الهی نژاد
نقش تأثیر گذار حج در امامت ایسکا (پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی): مطلب زیر یادداشتی است از حجت الاسلام و المسلمین الهی نژاد عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی در تبیین نقش و جایگاه حج در تعالی بخشی امامت.

تعیین امامت در حجه الوداع

حجه الوداع آخرین حج رسول گرامی اسلام(ص) است به جهت ویژگیهای خاصی که در آن وجود دارد برای مسلمانان اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. زیرا:

اولا،  اصل حج و حضور عظیم مردم در برنامه‌های آن، خود دارای جایگاه ویژه‌ و خطیری است

ثانیا، حجه الوداع به عنوان آخرین حجی است که رسول گرامی اسلام(ص) بجا می‌آورد

ثالثا، در این حج، غالب اصحاب رسول گرامی اسلام(ص) همراه حضرت بوده تا مناسک حج را با حضرت بجا آورند

رابعا، این حج جنبه آموزشی داشته یعنی رسول گرامی اسلام(ص) به عنوان معلم و اصحاب او به عنوان متعلم  برنامه‌های حج را به صورت تئوری و عملی از پیامبر اسلام(ص) فرا می گیرند

خامسا، در این حج پیامبر اسلام(ص) از طرف خداوند مأموریت پیدا کرده تا مهم‌ترین موضوع اسلامی که همان امامت و رهبری بعد از ایشان است را به مسلمانان ابلاغ نماید:    یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین[1]  اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده‏اى. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مى‏دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‏کند

آیه بالا که پیرامون ولایت امیر مومنان علی(ع) است در حج بر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده است و پیامبر (ص) نیز در فرست مناسب یعنی در مسیر باز گشت از حج در منطقه غدیر خم مسلمانان را جمع کرده و موضوع را به آگاهی آنان می‌رساند و می‌فرماید:

مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا قَصَّرْتُ فِی تَبْلِیغِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَیَّ وَ أَنَا مُبَیِّنٌ لَکُمْ سَبَبَ نُزُولِ هَذِهِ الْآیَةِ إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع هَبَطَ إِلَیَّ مِرَاراً ثَلَاثاً یَأْمُرُنِی عَنِ السَّلَامِ رَبِّی وَ هُوَ السَّلَامُ أَنْ أَقُومَ فِی هَذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِی[2]

اى گروه مردم! شاهد باشید که من در رساندن فرمان خداوند هیچ کوتاهى نکردم، بدانید که جبرئیل در این سفر سه مرتبه از جانب خداوند بر من نازل شده و پس از ابلاغ سلام الهى مرا مأمور کرده است که در مقابل همگان سفارش او را ابلاغ نموده و بگویم: على بن أبى طالب برادر و وصى، و خلیفه و امام بعد از من است‏

در این زمینه مفسر بزرگ اهل سنت فخر رازی در تفسیر خویش می‌نویسد:

آیه مورد نظر در مورد علی ابن ابی‌طالب است و هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر گرامی اسلام(ص) دست علی(ع) را گرفت و فرمود: هرکس که من مولای او هستم پس از این علی مولای او است. پروردگارا کسانی که ولایت را پذیرفته‌اند دوست بدار و کسانی که با او به دشمنی بر خاسته‌اند دشمن بدار سپس عمر با علی (ع) ملاقات کرد و به او عرض کرد : ای فرزند ابو طالب این فضیلت و مقام بر تو مبارک باشد تو از امروز مولای من و همه مردان و زنان مسلمان شدی[3]

بعد از آنکه  پیامبر اسلام (ص) اطلاع رسانی کرده و مأموریت خویش را به نحو احسن انجام داد و انتصاب ولایت و امامت علی(ع) را به آگاهی مردم رساند این آیه بر پیامبر (ص) نازل شد:  الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا[4] : امروز کسانى که کافر شده‏اند، از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‏اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آیینى برگزیدم‏

چنانکه در کتاب الدر المنثور از قول ابو سعید خدری آمده است:

لما نصب رسول اللّه صلى اللّه علیه (و آله) و سلم علیا یوم غدیر خم فنادى له بالولایة هبط جبریل علیه بهذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم[5] هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر، على علیه السّلام را به ولایت و مولویت نصب فرمود، جبرئیل نازل شد و آیه اکمال دین را آورد.

باز از ابو هریره در این زمینه نقل شده است:

لما کان یوم غدیر خم و هو یوم ثمانى عشرة من ذى الحجة قال النبى صلى اللّه علیه (و آله) و سلم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه فأنزل اللّه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ[6]. در روز غدیر خم که روز هیجدهم ذیحجه مى‏باشد، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کسى که من مولاى او مى‏باشم، على علیه السّلام مولاى اوست، در این هنگام آیه اکمال دین نازل شد.

در جریان غدیر خم نقش حج در تعیین و تثبیت امامت به خوبی روشن است. زیرا حج و برنامه‌های آن که وحدت و  اجتماع مردم را به همراه دارد بهترین فرصت و زمینه جهت کارهای مهم و اجرای برنامه‌های اسلامی است. از این رو رسول گرامی اسلام(ص) حجه الوداع را جهت تعیین و تثبیت امامت بهترین زمان تلقی کرده و در اجتماع عظیم حاجیان به ابلاغ پیام الهی پرداخته و دین آسمانی اسلام را به کمال خویش رسانده است. پس نقش حج و مناسک وحدت بخش و اجتماع آفرین آن نقش خطیر و سر نوشت ساز در تعیین و تثبیت موقعیت امامت دارد.

 

حج تجلیگاه علم امام

حج و مناسک آن بهترین فرصت و بهترین مکان جهت بیان احکام الهی به مردم است. یکی از مکان ‌های که امام بهتر می تواند به رسالت خویش که همان تبیین و ابلاغ دین و مسائل دینی است بپردازد حج و مناسک آن می باشد، از این رو می توان حج را تجلی گاه علم امام تلقی نمود

عَنْ عُمَرَ بْنِ سَالِمٍ صَالحِ السَّابِرِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ[7]» قَالَ أَصْلُهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ فَرْعُهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) وَ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَیْنُ(ع) ثَمَرُهَا وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(ع) أَغْصَانُهَا وَ الشِّیعَةُ وَرَقُهَا وَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَیَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنْ تِلْکَ الشَّجَرَةِ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها قَالَ مَا یَخْرُجُ مِنْ عِلْمِ الْإِمَامِ إِلَیْکُمْ فِی کُلِّ سَنَةٍ مِنْ حَجٍّ وَ عُمْرَة[8]

عمر بن صالح سابرى گوید از امام ششم در باره این آیه «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» پرسیدم، فرمود اصلش رسول خداست و فرعش در آسمان امیر المؤمنین و حسن و حسین و شاخه‏هایش نه امام از فرزندان حسین است و برگش شیعیان هستند بخدا مردى از آنها که بمیرد برگى از آن درخت بریزد گفتم اینکه فرماید میوه خود را هر زمانى باذن پروردگارش میدهد؟ فرمود میوه‏اش آن مطالبى است که هر سال در موقع حج و عمره از علم امام براى شما بیرون مى‏آید

امام باقر (ع) در ذیل آیه بالا می‌فرماید:  «یعنی بذلک ما یفتی به الأئمة شیعتهم فی کل حج و عمرة من الحلال و الحرام»[9]  یعنى آنچه ائمه علیهم السلام در مورد حلال و حرام در هر حج و عمره به آنها فتوى مى‏دهند

 حج تجلیگاه عظمت امام

هشام بن عبدالملک با آنکه مقام ولایتعهدی داشت و آن روزگار- یعنی دهه اول قرن دوم هجری- از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت خود رسیده بود، هرچه خواست بعد از طواف کعبه خود را به «حجرالاسود» برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد. مردم همه یک نوع جامه ساده که جامه احرام بود پوشیده بودند، یک نوع سخن که ذکر خدا بود به زبان داشتند، یک نوع عمل می کردند، و چنان در احساسات پاک خود غرق بودند که نمی توانستند در باره شخصیت دنیایی هشام و مقام اجتماعی او بیندیشند.

افراد و اشخاصی که او از شام با خود آورده بود تا حرمت و حشمت او را حفظ کنند، در مقابل ابهت و عظمت معنوی عمل حج ناچیز به نظر می رسیدند.

هشام هر چه کرد خود را به «حجرالاسود» برساند و طبق آداب حج آن را لمس کند، به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند. او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. شامیانی که همراهش آمده بودند دورش را گرفتند. آنها نیز به تماشای منظره پرازدحام جمعیت پرداختند. در این میان مردی ظاهر شد در سیمای پرهیزکاران. او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت. آثار عبادت و بندگی خدا بر چهره اش نمودار بود. اول رفت و به دور کعبه طواف کرد. بعد با قیافه ای آرام و قدم هایی مطمئن به طرف حجرالاسود آمد.

جمعیت با همه ازدحامی که بود، همین که او را دیدند فوری راه را بر او باز کردند و او خود را به حجرالاسود نزدیک ساخت. شامیان که این منظره را دیدند و قبلاً دیده بودند که مقام ولایتعهد با آن اهمیت و طمطراق موفق نشده بود که خود را به حجرالاسود نزدیک کند، چشم هایشان خیره شد و غرق در تعجب گشتند. یکی از آنها از خود هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه کاملاً می شناخت که این شخص «علی بن الحسین زین العابدین» است، خود را به ناشناسی زد و گفت: «نمی شناسم».

در این هنگام چه کسی بود که به خود جرأت دهد و او را معرفی کند؟! ولی در همین وقت همام بن غالب، معروف به «فرزدق»، شاعر زبردست و توانای عرب، با آنکه به واسطه کار و شغل و هنر مخصوصش بیش از هر کس دیگر باید حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فوری گفت: «لکن من او را می شناسم» و به معرفی ساده قناعت نکرد، بر روی بلندی ایستاده قصیده ای سرود.

در ضمن اشعارش چنین گفت: «این شخص کسی است که تمام سنگریزه های سرزمین بطحا او را می شناسند، این کعبه او را می شناسد، زمین حرم و زمین خارج حرم او را می شناسند».

«این، فرزند بهترین بندگان خداست. این است آن پرهیزکار پاک پاکیزه مشهور»

«اینکه تو می گویی او را نمی شناسم، زیانی به او نمی رساند. اگر تو یک نفر فرضاً نشناسی، عرب و عجم او را می شناسند»

هشام از شنیدن این قصیده و این منطق و این بیان، از خشم و غضب آتش گرفت و دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع کردند و خودش را در «عسفان » بین مکه و مدینه زندانی کردند. ولی فرزدق هیچ اهمیتی به این حوادث -که در نتیجه شجاعت در اظهار عقیده برایش پیش آمده بود- نداد، نه به قطع حقوق و مستمری اهمیت داد و نه به زندانی شدن؛ و در همان زندان نیز با انشا اشعار آبدار از هجو و انتقاد هشام خودداری نمی کرد.

علی بن الحسین(ع) مبلغی پول برای فرزدق- که راه درآمدش بسته شده بود- به زندان فرستاد. فرزدق از قبول آن امتناع کرد و گفت: «من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان برای خدا انشا کردم و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم.» بار دوم علی بن الحسین آن پول را برای فرزدق فرستاد و به او پیغام داد که: «خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد. تو اگر این را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمی رساند» و فرزدق را قسم داد که حتماً آن کمک را بپذیر. فرزدق هم پذیرفت.[10]

 


[1] . ماعده، آیه 67

[2] . طبرسی، احمد بن علی ، ج1، ص59

[3] . فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج11، ص49

[4] . ماعده، آیه 3

[5] . السیوطی، الدور المنثور، ج2، ص259

[6] . السیوطی، الدور المنثور، ج2، ص259

[7]. ابراهیم، آیه24

[8]. صدوق، محمد ، کمال الدین ، ج2، ص345

[9] . بحرانى، سید هاشم ، البرهان فى تفسیر القرآن،‏ ج3، ص298 
[10] . مجلسی، محمد باقر ،بحارالانوار ج11، ص142




انتهای پیام/113

منبع: ایسکا: (پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

مطالب مرتبط

تعداد بازديد اين صفحه: 3443
   
   
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما