منبع: نورپرتال (www.noorportal.com)
در ميان قاموسها، گلواژهاى كه در راس برترينها قرار دارد و بسيار جاذب، دلگشا و زيباست، واژه وحدت و اتحاد است. اتحاد، نخ تسبيحى است كه مهرهها را در كنار هم نگه مىدارد، و ارتباط منظمى بين آنها برقرار مىسازد، و آنها را از پراكندگى و دورافتادگى و گم شدن حفظ مىكند؛ اگر آن نخ پاره شود، انسجام مهرهها گسسته شده، و هر كدام به جايى فرو خواهد افتاد . وحدت عامل مهم حركتبخش براى انقلابها بوده و انسانها را در گذر پيشرفت به سوى پيروزىها، از دست اندازها و گردنههاى صعب العبور، عبور مىدهد، به ناتوانىها توان بخشيده و دشوارىها را آسان مىكند و ناممكنها را ممكن مىسازد.
اصولا نمىتوان بين اسلام و رهبرى اسلامى با مساله وحدت، جدايى فرض كرد، چرا كه اسلام منهاى وحدت و يا ولايت منهاى وحدت، هم چون شير مثنوى است كه چنين شيرى را خدا نيافريده است. بر همين اساس اميرمؤمنان على (ع) در سخنى مساله رهبرى اسلامى را چنين ترسيم كرده و در خطبه 146 نهج البلاغه مىفرمايد: «و مكان القيم بالامر مكان النظام من الخرز يجمعه و يضمه: فان انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب؛ جايگاه زمامدار در حكومت، جايگاه رشته است كه مهره ها را جمع مي كند و به هم مي پيوندد، و اگر رشته بگسلد، مهره ها پراكنده شده هر يك به جايي مي رود».
وحدت مسلمانان، توان آنان را در برابر دشمنان، صدها و هزارها برابر مىكند، درست مانند سدهاى بزرگى كه در نقاط مختلف جهان ساخته شده و مبدا بزرگترين نيروهاى صنعتى است و سرزمينهاى وسيعى را زير پوشش روشنايى و آبيارى قرار داده است. اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه به هم پيوستن دانههاى ناچيز باران نيست. بنابراين اتحاد و انسجام دانههاى باران باعث ايجاد سدهاى عظيم با آن همه توانايىها شده است. وقتى كه از دانههاى باران در پرتو وحدت و به هم پيوستگى چنان آثار اعجازآميز بروز كند، قطعا اتحاد و انسجام مسلمانان آثار و بركات اعجاز آميز بيشترى در پيشرفت اهداف عالى انسانى و جلوگيرى از مقاصد غير انسانى استعمار خواهد داشت و موجب سربلندى و عزت و اقتدار بىنظير خواهد شد.
ارزش وحدت و اتحاد از ديدگاه قرآن
حفظ وحدت در صدر اسلام، موجب انسجام و فشردگى مسلمانان شد. آنها در پرتو همين همدلى و هماهنگى توانستند بر خيل دشمنان مختلف فائق آيند و به امتيازات فوقالعاده دست يازند، چرا كه قرآن به آنها فرموده بود: «واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا; و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسيله رحمت) چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمتخدا را بر خود به ياد آوريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان شما الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او برادر شديد» (آل عمران، آيه 103). قرآن تفرقه و اختلاف را در رديف عذابهاى آسمانى عنوان كرده و مىفرمايد: «قل هو القادر على ان يبعث عليكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم باس بعض; بگو خداوند قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، يا به صورت دستههاى پراكنده شما را با هم بياميزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر يك از شما به وسيله ديگرى بچشاند» (انعام/ آيه 65).
قرآن به تفرقه افكنان هشدار داده و آنها را جداى از اسلام و دشمن مسلمانان معرفى كرده و با قاطعيت مىفرمايد: «ان الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا لست منهم في شىء انما امرهم الى الله؛ همانا كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند، و به گروههاى گوناگون تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطهاى با آنها ندارى، سر و كار آنها تنها با خدا است» (همان، آيه 159). قرآن، گروه گرايى و پراكندگى را از برنامههاى مشركان دانسته، و مسلمانان را به شدت از آن نهى كرده و به انسجام تحت پوشش توحيد دعوت فرموده و با صراحت مىفرمايد: «و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا؛ از مشركين نباشيد، از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند، و به دستهها و گروهها تقسيم شدند» (روم، آيات 31 و 32).
حفظ اتحاد در بيان پيامبر (ص) و امامان (ع)
در گفتار پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) با تعبيرهاى جالب و عميق به مساله وحدت و برادرى ترغيب شده و از هرگونه پراكندگى و تفرقه نهى گرديده است و در بعضى از اين موارد به دليل آن نيز اشاره شده است، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند گفتار از آنها جلب مىكنيم: پيامبر اكرم (ص) فرمود: «المسلمون يد على من سواهم؛ تمام مسلمانان مانند يك دست در برابر بيگانگان متحد هستند» (علاء الدين بن على المتقى، كنزالعمال، حديث441) و نيز فرمود: «المسلمون كالرجل الواحد اذا اشتكى عضو من اعضائه تداعى له سائر جسده؛ مسلمانان نسبت به همديگر هم چون يك مرد هستند كه هرگاه عضوى از اعضاى او دردمند شود، اعضاى ديگر او نيز احساس درد مىكنند» (همان، حديث759). نظير اين مطلب با اندكى تفاوت از امام صادق (ع) نقل شده آنجا كه فرمود: «المؤمن اخو المؤمن كالجسد الواحد، ان اشتكى شيئا منه وجد الم ذلك في سائر جسده؛ مؤمن برادر مؤمن است، مانند پيكرى كه هرگاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاى ديگر هم احساس درد كند» (محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج2، ص166).
اميرمؤمنان على (ع) در فرازى از يكى از خطبههايش خطاب به مسلمانان چنين فرمود: «و الزموا السواد الاعظم، فان يدالله مع الجماعة، و اياكم والفرقة، فان الشاذ من الناس للشيطان، كما ان الشاذ من الغنم للذئب؛ و با انبوه مردم همراه گرديد كه دست خدا با جماعت (حق طلب) است. و از تفرقه و تكروي بپرهيزيد كه مردم تكرو بهره شيطان شوند، چنانكه گوسفند تكرو بهره گرگ گردد»(نهج البلاغه، خطبه127). امام على (ع) به قدرى نسبت به گروهك خوارج كه موجب تفرقه در ميان سپاه آن حضرت شدند و با شعارهاى فريبنده براى خود دسته جدا كرده بودند، اظهار بيزارى مىكند كه به دنبال سخن فوق مىفرمايد: «الا من دعا الى هذا الشعار فاقتلوه، ولو كان تحت عمامتى هذه؛ هوش داريد، هر كس به اين شعار (تفرقه) فراخواند او را بكشيد هر چند زير اين عمامه من باشد» (نهج البلاغه، خطبه127).
از اين بيانات چنين استفاده مىشود كه رعايت حفظ اتحاد، ارزش بسيار عميق و مهمى است كه پيامبر (ص) و امامان (ع) ما را به آن دعوت كردهاند، و به عكس گناه تفرقه افكنى و پراكندگى به قدرى بزرگ است كه به مناديان و پديد آورندگان آن به شدت هشدار داده شده، تا مسلمانان با اظهار تنفر از آنها و از هرگونه تفرقهافكنى، عوامل اختلاف را از جامعه خود طرد كرده و براى حفظ وحدت خود، از هيچ گونه كوششى دريغ ننمايند. وحدت و يك پارچگى اثر معجز آميزى در پيشرفت اهداف، و سربلندى و پيروزى اجتماعات دارد، و در بقاى نظام و انقلاب اسلامى، پس از مساله اصل اسلام ناب، و اصل ولايت و رهبرى صحيح، هيچ موضوعى هم چون اتحاد و انسجام اقوام و ملتها اثربخش نيست، وحدت كلمه و همدلى و همرنگى مسلمانان صدر اسلام، شاگردان پيامبر (ص) اثر به سزايى در پيشرفتها و فتوحات شگفتانگيز اسلام داشت، چرا كه آنها به سخن پيامبر (ص) دل داده بودند كه فرموده بود: «المؤمن للمؤمن كالبنيان يشيد بعضه بعضا؛ افراد با ايمان نسبت به يكديگر همانند اجزاى يك ساختمانند كه هر جزيى از آن، جزء ديگر را محكم مىكند» و نيز فرمود: «المؤمنون كالنفس الواحدة ؛ مؤمنان همچون يك روح هستند» (ابوالفتوح رازى، تفسير ابوالفتوح، ج2، ص450).
وحدت و انسجام در پيروزى انقلاب اسلامى، نقش اساسى داشت، امام خمينى - قدس سره - منادى وحدت بود، و همواره به آن سفارش مىكرد، و به تفرقه افكنان هشدار مىداد، و آسيبرسانى به هم پيوستگى ملت را گناه بزرگ مىشمرد. آرى نقش دين اسلام در ايجاد وحدت و برادرى، و نقش وحدت و برادرى در پيشبرد اهداف به قدرى براى دشمنان و استعمارگران، مهم و گران بود، كه براى نفوذ خود به كشورهاى اسلامى بيشترين سعى خود را براى ايجاد تفرقه نمودند، و با تز «تفرقه بينداز و حكومت كن» وارد ميدان شدند، و در اين راستا خسارتهاى جبران ناپذيرى به اسلام و مسلمانان وارد ساختند، چرا كه آنها راز و رمز پيروزىهاى چشمگير مسلمانان در ابعاد گوناگون را همان فشردگى و انضباط و به هم پيوستگى آنها مىدانستند.
به گفته «جان ديون پورت» دانشمند معروف انگليسى «. . . محمد يك نفر ساده، در پرتو اتحاد قبايل پراكنده كوچك و برهنه و گرسنه، كشور خودش را به يك جامعه فشرده و با انضباط تبديل نمود، و در ميان ملل روى زمين آنها را با صفات و اخلاق تازهاى معرفى كرد، و در كمتر از سى سال، اين طرز و روش، امپراطور قسطنطنيه را مغلوب كرد، و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بينالنهرين و مصر را تسخير كرد، و دامنه فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا كرانه درياى خزر و تا رود سيحون گسترش داد . . .» (جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ترجمه سيد غلامرضا سعيدى، ص77 ).
«وحدت»، از مقدماتى است كه اساس و انسجام و پويايى يك نظام را تشكيل داده و رمز ماندگارى آن مىباشد. با مراجعه به كلمات علىعليه السلام چنينمىتوان استنباط نمود كه: «اتحاد» امرىفطرى و طبيعى مىباشد و انسان با روحيه نوع دوستى پديد آمده است. بنابراين آنچه كه بايد به ريشهيابى آن پرداخت، «اختلاف» است، چرا كه «اتحاد» ريشه در فطرت انساندارد.
در خطبه 113 نهج البلاغه آمده است: «انما انتم اخوان على دين الله، مافرق بينكم الا خبث السرائر و سوء الضمائر. فلاتوازرون و لاتناصحون، و لاتباذلون ولاتوادون؛ شما بر اساس دين خدا برادران يكديگريد، چيزي جز آلودگي درون ها و بدي نيت ها شما را از هم جدا نكرده، به همين دليل يكديگر را ياري نمي دهيد، و خيرخواهي هم نمي كنيد و به بيكديگر بذل و بخشش نداريد، و با هم دوستي نمي ورزيد».
گرچه وحدت گرايى، فطرى است اما امور فطرى نيازمند پرورش و توجه مىباشد و بىتوجهى و عدم اهتمام به آن، موجب اينمىشود كه شكوفا نگردد و يا در معرض تندبادهاى روزگار قرار گيرد، به همين جهت اميرالمؤمنين علىعليه السلام براى تقويت اين امر فطرى در بين امت پيامبر بسيار تلاشمىنمودند و خود را مشتاقترين شخص به وحدت اسلامى به شمار مىآوردند: «ليس رجل - فاعلم - احرص علىجماعة امة محمدصلى الله عليه وآله و الفتها منى ابتغىبذلك حسن الثواب; و.. .كرم المآب؛ بدان هيچ كس از من بر اتحاد و همبستگىدر امت محمدصلى الله عليه وآله حريصتر نيست، من دراين كار خواستار پاداش نيكو...و بازگشت به جايگاه نيكو هستم» (نامه 78 نهج البلاغه). با مطالعه سخنان امام علىعليه السلام مىتوان به برخى از دلائلى كه ايشان براساس آن بر مقوله وحدت تاكيد مىنمودند، دست يافت از جمله:
1 - وحدت ملى بسترى براى ريزش فيضالهى
از ديدگاه حضرت علىعليه السلام خداوند در طول تاريخ بشرى هيچ نعمتى را با وجود اختلاف، به قوم و امتى عنايت ننموده است: «و ان اللهسبحانه لم يعط احدا بفرقة خيرا ممن مضىو لاممن بقى؛ خداي سبحان به هيچ كس از كساني كه در گذشته اند، و كساني كه باقي مانده اند از راه تفرقه خيري نرسانده است» (خطبه 176 نهج البلاغه). نه تنها اختلاف مانع نزول فيضهاى الهىمىشود حتى باعثسلب نعمتهاى موجود نيز مىگردد. چنان كه امام علىعليه السلام با اشاره به سرانجام قوم بنىاسرائيل، چنين بيان مىكنند كه چگونه با رسوخ تفرقه بين آنها دوستىها و مهربانىها رخت بربست و پراكندگى و اختلاف سبب جنگ آنها عليه يكديگر گرديد و اين اختلافات سبب شد كه خداوند، لباس عزت و فراوانى نعمتش را از آنان برگيرد. از نگاه امام علىعليه السلام وحدت و با هم بودن است كه سبب يارى خداوند مىشود چرا كه «يدالله مع الجماعة؛ دستخدا با جماعت است».
2 - وحدت ملى و پيروزى در صحنههاىمختلف
پيروزى و گسترش اسلام در سالهاى اوليه بعثت نتيجه همبستگى و وحدت مسلمانان بود. اين ايمان و اتحاد بود كه آنان را چنان تربيت كرده بود كه فارغ از هر نوع دسته بندى و قوم سالارى، تحت لواى نبوىصلى الله عليه وآله، براىاعتلاى كلمه «لااله الاالله» جانفشانىمىنمودند و به بركت همين وحدت بود كه خداوند پيروزىهاى روز افزون را بر مسلمانان عنايت مىداشت. اين كه اتحاد باعث پيروزى مىشود، يكقانون عام و قطعى است؛ به طورى كه اگر درجبهه حق «اختلاف» و در جبهه باطل «اتحاد» حاكم باشد، به طور قطع پيروزى از آن اهل باطل خواهد بود، به همين جهت حضرت علىعليه السلام خطاب به لشكريان خويش مىفرمايند: «والله لاظنان هولاء القوم سيدالون منكم باجتماعهم على باطلهم و تفرقكم عن حقكم؛ به خدا سوگند من گمان دارم كه اين گروه به زودي (ارتش معاويه) قدرت را از چنگ شما بيرون آورند زيرا كه آنان بر باطلشان اتفاق دارند و شما در حق خود تفرقه داريد» (خطبه 25 نهج البلاغه).
3 - وحدت ملى و ماندگارى انقلاب
حضرت علىعليه السلام براساس تجربه تاريخىخويش، راز تداوم انقلاب را پرهيز از اختلاف و ايجاد همبستگى و اتحاد ملت دانسته و مىفرمايند: «فالزموا كل امر لزمت العزة بهشانهم و زاحت الاعداء له عنهم و مدتالعافية به عليهم و انقادت النعمة له معهم، و وصلت الكرامة عليه حبلهم من الاجتنابللفرقة و للزوم للالفة و التعاض عليها والتواصىبها؛ به هر كاري كه برايشان عزت آورد، و شر دشمنان را از آنان دور كرد، و بر مدت عافيت و سلامتي آنان افزود و نعمت ها را در اختيارشان گذاشت، و كرامت و بززگواري را به ريسمانشان بست كه همان پرهيز از تفرقه، و چسبيدن به الفت و تشويق و سفارش يكديگر به آن بود» (نهج البلاغه/ خطبه 192). يعنى از تفرقه و پراكندگى اجتناب ورزيدند و بر الفت و همگامى همت گماشتند و يكديگر را برآن توصيه كردند. و در جاى ديگر ايشان وحدت را سبب قوت و قدرت و رفع نابسامانىهاى امت دانستهاند: «فانه لم يجتمع قوم قط على امر واحدالااشتد امرهم و استحكمت عقدتهم... لميمتنع قوم قط الا دفع الله عنهم العلة، وكفاهم جوائح الذلة و هداهم الى معالمالملة» به طور قطع تاكنون ملتى بر آرمان خاصى وحدت پيدا نكرد، مگر آن كه قدرت گرفت و همبستگى آنان قوت يافت و هيچ ملتى قدرت و عزت نيافت مگر آن كه خداوند نابسامانى را از آنان برداشت و بلاى ذلت را از آنان دفع نمود و آنان را به نشانههاى دين راهنمايى كرد.
4 - وحدت ملى پشتوانه اجراى حق وعدالت
فقدان اتحاد و وحدت در هرجاى جامعه باعث هرج و مرج در آن نظام مىگردد و هنگامى كه هرج و مرج و ناامنى در كشور حاكم گردد، اجراى حق و عدالت ميسر نخواهد بود. حضرت علىعليه السلام مىفرمايند: «فقلنا: تعالوا نداوى، لايدرك اليوم باطفاءالنائره و تسكين العامة حتى يشتد الامر ويستجمع، فنقوى على وضع الحقفىمواضعه؛ گفتيم: بياييد چيزي را كه امروز (به آساني) قابل دسترسي نيست با خاموش كردن آتش فتنه و فرونشاندن خشم عموم درمان كنيم تا كارها به سامان رسد و انتظام يابد، آن گاه بتوانيم حق را در جاي خود قرار دهيم» (نهج البلاغه، نامه 58).
هيچ عاقلى از تفرقه و اختلاف تمجيد و طرفدارى نمىكند، آرمان وحدت از آرمانهاى فراجناحى فرامليتى، فرامذهبى و آرزوهاى بينالمللى جامعه بشرى است. در دنياى تشيع، عالم اسلام، مستضعفان و كل بشريت، همه در اعماق فطرت از جنگ و جدال و دوگانگى و اختلاف و تفرقه و خصومت نفرت دارند و خواهان همفكرى و همگرايى و همكارى و ارتباط و تعاون هستند. در اينكه شيطان بزرگ و شياطين داخلى و انگيزههاى شيطانى، عامل اصلى تفرقه و جدايى فرزندان قرآن و اسلام است و سياستهاى فرعون برنامهريزى و جهت بخشى و اجرا و نظارت و تحكيم و تقويت«مبانى»، «روشها» و «انگيزه» هاى اختلاف را بر عهده دارد، هيچ مسلمان بيدار و هوشيارى ترديد ندارد. گويى وحدت «آرمان شهرى» است كه گرد و غبار جاهطلبى، جهل و غرور و ... جاده و مسير آن را پوشانده است گويى اتحاد فرزندان اسلام، مدينه فاضله آسمانى است كه پرواز هواپيماها و اقمار زمين بدانجا لغو شده است و شايد هم اتحاد «جزيره»ى سعادت بشريت است كه كشتىها و ناخدايان زمينى هنوز آن را كشف نكردهاند. حقيقت اين است كه خداى مهربان سمت و سو و راه و رسم دستيابى به وحدت را به ما آموخته و عطش دستيابى به اين«آب حيات» را در درون ما به وديعت نهاده است.
بشنو از نى چون حكايت مىكند*** از جداييها شكايت مىكند
قرب و رضاى الهى مقصد اعلاى جامعه بشرى و عشق حقپرستى نيروى حركت مقدسانسانى است. انسان در پرتو «ايمان» به «عبادت» مىرسد و در سايه عبادت به «تقوا» دست مىيابد و ايمان و تقواى الهى محور اصلى وحدت اجتماعى است. عبادت «الله» زيربناى «آزادى» از زنجيرهاى جهل و جور و جيره است و بدون ايمان قرآنى و تقواى الهى، بشر در زندان معروف «زر و زور و تزوير» مىميرد. از ديدگاه اسلام و تشيع، «قرآن» كتاب راهنماى وحدت و هماهنگى و معرفت و محبت اهل بيت(ع) محور و مدار حركت اجتماعى است. در قلمرو تفكر و انديشه، «ايمان» حبلالمتين يگانگى جامعه بشرى است. (واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا؛ و همگي به رشته الهي در آويزيد و پراكنده نشويد، آل عمران/ 103). ايمان واحد، قرآن واحد و رهبرى واحد اضلاع مثلث «وحدت» است. وحدت تنها در سايه جهانبينى مشترك، قوانين مشترك ورهبرى مشترك امكانپذير است و اين سه عامل بزرگ اتحاد جهانى از آسمان فرود آمده و خداى جهانآفرين آن را در اختيار بشر قرار داده است و سرانجام هم، انسانها، با ايمان و عبادت الهى و پذيرش قرآن و حكومت جهانى حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف پيش نيازهاى «وحدت جهانى» را فراهممىآورند.
راهكارهاى تقويت وحدت اسلامى
سخن گفتن از وحدت و شعار طرفدارى از آن و برگزارى سمينار و كنفرانس و ديدار برادران شيعه و سنى و آمد و شد طلاب و دانشجويان و گفتمان وحدت اسلامى با كسانى كه استقلال فكر و انديشه ندارند و ديگران به جاى آنان فكر مىكنند راه به جايى نمىبرد. به نظر مي رسد راهكارهاى وحدت عبارتند از:
1- برگزارى برنامههاى گفتگوى علمى بين عالمان متعهد و مستقل شيعه و سنى درمورد اختلاف نظرهاى فقهى و سياسى مثل ربا، كنترل مواليد، موسيقى، حد و مرز ارتباط با كفار و ... ،
2- برگزارى سمينارهاى همفكرى در زمينه چگونگى مقابله با فرهنگ مهاجم غربى بين حوزه و دانشگاه،
3- تاسيس نهادى حوزوى و نه دولتى براى نظارت و كنترل برداشتهاى نادرست و جلوگيرى از تحريف معنوى قرآن و سنت،
4- تاسيس مركزى براى شناخت و معرفى دقيق اهل بيت(ع) و شبههزدايى از زندگى آنان و جلوگيرى از تحريف سيماى عترت(ع)،
5- گسترش فرهنگ انس با قرآن و حديث به جاى مسابقات فوتبال و شطرنج و ... در ميان قشر جوان و نوجوان،
6- اهتمام به خودسازى و تقويت مساجد و نماز و زيارت و توسل و دعا و عبادت،
7- دفاع از آزادى انديشه و بيان در چارچوب قرآن و سنت و مقابله با توهين و تحقير دين و انبياء و اصول تفكر اسلامى،
8- حمل گفتار و رفتار مؤمنين بر صحت و پرهيز از اتهام بيجا و طى مراحل امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى،
9- تفاهم و گفتگو باواژهها و اصطلاحات فرهنگ اسلامى و خوددارى از حضور و شركت در مجامعى كه با اصطلاحات و فرهنگ غيرمكتبى در مورد اسلام و مسلمين سخن مىگويند،
10- احياى روحيه خودباورى و نفى غربزدگى حاكم بر اغلب جوامع اسلامى،
11- خرافهزدايى و پاكسازى فرهنگ دينباوران از خرافه و دروغ و پيرايههاى تفرقهانگيز،
12- افزايش ارتباطات و ديد و بازديد علمى بين حوزه و دانشگاه و مراكز فرهنگىدنياى اسلام،
13- توجه به دشمن اصلى و مقابله با وابستگان فكرى، سياسى و افشاى مزدوران كفر جهانى در دنياى اسلام،
14- معرفى تلاشهاى وحدتآفرين انبياء و معصومين(ع) و اسوههاى وحدت اسلامى به نسل جوان دنياى اسلام و امثال اين اقدامات راهكارهاى وحدت و استقرار اخوت اسلامى است. براى تحقق وحدت، گروهى از ما در عقيده و برخى در عمل، جمعى هم در هر دو بخش، گروهى از مسلمانان جامعه ما به خداشناسى بيشتر نياز دارند و گروهى ديگر به مردمشناسى. خداشناسى عامل تقويت توحيد عملى است و مردمشناسى زمينه توفيق در عدالت اجتماعى. شرك عقيدتى به ظلم اجتماعى مىانجامد و ظلم به كفر. قرب به خدا عامل اصلى وحدت انسانهاست و تقرب به آمريكا و شيطان با آرمان بلند تقريب بين مذاهب اسلامى و اتحاد عالم اسلام فرسنگها فاصله دارد.