امروزه مراكز آموزشي و پژوهشي به بحث آزادانديشي و نظريهپردازي روي آوردهاند. در اين راستا، آنچه ميتواند ذهن يك انديشمند، پژوهشگر و صاحبنظر را بهويژه در حوزه علوم انساني به خود مشغول دارد، آزادي و نسبت آن با دانش است. بنابراين، برقراري هرگونه نسبتي ميان اين دو ميتواند در تحوّل آزادانديشي و نظريهپردازي و حركت آن به سمت توليد دانش نقشي پيشبرنده يا بازدارنده داشته باشد. پژوهش حاضر در طي چهار گفتار به بحث نسبت ميان آزادي و دانش پرداخته و بر مناسبات حلقوي ميان اين دو تأكيد دارد.