مرتضی یوسفی‌راد: بدون مدنیت رسیدن به تمدن امکان‌پذیر نیست عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: بدون مدنیت، رسیدن به تمدن ممکن نیست چه این مدنیت را بالطبع بدانیم یا ندانیم؛ هرچند که فلاسفه عقل‌گرای ما به مدنیت بالطبع اعتقاد دارند.

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به نقل از خبرگزاری  ایکنا، هم‌اندیشی «تمدن‌پژوهشی به مثابه دیسیپلین میان‌دار در علوم انسانی» امروز چهارشنبه ۱۵ آذرماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

مرتضی یوسفی‌راد؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این نشست با موضوع «مدنیت و تمدن در رویکرد تمدنی فلاسفه عقل‌گرای اسلامی» سخنرانی کرد که در ادامه می‌خوانید:

مراد ما از مدنیت، پذیرش زیست با دیگران است که در فلسفه اسلامی مخصوصا نزد فلاسفه عقل‌گرای اسلامی بسیار برجسته است. از لوازم این مدنیت و پذیرش زیست با دیگران، این است که همه مردم از همه اصناف مختلف، در عدالت، حق حیات، مشارکت همگانی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، خردورزی و امثالهم سهیم باشند و به میزان این مشارکت، مدنیت، ظهور و بروز تمدنی بیشتری پیدا می‌کند. اینها از مواردی هستند که عقل به لحاظ منطقی به پذیرش آنها حکم می‌کند. در این صورت اعتبار حکومت هم به اعتبار رعایت این مسائل است. از دیگر لوازم این است که همگی حق شهروندی دارند و بستر استعدادها و توانمندی‌های مدیریتی فراهم می‌شود تا به بهره‌وری بالایی برسیم. 

                                                                                                  مرتضی یوسفی‌راد

معنای تمدن

بنده در تعریف تمدن به دو نکته اشاره می‌کنم؛ یکی از معانی تمدن، اجتماع عام میان گروه‌های مختلف و استقرار آنها در جای شایسته خود است. تعریف دیگر این است که تمدن به معنای هم‌پذیری و همبستگی مدنی در یک جامعه است تا بر اساس آن، مناسبات انسانی صورت گرفته و به اعتلای روح بشری بیانجامد. درباره مرادم از فلاسفه عقل‌گرای اسلامی  باید بگویم که مراد آن دسته از فلاسفه‌ای هستند که در فضای فرهنگ اسلامی و متأثر از وحی، درباره زندگی مطلوب و لوازم آن، خردورزی کرده و متأثر از فرهنگ اسلامی، یک معماری از انسان، حیات انسانی و سیر کمال و سعادت ارائه کرده‌اند تا این مبانی، مبنایی برای مدیریت جامعه در نیل به اهداف باشند. البته برای اهداف و کمالات هم مراتبی وجود دارد.

این فلاسفه کسانی هستند که مسئله آنها همبستگی بشر جهت بهره بردن از ارزش‌های انسانی و الهی و تبلور آن در جامعه است. مراد از ظرفیت‌های تمدنی، استعدادها و توانمندی‌هایی هستند که امکان مدنیت و تعاملات مدنی بر مبنای اصول انسانی و الهی و دوام و بقای آنها را در میان فرهنگ‌ها، اقوام و جوامع مختلف فراهم می‌کنند. معتقدم بدون مدنیت، رسیدن به تمدن ممکن نیست چه این مدنیت را بالطبع بدانیم یا ندانیم؛ هرچند که فلاسفه عقل‌گرای ما به مدنیت بالطبع اعتقاد دارند. 

رابطه ایجابی مدنیت و تمدن اسلامی

بین مدنیت و تمدن اسلامی، رابطه‌ای ایجابی به نحو علی و معلولی هم وجود دارد که موجب ارتباطات گوناگون جهت تأمین نیازهای دیگر می‌‌شود. همچنین بر مبنای مدنیتی که نزد فلاسفه اسلامی وجود دارد این رابطه، فراتر از رابطه ایجابی، رابطه تعادلیِ معطوف به تعالی است چون منشأ این میل، در درجه اول، قوه شهوت و غضب است. برای این رابطه ایجابی لازم است دلایلی ارائه دهم، از جمله اینکه کشش‌ها و میل به سمت هم‌نوعان نزد فلاسفه عقل‌گرا، دو منشأ دارد که یکی نیازهای نفسانی است که به بی‌قانونی، سلطه‌جویی، حرص و بی بندوباری و ... از سوی صاحبان زر و زور و تزویر می‌انجامد. 

منشأ دیگر ناشی از کشش و میل به تعاون با هم‌نوعان و همدلی است که با حکومتِ عقل بر قوای نفسانی و شهوت و غضب، امیال انسانی تعدیل شده و باعث رشد و پیشرفت همه جانبه انسان می‌شوند. در این صورت ساختارهای تمدنی، تعالی‌گرا می‌شوند. نتیجه بحثم این است که فلاسفه عقل‌گرای اسلامی در رویکرد تمدنی خود به شکوفایی استعدادهای تعادل یافته انسانی در قلمرو همه بشر می‌‌اندیشند و رویکرد فکری آنها انسان‌محور است نه قدرت‌محور و هدف آنها برپایی نظم بر اساس حق و عدالت است. 

چنین اندیشه‌ای، لازمه اخلاق مدنی متعادل و مقتضی رعایت ساختارمند حقوق مدنی همه شهروندان در دو ساحت مادی و معنوی است. صدور چنین رفتارهای مدنی مبتنی بر رعایت حقوق و عدالت، مقتضی طراحی ساختارهای تقنینی و مدیریتی تعادل‌زا در سطوح مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هستند وگرنه اگر این تعادل برقرار نباشند این ساختارها، ضد خود را در درونشان ایجاد کرده و تمدن را متلاشی می‌سازند.

لوازم مطالعه تبارشناسانه از تمدن اسلامی

همچنین عبدالمجید مبلغی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست با موضوع  «سیر تحول در گفتمان‌های الهیاتی تمدن اسلامی» سخنرانی کرد که در ادامه می خوانید:

رویکرد بنده گفتمانی است و تلاش می‌‌کنم نشان دهم چگونه ذیل تاملی غیریت شناسانه، به یک ضرب‌آهنگ تحول در تاریخ اسلام می‌‌رسیم که در فهم تنوع گفتمان‌های این تمدن مؤثر خواهد بود. تلاشم این است که غیریت‌سازی را به عنوان امری عرضی و طولی یعنی نسبت این تمدن با آنچه اتفاق افتاده و آنچه بعدا اتفاق خواهد افتاد را نشان دهم. در سطح اول، مراجعه بنده به تمدن اسلامی، هویت‌پردازانه است و بحثم تا حدی سرشت روش‌شناسی دارد یعنی از سرشت تبارشناسانه تمدن اسلامی بحث می‌کنیم.

تلاش بنده این است که نشان دهم در یک مطالعه تبارشناسانه از تاریخ تمدن اسلامی، برخلاف نگاه کلاسیک، باید به چه قلمروهایی بپردازیم و مشخصا باید نشان دهم چرا در اینجا بحث، بیش از آنکه از آثار بیرونیِ سیاسی یا آثارِ دانشی همانند تألیف کتب و ... باشد بحث به صورت نظام‌مند به نحوه مشروعیت یافتن نهادها همانند تأثیر نهاد نبوت، خلافت، ارائه اظهارات، شیوه‌های مسلمان بودن و  مباحثی از این دست مرتبط می‌شود. به زبان دیگر می‌‌خواهیم راهی به سمت بستری بگشاییم که این تمدن را شکل داده و حوزه‌های متعدد آن را پدید آورده است. 

میشل فوکو می‌گوید «همه یک جامعه را باید دریافت». وی نگاهی مویرگی دارد و دلمشغولی وی اندیشه‌های کل‌نگرانه نیست اما در اینجا منظور وی از همه، این است که در نگاه تاریخی، مشغول جوانب بیرونی تحولات هستیم و راهی به سمت امکانات منجر به تحول نمی‌گشاییم بنابراین سعی بنده این است که راهی به سمت امکان‌های منجر به تحول، باز کنم. بر اساس چنین درکی، باید روی مفهوم قدرت، بسیار متمرکز شویم چون قدرت، آن چیزی است که این امکان‌ها را نشان می‌دهد و در دانش فیزیک هم، قدرت معرفِ امکان است. در این صورت، زبانی تحلیلی نسبت به ساختارهای پیرامونی پیدا می‌کنیم.

جایگاه قدسیت و احتیاط در تمدن اسلامی

اگر از چشم‌انداز قدرت نگاه کنیم دو مفهوم در تمدن اسلامی برای ما برجسته می‌شوند که یکی قدسیت و دیگری احتیاط است. نوعی ارتباط هم بین قدرت و احتیاط وجود دارد چون قدرت مویرگی در تمدن اسلامی از جنس امر قدسی است یعنی هر جا قدرت خودش را نشان داده است اگر آن را موشکافی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که با قدسیت در ارتباط است یعنی بر پایه قدسیت بوده که این قدرت فراهم آمده است. اما قدسیت، مفهومی دشواری‌افکن هم هست چون وقتی در مغناطیس امر قدسی قرار می‌‌گیریم باید رابطه خودمان با امر قدسی را هم تعریف کنیم.

هر جا قدسیت هست احتیاط هم هست. به معنایی در تمدن اسلامی، این دو را همواره مشاهده می‌کنیم و این تمدن در ریزترین اجزای خود با این دو پدیده مرتبط است. اگر اینگونه باشد آنگاه اشکال مختلف رویکرد به امر قدسی و الهی، در تکنیک‌های این تمدن حضور دارد یعنی چنین اتخاذ موضعی در آغاز بحث، یک فرصت روش‌شناختی به ما می‌‌دهد تا وقتی تمدن و وجوه تکنیکالی آن را نگاه می‌کنیم، چشم تیز کنیم و با لحاظ این امرِ الهیِ قدسی و امرِ انسانیِ احتیاطی، وجوه تمدن را به خوبی بشناسیم.

بر اساس چنین نگاهی می‌‌توان از سه اسلام سخن به میان آورد که یکی اسلامِ نخستین در دو قرن اول، اسلام قرون میانه یعنی هزار سال بعد از اسلام نخستین و اسلام معاصر یعنی یکی دو قرن اخیر و به صورت نمادین از زمان سیدجمال‌الدین اسدآبادی است. بنده به صورت خلاصه درباره این تقسیم‌بندی از وجوهِ برآمدن قدسیت باید بگویم زمانی‌که از اسلام نخستین حرف می‌زنم این قدسیت و احتیاط، خود را در متافیزیکِ حضور، یعنی حضور پیامبر(ص)، امامان(ع) و تابعین نشان می‌دهد. در اسلام میانه، متافیزیکِ غیبت را دارا هستیم و در اسلام معاصر هم متافیزیک انتقادی را دارا هستیم یعنی متافیزیکی که ناشی از تاملات عاقلانه به عصر جدید است.

منبع: خبرگزاری ایکنا
کلمات کليدي
مرتضی یوسفی راد
 
امتیاز دهی
 
 

[Part_Lang]
[Control]
تعداد بازديد اين صفحه: 211
Guest (PortalGuest)

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي - دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
مجری سایت : شرکت سیگما