اسدی
کتاب مقدّس و جایگاه آن در مناظرات امام رضا(علیه السلام) ایسکا (پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی): مطلب زیر مقاله ای است به قلم حجت الاسلام و المسلمین اسدی عضو هیئت علمی مرکز فرهنگ قرآن در تبیین نقش و جایگاه کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان در مناظرات امام رضا (ع) با علما و دانشمندان اهل کتاب.

The Scripture and its Status in Imam Reza's Debates

Ali Asadi

Imam is God's proof and the most knowledgeable person. His knowledge encompasses Quran and Sunnah and other revealed books as well. Among noticeable examples of this, mention may be made of Imam Reza's arguments based on the Torah, the Bible and the Psalms in his debates with the scholars from the People of the Book. Those items from the Scripture cited by Imam Reza on some issues are divided into several groups regarding their accordance with the extant copies of the scripture and indicating his claims: some are quite clear and illustrative and are found in the extant copies of the Scripture; some others contain general conceptions but prove Imam's claims in view of the available evidences. Another group is symbolic in its language and implies Imam's claims only through his own explanations. Some are not found in Persian and Arabic translations. Still another group has not been adduced to in the scriptural texts, but has been narrated in detail in the Old and New Testaments and in Quran.

This article reviews some instances of the above-mentioned passages in Persian and Arabic copies of the Old and New Testaments.

KEY WORDS: Quran, the Scripture, the Old Testament, the New Testament, Torah, Bible, Imam Reza (pbuh), Jesus.

الکتاب المقدّس فی مناظرات الامام الرضا (ع)علی الاسدی

الامام هو حجه‏اللّه و یحمل من العلم مالا یملکه غیره، و لا یقتصر بحر علمه على معرفته الکاملة بالقرآن الکریم و السنة النبویة بل یعلم ما فی الکتب السماویة الاخرى ایضا. ان استشهاد الامام الرضا (ع) بادلة من التوراة و الانجیل و الزبور فی مناظراته مع اهل الکتاب خیر دلیل على ذلک. و یمکن تصنیف الأدلة التی یقدمها الامام (ع) عند بحث عددٍ من المسائل و مقارنتها مع النسخ الحالیة و الحجج التی یحتج بها الى عدة اقسام: قسم منها واضح لا لبس فیه و موجود فی الکتاب المقدّس، و قسم یحمل معنى عاما لکنه یثبت رصانة افکار الامام (ع) من خلال القرائن. اما القسم الاخر فتسخدم فیه لغة رمزیة و لا یمکن فی هذه الحالة فهم ما یذهب الیه الامام إلا من خلال تفسیر الامام (ع) ذاته. و بالاضافة الى ما تقدم هناک قسم لا ذکر له لا فی الکتب المترجمة للفارسیة و لا فی الکتب المترجمة للعربیة، کما أن هناک قسما لا یستشهد به الامام کنصوص الکتاب المقدّس ولکن له ذکر مفصل فی العهد القدیم و العهد الجدید و القرآن الکریم.

تتناول المقالة الحالیة بحث اهم الجوانب الخاصة بالمسائل آنفة الذکر و الموجودة فی العهد القدیم و العهد الجدید بالنسخ الفارسیة و العربیة.

المفردات المهمة: القرآن، الکتاب المقدّس، العهد القدیم، العهد الجدید، التوراة، الانجیل، الامام الرضا (ع)، عیسى (ع).

کتاب مقدّس

و جایگاه آن در مناظرات امام رضا(علیه السلام)

علی اسدی([1])

چکیده

امام معصوم(علیه السلام) حجت خدا و داناترین مردم است. بر این اساس گستره دانش او افزون بر کتاب و سنّت، دیگر کتاب های آسمانی را نیز دربر می گیرد. استدلال های امام رضا(علیه السلام) به تورات، انجیل و زبور در مناظره با علمای اهل کتاب، از نمونه های شنیدنی در این زمینه است. مواردی از کتاب مقدّس، که امام(علیه السلام) در ارتباط با برخی مسائل بدان استناد جسته اند، از حیث انطباق با نسخه های موجود آن و نیز دلالت بر مدعای آن حضرت، چند دسته هستند: بخشی کاملا روشن و گویاست و در کتاب مقدّس موجود نیز آمده، برخی دیگر دارای مفهوم کلی، ولی با قراین موجود مدعای امام را تأیید می کند. دسته دیگر، دارای زبانی نمادین است، و تنها با تفسیر امام، بر مدعای ایشان دلالت دارد. برخی نیز در ترجمه های فارسی و عربی یافت نمی شوند. بخشی نیز هر چند به عنوان متن کتاب مقدّس مورد استناد قرار نگرفته اند، ولی به صورت مبسوط در عهد قدیم، جدید و قرآن روایت شده اند.

این مقاله، نمونه های مهمی از موارد یاد شده را در نسخه های فارسی و عربی موجود از عهدین بررسی می کند.

کلید واژه ها: قرآن، کتاب مقدّس، عهد عتیق، عهد جدید، تورات، انجیل، امام رضا(علیه السلام)، عیسی(علیه السلام).

مقدّمه

پبر اساس آموزه های حدیثی و کلامی شیعه، امام به عنوان داناترین و باتقواترین فرد جامعه اسلامی، مرجع دینی، علمی و سیاسی آن به شمار می رود و بر همین اساس، بیش از همه، شایستگی لازم را برای رهبری و مدیریت آن داراست. طرح و بررسی جلوه های معرفتی و چگونگی مناظرات امامان شیعه(علیهم السلام) در حوزه های گوناگون و قرار دادن آن در منظر ارباب معرفت، از یک سو، امکان داوری دقیق و درست را در این باب فراهم می سازد و از سوی دیگر، شیوه ها و الگوهای مناسبی برای پاسخ گویی به پرسش ها و چالش های پیش روی اسلام و گفتوگو با پیروان دیگر ادیان و فرق دینی در اختیار ما قرار می دهد. بررسی جایگاه کتاب مقدّس در مناظرات امام رضا(علیه السلام)گام کوچکی است در این مسیر و بر آن است تا یکی از جلوه ها و حوزه های معرفتی آن امام همام را در حدّ امکان به تصویر کشد.

پیشینه، جایگاه و شیوهای مناظره

گفتوگو، مناظره و احتجاج از همان آغاز آفرینش، از اساسی ترین ابزارهای ارتباط جمعی انسان ها برای تفهیم و تفاهم بوده است. تاریخ ادیان توحیدی نشان می دهد که پیامبران بزرگ الهی نیز همواره در موقعیت های گوناگون تبلیغی از این ویژگی عمومی و فطری بشر بهره های فراوان برده اند. احتجاج حضرت نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، شعیب، موسی و عیسی(علیهم السلام) با کافران قوم و مخالفان فکری خود، در قرآن،([2]) منابع تاریخی و حدیثی گزارش شده است. چنان که احتجاج های پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با مشرکان عرب، مسیحیان نجران، یهودیان، ماده پرستان و منکران معاد در بسیاری از آیات و منابع حدیثی انعکاس یافته است.([3]) پس از پیامبر، اهل بیت عصمت و

طهارت(علیهم السلام) نیز تداومگر این سیره بوده اند. مناظره امام علی(علیه السلام) با دانشمندان یهود درباره خدا و صفات او،([4])گفتوگوی امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)با معاویه و دیگر شامیان، گفتوگوی امام باقر(علیه السلام)با خوارج،([5]) و مناظره های امام صادق(علیه السلام)و شاگردان ایشان با زندیقان از این قبیل است.([6]) اما در این میان، گفتوگوی نغز و ژرف امام رضا(علیه السلام) با مخالفان، به ویژه عالمان یهود و نصارا، زرتشتی، صابئی، متکلّمان نامدار و دیگران، که با پیشنهاد مأمون عبّاسی برگزار گردید، بسیار شنیدنی و مثال زدنی است. ایشان از راه گفتوگو و مناظره، به مقابله با مخالفان پرداختند و سؤالات و چالش های زندیقان و اشکالات دگراندیشان در حوزه عقاید اسلامی و شیعی را پاسخ گفتند.([7])

یکی از شیوه های رایج گفتوگو در مباحث علمی، که در مناظره های یاد شده نیز به کار رفته، احتجاج جدلی است. در جدل، اصولی به کار می رود که طرف مقابل کاملا آنها را قبول دارد. برای مثال، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در احتجاج خود با نصارای نجران، که به دنیا آمدن بدون پدر حضرت عیسی(علیه السلام) را دلیل فرزند خدا بودن او می دانستند، از اصل مورد پذیرش آنها، یعنی مخلوق بودن حضرت آدم(علیه السلام)بدون نقش پدر و مادر، استفاده کردند و استدلال آنان را ابطال نمودند.([8]) البته لازم نیست اصول مورد استناد در جدل حتماً و همیشه مورد قبول طرف حق باشد،([9]) اما پیامبران الهی و پیشوایان معصوم شیعه به مقتضای ادب خویش و با هدف بیان حق و هدایتگری، همواره در احتجاج های خویش، از جدال احسن بهره می گرفتند و از استناد به مطالبی که سبب مراء و لجاجت و درگیری شود، پرهیز می کردند.([10]) از این جمله، می توان به احتجاج امام رضا(علیه السلام) با دانشمندان دیگر ادیان و مذاهب اشاره کرد. آن حضرت در مناظره های خود با اهل کتاب، با بهره گیری از شیوه «جدال احسن»، برای اثبات دیدگاه خویش و ابطال نظر آنان به کتاب مقدّس([11]) آنها (عهد جدید و عهد قدیم) استناد می کردند که آموزه هایش مورد قبول آنان بود.([12]) البته روشن است که استناد امام به تورات، انجیل و زبور لزوماً به معنای پذیرش وحیانی بودن همه آموزه های موجود در نسخه های کنونی آنها و عدم راه یابی تحریف در آن نیست و تنها در صورتی می توان درستی مضامین و انطباق آن با وحی نازل شده بر پیامبران پیشین را پذیرفت که با آموزه های توحیدی قرآن و سنّت، عقل سلیم و حقایق مسلّم تاریخی در تضاد نباشد.

اهمیت مناظره های امام رضا(علیه السلام)

انگیزه مأمون از برگزاری این گونه مناظره ها، هرچند مورد اختلاف پژوهشگران و صاحب نظران است، اما در این نکته نمی توان تردید کرد که غلبه امام بر حریفان و طرف های مناظره با استناد بر کتاب های خودشان و بر اساس منطقی محکم و استوار، در نهایت به اثبات حقّانیت و احیای اسلام، مجاب شدن مدعیان گوناگون، اثبات برتری و حقّانیت ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) و پیروان و شیعیان آنها منجر شد. در پی این مناظره ها بود که یکی از پویاترین کانون های علوم اسلامی، به ویژه شیعی، در خراسان پا گرفت و در دوره های بعد، به ایفای نقشی حیاتی در پاس داری از اسلام و تشیّع و ترویج آن پرداخت. ارزش هرچه بیشتر این مناظره ها، به ویژه با استناد بر کتب مقدّسی همچون تورات، انجیل و زبور، زمانی به خوبی روشن می شود که شرایط شگفتِ حاکم بر منطقه عمومی خراسان بزرگ از نظر تنوّع فرقه ها و نحله های دینی و مذهبی گوناگون و چالش هایی که از این ناحیه متوجه اسلام و جامعه مسلمانان بود، مورد توجه قرار گیرد.

منطقه شرق و شمال شرقی فلات ایران در مقایسه با نواحی مرکزی و غربی آن، از دیرباز شرایط دینی و سیاسی متفاوتی داشته است. در نواحی مرکزی و غربی، به ویژه در دوره طولانی ساسانی، خشونت و تعصّب مذهبی رواج داشت و هرگونه گرایش مذهبی، بجز زرتشتی گری طرد و سرکوب می شد. اما در منطقه شرق و شمال شرقی، پیروان ادیان گوناگون از دوره های بسیار کهن تاریخی با کمال آزادی در کنار یکدیگر می زیسته اند. این رواداری دینی و همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان گوناگون در کنار یکدیگر و نیز دور بودن از مناطق مرکزی و غربی، سبب شد تا اقلّیت های دینی، که در پی سیاست های خشن مذهبی ساسانیان و ستم موبدان متعصّب زرتشتی در جستوجوی پناهگاه و منطقه ای امن برای زندگی بودند، به این ناحیه روی آورند. پیروان فرقه های گوناگون مسیحی، یهودی، مانویان، مزدکیان، بوداییان و بسیاری دیگر از فرقه های دینی و مذهبی دیگر در این منطقه آزادانه زندگی می کردند و حتی به تبلیغ دین و آیین خود می پرداختند. این شرایط تا زمان ظهور اسلام و سده های پس از آن نیز کم و بیش ادامه داشت، به گونه ای که انتشار اسلام در این ناحیه با مقاومت ها و دشواری های فراوان روبه رو شد. ادیان و آیین های یاد شده، به ویژه باورها و آیین های کهن ایرانی، قرن ها پس از اسلام نیز در این ناحیه دوام آوردند. در زمان سفر امام رضا(علیه السلام) به خراسان بزرگ (اوایل قرن سوم هجری) این منطقه یکی از مهم ترین و سنّتی ترین کانون های زرتشتی گری بود و هر یک از ادیان یهود، مسیحیت، صابئی و جز آن در این منطقه پیروان و حضوری چشمگیر و قابل توجه داشت.([13])

جایگاه کتاب مقدّس در مناظرات امام رضا(علیه السلام)

بر اساس احادیث([14]) و آموزه های کلامی([15]) شیعه، امام باید داناترین و فاضل ترین فرد جامعه اسلامی باشد تا بتواند به آسانی از عهده پاسخ گویی به همه پرسش ها و چالش های علمی مربوط به اسلام و جامعه اسلامی برآید. بر اساس این دیدگاه، امام حجت خدا بر مردم است و باید از هر دانشی که برای هدایت مردم لازم است، برخوردار باشد. بر اساس احادیث و آموزه های یاد شده، گستره علم و دانش امام افزون بر قرآن و سنّت،([16]) حوزه های دیگری از جمله کتب مقدّسی همچون تورات، انجیل و زبور([17]) و زبان اقوام و ملل گوناگون([18]) را نیز دربر می گیرد. آنان از طریق راه هایی همچون الهام و مانند آن از محتوای اصلی و تحریف نشده کتب نام برده و تاریخ و تحوّلات آن با خبر بودند و از جمله در مناظره با اهل کتاب بدان ها استناد می جستند. آگاهی امام رضا(علیه السلام)از این کتاب ها و استناد بدان ها در مناظرات خویش، در این زمینه قابل ارزیابی است.

مواردی از کتاب مقدّس (عهد جدید و عهد قدیم)،([19]) که در مناظره های امام رضا(علیه السلام) با اهل کتاب مورد استناد قرار گرفته، از لحاظ انطباق با نسخه های موجود آن و نیز دلالت بر مدعای آن حضرت، به چند دسته کلی قابل تقسیم است:

1. دسته ای از موارد کاملا روشن و گویا بوده و در کتاب مقدّس موجود نیز با همان وضوح و روشنی آمده است. این مستندات مدعای امام را کاملا و آشکارا ثابت می کند و چنان که گزارش منابع اسلامی نیز نشان می دهد، علمای طرف مناظره با آن حضرت در برابر احتجاج به این موارد بکلی ساکت و ناتوان شدند. گزارش های مربوط به زنده شدن مردگان و شفا یافتن انواع بیماری ها به دست پیامبرانی همچون یَسَع (اَلْیَشَع)، حزقیل، إیلیا و نیز نماز خواندن و روزه گرفتن حضرت عیسی(علیه السلام) از این موارد است که امام رضا(علیه السلام) برای اثبات نادرستی اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(علیه السلام) به آنها استناد جستند.

2. برخی دیگر هرچند دارای یک بیان کلی است، ولی قراینی که به همراه دارند دلالت آن را بر مدعای امام تأیید می کند; قراینی که هم در سخنان آن حضرت به عنوان مؤیّد بر آن تأکید شده و هم پیش از آن در خود کتاب مقدّس آمده است. بشارت حضرت موسی(علیه السلام) به بنی اسرائیل مبنی بر آمدن پیامبری همچون خود او در آینده و از میان برادران بنی اسرائیل از این نمونه است.

3. دسته سوم از زبانی نمادین برخوردارند و در آنها تشبیه و کنایه به کار رفته است. این موارد به همین شکل در کتاب مقدّس نیز آمده است، ولی جز با تفسیری که امام رضا(علیه السلام) ارائه می کنند، بر مدعای ایشان دلالت ندارند. خبر مربوط به درخشش نور از کوه «فاران» از این قبیل است که حضرت رضا(علیه السلام) «فاران» را یکی از کوه های مکّه خواندند و عبارت یاد شده را به نزول وحی بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر فراز آن تفسیر کردند.

4. دسته چهارم مواردی هستند که هرچند مورد پذیرش عالمان یهودی و مسیحی طرف گفتوگو با امام قرار گرفتند و آنها بر وجود چنین گزارش هایی در تورات و انجیل صحّه گذاشتند، ولی بررسی های انجام شده نشان می دهند که فرازهای مزبور آن گونه که امام یاد کرده اند، دست کم، در ترجمه های فارسی و عربی موجود از عهد قدیم و جدید به چشم نمی خورد و احتمالا حذف و تحریف شده اند.([20])

استناد حضرت بر سخنان یوحنای دیلمی مبنی بر بشارت عیسی(علیه السلام) درباره پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)، جانشین و اهل بیت او(علیهم السلام) و نیز نام آنان از این نمونه است.

5. و سرانجام اینکه امام رضا(علیه السلام) در بخشی دیگر از مناظرات خود، بدون استناد به هیچ یک از کتب مقدّس، از مواردی یاد کرده اند که یا به عنوان حقایق مسلّم تاریخی و دینی برای آنان پذیرفته شده بوده و یا آنها بر اساس اصول مورد قبول خود چاره ای جز پذیرش آنها نداشتند. این موارد هرچند به عنوان گزارش های کتاب مقدّس مورد استناد قرار نگرفته اند، ولی جزئیات کامل آن به اشکال گوناگون و گاه مبسوط در عهد قدیم، عهد جدید و قرآن روایت شده است و همه پیروان ادیان ابراهیمی دست کم از آن آگاهند. برای مثال، هنگامی که دانشمند یهودی در اثبات نبوّت حضرت موسی(علیه السلام) به معجزات گوناگون آن حضرت استناد جست، امام رضا(علیه السلام) فرمودند: شما خودتان این معجزات را ندیده اید، بلکه از طریق اخبار متواتر شنیده اید، و چون اخبار متواتری از معجزات حضرت عیسی(علیه السلام) و محمّد(صلی الله علیه وآله) نیز حکایت می کنند، پس ناگزیر باید آنها را نیز به عنوان گواه صدق رسالت و نبوّت آن دو پیامبر بپذیرید.

بررسی مهم ترین موارد استناد امام رضا(علیه السلام) به کتاب مقدّس

پس از این گزارش اجمالی و بر اساس ترتیب تاریخی کتب مقدّس، مهم ترین موارد استناد امام رضا(علیه السلام) به عهد عتیق و عهد جدید بررسی می شوند:

الف. تورات

در ادبیات معارف اسلامی، «تورات» نام کتاب نازل شده بر حضرت موسی(علیه السلام) است; اما یهودیان کتاب آسمانی خود را «تَنَخ» می نامند. این واژه از سه حرف «ت» = تورات (به عبری: «تورا»)، «ن» = انبیا (به عبری: «نِویئیم) و «خ» = مکتوبات (به عبری: «کِتوبیم»; با تبدیل «ک» به «خ» طبق قواعد آن زبان) ساخته شده است. تَنَخ یا همان عهد عتیق ـ در اصطلاح مسیحی ـ دارای 39 کتاب است که از نظر موضوع، به سه بخش: تاریخی; حکمت، مناجات و شعر; و پیش گویی های انبیا تقسیم می شود. بخش تاریخی تَنَخ (عهد عتیق) شامل 17 کتاب است که 5 کتاب اول آن «تورات» و نیز «اسفار خمسه» نامیده می شود. (سفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، و تثنیه) بخش حکمت، مناجات و شعر شامل 5 کتاب ایّوب، مزامیر داود، امثال سلیمان نبی، جامعه و کتاب غزلِ غزل های سلیمان است. بخش سوم یعنی پیش گویی های انبیا نیز شامل 17 کتاب و دربردارنده هشدارها و تهدیداتی است درباره سرنوشتی که بر اثر نافرمانی خدا در انتظار بنی اسرائیل بود. کتاب اِشَعیا، حِزقِیال و حَبَقُّوق، که در مناظره های امام رضا(علیه السلام)به آنها استناد شده، از جمله این کتاب هاست.([21])

استناد امام رضا(علیه السلام) به فرازهایی از مجموعه کتاب های عهد عتیق اغلب برای اثبات نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و نیز اشاره به نمونه هایی از زنده شدن مردگان و شفای بیماران به دست انبیایی غیر از حضرت عیسی(علیه السلام) برای ابطال اعتقاد به الوهیت آن حضرت انجام گرفته است. به چند نمونه مهم اشاره می شود:

1. حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ به درخواست رأس الجالوت([22]) برای اثبات نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) بر اساس کتاب مقدّس آنان به فرازی از تورات استناد کردند که دارای قراین روشنی بود و به خوبی بر مدعای آن حضرت دلالت می کرد; از جمله اینکه امام(علیه السلام) خطاب به رأس الجالوت فرمودند: آیا می دانی که حضرت موسی(علیه السلام) به بنی اسرائیل وصیت کرد: پیامبری از میان برادرانتان به سوی شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و به سخنانش گوش فرا دهید؟ هنگامی که رأس الجالوت تأیید کرد، حضرت فرمودند: آیا بنی اسرائیل برادرانی غیر از بنی اسماعیل دارند؟ و آیا از میان فرزندان اسماعیل(علیه السلام)پیامبری جز حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) مبعوث شده است؟ رأس الجالوت به هر دو پرسش، پاسخ منفی داد.([23])

این فقره مورد استناد حضرت، که با اندکی تفاوت در چند جای عهدین آمده، در نسخه های کنونی آن نیز موجود است. در یک جا، از قول حضرت موسی(علیه السلام) به بنی اسرائیل آمده است:

یَهُوَه، خدایت نبی ای از میان تو، از برادرانت مثل من، برای تو مبعوث خواهد گردانید، او را بشنوید.([24])

به اعتقاد علّامه بلاغی عبارت «از میان تو»، که آمدن پیامبر موعود را به نوعی از میان خود بنی اسرائیل معرفی می کند، در ترجمه کتاب مقدّس تحریف شده است.([25])فقدان این عبارت در جاهای دیگری که همین بشارت را گزارش می کند، مویّد دیدگاه علّامه بلاغی است. این وعده حضرت موسی(علیه السلام) در «اعمال رسولان» با وضوح بیشتری آمده است:

موسی به اجداد گفت که خداوند، خدای شما، نبی ای مثل من از میان برادران شما برای شما برخواهد انگیخت.([26])

وعده یاد شده در جایی دیگر از زبان خداوند گزارش شده است. خداوند به حضرت موسی(علیه السلام) فرمود:

نبی ای را برای ایشان از میان برادرانشان مثل تو مبعوث خواهم کرد. کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او فرمایم به ایشان خواهد گفت، و هر کسی که سخنان مرا، که او به اسم من گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.([27])

بدون شک، فرازهای یاد شده، که به نوعی در گفتوگوی امام رضا(علیه السلام) با دانشمند یهودی نیز مورد استناد قرار گرفته، آمدن پیامبری را بشارت می دهد که اولا «همانند موسی» است و ثانیاً، از میان «برادران بنی اسرائیل» خواهد بود. برخی از دانشمندان یهود، پیامبر یاد شده را بر یوشع،([28]) مسیحیان پروتستان بر حضرت عیسی(علیه السلام) و مسلمانان بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تطبیق کرده اند. مسلمانان با شرح بسیاری از ویژگی های یکسان حضرت موسی(علیه السلام) با حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) از یک سو، و تفاوت حضرت عیسی(علیه السلام) و یوشع با حضرت موسی(علیه السلام)در ویژگی های یاد شده، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)را مصداق آن پیامبر موعود می خوانند.([29]) برای ارزیابی درست این سه دیدگاه و چگونگی انطباق «آن نبی» بر پیامبر اکرم، لازم است دو ویژگی یاد شده برای وی با استناد به خود کتاب مقدّس مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. بر همین اساس باید گفت:

الف. مهم ترین ویژگی نبوّت حضرت موسی(علیه السلام)داشتن کتاب آسمانی و آوردن شریعتی مستقل و خاص است. بنابراین، یک پیامبر تنها در صورتی می تواند همانند او باشد که حتماً این ویژگی را داشته باشد، در حالی که یوشع و هیچ یک از پیامبران بنی اسرائیل ادعا نکرده اند که همانند وی بوده و شریعتی خاص آورده اند. همه آنان پیرو شریعت حضرت موسی(علیه السلام) بودند. از سوی دیگر، بر اساس گزارش خود کتاب مقدّس، یوشع معاصر حضرت موسی(علیه السلام) و جانشین آن حضرت بود و مردم پس از حضرت موسی(علیه السلام) با وی بیعت کردند.([30]) بنابراین، وی نمی تواند همان پیامبر موعود باشد; چراکه آمدن وی در «آینده» خواهد بود. گزارش انجیل یوحنّا نیز این معنا را تأیید می کند; چراکه نشان می دهد یهودیان دست کم تا زمان حضرت یحیی(علیه السلام) منتظر ظهور این پیامبر موعود بودند، در حالی که یوشع نبی چند قرن پیش از یحیی بوده است.

حتی بر اساس گزارش اناجیل، حضرت عیسی(علیه السلام) نیز شریعت مستقلی نیاورد. او مأموریت داشت همان شریعت موسی(علیه السلام) را اجرا و تکمیل نماید:

گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم; نیامده ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. پس هر که یکی از این احکام کوچک ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم نماید او در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود; اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان، بزرگ خوانده خواهد شد.([31])

ب. از سوی دیگر، فرازهایی از عهد جدید نشان می دهند که کاهنان یهود در عصر حضرت عیسی(علیه السلام) نیز پیامبر یاد شده را غیر از مسیح می­دانستند:

و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آن گاه از او سؤال کردند: پس چه، آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی.([32])

حضرت یحیی معاصر حضرت عیسی(علیه السلام) و اندکی پیش از وی مبعوث شد. یهودیان در پی شناخت ماهیت وی، کاهنانی را نزد وی می فرستند، ولی او خود را پیامبری غیر از مسیح، الیاس و «آن نبی» معرفی کرد. مفسّران کتاب مقدّس عبارت «آن نبی» را اشاره به همان پیامبری می دانند که در سفر «تثنیه» (باب 18) حضرت موسی(علیه السلام) وعده داده بود([33]) و آن پیامبر در میان یهود، چنان معروف بود که اشاره کوتاه «آن نبی» برای انتقال آن کافی بود. برخی گفته اند: آنان منتظر پیامبری بوده اند که سرور انبیا و بزرگ ترین آنان بوده است.([34]) از سوی دیگر، بدون شک انتظار یک پیامبر بزرگ، مسئله بسیار مهمی بوده است و اگر کاهنان و برگزیدگان مرکز یهودیت آن زمان (اورشلیم) عقیده نادرستی در این باره داشتند، باید حضرت یحیی آنان را متوجه خطایشان می کرد، نه اینکه خطای آنان را تأیید نماید. بنابراین، اگر مراد از «آن نبی» مسیح باشد، باید حضرت یحیی می گفت: آن دو یکی هستند، نه اینکه بگوید: من آن نیستم.([35])

از گزارش های دیگر عهد جدید نیز برمی آید: بشارت آمدن «آن نبی» به گونه ای در میان یهود روشن و پذیرفته شده بود که آنان هنگام ظهور حضرت یحیی(علیه السلام) دچار اختلاف شدند. گروهی وی را همان نبی و گروهی دیگر غیر آن خواندند.([36])

ج. افزون بر آنچه گفته شد، به صورت جدلی می توان در پاسخ مسیحیان گفت: بر اساس الهیّات رایج آنان، تفاوت های زیادی بین حضرت موسی و عیسی(علیهما السلام)وجود دارد، و به دیگر سخن، حضرت عیسی(علیه السلام) نه یک پیامبر، بلکه خدای مُجَسَّد خوانده می شود که هیچ انسانی با وی قابل مقایسه نیست.([37])

2. نکته ای که در دو فقره یاد شده، امام رضا(علیه السلام) نیز بر آن تأکید و استدلال نمودند این است که آن پیامبر موعود از «میان برادران» بنی اسرائیل است و با توجه به اینکه برادران بنی اسرائیل، بنی اسماعیل هستند، این قید به روشنی نشان می دهد که پیامبر مزبور از میان بنی اسرائیل نیست. از این رو، هنگامی که حضرت از رأس الجالوت پرسیدند: آیا بنی اسرائیل، برادرانی غیر از بنی اسماعیل دارند؟ و آیا از میان فرزندان اسماعیل(علیه السلام) پیامبری جز حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)مبعوث شده است؟ رأس الجالوت ضمن پاسخ منفی به هر دو پرسش، گفت: اما من دوست دارم برای اثبات اینکه آن پیامبر موعود از میان فرزندان اسماعیل است و نه بنی اسرائیل، به تورات استناد کنید. امام رضا(علیه السلام)به عالم یهودی گفتند: آیا در تورات نیامده است که نوری از سوی «طور سینا» آمد و از کوه «ساعیر» طلوع کرد و از کوه «فاران» درخشید؟ رأس الجالوت گفت: این کلمات را می شناسم و در تورات وجود دارد، ولی تفسیر آن را نمی دانم. حضرت فرمودند: نوری که از سمت کوه «طور» آمد، کنایه از وحی نازل شده بر حضرت موسی(علیه السلام)بر فراز آن کوه است. طلوع نور از کوه «ساعیر» به معنای نزول وحی بر حضرت عیسی(علیه السلام)بر فراز آن است و درخشش نور از کوه «فاران»، به معنای دریافت وحی به وسیله حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) در آن کوه است; زیرا «فاران» یکی از کوه های اطراف مکّه است.([38])

در ترجمه فارسی کتاب مقدّس کنونی، این فراز مورد اشاره حضرت رضا(علیه السلام) چنین آمده است:

و این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنی اسرائیل داده، گفت: یَهُوَه ]خدا[ از سینا آمد و از سعیر بر ایشان طلوع کرد و از جبل فاران درخشان گردید.([39])

برخی پژوهشگران یهودی در تلاش برای ردّ دلالت این فقره از تورات بر نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، کوشیده اند «فاران» را بخشی از سرزمین «سینا» معرفی کنند; اما سخنانی که در این باره گفته اند، آشفته و ناهمخوان است. هرچند «فاران» نام یکی از بیابان های «سینا» است، اما بر اساس مستندات معتبر تاریخی و جغرافیایی، «فاران» همچنین به کوهی در مکّه و سرزمین وسیعی نیز گفته می شد که شامل حجاز و مکّه می شود.([40]) افزون بر آن، بر اساس گزارش خود کتاب مقدّس، حضرت اسماعیل(علیه السلام)در «فاران» سکنا گزید. در سفر «پیدایش»، پس از گزارش درخواست سارا از حضرت ابراهیم(علیه السلام) مبنی بر دور ساختن هاجر و فرزندش اسماعیل([41]) از قول خداوند خطاب به هاجر چنین آمده است:

برخیز و پسر را برداشته و به دست خود بگیر; زیرا از او امّتی عظیم به وجود خواهم آورد; و خدا چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید. پس رفته، مشک را از آب پر کرد و پسر را نوشانید و خدا با آن پسر ]اسماعیل[ می بود و او نموّ کرده، ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید و در صحرای «فاران» ساکن شد و مادرش زنی از زمین مصر برایش گرفت.([42])

مراد از چاه یاد شده در فراز مزبور «چاه زمزم» است که بر اساس روایت اسلامی، به لطف و عنایت خداوند پدیدار شد وموجب روی آوردن قبایل و در نتیجه، عمران و آبادی آن منطقه گردید.([43]) این موضوع و سکونت هاجر و اسماعیل(علیهما السلام) در مکّه و مجاورت خانه خدا، از مسلّمات تاریخی است([44]) و قرآن کریم نیز آن را گزارش می کند.([45])

3. رأس الجالوت در پاسخ امام رضا(علیه السلام) درباره چگونگی اثبات نبوّت حضرت موسی(علیه السلام) به معجزاتی از قبیل شکافتن دریا، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد کرد. امام رضا(علیه السلام)با پذیرش این معجزاتِ حضرت موسی(علیه السلام) پرسید: آیا هر کس در تأیید ادعای نبوّت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق می کنید؟ رأس الجالوت گفت: خیر، فقط در صورتی می پذیریم که معجزاتی همانند معجزات حضرت موسی(علیه السلام) بیاورد. امام فرمودند: پس چگونه به نبوّت پیامبران پیش از موسی(علیه السلام) ایمان دارید، در حالی که هیچ کدام معجزات یاد شده برای حضرت موسی(علیه السلام) را نیاوردند. رأس الجالوت که در پاسخ حضرت رضا(علیه السلام) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر کسی معجزاتی بیاورد که فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوّت او لازم است. در این هنگام، حضرت با اشاره به زنده شدن مردگان، شفای کور مادرزاد و بیماران مبتلا به پیسی به دست حضرت عیسی(علیه السلام)و زنده شدن پرنده گلین با دم مسیحایی آن حضرت پرسیدند: پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی کنید؟ وقتی رأس الجالوت گفت: می گویند که وی چنین کارهایی می کرده است، ولی ما که آن را ندیده ایم، امام پرسیدند: مگر معجزات حضرت موسی(علیه السلام) را به چشم خود دیده اید؟ آیا جز این است که افراد مورد اطمینانی آنها را دیده و نقل کرده اند و با اخبار متواتر به شما رسیده است؟ معجزات حضرت عیسی(علیه السلام)هم توسط افراد مورد وثوقی دیده شده و در قالب اخبار متواتر گزارش شده است، پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی کنید؟ درباره حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)نیز این مسئله صادق است. بر اساس اخبار متواتر، آن حضرت نزد هیچ آموزگاری درس نخواندند و چیزی نیاموختند، ولی به رغم امّی و درس ناخوانده و مکتب نرفته بودن، کتابی آوردند که درباره سرگذشت پیامبران و اقوام گذشته و نیز درباره آینده سخن گفته است. پس چرا نبوّت او را نمی پذیرید؟ رأس الجالوت، که جوابی نداشت، محکوم شد و همانند جاثلیق سکوت اختیار کرد.([46])

در این گفتوگو، هرچند امام رضا(علیه السلام) به صورت صریح و آشکار به هیچ کتاب مقدّسی استناد نجستند، ولی اشاره نکردن ایشان به گزارش این معجزات در کتاب مقدّس، به دلیل آن است که این مسئله به عنوان یک واقعیت و حقیقت مسلّم تاریخی و دینی، برای هر یک از پیروان ادیان ابراهیمی پذیرفته شده بود و یا دست کم از آن آگاهی داشتند و باید بر اساس منطق و استدلال خود، آن را می پذیرفتند; زیرا معجزات یاد شده برای حضرت موسی و عیسی(علیهما السلام) به ترتیب در عهد قدیم([47]) و جدید([48]) و به شکلی مبسوط گزارش شده است. قرآن نیز اصل آن معجزات را بدون اشاره به جزئیات پرداخته شده در عهدین، گزارش و تأیید می کند.([49])

ب. انجیل

«انجیل» واژه ای یونانی و به معنای مژده و بشارت و در ادبیات معارف اسلامی، نام کتابی است که بر حضرت عیسی(علیه السلام) نازل شده است.([50]) اما اعتقاد مسیحیان درباره حقیقت و چیستی انجیل با مفهوم آن در ادبیات اسلامی کاملا متفاوت است. انجیل به عنوان صورت مکتوب وحی نازل شده بر حضرت عیسی(علیه السلام) و به مثابه کتابی آسمانی، همانند تورات و قرآن، در الهیّات مسیحی، جایگاهی ندارد. مسیحیان، خودِ حضرت عیسی(علیه السلام) را «تجسّم وحی» و عین پیام الهی و نه حامل آن می دانند و انجیلی را که به عنوان صورت مکتوب وحی، حضرت عیسی(علیه السلام) آن را نوشته یا بر شاگردانش املا کرده باشد، باور ندارند.([51]) آنان «انجیل» را به معنای «بشارت» درباره عیسی(علیه السلام) و رستگاری رهاورد او برای نوع بشر می دانند.([52]) اما آنچه اکنون به «اناجیل چهارگانه» معروف است (چهار کتاب نخست از عهد جدید) صرفاً نامی است که از پایان قرن دوم میلادی به نوشته هایی اطلاق می شود که زندگی، معجزات، تعالیم، سیره، سخنان و صعود حضرت عیسی(علیه السلام) را گزارش کرده اند.([53])مسیحیانْ نویسندگانِ اناجیل یاد شده و دیگر کتب عهد جدید را پیامبر نمی دانند، اما بر این باورند که همه آنان با الهام و ارشاد روح القدس دست به نگارش متون یادشده زده اند;([54]) چیزی که خود نویسندگان عهد جدید نیز بدان تصریح کرده اند.([55]) اما اینکه چرا از میان انبوه اناجیل، نامه ها، مکاشفات و کتب مربوط به اعمال حواریان، فقط 27 رساله موجود در عهد جدید با الهام الهی بوده است، دلیل قانع کننده ای ارائه نمی دهند.([56])

امام رضا(علیه السلام) در مناظره خود با دانشمند مسیحی، به فرازهایی از همین اناجیل چهارگانه استناد کرده اند. نفی الوهیت حضرت عیسی(علیه السلام) و اثبات بشر بودن وی، بشارت آمدن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و اثبات تفاوت اناجیل چهارگانه با انجیل اصلی و نازل شده بر حضرت عیسی(علیه السلام) از مواردی است که امام درباره آنها به این اناجیل استناد جسته اند.

1. نفی الوهیت حضرت عیسی(علیه السلام)

«تثلیث» یکی از آموزه های بنیادین در الهیّات مسیحی است که بر اساس آن، پدر، پسر (حضرت عیسی(علیه السلام)) و روح القدس الوهیت دارند. امام رضا(علیه السلام) در مناظره با جاثلیق([57]) با اشاره به انجام معجزاتی همانند معجزات حضرت عیسی(علیه السلام) به دست پیامبرانی دیگر، عبودیت و بندگی آن حضرت برای خداوند و ارائه یک شخصیت کاملا انسانی برای ایشان در سه انجیل متی، مرقس و لوقا و اعتقاد به خدایی و الوهیت او را به نقد و چالشی بنیادین کشیدند.

الف. معجزات حضرت عیسی(علیه السلام): همان گونه که بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان مسیحی و دیگران گفته اند، یکی از زمینه های پیدایش اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(علیه السلام) معجزات ایشان است. بر اساس گزارش صریح اناجیل، آن حضرت مرده زنده می کرد، کور مادرزاد، افراد فلج و انواع بیماران را شفا می داد.([58]) امام رضا(علیه السلام)در گفتوگو با جاثلیق، از وی درباره دلیل اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(علیه السلام)پرسید و او با اشاره به معجزات یاد شده آن حضرت، گفت: کسی که چنین کارهایی انجام دهد، خداوند و درخور پرستش است. حضرت رضا(علیه السلام)با استناد به گزارش های تورات گفت: یَسَع (اَلْیَشَعْ)([59]) نیز مرده زنده می کرد، روی آب راه می رفت و بیماران را شفا می داد.([60]) حزقیل([61]) و برخی دیگر از پیامبران بنی اسرائیل هم شمار بسیاری از مردگان را زنده کردند، اما پیروان آنان هرگز به الوهیت آنان معتقد نشدند و آنان را پرستش نکردند. همه این موارد در تورات آمده است و شما نمی توانید منکر آن باشید. اگر انجام چنین کارهایی دلیل بر الوهیت و خدا بودن باشد، باید درباره آنان نیز چنین اعتقادی داشته باشید، در حالی که چنین نیست. حال با اینکه آنان پیش از حضرت عیسی(علیه السلام) دست به چنین معجزاتی زدند، چرا شما به الوهیت آنان معتقد نیستید؟ جاثلیق، که در برابر استدلال حضرت ناتوان مانده بود، بر اساس گزارش منابع اسلامی، به توحید و وحدانیت خداوند اقرار کرد.([62])

ب. شخصیت بشری حضرت عیسی(علیه السلام) در اناجیل همنوا: معرفی حضرت عیسی(علیه السلام) به عنوان یک شخصیت انسانی و نفی الوهیت او با استناد به اناجیل مَتّی، لُوقا و مَرقُس موضوع دیگری است که مورد استناد امام قرار گرفته است. آن حضرت ابتدا نظر جاثلیق را درباره نویسندگان اناجیل چهارگانه و میزان ارزش و اعتبار سخنان آنها نزد وی جویا شد. جاثلیق آنان را عالم به انجیل خواند و بر درستی و پذیرش سخنانشان تأکید کرد. امام پس از آنکه حاضران را بر این گفته های او گواه گرفت، به سخنان متی، مرقس و لوقا در انجیل خود آنان استناد کرد; سخنانی که در آن شخصیتی کاملا انسانی و نه الوهی از حضرت عیسی(علیه السلام) به تصویر کشیده و بدان تصریح کرده اند.([63]) آن گاه نظر جاثلیق را در این باره پرسید. جاثلیق در مقام دفاع از شخصیت الوهی و خدا بودن حضرت عیسی(علیه السلام)، متی، مرقس و لوقا را به دروغ گویی در این باره متهم ساخت. هنگامی که امام رضا(علیه السلام) سخنان پیشین او مبنی بر عالم به انجیل بودن و درستی و بر حق بودن گفته های آنان را یادآوری کرد، جاثلیق در اوج درماندگی، از امام خواست او را از گفتوگو درباره آنها معاف دارد. حضرت با پذیرش درخواست وی، فرمودند: اگر سؤالی دارد، بپرسد. جاثلیق با اجتناب از هرگونه پرسشی، گفت: دیگری سؤال نماید. آن گاه به خدا سوگند یاد نمود که هرگز گمان نمی کردم در میان دانشمندانِ مسلمان، کسی همانند شما باشد.([64])

همچنان که دانشمندان و پژوهشگران کتاب مقدّس و مسیحیت نیز معتقدند،([65]) مجموعه عهد جدید بر اساس دو نگرش کاملا متفاوت به شخصیت حضرت عیسی(علیه السلام)، دو نظام الهیّاتی کاملا جدا از هم ارائه می کند. رساله های پولس،([66]) انجیل و نامه های یوحَنّا، اساس الهیّات مبتنی بر الوهیت و خدا بودن حضرت عیسی(علیه السلام)([67]) و اناجیل سه گانه متی، مرقس و لوقا و بخش های دیگر عهد جدید مبنای الهیّات مبتنی بر انسان، بنده و پیامبر بودن اوست.([68]) نظام اعتقادی نخست را پولس بنیان نهاد و آن دیگری را حواریان مسیح به سرکردگی پطرس نمایندگی می کردند. اناجیل سه گانه یاد شده از جمله، به سبب این اشتراک به اناجیل همنوا معروفند و فرازهای مورد استناد امام رضا(علیه السلام) را به روشنی می توان در آنها یافت.([69])

ج. عبادت حضرت عیسی(علیه السلام): امام رضا(علیه السلام) در فراز دیگری از مناظره با عالم مسیحی، با استناد به یکی دیگر از عقاید مسلّم مسیحیت، که در اناجیل نیز بازتاب یافته است، اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(علیه السلام) را از زاویه ای دیگر به چالشی بنیادین کشیدند. توضیح اینکه آن حضرت خطاب به جاثلیق گفتند: ما به عیسایی که به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) و آل او ایمان دارد، اعتقاد داریم. آن حضرت هیچ ایراد و اشکالی نداشت، جز اینکه نماز کم می خواند و روزه اندک می گرفت. جاثلیق با توجه به شناختی که در جریان مناظره از میزان دانش و آگاهی امام پیدا کرده بود، با ابراز شگفتی بسیار گفت: من گمان نمی کردم در میان مسلمانان کسی داناتر از شما وجود داشته باشد، اما با این سخنی که گفتید، از اعتبار علمی شما در نزد من کاسته شد. وقتی حضرت دلیل آن را پرسیدند، وی گفت: شما چگونه این سخن را می گویید، در حالی که حضرت عیسی(علیه السلام)همه روزها روزه بود، حتی یک روز را هم بدون روزه سپری نکرد و همواره شب ها را به شب زنده داری و عبادت می پرداخت. در این هنگام، امام رضا(علیه السلام)پرسیدند: او برای چه کسی روزه می گرفت و نماز می خواند؟ معنای سخن امام این است که اگر او خداست و الوهیت دارد، چگونه برای خدای دیگری عبادت و بندگی می کرد؟ نماز خواندن و روزه گرفتن دلیل بندگی و عبد خدا بودن اوست و عبودیت هرگز با الوهیت جمع نمی شود. در این استدلال نیز امام رضا(علیه السلام) با توجه به گزارش کتاب مقدّس، درباره روزه داری و نماز خواندن حضرت مسیح(علیه السلام) و آگاهی جاثلیق از آن، اقامه دلیل کرده اند.([70]) برای مثال،درانجیل«متی»(4:1ـ2) آمده است:

آن گاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه کند و چون چهل شبانه روز روزه داشت، آخر گرسنه گردید.

یا در انجیل «مرقس» (1:35) آمده است:

بامدادان قبل از صبح برخاسته، بیرون رفت و به ویرانه ای رسیده در آنجا به دعا مشغول شد.

2. بشارت آمدن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)

بشارت آمدن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از زبان حضرت عیسی(علیه السلام)در انجیل یکی دیگر از موضوعاتی است که در مناظره امام رضا(علیه السلام) با جاثلیق بدان پرداخته شده است. امام(علیه السلام) با استناد به سخنان حضرت عیسی(علیه السلام) مبنی بر آمدن «فارقِلیط» پس از او، مراد از آن را پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)دانستند. طبرسی در الاحتجاج این سخنان حضرت عیسی(علیه السلام) را از زبان امام رضا(علیه السلام) چنین گزارش می کند:

«انّی ذاهب الی ربّکم و ربّی والفارقلیطا جائی: هو الذی یشهد لی بالحق کما شهدت له و هوالذی یفسّر لکم کل شیء و هوالذی یبدی فضائح الامم و هو الذی یکسر عمود الکفر»; من به سوی پروردگار خود و شما می روم و «فارقلیط» می آید، و او کسی است که به حقّانیت من گواهی می دهد; همان گونه که من به حقّانیت او گواهی دادم. او هر چیز را تفسیر می کند و کردارهای زشت امّت ها را آشکار کرده، ستون کفر را می شکند.

جاثلیق به وجود این سخنان در انجیل گواهی داد.([71])

وجود واژه «فارقلیط» در انجیل و ناظر دانستن آن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از یک سو، و اشاره قرآن به ذکر نام و آمدن آن حضرت از زبان حضرت عیسی(علیه السلام)،([72]) موجب شده است شماری از مفسّران([73]) و پژوهشگران([74]) مسلمان در پی یافتن نام «احمد» در اناجیل کنونی به واژه «فارقلیط» (Paraclete) یا «بارکلیت» توجه و اهتمام ورزند. واژه یاد شده یونانی و به معنای تسلّی و آرامش دهنده است و مسیحیان مصداق آن را روح القدس خوانده اند. این کلمه در نسخه های موجود فارسی و عربی نیز به «تسلّی دهنده» ترجمه شده است، اما مفسّران و پژوهشگران یاد شده بر این باورند که این واژه در اصل، اسم خاص، به صورت «پریکلیتوس» و به معنای «احمد» و «ستوده» بوده که بعدها دچار تغییر شده است. در مقابل، برخی پژوهشگران مسیحیت با نفی دلالت آیه بر یاد کرد نام «احمد» در انجیل، تلاش های انجام گرفته برای تطبیق آن بر «فارقلیط» را غیر لازم می شمارند. ایشان در کنار برخی استدلال ها مدعی اند که واژه یاد شده قرن ها پیش از اسلام نیز به همان صورت و به معنای تسلّی دهنده کاربرد داشته است و مصداق آن نیز روح القدس دانسته می شده است. اینان بخش های دیگری از عهد جدید را مصداق بشارت انجیل در قالب اوصاف کلی و نه به اسم، مبنی بر آمدن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می دانند.([75])

3. تاریخ انجیل

تاریخ انجیل و تدوین آن، نویسندگان و منابع نخستین آن از مباحث مورد اختلافی است که از دیرباز توجه و اهتمام بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران مسیحی و مسلمان را به خود معطوف ساخته است. حضرت رضا(علیه السلام) در مناظره خویش به این موضوع نیز پرداختند و درباره انجیل نخست و اصلی، سرنوشت آن و نویسندگان اناجیل موجود سؤال کردند. جاثلیق پاسخ داد: انجیل اصلی تنها یک روز گم و سپس نزد یوحنّا و متی یافت شد. امام فرمودند: چقدر دانش و آگاهی تو درباره انجیل و علمای آن اندک است. اگر همان گونه که تو می گویی و انجیل موجود همان انجیل نخست و اصلی است، پس چرا آموزه های آن با یکدیگر اختلاف دارند؟ تعالیم انجیل اول، که با یکدیگر اختلاف نداشتند. هنگامی که انجیل اصلی گم شد، مسیحیان نزد علمای خود رفتند و از آنان چاره جویی کردند. لوقا، مرقس، یوحنّا و متی گفتند: انجیل در سینه ماست و روزهای یکشنبه آن را سِفر به سِفر برای شما می خوانیم تا روزی که گردآوری و تدوین شود. بنابراین، انجیل کنونی نوشته چهار نفر است و آنان از دانشمندان نخست و نسل اول مسیحیت نبودند، بلکه شاگردِ شاگردِ آنان بودند.([76])

پژوهش های انجام شده درباره تاریخ کتاب مقدّس با دیدگاه امام رضا(علیه السلام) همخوانی زیادی دارند; چراکه دو سه دهه نخست تاریخ مسیحیت و بودن کتابی به نام انجیل و منسوب به حضرت عیسی(علیه السلام)از نظر منابع تاریخی مستقل از متون مسیحی و اسلامی، در هاله ای از ابهام قرار دارد، به گونه ای که برخی حتی در وجود خود حضرت عیسی(علیه السلام) نیز تردید کرده اند.([77]) البته فقدان گزارش های تاریخی نمی تواند دلیلی بر فقدان وجود خارجی و تاریخی انجیل باشد و چه بسا جزئیات مربوط به ظهور آن حضرت و وحی نازل شده بر وی به علل نامعلومی در تاریخ ثبت نشده و یا از بین رفته باشد; زیرا در برخی اناجیل چهارگانه، از انجیل مسیح سخن به میان آمده است.([78])

پژوهش های انجام گرفته نشان می دهند که در 30 تا 40 سال نخست میلادی، تعلیم مسیحیت، تقریباً فقط به صورت شفاهی و گاه با نامه نگاری انجام می گرفت. اما کاستی ها و کافی نبودن تعالیم رساله ها و روایت های شفاهی، زمینه انجیل نگاری را فراهم ساخت.([79])بنابراین، تاریخ نگارش عهد جدید و آنچه امروزه به نام «کتاب مقدّس» مسیحیان خوانده می شود، بیشتر به پس از نیمه نخست قرن اول میلادی و در حدود 20 تا 30 سال پس از صعود حضرت عیسی(علیه السلام) (30 میلادی) بازمی گردد([80]) که به وسیله رسولان وی و شاگردان آنها صورت پذیرفت. این نوشته ها در چهار دسته «نامه های رسولان»، «اعمال رسولان»، «اناجیل چهارگانه» و «مکاشفات»، طبقه بندی شده است. اناجیل چهارگانه با توجه به نام مؤلفان آنها، به انجیل مَتّا، انجیل مَرقُس، انجیل لُوقا و انجیل یوحنّا شهرت یافته اند. به رغم پژوهش های وسیع انجام گرفته درباره تاریخ نگارش، هویّت نویسندگان و درستی و پیوستگی سند آنها، وحدت نظر قاطعی در این باره وجود ندارد. البته در کنار چالش ها و تردیدهای جدّی و بر اساس برخی قراین و شواهد، حدس و گمان های نیرومندی نیز مطرح است.([81]) اشاره ای گذرا به تاریخ هر یک از اناجیل مزبور مؤیّد این معناست.

الف ـ انجیل مَرقُس: مرقس را نه از مصاحبان و حواریان([82]) حضرت عیسی(علیه السلام)، بلکه دوست، همدم و شاگرد پطرس حواری([83]) گفته اند که گاه با پولس نیز همسفر می شد و روایت های خود را از پطرس گرفته است.([84]) انجیل او را مختصرترین، نگارش آن را به زبان رومی([85]) و بنابر نظر بیشتر محققان، در بین سال های 65ـ70 میلادی و در شهر رم دانسته اند.([86])

ب ـ انجیل مَتّا: این مفصّل ترین انجیل و منسوب به متّای حواری است. پیش از آغاز نقّادی ها در عصر جدید، قدیمی ترین انجیل و تاریخ نگارش آن بین سال های 50ـ60 و گاه 38 میلادی تصور می شد،([87]) اما محققان با استناد به برخی گزارش های خود آن و نیز تکرار همه مطالب انجیل مرقس در آن، تاریخ تألیف آن را نیز بین سال های 65ـ70 م و پس از انجیل مرقس دانسته اند.([88])نسخه اصلی آن به زبان عبری بوده و در دست نیست. بعدها به زبان های دیگری از جمله یونانی ترجمه شد.([89]) پژوهشگران ضمن به چالش و تردید کشاندن انتساب آن به متّای حواری،([90]) از احتمال نگارش آن به دست فردی دیگر و همنام با وی سخن گفته([91]) و غالباً مکان مکتوب شدن آن را «انطاکیه»([92]) گفته اند.([93])

ج ـ انجیل لوقا: لوقا حواری نبود، حضرت عیسی(علیه السلام) را ندید و نصرانیت را از پولس فراگرفت. و بیشتر مطالب انجیل او را برگرفته از انجیل مرقس و انجیل متّا می دانند.([94]) سه انجیل یاد شده به سبب اشتراکات فراوان، به «اناجیل همنوا» معروفند.([95]) بر اساس دیدگاه سنّتی، انجیل مذکور به لوقا، یار و همراه پولس منسوب است و اینکه روایت آن به نقل از اوست. نگارش آن را بین سال های 70ـ90 و به احتمال بیشتر 80ـ85 م می دانند.([96]) برخی از حکایات آن از قبیل حوادث دوران کودکی حضرت عیسی(علیه السلام)در اناجیل دیگر نیامده است.([97])

د. انجیل یوحَنّا: این کتاب آخرین انجیل([98]) و اختلاف در تاریخ نگارش آن بیش از سه انجیل دیگر است. گاه تاریخ تألیف آن را سال 65 میلادی می دانند; ولی بنابر قوی ترین نظر، که سنّت مسیحی نیز تمایل به پذیرش آن دارد، بین سال های 90ـ115 م نگارش یافته است.([99]) برخی یوحنّا را حواری مورد علاقه شدید حضرت مسیح(علیه السلام)خوانده اند. در صحّت انتساب انجیل یاد شده به وی نیز تردیدهایی وجود دارد. انجیل یوحنّا کاملا متفاوت با سه انجیل دیگر و آمیزه ای از زندگی حضرت عیسی(علیه السلام) و مفاهیم فلسفی یونان است.([100])

نتیجه گیری و جمع بندی

در دوران معاصر امام رضا(علیه السلام)، شرایط خاصی از نظر تنوع فرقه ها و نحله های دینی، مذهبی و کلامی گوناگون بر منطقه عمومی خراسان بزرگ حاکم بود و این شرایط، چالش هایی را متوجه اسلام و مسلمانان می کرد. امام رضا(علیه السلام) از جمله در مناظره و گفتوگو با علمای اهل کتاب، بر اساس منطقی محکم و استوار و با استناد به کتاب مقدّس آنان، نادرستی شماری از عقاید و باورهای بنیادین دینی آنان را به اثبات رساند و به چالش هایی که از سوی آنان متوجه مبانی فکری و عقیدتی مسلمانان بود، پاسخ داد.

آن حضرت از جمله برای اثبات نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، بشر بودن حضرت عیسی(علیه السلام) و بطلان اعتقاد به الوهیت وی و نیز نفی این همانی انجیل نازل شده بر حضرت عیسی(علیه السلام) و اناجیل چهارگانه رسمی، به کتاب مقدّس یهود و مسیحیان استناد جست. چیرگی کامل امام رضا(علیه السلام) در این مناظرات از یک سو، اثبات حقّانیت و احیای اسلام، مجاب شدن مدعیان گوناگون و اثبات حقّانیت و برتری اهل بیت(علیهم السلام) را در پی آورد و از سوی دیگر، موجب شد که یکی از پویاترین کانون های علوم اسلامی به ویژه شیعی در خراسان پا گرفته و در دوره هایبعد به ایفای نقش حیاتی در پاس داری از اسلام و تشیّع و ترویج آن بپردازد.

همچنین می توان نتیجه گرفت که اگر تبیین و ارائه اندیشه ها و آموزه های دینی و پاسخ گویی به چالش های پیش روی آن، بر اساس آگاهی کامل و منطقی محکم و عقلانی صورت پذیرد، چهره زیبای حقایق آشکار شده و تشنگان حقیقت در برابر آن تسلیم خواهند شد.


[1] دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد الهیات و معارف اسلامى.

[2]ـ ر.ک. هود: 25ـ35; 50 ـ57; 61ـ63/ شعراء: 69ـ81; 160ـ188/ مریم: 41ـ47/ انعام: 75ـ79 / بقره: 258 / طه: 42ـ62.

[3]ـ ر.ک. فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، 1386ق، ج 1، ص 27ـ44 و 47ـ64. نیز ر.ک. فرقان: 7ـ8/ زخرف: 31/ اسراء: 90ـ93.

[4]ـ محمّدبن محمّد مفید، الارشاد، 1414، ج 1، ص 201.

[5]ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، 1363، ج 8، ص 349، ح 548.

[6]ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 3، ص 152; ج 10، ص 64 / فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 212ـ248.

[7]ـ محمّدبن على بن بابویه قمى، عیون اخبارالرضا، 1404، ج 1، ص 131، ح 28.

[8]ـ (انّ مثل عیسى عنداللّه کمثل ءادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون.)(آل عمران: 59)

[9]ـ ملّاهادى سبزوارى، شرح المنظومه، 1417، ج 1، ص 322.

[10]ـ نحل: 125. نیز ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، 1393، ج 6، ص 297.

[11]ـ ر.ک. توماس میشل، کلام مسیحى، 1381، ص 23ـ27.

[12]ـ ر.ک. فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 199ـ208.

[13]ـ براى آگاهى بیشتر، ر.ک. سهراب علوى، امام رضا در رزمگاه ادیان، 1379، ص 18ـ30.

[14]ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 201 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 25، ص 165.

َ[15]ـ محمّدحسن مظفّر، دلائل الصدق، 1396، ج 2، ص 19ـ21 / شیخ حرّ عاملى، الفصول المهمّة فى اصول الائمّة، 1376، ص 142.

[16]ـ شیخ حرّ عاملى، الفصول المهمة فى اصول الائمّة، ص 144ـ145 / ابن سعد، الطبقات الکبرى، 1418، ج 23، ص 191 / محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 308ـ309 / سیدمحمّد بروجردى، جامع احادیث الشیعة، 1400، ج 1، ص 27.

[17]ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 227 / محمّدبن على صدوق، معانى الاخبار، 1338، ص 292.

[18]ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 227 / محمّدباقر مجلسى، مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، 1363، ج 1، ص 170 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 26، ص 180.

[19]ـ براى آگاهى بیشتر ر. ک. حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، 1384، ص 163.

[20]ـ قرآن کریم نیز به صراحت از بشارت حضرت عیسى(علیه السلام) و تورات و انجیل درباره آمدن پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) همراه با یادکرد صریح از نام و ویژگى هاى آن حضرت سخن گفته است، در حالى که هیچ اثرى از این بشارت ها دست کم به آن صراحتى که قرآن مى گوید در سخنان حضرت مسیح(علیه السلام) و کتاب مقدّس نیامده است: (اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوباً عِندَهُم فِى التَّوراةِ والاِنجیلِ...)(اعراف: 157); (و اِذ قالَ عیسَى ابنُ مَریَمَ ... و مُبَشِّراً بِرَسول یَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ اَحمَدُ...)(صف: 6); (مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ و الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعاً سُجَّداً یَبتَغونَ فَضلا مِنَ اللّهِ و رِضواناً سیماهُم فى وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِى التَّوراةِ و مَثَلُهُم فِى الاِنجیلِ کَزَرع اَخرَجَ شَطَهُ فَازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوى عَلى سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ...) (فتح: 29)

[21]ـ براى آگاهى بیشتر ر. ک. حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 97ـ102.

[22]ـ بزرگ و دانشمند یهودیان. «جالوت» به یهودیان مهاجرى گفته مى شد که در سرزمین هاى اسلامى زندگى مى کردند. بزرگ و مهتر آنان، رأس الجالوت خوانده مى شد. (على اکبر دهخدا، لغت نامه، 1373، واژه «جالیه» / فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، 1408، ج 2، ص 113.)

[23]ـ فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 209ـ213.

[24]ـ تثنیه، 18:15.

[25]ـ محمّدجواد بلاغى، الرحلة المدرسیة، ص 1414، ج 1، ص 91.

[26]ـ اعمال رسولان، 3: 22.

[27]ـ تثنیه: 18:18ـ19.

[28]ـ ر.ک. دائرة المعارف کتاب مقدّس، 1380، ص 750 / مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، 1377، ص 970ـ972، «یوشع».

[29]ـ ر.ک. محمّدجواد بلاغى، الرحلة المدرسیة، ج 1، ص 90 / محمّدصادق فخرالاسلام، انیس الاعلام فى نصرة الاسلام، 1384، ج 5، ص 50ـ64 / محمّد رشیدرضا، تفسیر المنار، 1373 ق، ج 9، ص 251ـ259 / عبدالرحیم سلیمانى، «قرآن کریم و بشارت هاى پیامبران»، هفت آسمان 16، ص 57ـ60.

[30]ـ تثنیه، 34:6ـ10.

[31]ـ متى: 5: 17ـ19.

[32]ـ یوحنّا، 1:19ـ21.

[33]ـ جماعة من اللاهوتیین، تفسیر الکتاب المقدّس، 1990، ج 2، ص 453; ج 5، ص 235 / ولیم بارکلى، تفسیر العهد الجدید (شرح بشارة یوحنّا)، بى تا، ج 2، ص 109.

[34]ـ ولیم بارکلى، پیشین، ص 109.

[35]ـ محمّد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 9، ص 251ـ259.

[36]ـ انجیل یوحنّا، 6: 14 و 7: 40ـ43 / اعمال رسولان، 3: 22 و 7: 37.

[37]ـ محمّد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 9، ص 251ـ259.

[38]ـ فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 205.

[39]ـ تثنیه، 33:1ـ2.

[40]ـ براى آگاهى بیشتر، ر.ک. محمّدجواد بلاغى، الهدى الى دین المصطفى، 1414، ج 2، ص 157ـ159.

[41]ـ پیدایش، 21:9ـ19.

[42]ـ پیدایش، 21:18ـ21.

[43]ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 4، ص 202 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 12، ص 160.

[44]ـ احمدبن ابى یعقوب یعقوبى، تاریخ یعقوبى، بى تا، ج 1، ص 25 / محمّدبن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، 1403، ج 1، ص 179 / ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، 1386ق، ج 1، ص 103.

[45]ـ ابراهیم: 37.

[46]ـ فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 203ـ204.

[47]ـ براى نمونه، ر.ک. خروج، 4: 1ـ9; 7:8ـ12 و 14ـ15; 14:1ـ31; 17: 1ـ7 / اعداد، 20: 7ـ11.

[48]ـ براى نمونه، ر.ک. انجیل متّى، 9:18ـ22; 9: 27ـ34 و ب 14 و 15 / مرقس، ب پنجم و ششم و هفتم / لوقا، ب هشتم و نهم /یوحنّا، ب ششم.

[49]ـ براى نمونه، ر.ک. شعراء: 32ـ45 و 63 / بقره: 60 / اعراف: 160 / آل عمران: 49 / مائده: 110.

[50]ـ واژه «انجیل» 12 بار در قرآن و همه جا شکل مفرد آن به صراحت و به مناسبت هاى گوناگون یاد شده است. تصریح بر وحیانى بودن آن و به عنوان مجموعه آیات نازل شده بر حضرت عیسى(علیه السلام)، گواهى آن بر حقّانیت تورات، تصدیق آن از سوى قرآن، بشارت انجیل درباره بعثت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و فراگیر شدن دعوت او و تحریف، کتمان و حذف بخشى از آموزه هاى آن از این قبیل است. وحیانى بودن اناجیل موجود از نظر قرآن به شدت دچار چالش است. البته تأیید ضمنى و اجمالى اناجیل عصر نزول و بخشى از آموزه هاى تحریف ناشده آنها از برخى آیات قرآن برمى آید. (آل عمران: 3، 48، 65 / مائده: 14ـ15، 46ـ66، 68، 110 / اعراف: 157 / توبه: 111/ فتح: 29 / حدید: 27 / یونس: 37.)

[51]ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 49ـ50 / و. م. میلر، تاریخ کلیساى قدیم در امپراطورى روم و ایران، 1931، ص 66.

[52]. Thomas Gale, New Catholic Encyclopedia, second ed., 2003, v. 6, p. 366.

[53]. Ibid, p. 367.

[54]ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 50ـ51.

[55]ـ همان، ص 43ـ50 / و. م. میلر، تاریخ کلیساى قدیم در امپراطورى روم و ایران، ص 70.

[56]ـ براى اطلاع بیشتر، ر.ک. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، 1385، ج 4، ص 447ـ450، «انجیل».

[57]ـ «جاثلیق» (jasaliq) واژه اى معرّب است و عنوان رئیس مذهبى در بعضى کلیساهاى شرقى، به ویژه عنوان رؤساى مذهبى ارمنستان، حبشه و گرجستان بود. «جاثلیق» افزون بر منصب دینى، نمایندگى سیاسى کلیسا و دولت مسیحى را نیز بر عهده داشت. امروزه کنسولگرى به نوعى جایگزین آن شده است. ر.ک. مجدالدین فیروزآبادى، القاموس المحیط، 1417، ج 3، ص 217 / غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف مصاحب، بى تا، ج 1، ص 716، «جاثلیق».

[58]ـ براى نمونه، درباره این گونه معجزات حضرت مسیح(علیه السلام) ر.ک. انجیل متّى، 4:ـ23ـ24; 8:2ـ3; 14: 17; 9:2ـ7،18ـ35; 20:30ـ34; 14:28ـ34 / انجیل مرقس، 1:33ـ35 و 40ـ42. قرآن کریم در روایتى درست از این معجزات و براى نفى بنیادین باور نادرست مسیحیت در این باره، انجام همه معجزات یاد شده را به «اذن» الهى مى خواند (ر.ک. آل عمران: 49 / مائده: 110); به این معنا که حضرت عیسى(علیه السلام)همه آن معجزات را با اذن و قدرت خداوند انجام مى داد. در این صورت، آن معجزات دلیل الوهیت او نخواهند بود.

[59]ـ «یَسَع»، همان (اَلْیَشع) یاد شده در کتاب مقدّس است. وى شاگرد و جانشین ایلیاى نبى، ساکن شهر «اریحا» و در مهربانى و ملاطفت با مردم همانند حضرت عیسى(علیه السلام) بود. مانند وى مرده زنده مى کرد، بیماران را شفا مى داد و از غیب و نهان خبر مى داد. ر.ک. مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ص 98ـ99.

[60]ـ براى اطلاع بیشتر از معجزات یاد شده الیشع در کتاب مقدّس، ر. ک. دوم پادشاهان، 2:1ـ25; 45:32ـ38; 13:20ـ21.

[61]ـ «حِزقیل» یا «حزقیال» از پیامبران بنى اسرائیل و معاصر ارمیاى نبى بود. ر.ک. حزقیال، 37:1ـ14 / مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ص 320ـ323. بر اساس گزارش کتاب مقدّس، افزون بر پیامبرانى همچون عیسى، حزقیل و الیسع، حتى حواریان حضرت عیسى(علیه السلام) نیز بیماران را شفا مى دادند و پطرس حوارى مرده زنده مى کرد. در این زمینه، ر.ک. انجیل متّى، 10:1 / اعمال رسولان، 9:33ـ41.

[62]ـ فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 205ـ206.

[63]ـ همان، ج 2، ص 207ـ209.

[64]ـ همان، ج 2، ص 110ـ112.

[65]ـ براى نمونه، ر.ک. جان بى. ناس، تاریخ جامع ادیان، 1373، ص 614 / محمّد ایلخانى، تاریخ فلسفه در قرون وسطى و رنسانس، 1386، ص 20ـ21 / عبدالرحیم سلیمانى اردستانى، مسیحیت، 1381، ص 88ـ98 / حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 174ـ175.

[66]ـ پولس از مبلّغان نخست، نامدار و تأثیرگذار مسیحیت بود که حدود سال دهم میلادى متولد شد. در آغاز، یکى از علماى متعصّب یهودى و دشمن سرسخت مسیحیان بود. ر.ک. مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ص 687ـ689، «پطرس» / ویل دورانت، تاریخ تمدن، 1378، ج 3، ص 679ـ681 و 696 / جان بى. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 614.

[67]ـ براى نمونه، ر.ک. انجیل یوحنّا، 1:1ـ3و14; 10:30 / رساله پولس به فیلیبا، 2:5ـ7 / رساله پولس به رومیان، 5: 10ـ15 / 8: 14ـ17 / رساله پولس به غلاطیان، 4:4ـ7.

[68]ـ براى نمونه، ر.ک. انجیل متّى، 5: 17ـ19; 10:17ـ18; 12:18 / انجیل لوقان، 3: 23ـ28 / اعمال رسولان، 3: 13.

[69]ـ براى نمونه، متّى در انجیل خود، همه اجداد پدرى حضرت عیسى(علیه السلام)را تا ابراهیم نام مى برد: داود و ابراهیم پیغمبر، هر دو جدّ حضرت عیسى(علیه السلام)مسیح بودند. ابراهیم پدر اسحاق ، اسحاق پدر یعقوب ... ایل آذر پدر متان و متان پدر یعقوب بود. یعقوب پدر یوسف و یوسف شوهر مریم و مریم مادر عیسى مسیح بود. (متى، 1:1ـ16 و نیز ر.ک. انجیل لوقا، 3:23ـ28 / مرقس، 8:27ـ30.)

[70]ـ متى، 17:46 / مرقس: 34:15.

[71]ـ فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 206.

[72]ـ صف: 6.

[73]ـ محمّدبن حسن طوسى، التبیان، بى تا، ج 4، ص 559 / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، 1406، ج 4، ص 749 / محمّدبن عمر فخر رازى، التفسیر الکبیر، 1413، ج 29، ص 313ـ314.

[74]ـ جمعى از نویسندگان، محمّد خاتم پیامبران، 1363، ص 511ـ512 / عبدالاحد داود، محمّد در تورات و انجیل، 1361، ص 231ـ235.

[75]ـ عبدالرحیم سلیمانى، «قرآن کریم و بشارت هاى پیامبران»، هفت آسمان 16، ص 51ـ61.

[76]ـ فضل بن حسن طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 207ـ208.

[77]ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 651 / جلال الدین آشتیانى، تحقیقى در دین مسیح، 1368، ص 170ـ174.

[78]ـ کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)، 1990 / انجیل متّى، 26:13 / انجیل مرقس، 14:9ـ10.

[79]ـ و. م. میلر، تاریخ کلیساى قدیم در امپراطورى روم و ایران، ص 66ـ69.

[80]ـ عبدالرحیم سلیمانى اردستانى، مسیحیت، ص 67 / موریس بوکاى، القرآن و التوراة و الانجیل و العلم، 1996، ص 107.

[81]ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 655 / جلال الدین آشتیانى، تحقیقى در دین مسیح، ص 57ـ70 / موریس بوکاى، القرآن و التوارة و الانجیل و العلم، ص 99ـ101.

[82]ـ ر.ک. متىّ، 3:10 / اعمال رسولان، 1:26 / مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ص 413ـ415، «رسول».

[83]ـ پِطرُس یکى از دوازده حوارى حضرت عیسى(علیه السلام) و نخستین، وفادارترین و باایمان ترین شاگرد آن حضرت بود که در زبان عبرى، «شمعون» نامیده مى شد. وى کار و کاشانه خود را رها کرد و به مسیح پیوست. پس از مسیح، سفرهاى تبلیغى زیادى انجام داد. و معجزات زیادى از او مشاهده شد. دو نامه او در بخش «نامه هاى رسولان» جزو عهد جدید است. به احتمال زیاد، او بین سال هاى 66 تا 68 میلادى به شهادت رسیده است. براى اطلاع بیشتر ر. ک. مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ص 221ـ 223.

[84]ـ مریل سى بن، معرفى عهد جدید، 1362، ص 171ـ173 / الخورى بولس، الفعالى، مدخل الى الکتاب المقدس، 1994، ص 407.

[85]ـ موریس بوکاى، القرآن و التوارة و الانجیل والعلم، ص 86ـ90.

[86]ـ همان، ص 88 / تفسیر الکتاب المقدّس، 1988، ج 5، ص 90ـ91 / القس فهیم عزیز، المدخل الى العهد الجدید، 1980، ص 21.

[87]ـ القس فهیم عزیز، المدخل الى العهد الجدید، ص 247.

[88]ـ همان، ص 221.

[89]ـ مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ص 782 / محمّدعلى برّو العاملى، الکتاب المقدّس فى المیزان، 1413، ص 244ـ245.

[90]ـ القس فهیم عزیز، المدخل الى العهد الجدید، ص 242ـ247.

[91]ـ همان، ص 245.

[92]ـ یکى از سه شهر بزرگ روم باستان که در سال 300 پیش از میلاد به دست یونانیان بنا شد و هم اکنون جزو قلمرو ترکیه است. انطاکیه، سرسبز، مرکز تجارى آسیاى غربى و نزد یونانیان به زیبایى و «ملکه شرق» مشهور بود و نخستین شهرى بود که همه ساکنان آن به مسیح ایمان آوردند. پولس و برنابا در آنجا به تبلیغ اشتغال داشتند. براى اطلاع بیشتر ر.ک. مستر هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ص 115ـ116.

[93]ـ مریل سى بن، معرفى عهد جدید، ص 159.

[94]ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 655 / موریس بوکاى، القرآن و التوارة و الانجیل و العلم، ص 90 و 92.

[95]ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 655 / موریس بوکاى، قاموس کتاب مقدّس، ص 112 / عبدالرحیم سلیمانى اردستانى، مسیحیت، ص 67.

[96]. The Encyclopedia of Riligion and Ethics, James Hastings (ed), v. 6, p. 333.

[97]ـ موریس بوکاى، القرآن و التوارة و الانجیل و العلم، ص 92.

[98]. Paul J. Chtemeier, Harper¨s Bible Dictionary, 1985, p. 583.

[99]ـ القس فهم عزیز، المدخل الى العهد الجدید، ص 560ـ561 / مریل سى. بن، معرفى عهد جدید، ص 209.

[100]ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 696 / موریس بوکاى، القرآن و التوارة و الانجیل و العلم، ص 93ـ97.

… منابع

ـ آشتیانى، جلال الدین، تحقیقى در دین مسیح، تهران، نگارش، 1368.

ـ ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، 1386ق، ج 1.

ـ ابن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش محمّد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، 1418، چ دوم، ج 2.

ـ ایلخانى، محمّد، تاریخ فلسفه در قرون وسطى، تهران، سمت، 1376.

ـ بارکلى، ولیم، تفسیر العهد الجدید (شرح بشارة یوحنّا)، ترجمه به عربى عزّت زکى، قاهره، دارالجمیل، بى تا، ج 2.

ـ برّو العاملى، محمّدعلى، الکتاب المقدس فى المیزان، بیروت، دارالاسلامیة، 1413.

ـ بروجردى، سیدمحمّد، جامع احادیث الشیعة، قم، المطبعة العلمیة، 1400، ج 1.

ـ بلاغى، محمّدجواد، الرحلة المدرسیة، بیروت، دارالزهرا، 1414، چ دوم، ج 1.

ـ ـــــ ، الهدى الى دین المصطفى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1414، چ سوم، ج 2.

ـ بوکاى، موریس، القرآن و التوراة و الانجیل و العلم، ترجمه قسم الترجمه بالدار، قاهره، مکتبة مدبولى، 1996.

ـ بولس الخورى و الفعالى، مدخل الى الکتاب المقدّس، بیروت، منشورات المکتبة البولسیه، 1994.

ـ توفیقى، حسین، آشنایى با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1384، چ هفتم.

ـ جماعة من اللاهوتیین، تفسیر الکتاب المقدّس، بیروت، منشورات النفیر، 1988، ج 5.

ـ ـــــ ، تفسیر الکتاب المقدّس، بیروت، منشورات النفیر، 1990، چ دوم.

ـ جمعى از نویسندگان، محمّد خاتم پیامبران، تهران، حسینیه ارشاد، 1363.

ـ دائرة المعارف کتاب مقدّس، ترجمه و تألیف بهرام محمدیان و همکاران، تهران، روز نو، 1380.

ـ داود، عبدالاحد، محمّد در تورات و انجیل، ترجمه محمّد نیک آیین، تهران، نشر نو، 1361.

ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، پاشایى و آریان پور، تهران، علمى و فرهنگى، 1378، چ ششم، ج 3.

ـ دهخدا، على اکبر و دیگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، 1373.

ـ رشیدرضا، محمّد، تفسیر المنار، قاهره، دارالمنار، 1373، ط. الرابعة، ج 9.

ـ سبزوارى ملّاهادى، شرح المنظومه، به کوشش حسن حسن زاده آملى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1417، چ سوم، ج 1.

ـ سلیمانى اردستانى، عبدالرحیم، مسیحیت، قم، انجمن معارف اسلامى ایران، 1381.

ـ ـــــ ، «قرآن کریم و بشارت هاى پیامبران»، هفت آسمان 16 (زمستان 1381)، 47ـ62.

ـ سى. بى.، مریل، معرفى عهد جدید، ترجمه طاطه وس میکائیلیان، تهران، حیات ابدى، 1362.

ـ صدوق، محمّدبن على، معانى الاخبار، قم، جامعه مدرسین، 1338.

ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین، 1393، ط. الثالثة، ج 6.

ـ طبرسى، فضل بن حسن الاحتجاج، نجف، دارالنعماان، 1386ق.

ـ ـــــ ، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، 1406، ج 4.

ـ طبرى، محمّدبن جریر، تاریخ الطبرى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1403، ط. الرابعة، ج 1.

ـ طریحى، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش محمود عادل و احمد حسینى، تهران، نشر فرهنگ اسلامى، 1408، چ دوم، ج 2.

ـ طوسى، محمّدبن حسن، التبیان، به کوشش احمد حبیب عاملى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى تا، ج 4.

ـ عاملى، شیخ حرّ، الفصول المهمّة فى اصول الائمّة، قم، مؤسسه معارف اسلامى امام رضا (ع)، 1376.

ـ علوى، سهراب، امام رضا در رزمگاه ادیان، قم، جمکران، 1379.

ـ فخرالاسلام، محمّدصادق، انیس الاعلام فى نصرة الاسلام، بى جا، مرتضوى، 1384، ج 5.

ـ فخر رازى، محمّدبن عمر، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1413، ج 29.

ـ فهیم عزیز، القس، المدخل الى العهد الجدید، قاهره، دارالثقافة المسیحیة، 1980.

ـ فیروزآبادى، مجدالدین، القاموس المحیط، به کوشش محمّد مرعشلى، بیروت، داراحیاء التراث، 1417، ج 3.

ـ قمى، محمّدبن على بن بابویه، عیون اخبارالرضا، بیروت، مؤسسة الاعلمى، 1404.

ـ کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمه فاضل خان همدانى، به همت انجمن پخش کتب مقدّسه در میان ملل، بى جا، بى نا، 1990.

ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الکافى، تهران، دارالکتب اسلامیه، 1363.

ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403.

ـ ـــــ ، مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، به کوشش سیدهاشم رسولى محلّاتى، بى جا، دارالکتب الاسلامیه، 1363، چ سوم، ج 1.

ـ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1385، ج 4.

ـ مصاحب، غلامحسین، دائرة المعارف مصاحب، بى جا، بى نا، بى تا، ج 1.

ـ مظفّر، محمّدحسن، دلائل الصدق، قاهره، دارالعلم، 1396، چ دوم، ج 2.

ـ مفید، محمّدبن محمّد، الارشاد، به کوشش مؤسسه آل البیت، بیروت، دارالمفید، 1414، چ دوم، ج 1.

ـ میشل، توماس، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، 1381.

ـ میلر، و. م.، تاریخ کلیساى قدیم در امپراطورى روم و ایران، ترجمه على نخستینى، بى جا، بى نا، 1931.

ـ ناس، جان بى.، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، تهران، علمى و فرهنگى، 1373.

ـ هاکس، مستر، قاموس کتاب مقدّس، تهران، اساطیر، 1377.

ـ یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، بیروت، دارصادر، بى تا، ج 1.

- Gale, Thomas, New Catholic Encyclopedia, second ed. 2003, 17 Volome, v. 6.

- The Encyclopedia of Riligion and Ethics, James Hastings (ed), NewYork, Charles Scribner¨s sons, 13 Volomes, v. 6.


انتهای پیام/113

منبع: ایسکا: (پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

مطالب مرتبط

تعداد بازديد اين صفحه: 5973
   
   
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما