مشروح بحث:
بسم الله الرحمن الرحیم
ارائه ایده رهبری اصیل
آقای دکتر علوی ابتدا در باب ضرورت بحث از رهبری اصیل در سازمان سخن گفتند و در این زمینه به آفتهای موجود در اخلاق رهبران سازمان (از قبیل خودشیفتگی و ناسازگاری گفتار و کردار) اشاره کردند.
ایشان در ادامه به تعریف اصالت از منظر روانشناختی پرداختند. این مفهوم نزد وود سهمؤلفهای و نزد کرنیس و گلدمن چهار مؤلفهای است. مؤلفههای اصالت از نظر کرنیس و گلدمن عبارتند از: خودآگاهی، پردازش بدون سوگیری، رفتار اصیل و جهتگیریهیا اصیل در روابط انسانی.
دکتر علوی به اهمیت تعیین مبانی انسانشناختی، وجودشناختی، پدیدارشناختی این بحث اشارهای گذرا کردند. به خصوص تاکید شد که نگاه یکپارچه به رابطه وجود انسان و هستی در مقابل وجود مستقل انسان از هستی در نظریههای روانشناسی تاثیر زیادی بر مفهوم سازی اصالت می گذارد.
آنگاه ایشان به تعریف رهبری اصیل پرداختند و آن را متفاوت از سبک رهبری دانستند. اصالت رهبری اشاره به یکپارچگی و ارزشها در خود رهبر اشاره دارد. ابعاد رهبری اصیل عبارتند از:
• خودآگاهی: شناخت ارزش ها، مقاصد، باورها و عواطف ریشه ای و ایجاد شفافیت با خود درباره آنها
• اخلاقمداری: مراجعه به ارزشهای پایه ای خود و جهت دهی به رفتارهای متکی بر ارزشهای شناخته شده در خود
• شفافیت رابطهای: داشتن شفافیت و صداقت در بیان ایده ها و عواطف خود به پیروان
• پردازش متوازن: جستجوی همزمان در بیرون و درون و جمع بندی مطالب به گونه ای مبتنی بر حقایق بوده و از سوگیری شخصی مبرا باشد
ایشان بیان داشتند که رهبری اصیل این پیامدها را دارد:
اعتماد، کاهش استرس، افزایش انگیزههای درونی، سرمایههای روانشناختی (تابآوری)، بهزیستی و نشاط درونی، ارتقای رفتار شهروندی، نوآوری.
ایشان در انتهای بخش اول ارائه، به ارتباط رهبری اصیل با اخلاق پرداختند و این ارتباط را در محورهای زیر معرفی کردند:
• خودآگاهی که مقدمه به رسمیت شناختن فعل اخلاقی است.
• تأکید بر انگیزهها و ارزشهای درونی
• شفافیت و صداقت در برخوردها
• سازگاری رفتارها و ایجاد اعتماد
• اتکا بر ارزشها بجای تأثیر از محیط
• تأکید بر اجتناب از سوگیری ادراکی و روراستبودن با خود
ایشان در ادامه به نقدهایی که میتوانند متوجه بحث رهبری اصیل باشند، اشارهای کردند:
• عملگرایانه بودن بحث اصالت و عدم اشاره به ارزشهایی مشخص
• نگاه ایستا بجای نگاه پویا
• عدم مفهومسازی هماهنگی درباره تأثیرپذیری مثبت از محیط
• ابهام در مفهوم «افراد و نزدیکان» در بروز شفافیت
ایشان در بخش دوم ارائه خویش به نظریه خودتعیینگری پرداختند. چرا که این نظریه روانشناختی را پایهای متناسب برای رهبری اصیل تلقی میکردند.
این نظریه که بیشتر از طرف ریچارد رایان و دِسی پیگیری میشود، بر انگیزههای افراد متمرکز است. در این نظریه انگیزهها به سه دسته تقسیم میشوند:
ذاتی: مانند عشق، لذت و محبت ذاتی
درونی: انگیزههایی که طی زمان از بیرون آموخته شده و درونی شده است.
بیرونی: مانند اعطای مدال و مدرک
در این نظریه مطرح میشود که در اموری که جریانی روتین و ثابت دارند، انگیزههای بیرونی بیشتر کارساز هستند ولی در اموری که نیازمند خلاقیت هستند، انگیزههای درونی کارآمدتر هستند.
از جمله یافتههای این نظریه که با یک فرا تحلیل مطالعات تجربی فراوانی به دست آمده است این است که:
افزایش انگیزههای بیرونی و تأکید بیشتر بر این انگیزهها، سبب کاهش انگیزههای درونی افراد میشود.
این یافته با مطالعات عصبروانشناختی تأیید شده است.
مبحث دیگر در این نظریه، ناظر به عزت نفس است. نشان داده شده است که هرگاه عزت نفس به صورت اغلبی بر انگیزههای بیرونی بنا شده شود، شکننده خواهد بود، بر خلاف این که این عزت نفس بر انگیزههای درونی بنا شود که پایدار خواهد بود.
شکلگیری انگیزههای درونی نیازمند پاسخگویی حداقل به سه نیاز اساسی انسان است:
نیاز به داشتن روابط انسانی، نیاز به حس اختیاری درونی، نیاز به کسب شایستگی.
انگیزههای انسان فرایندی رشدی را طی میکنند:
فقدان انگیزه، انگیزه بیرونی، درونفکنی (ایجاد یک باید بیرونی در درون)، ارزشگذاری (ارتباط با ارزشی درونی)، یکپارچهسازی درونی (ارتباط هویتی)، انگیزش ذاتی.
دکتر علوی با مثالهایی این مراحل درونی شدن انگیزه را توضیح دادند.
ایشان بیان داشتند از مرحله ارزشگذاری به بعد، مفهوم اصالت شکل میگیرد. زیرا از این مرحله به بعد است که یک فرد فعلی را از روی اختیار درونی انجام میدهد.
دکتر علوی در انتهای بخش دوم ارائه، به ارتباط خودتعیینگری و اخلاق پرداختند و به محورهای زیر اشاره کردند:
رابطه عکس میان تأکید بر انگیزههای بیرونی و شدت انگیزههای درونی
تأکید بر انگیزههای درونی و انتخاب فردی
کاهش خودآگاهی بر اثر توجه زیاد به انگیزههای بیرونی
خودشیفتگی بر اثر تأکید زیاد بر انگیزههای بیرونی
عزت نفس متکی بر انگیزههای بیرونی که میتواند منجر به خودشیفتگی و در نتیجه رفتارهای غیر اخلاقی شود.
ایشان در جمعبندی اشاره به این کردند که اصالت و درونیسازی انگیزهها مبنایی برای بروز رفتارهای اخلاقی است و این که تأکید فراوان بر انگیزههای بیرونی سبب کاهش رفتار اخلاقی و انگیزههای درونی خواهد شد.
نقدها و ارزیابیها
در ادامه جلسه نقدهایی از طرف آقایان دکتر ابوالفضل گائینی و دکتر محمد تقی اسلامی مطرح شد.
نقدهای آقای دکتر گائینی:
الف) رهبری اصیل مانند هر عامل دیگری به عنوان ابزاری برای افزایش بهرهوری در دست مدیران است. مدیران از هر ابزاری برای افزایش بهرهوری و سود شرکت استفاده میکنند. آنها وقتی مشاهده کنند فردی معنوی کارکرد خوبی در سازمان دارد، همان مورد را مطالعه میکنند و تلاش میکنند الگوی معنویت سازمانی را برای افزایش بهرهوری توسعه دهند.
این که امروزه به رهبری اصیل پرداخته میشود، جنبه ابزاری دارد و هدف اصلی افزایش سود شرکت است. چنین نگاهی با اصالت سازگار نیست. یعنی مفهومی اصیل به عنوان ابزار استفاده میشود. مدیریت مبتنی بر فردگرایی و عقلانیت ابزاری است و این با رهبری اصیل سازگار نیست. این پارادوکسی شایع در مباحث مدیریت است که حتی به اخلاق سازمانی هم سرایت کرده است.
ب) نکته دوم در باب اصالت رهبری این است که در این بحث بر ارزشهای شخصی رهبران تأکید میشود و تلاش بر آن است که رهبران با خودآگاهی ارزشهای خود را بدور از هر تحریفی کشف کنند و در ارتباطات خود با دیگران شفاف باشند و بر این ارزشها تأکید کنند. مشکل دقیقاً در همین تأکید بر ارزشهای شخصی است. امروزه حتی اگر بر فردگرایی تأکید میشود، بر تأیید آن ارزشهای فردی توسط جامعه نیز تأکید میشود. یعنی اگزیستانسیالیستها که بر فردیت تأکید میکنند، در شکل اصلاحشده آن، در کنار فردیت، بر تأیید اجتماع هم تأکید دارند. به عبارت دیگر، شروع ارزش از فرد است ولی تأیید و نهایی شدن آن به جمع وابسته است. اما در دیدگاه رهبری اصیل، تنها بر ارزشهای شخصی و درونی رهبر تأکید میشود و این به نسبیت اخلاق و خودگرایی اخلاقی منجر میشود.
ج) مشکل دیگر رهبری اصیل به تلقی آنها از اخلاق برمیگردد. آنها بر اخلاقی خودگروانه تأکید میکنند حال آنکه اخلاق اصیل دیگرگروانه است نه خودگروانه. یعنی تأکید رهبری اصیل بر اخلاق خودگروانه پارادوکس این بحث است.
نقدهای آقای دکتر اسلامی:
دکتر اسلامی ضمن بیان این نقطه قوت برای رهبری اصیل که ریا و تظاهر را در سازمان کاهش میدهد، ابهامات و نقاط ضعفی را در ایده رهبری اصیل مطرح کردند تا این ایده به سمت کمال پیش برود:
الف) اخلاق کاربردی بیش از هر چیزی به مسائل و چالشهای اخلاقی میپردازد. سؤال این است که بحث رهبری اصیل چه کمکی به حل مشکلات و مسائل اخلاقی سازمان میکند؟ لازم است نمونههایی عینی از تجربههای رهبری اصیل ذکر شود که سبب شده مشکلات اخلاقی سازمان کاهش یابد.
ب) نسبیتگرایی اخلاقی مردود است. باید بر مطلقگرایی اخلاقی تأکید کنیم. رهبری اصیل چون بر ارزشهای درونی و فردی خود رهبران تأکید میکند، استعداد نسبیتگرایی اخلاقی را دارد. برای رفع این مشکل باید بر ارزشهای اخلاقی خاصی (فارغ از این که برای رهبر درونی شده باشند یا نه) تأکید شود.
ج) نوعاً اخلاق سازمانی بر اساس اخلاق نتیجهگرایی شکل گرفته است. یعنی سخن از این است که اخلاق سبب کارآمدی بیشتر سازمان میشود. حال آن که طبق نوشته شما، ممکن است رهبری اصیل موجب موفقیت و افزایش سود نشود. یعنی مراعات ارزشها خودشان موضوعیت دارند، فارغ از این که منجر به افزایش سود بشوند یا نه. این یک نگاه وظیفهگرایی است. باید دید به لحاظ اخلاق هنجاری، میتوان از چنین دیدگاهی دفاع کرد؟
د) ظاهراً رهبری اصیل مبتنی بر نیکسرشتی انسان است و بر سرشت پاک رهبران اعتماد میکند. حال آنکه امروزه سخن از این است که سرشت انسان ترکیبی نیکیها و بدیها است. یعنی اگر بخواهیم بر ارزشهای درونی رهبران تأکید کنیم، بر عناصر منفی سرشت انسان هم صحه گذاشتهایم. رهبری اصیل برای بخش منفی وجود انسانها چه فکری کرده است؟
ه) نظریه خودتعیینگری بر انگیزش درونی تأکید میکند حال آن که غالباً ساختارهای جامعه اجازه چنین چیزی را به رهبران نمیدهد که تنها به انگیزههای درونی افراد سازمان تأکید کنند.
پاسخ جناب آقای دکتر علوی به ابهامات ناقدان:
دکتر علوی به ابهامات و سؤالات ناقدان پرداختند و ضمن پذیرش برخی نقاط ابهام و کاستی در نظریه رهبری اصیل، به برخی از اشکالات پاسخ دادند.
به طور خاص ایشان در پاسخ به نکات جناب آقای دکتر گائینی اشاره داشتند که تشکیل یک سازمان الزاما با یک هدف صرفا سودآوری و بهرهکشی از کارکنان نیست. اتفاقا رهبری اصیل مبنا را بر اصالت مأموریتی میگذارد که بتواند برای جامعه خلق ارزش تولید کند. ضمن اینکه اشاره شد که آنچه در رهبری اصیل و اصالت اهمیت دارد اختیار درونی است. از اینرو یک فرد میتواند اصیل باشد و ارزشهای جمعگرایانه را نیز درونیسازی کند و الزاماً فردگرا نباشد.
ایشان همچنین در پاسخ به نکات جناب آقای دکتر اسلامی مطرح کردند که یک محدودیت رهبری اصیل این است که به ارزش خاصی تاکید ندارد و این به دلیل توجه به جنبه روانشناسانه موضوع و نه فلسفه اخلاق میباشد. ضمن اینکه توضیح داده شد که نظریه خودتعیینگری نیز مسیر انسان را در دو طرف میبیند: حرکت بر اساس انگیزههای درونی و مسیر دوم حرکت بر اساس انگیزههای بیرونی که هر یک پیامدهای روانشناختی متفاوتی دارد.
پس از پرداختن به نکات ناقدان محترم، زمانی در اختیار حضار قرار گرفت تا ابهامات و سؤالات خود را طرح کنند.
پرسشهای حاضران:
آقای دکتر مهدی علیزاده:
الف) ارتباط رهبری اصیل با اخلاق روشن نشد.
ب) رهبری اصیل در کدام نوع از مدیریت مطرح است؟
ج) آیا رهبری اصیل که بر ارزشهای درونی رهبر تأکید میکند، راه را بر گشودگی و یادگیری رهبران نمیبندد؟
د) ظاهراً رهبری اصیل که بر ارزشهای درونی رهبر تأکی میکند، با همگرایی درونسازمانی ناسازگار است.
ه) آیا ابعاد وجودی انسان از منظری الهیاتی در این دیدگاه دیده شده است؟ اشراب این ابعاد چه لوازمی در بحث رهبری اصیل دارد؟
و) در رهبری اصیل که بر خودآگاهی تأکید میشود، چه تدابیری برای مشکل خودفریبی و خودانگاره کاذب و ناهشیار شده است؟
ز) آیا تفاوت جوامع فردگرا و جمعگرا در رهبری اصیل دیده شده است؟
ح) در سازمانهایی که از سلسلهمراتب شدید برخوردارند، چگونه میتوان از رهبری اصیل سخن گفت؟ در چنین سازمانهایی رهبران و مدیران باید از ارزشهای دیکتهشده سازمان تبعیت کنند و زیردستان آنها هم همینطور.
ط) مصرفگرایی گسترده که در جهان صنعتی وجود دارد، آموزه «همیشه حق با مشتری است» را تبدیل به اصلی اولیه در فضای کسب و کار کرده است. حال رهبری اصیل با این اصل چه میکند؟ در موارد ناسازگاری خواسته مشتری با ارزشهای خود رهبران چه باید کرد؟ اگر مشتری مطالباتی داشته باشد که با ارزشهای رهبر سازگار نیست، رهبر اصیل چه باید بکند؟
حجت الاسلام مهدی فصیحی:
الف) ظاهراً مباحث رهبری اصیل ماهیت میانرشتهای دارند. چرا تنها به یک نظریه روانشناختی (خودتعیینگری) تمسک جسته شده است؟ آیا لازم نیست از مباحث جامعهشناختی، فرهنگی، تربیتی و ... هم بهره گرفته شود؟
ب) این که در خودتعیینگری بر انگیزههای درونی تأکید میشود، این سؤال را برمیانگیزد که مرز میان درونی یا بیرونی بودن انگیزه چیست؟ مثلاً در دیدگاه بندورا، اکثر مرزهای ساختگی که میان انگیزههای درونی و بیرونی تصور شده است، نفی میشود.
ج) یکی از انحرافهایی که به صورت تاریخی در بازخوانی نظریه ارسطو صورت گرفته این است که مفهوم سعادت در این اندیشه به رفاه و خوشی زندگی دنیوی تفسیر شده است. به نظر میرسد هر دیدگاه اخلاقی نیازمند یک فلسفه حیات است. سؤال این است که فلسفه حیات پشتیبان رهبری اصیل چیست؟ پاسخ به این سؤال میتواند ماهیت اخلاقی/غیراخلاقی آن را آشکار کند.
آقای دکتر احمد شاکرنژاد:
الف) در بحث رهبری سازمان، آیا رفتار مدیران در کانون توجه است یا رفتار سازمان؟
ب) آیا در این دیدگاه خود مفهوم اصالت ذو مراتب دیده شده است؟ یا الگوهایی که برای یک رهبر اصیل ترسیم میشود، درجهبندی میشوند یا تنها یک نقطه ایدهآل ترسیم میشود؟
آقای حجت الله آزاد:
الف) آیا در رهبری اصیل بر فضایل خود رهبران تأکید میشود یا تنها سخن از این است که رهبر بر اساس ارزشهای درونی خود عمل کند؟ یعنی آیا نظریه هنجاری پشتیبان این نظریه یک فضیلتگرایی است یا کاری به فضایل خود رهبران ندارد؟
حجت الاسلام فتح الله بیات:
الف) به نظر میرسد این دیدگاه از یک آشفتگی روشی رنج میبرد. یعنی مرز حوزههای متعدد اخلاق (هنجاری، فرااخلاق، کاربردی) را مراعات نمیکند و دائماً در پرش در میان آنها است.
در پایان جلسه آقای دکتر علوی به اهم نقاط ابهام و پرسشهای حاضران پاسخ دادند.