند كه اصلاح را دوست دارند؛ بسيار از آنها دولت را دوست دارند؛ خود آقاى خاتمى را دوست دارند و با ايشان همكارى مى‏كنند. به نظر من، اين‏طور قضاوتها، قدرى رجمِ به غيب است و صلاح نيست.
در مورد اين‏كه «آيا يادآورى وظيفه خبرگان رهبرى در مورد نظارت بر ولىّ فقيه را توهين‏آميز مى‏دانيد» بايد بگويم كه نه، چه توهينى؟ مجلس خبرگان، كميسيونى به نام « كميسيون تحقيق» دارد؛ تحقيقش هم طبق خود اصل قانون اساسى است. تحقيق در اين است كه آيا اين رهبرى كه خبرگان يك روز تشخيص دادند كه او حائز شرايط است، باز هم حائز شرايط هست يا نه؟ اصلاً كارشان اين است؛ الان هم هستند و كار هم مى‏كنند. آنها بايد تشخيص دهند كه اين رهبر، آيا علمش كه آن روز تشخيص دادند مجتهد است، باقى است يا نه؛ چون ممكن است انسان دچار نسيان شود و طبيعتاً از صلاحيت مى‏افتد. آن روز تشخيص دادند كه اين شخص عادل است؛ آيا به عدالت باقى است يا نه؟ اگر خداى نكرده گناهى از او سر بزند، از عدالت ساقط مى‏شود. آن روز تشخيص دادند كه اين شخص مدير و مدبّر است و توانايى دارد؛ اما حالا بايد ببينند كه آيا تواناييش باقى مانده است؟ آيا آن روز اشتباه نكردند؟ يا اگر آن روز توانا بوده، از توانايى نيفتاده است؟ نخير؛ بنده نه هيچ احساس تضعيف مى‏كنم و نه توهين؛ اين جزو قانون اساسى است. خود من هم زمان امام، جزو همين مجلس خبرگان بودم. ما زمان امام هم «كميسيون تحقيق» داشتيم؛ هيچ اشكالى ندارد. اين نه اهانت به رهبرى است، نه تضعيف رهبرى است. اگر اين آقايان، اين كميسيون و اين هيأت را تشكيل ندهند، بايد از آنها سؤال شود كه چرا تشكيل نداديد.
اگر سه رسالت مهمِ‏ّ آموزشى، پژوهشى و تربيتى را براى دانشگاه قائل باشيم، نقش «تربيتى» كه مقدّم بر ساير نقشها نيز هست، در ارتباط تنگاتنگ با نهاد نمايندگى مقام معظّم رهبرى در دانشگاه و شوراهاى فرهنگى است. متأسّفانه افرادى در چنين نهاد و شوراهايى عضويت دارند كه گاهى به‏ندرت تحمّل شنيدن حرف مخالف را دارند و حتّى از جناح خاصى هستند و در مواردى در برخى از دانشگاهها تقريباً تركيب تمامى اعضاى شوراهاى تحقيق از قبيل آموزشى، پژوهشى و فرهنگى، يكسان است و فى‏الواقع افراد غير را راه نمى‏دهند. تكليف و وظيفه قانونى و شرعى ما را معيّن فرماييد.
اين‏كه حالا تحمّل شنيدن حرف مخالف را ندارند، خدا به آنها صبر بدهد كه بتوانند حرف مخالف را بشنوند! البته سخت است. اين را به شما بگويم كه من خودم هشت سال رئيس جمهور بودم؛ هشت، نُه سال هم هست كه مشغول وظايف فعلى هستم. برخلاف تصوّر عمومى كه خيال مى‏كنند هر كس پيش ما مى‏آيد، مديحه‏سرايى مى‏كند و از ما تعريف مى‏كند، نخير؛ اين‏طور نيست. غالب اشخاصى كه پيش ما مى‏آيند، اشكالات را مى‏گويند. يا اشكالات شخص ما را مى‏گويند، يا اشكالات منصوبين ما را مى‏گويند - مثل همين كه شما الان اين‏جا مى‏نويسيد - يا اشكالات دولت را مى‏گويند كه آن هم از نظر آنها اشكالات من محسوب مى‏شود، يا اشكالات وضع موجود را مى‏گويند كه آن هم اشكالات من محسوب مى‏شود: آقا فلان‏جا فقر است، فلان‏جا ضعف است، فلان‏جا ناآبادانى است. بنده مرتّب از اين چيزها مى‏شنوم و مى‏دانم هم كه خيلى سخت است؛ اين را شما بدانيد. شما از دور نگاه مى‏كنيد و نمى‏دانيد كه چقدر دشوار است. حرف مخالف شنيدن و تحمّل حرف مخالف، كار آسانى نيست.
البته كسى كه مسؤوليتى مى‏پذيرد، بايد تحمّل هم داشته باشد. آن برادرى كه در دانشگاه دفتر نمايندگى را اداره مى‏كند، بايد حتماً اين تحمّل را در خودش به وجود آورد. البته توقّع ندارم كه به قدر من اين تحمّل را داشته باشد؛ اما به قدر آن مسؤوليت بايد داشته باشد؛ در اين شكّى نيست.
اين هم كه حالا مى‏گوييد جناح خاصى هستند، من نمى‏دانم. متأسفانه حرف جناح و خطّ و خطوط، بيش از اندازه همه‏گير شده است. البته يك مقدارش بد نيست؛ نمكى است در مجموعه نظام! به قول خودشان، جناح راست، جناح چپ؛ افتخار هم مى‏كنند. بنده از اين اسمها - راست و چپ و امثال اينها - هيچ خوشم نمى‏آيد. وقتى خيلى همه شؤون زندگى را بگيرد، حقيقتاً ديگر كسل كننده و زننده مى‏شود. نبايستى روى اين جناح و اين‏طور چيزها خيلى تكيه كرد.
بعد از انتخاب جناب آقاى خاتمى، فضاى علمى و سياسى دانشگاهها در جهت اسلامى شدن، رو به بهبود نهاده است و بارقه‏هاى اميد، بيشتر درخشيدن گرفته است؛ اما هنوز تا رسيدن به اهداف عالى اسلامى در دانشگاهها، فاصله زيادى داريم. انتظار مى‏رود حمايتهاى بيشترى فراتر از آنچه كه هست، در همه جهات علمى و پژوهشى، از دانشگاهها، اعضاى هيأت علمى، دانشجويان، تكميل تحصيلات و موارد ديگر بشود؛ اما امكانات محدود وزارتخانه‏ها اين امكان را كاملاً فراهم نمى‏كند. حضرت‏عالى چه رهنمود و هدايتى در اين جهت مى‏فرماييد؟
من اوّلاً از اين‏كه شما به عنوان عضو هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى نوشته‏ايد كه بعد از انتخاب جناب آقاى خاتمى، اين اتفاقاتِ خوب در دانشگاهها افتاده، از شما متشكّرم و خيلى خوشحالم. اين‏طور حرفهاى خوشحال كننده هم به ما كم زده مى‏شود! وقتى كسى به ما مى‏گويد كه اين اتّفاقِ خوب افتاده، حقيقتاً يك ثواب مى‏كند؛ چون ما را از ته دل خوشحال مى‏كند؛ الحمدللَّه. اميدواريم كه اين شكوفايى، روزبه‏روز هرچه بهتر و بيشتر شود. و اما اين‏كه نقصها و امكانات محدودى هست، پاسخش همانى است كه براى يك يادداشت ديگر هم دادم؛ اين در اختيار دستگاههاى دولتى است. البته من سفارش لازم را خواهم كرد. اين نامه را هم كنار مى‏گذارم كه به جناب آقاى دكتر «فرهادى» بدهم.
چرا از توانمنديهاى علمى داخل، به نحو مطلوب در حلّ مشكلات استفاده نمى‏شود ؟ چرا به جاى اتّكاء به مغزهاى مؤمن و متخصّص داخل، دنبال خارج و خارجى (كفّار) و سرمايه‏هاى خارجى هستيم؟ مگر در پيروزى انقلاب و جنگ، در اعتماد به نيروهاى داخل، چه ضررى متوجّه انقلاب شد كه در سازندگى بشود؟ بر فرض كه به اتّكاى اجانب، سازندگى نيز صورت بگيرد؛ چه افتخارى براى ما دارد؟ فردا آنها مدّعى مى‏شوند كه ما كمك كرديم. مگر انقلاب ما به كمك شعار «نه شرقى، نه غربى» پيروز نشد؟
من نمى‏دانم كه مقصود اين برادر يا خواهرمان از «اتّكاءِ به خارجى» چيست. ما هيچ نخواسته‏ايم كه اتّكاءِ به خارج داشته باشيم. الان در زمينه سازندگى، در زمينه معمارى، در زمينه كارهاى زيربنايى - سدها، جاده‏ها، راه‏آهنها، كارخانه‏هاى بزرگ، نيروگاهها - در داخل كشور به دست عناصر خودى كارهايى انجام مى‏گيرد كه در گذشته فكرش را هم نمى‏شد كرد.
اوايل انقلاب در زمان رياست جمهورى بنده، صحبت شد كه چطور است اين سدها را بدهيم مهندسان خودمان بسازند. بعضيها فرياد برآوردند كه آقا مگر مى‏شود؟! بعد اتّفاقاً من براى كارى به خوزستان رفته بودم؛ برادران جهاد سازندگى مرا بردند و يك سيلوى عظيم چهل، پنجاه هزار تنى را به من نشان دادند، كه خودشان ساخته بودند. سيلو - آن‏طور كه من شنيده‏ام - جزو كارهاى نسبتاً پيچيده در زمينه‏هاى معمارى است. در گذشته هم سيلوهاى ايران را روسها مى‏ساختند. رژيم، گندم را از امريكاييها مى‏گرفت؛ سيلوهايش را روسها مى‏ساختند! اصلاً مهندس ايرانى به خودش اجازه نمى‏داد كه وارد اين‏گونه كارها شود. من ديدم كه بچه‏هاى جهاد سازندگى و جوانان بى‏نام و نشان - كه عنوان خيلى بلندبالايى براى خودشان درست نكرده بودند - چنين چيز باعظمتى را ساخته‏اند. واقعاً دل من محكم شد و آمديم دنبال كرديم. الان هم در كشور، سدها، راهها، كارهاى زيربنايى عظيم، كارخانه‏ها و نيروگاهها، ساخته شده و مى‏شود و ما به اين معنا هيچ اتّكايى به خارج نداريم.
اگر مراد سرمايه‏گذارى خارجى است، كه در قانون تصويب شده و دولت هم در صدد آن است؛ به نظر ما هم با آن شرايطى كه معيّن شده، ايرادى ندارد. اين چيزى است كه به خير كشور است. اين سرمايه‏گذارى خارجى، در حدّى كه با قوانين تعارضى نداشته باشد، چيز بدى نيست و با استقلال منافاتى ندارد؛ حتّى گاهى هم ضرورتهايى، انجام آن را ايجاب مى‏كند. البته ما هنوز چندان توفيق زيادى هم در اين زمينه نداشته‏ايم؛ اين را هم بدانيد. دولت در اين زمينه تلاشش زياد است كه بتواند سرمايه‏هايى را جذب كند؛ اما هنوز آن‏چنان كه بايد هم، تحقّق پيدا نكرده است. به‏هرحال، اين چيز بدى نيست. نه؛ من فكر نمى‏كنم از اين جهت جاى نگرانى باشد. ما با افتخار، دنبال مغزهاى مؤمن و متخصّص داخلى هستيم.
حجم زيادى از سؤالهاى خواهران و برادران باقى مانده است؛ ولى فرصت تمام شد و من حقيقتاً خسته شده‏ام. من اين سؤالها را با خودم مى‏برم؛ اما اين‏كه بخواهم به تك‏تك آنها جواب بدهم، تقريباً غير ممكن است؛ چون وقتش را ندارم و چنين امكانى براى من نيست. درعين‏حال اميدوارم بتوانم ان‏شاءاللَّه از چند نفر از برادران خواهش كنم و آنها را مسؤول كنم تا اينها را نگاه كنند. آنها نظرات مرا مى‏دانند؛ شايد ان‏شاءاللَّه بتوانند سؤالات را جواب دهند و براى دانشگاه بفرستند. چون اين سؤالات امضاء ندارد، من نمى‏دانم چگونه بايد اينها را پخش كرد و به دست سؤال‏كننده‏اش رساند؟ بالاخره بايد فكرى برايش بكنيم.
ديدار امروزمان، ديدار خوبى بود. من هم اگر خسته نشده بودم، باز ادامه مى‏دادم؛ ليكن تصديق كنيد كه الان يك ساعت و چهل‏وپنج دقيقه است كه من با شما حرف مى‏زنم. ان‏شاءاللَّه كه خداى متعال قبول كند و با چشم رضا به اين ديدار ما و شما بنگرد و آنچه كه گفتيم و شنيديم و آنچه كه نيّتهاى ماست، آن را براى خودش و در راه خودش قرار دهد و به كرم و فضلش قبول كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏
 
 
 
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
تعداد بازديد اين صفحه: 2053
   

 

 

 

خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

مهر حوزه
مجری سایت : شرکت سیگما