جهانگیر قشقایی از ایل قشقایی از ساکنین وردشت سمیرم اصفهان بود او در سال 1243 ه.ق چشم به جهان گشود، دوران کودکی و جوانی حتی تا سن چهل سالگی را با طائفه وایل قشقایی گذراند، و همانند دیگر طایفه های عشایری کوچ می کرد، تا این که در سن چهل سالگی برای تحصیلِ علوم وارد حوزه علمیه اصفهان شد. البته لازم به یاد آوری است که خان؛ چه قبل از چهل سالگی و چه بعد از آن، تا آخر عمر یعنی تا سن 85 سالگی لباس ایلی بر تن داشته و کلاه و زلف ایلی به همراه داشت.
او در یکی از تابستان ها که ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود برای تعمیرِ" سه تارِ" خود، به اصفهان می رود ودر چنین حادثه ای بود که قدم به حوزه علمیه می گذارد و به تشویق و راهنمای فردی تارشکسته خود را به کناری می نهد و از مشق تار می گذرد و بدین گونه تار وجودی او به صدا در می آید و این صدا او را رهنمون به مدرسه "صدر" اصفهان کرد و چهل و پنج سال در این مدرسه جد وجهد در امر تعلیم و تعلم و تهذیب نفس نمود ودر سن 85 سالگی در 13 رمضان سال 1328 درگذشت.
او همچون استاد خود، محمد رضا قمشه ای، علامه کبیر و فیلسوف بزرگ که مردی وارسته و عارفی بلند مرتبه بو د تا آخر عمر مجرد زیست.
جهانگیر خان قشقایی را زمانی می توان بهتر شناخت که بستر و فضای تعلیم و تعلم او را شناخته باشیم. زمانه او زمانه ای بود که آموختن علوم عقلی در حد کفر شناخته می شد و فلسفه و فیلسوف آنقدر در غم غربت خود می لولید که اگر کسی می خواست از فیلسوف مسلمانی تعریف و تمجیدی نماید می گفت که فلانی نماز هم می خواند.
مثلاً آقای شاه آبادی "ره" می گوید: وقتی مرحوم آقا میرزا علی اکبر یزدی که یکی از فلاسفه بزرگ و مردی عالم و صادق و پرهیزکار بود فوت کرد، شخصی برای تعریف از او در منبر گفت: خودم دیدم که قرآن می خواند میرزا علی اکبر یزدی ای که هفت سال نزد جهانگیر خان قشقایی کسب فیض نمود و در سال 1349 وفات یافت .
زمانه او زمانه ی خفقان وحسرتِ فلسفه آموختن است همانگونه که مرجع بزرگ تشیع آیه الله بروجردی می گوید: ما نزد جهانگیر خان اسفار به طور مخفیانه می خواندیم.
خان را می شناسیم با این حرکت زیبایش که در چنین فضای آلوده ومسمومی که در آن آموختن علوم عقلی با کفر مساوی بود فلسفه را در حشوِ جوزقند لوزینه، فقه و اخلاق تدریس می کند.
او را می شناسیم آنچنان که بزرگان و شاگردان او، او را معرفی و شناسانده اند گفته اند که او در روز به ترتیب سه درس می گفت؛ ابتدا فقه (شرح لمعه) بعد فلسفه (شرح منظومه) وسپس اخلاق. او شرح منظومه را در شبستان مسجد جارچی برای عده ای که قریب یکصد و سی نفر می شدند تدریس می کرد او را در حوزه ی تدریس، از زبان و نگاه مرحوم حاج آقا رحیم ارباب این گونه می شناسیم که خان در روزهای تعطیل درس ریاضیات می دادند. او در کلیه ی سطوح درس حوزه ای در رشته هایی مختلف علمی حتی رتبه عالی درس خارج را تدریس می کردند. او کتب فلسفی ی همچون اسفار و شفا و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس می نمود.
جهانگیر خان را می شناسیم آن هم با تعجب و حیرت و یا با بن مایه تفسیر عقلی که چگونه او در سن چهل سالگی شروع به تحصیل و آموختن می کند و اساتیدی همچو حکیم قمشه ای مردی به تمام معنی وارسته و عارف مشرب ، کسی که با خلوت و تنهایی مانوس بود را درک می کند و استاد محمد حسن نجفی را جهت تلمذ فقه می یابد. او را می شناسیم که در بزرگی، عشق تحصیل، به سرش افتاد و دنبال علم را گرفت تا آنجا که استاد مسلم فلسفه در اصفهان گردید ، وشاگردانی را تربیت می کند که از اعاظم و بزرگان جهان تشیع شدند . شاگردانی همچو حاج آقا رحیم ارباب، آقا سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله سید حسین بروجردی، شیخ علی بافقی و شهید سید حسن مدرس و... او علاوه بر این که فیلسوف و مدرس فلسفه صدرایی بود و عارفی به تمام معنا بود تا جایی که شهید مدرس او را شمس العرفا می نامد .
آثار زیر همه، در باره مقام علمی و عرفانیِ جهانگیر خان مطلب نوشته اند اما با انشاء و نگارش متفاوت، آثاری همچون شمس التواریخ، تاریخ اصفهان، تذکره القبور، دانشمندان و سخن سرایان فارسی، شرح حال رجال ایران، تاریخ حکما وعرفا، مجله ارمغان، مدرس، تاریخ و سیاست ، تاریخ مشاهیر ایران و عرب ، خدمات متقابل اسلام و ایران، دبستان الفرصه و فارسنامه ناصری، فواید الرضویه ، واعلام الشیعه. در ادامه به چند نمونه از متون فوق الذکر که به مقام علمی وعرفانی جهانگیر خان قشقایی پرداخته اند اشاره می کنیم. شهید مطهری می نویسد: خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بود وشاگردانش فوق العاده به او ارادت داشتند و یا حاج شیخ عباس قمی می گوید: او عالمی جلیل و فاضلی نبیل بود و در عرفان به کمال اتقان رسیده بود و در علم به جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش می آمدند . و آقا بزرگ تهرانی در باره او می نویسد: شیخ، عالم کبیر و فقیه بارع از اعاظم حکما و اجلاء فلاسفه بود .